نمایندگان سعد برای گفتگو با رستم فرمانده فارس:
حضرت سعد سگروهی هفت نفره از خبرگان و اهلفصاحت و بلاغت را برای گفتگو با رستم نزد او فرستاد. آنان بدونترس و واهمه و بدون توجه به زرق و برق اطراف رستم، با ایمانکامل و توکل بر خداوند به سوی رستم پیش رفتند. قبل از هر چیزیاو را به اسلام و بندگی پروردگار یگانه دعوت دادند.
رستم گفت: برای چه آمدهاید؟ گفتند: به خاطر وعدهی پروردگارمانآمدهایم، اگر نپذیرید زنان و فرزندانتان را به کنیزی میگیریم، اموالتان را بهعنوان غنیمت میبریم، و خودتان را میکشیم...
هنگامی که رستم این کلام را از افرادی به ظاهر ساده، اما قاطع واستوار شنید که پیامشان بوی تهدید و بیاحترامی را داشت و نیزدانست که آنها برای جنگ آمدهاند و از هیچ چیزی نمیترسند، نام وشهرت او و نیز لشکر عظیم و تجهیزات فراوانش کوچکترینتأثیری در آنها نگذاشته است، بسیار تعجب کرد و ترس و خوف درقلبش جای گرفت، مخصوصاً که خود نجومدان بود و شب گذشته درخواب دیده بود که فرشتهای از آسمان پایین آمده و بر تمامیتسلیحات فارسها ختم کشیده و آنان را به رسولالله داده، او نیز بهعمر بن خطاب... این مسئله ترس و وحشت رستم را افزایش داد وپی برد که پایان ظلم و ستمشان بر مردم و پیچیده شدن بساطشاهیشان توسط همین عربها خواهد بود.
او که از شجاعت و جرأت مسلمانان در دربار خویش بیشتر دچارخوف و ترس شده بود گفت: باید فعلاً دست نگاه دارید تا با سعد ملاقاتکنم. چهار ماه این قضیه به طول انجامید، اما جز روحیه و استقامتچیزی بر سپاه اسلام افزوده نشد و آنان هر لحظه آمادهی جهاد بودند.