سعدساز دیدگاه صحابه
تمامی یاران پیامبر صبه جایگاه ویژهی حضرت سعد سنزد خدا و رسولش صآگاه بودند به همین علت با احترام زیادی بااو برخورد کرده و از او یاد میکردند. همگی او را فردی مستجابالدعوة، جنگجویی ماهر، صاحب اخلاق حمیده و محسن و نیکوکارمیدانستند.
سعد بن ابیوقاص کسی بود که در فتح مدائن ایران، فرماندهیسپاه اسلام بود. او مستحاب الدعوة بود و هر دعایی که میکرد، قبولمیافتاد. او کسی بود که کوفه را بنا نهاد و در زمان جنگ جمل و صفین از فتنهو آشوبی که بین مسلمین واقع شد کناره گرفت و دخالت نکرد [۴۹].
حضرت عمر سبه علت اعتماد و اطمینان فراوانی که بهحضرت سعد سداشت مسئولیت بیتالمال را به ایشان محولکرده بود. در جنگ مهم قادسیه او را فرمانده سپاه اسلام قرار داد. پساز آن سعد را به عنوان والی عراق در کوفه منصوب کرد. و بعد از آنکه۴ سال کامل در عراق به امورات مسلمین رسیدگی کرده و به عنوانیک استاندار شایسته و مجرّب خدمت میکرد، علیه او به مرکزخلافت شکایت میشود. خلیفه که حضرت سعد را به خوبیمیشناسد، میداند که این شکایتها جز حسادت و کینهی شخصیچیزی بیش نیست، ولی از فرصت استفاده کرده، او را عزل میکند وبه مرکز خلافت فرا میخواند تا به عنوان یک نامزد شایسته برایخلافت، در دارالخلافة حضور داشته باشد. به همین علت وقتیهنگامهی کوچ و ارتحال حضرت عمر سنزدیک میشود، سعدرا به عنوان یکی از شش نفر شورای مسئول تعیین خلیفه، انتخابمیکند و میفرماید: من سعد را به خاطر خیانت و عدم توانایش عزلنکردم، در حالی که او نزد من امین و مورد اعتماد است و فرمودند: اگراز میان این شش نفر، سعد به عنوان خلیفه انتخاب شود که فبها وگرنهمن به خلیفهی بعد از خودم توصیه میکنم نسبت به سعد اعتماد کاملداشته باشد و در امور مهم مسلمین او را به کار گیرد.
طبق توصیهی حضرت عمر سخلیفهی منتخب بعدی،حضرت عثمان سسعد را از مستشاران دستهی اول خود قرارداد. و پس از مدتی مجدداً او را به عنوان والی کوفه منصوب کرد [۵۰].
حضرت عمر ساز عمرو بن معدیکرب در مورد حضرتسعد سؤال کرد؟ عمرو در جواب گفت: سعد، فردی روستایی وپشمینهپوش و سادهزیست است. او مانند شمشیر در کمانهاش است.در هنگام قضاوت عدالت را رعایت میکند، در هنگام تقسیمات بهمساوات تقسیم میکند، بسان مادری مهربان بر ما مهربانی میکند.حقوق ما را به ما میرساند ولو به اندازهی یک ذرّهی کوچک باشد [۵۱].
[۴۹] الإصابة في تمييز الصحابه: ج۲، ص۳۱. [۵۰] أعلام الصحابة: ج ۲، ص ۴۳-۴۲. [۵۱] أسد الغابة: ج۲، ص ۳۶۸.