پروردگارا، سعد را شفا بده!
عایشه دختر سعد ساز پدرش نقل میکند که:
روزی در مکه (حجةالوداع) سخت مریض بودم، پیامبر صبرایعیادتم تشریف آورد. گفتم: یا رسولالله! مقدار زیادی مال و داراییدارم که به جای میگذارم و به جز یک دختر دیگر کسی را ندارم. آیامیتوانم دو سوم آن را صدقه دهم و یک سوم دیگر را بگذارم؟ پیامبرصفرمود: نه! گفتم: نصف، نصف! باز هم فرمود: نه! اگر یک سومرا وصیت کنم و دو سوم را به جا گذارم؟ فرمود: یک سوم و یک سومزیاد است، در این لحظه دستش را بر جبین خویش گذاشت (ودعایی خواند) سپس دست مبارکش را بر صورت و شکم من کشید وفرمود:
«اَللَّهُمَّ اشْفِ سَعْداً وَأَتْمِمْ لَهُ هِجْرَتَه» [۱۲]«پروردگارا! سعد را شفا دهو هجرتش را کامل کن!».
سپس پیامبر صفرمود:
«اگر فرزندانت بینیاز باشند، بهتر از آن است که نیازمند کمک مردمباشند، و اگر تو به خاطر کسب رضایت پروردگار برای آنان خرج کنیپاداش خوهی یافت، حتی لقمهای را که در دهان همسرت میگذاریبیاجر نخواهد بود».
نکتهی عجیب اینکه پیامبر صدر مقابل سخن حضرت سعد سکهگفت: «تنها یک دختر دارم»، فرمود: «اگر فرزندانت غنی باشند» و ایننشان از پیشگویی رسولالله صدر مورد دو چیز بود: یکی اینکهسعد سدر این مرض فوت نمیکند و به بهبودی دست خواهد یافت. دوماینکه، عمرش طولانی و دارای اولاد زیادی میشود. و راست گفتپیامبر صو به راستی اینگونه شد [۱۳].
[۱۲] أصحاب الرسول ص: ص ۲۴۹. [۱۳] عمالقة الإسلام: ج۳، ص ۱۸-۱۷.