۱- انسان فطرتاً اجتماعی است:
رفع مشکلات و نیازمندیهای انسان که به طور طبیعی و فطـری اجتماعی است، به غیر اجتماع ممکن نیست، زیرا هر انسان به تعاون و تعامل، داد و ستد احتیاج دارد و نیز طبعیت انسان برای خود سهولت و آسایش را میخواهد. طبعاً در هر اجتماعی ظلم و تعـدی و بقیه اعمال زشت صورت میگیرد.
پس به خاطر اصلاح مظالم و تعدیها نیاز مبرم به قانون کلی و جامعی که جوابگوی همۀ نیازمندیهای انسان باشد احساس میشود و وجود چنین قانونی ممکن نیست مگر از طرف ذاتی که به همۀ احوال انسان در حال و آینده و به همۀ لطائف و غرائز و نیازمندیهای مادی و معنوی و جسمی و روحی انسانها به طور دقیق آگاه باشد؛ و این توصیفات موجود نیست مگر در ذاتی که خالق انسان است و انسانها را از عدم به وجود آورده، مبدأ و معاد انسان را میداند و دنیا و عـقبای انسان را تعیین و تقدیر نموده است.
چون همۀ انسانها مستقیماً نمیتوانند قانون خدا را اخذ کنند، عـقلا ً و شرعًا ضرورت احساس میشود به وجود پیام آوران الهی که عبارت از رسولاناند.