موضوع قابل توجه: نفی علم غیب از تمام مخلوقات
مسألۀ علم غیب: یعنی آگاهی از امور غیبی بدون اسباب و وسایل، صفت مخصوص اللهأاست.
حتی هیچ نبی مرسل و فرشته مقربی از آن آگاه نیست.
غیب در قرآن کریم از تمام مخلوقات نفی شده است. چنانکه در آیات ذیل مشاهده میگردد.
در مبحث فوق روشن شد که ابراهیم÷با اینکه پیغمبر جلیلُ القدر بود، چون غیب نمیدانست نه تنها ملائکه را نشناخت، بلکه مطابق فطرت بشری از وجود ملائکه احساس خوف و ترس نموده، فرمود: ﴿إِنَّا مِنكُمۡ وَجِلُونَ ٥٢﴾[الحجر:۵۲] یعنی: «از شما بیم داریم.»
پس بعد از انبیاء کدام محلوق است که غیب میداند؟!
آیا همین مکاران کف شناس؟!
بلکه اللهأاز تمام مخلوقات آسمان و زمین بطور عام و خاص غیب دانی را نفی میکند:
اول- بطور عام نفی میکند و میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٦٥﴾[النمل: ۶۵].
«بگو در آسمانها و زمین جز الله هیچ کس غیب نمیداند و (آن معبودان باطل) نمیدانند که کی برانگیخته میشوند.»
دوم- بطور خاص نفی میکند:
۱- از ملائکه نفی میکند چنانکه که در رابطه با خلقت آدم÷ملائکه خود اظهار نمودند که غیب نمیدانند.
۲- از جنها نفی میکند چنانکه در رابطه با وفات سلیمان÷جنها خود اظهار نمودند:
﴿فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ ٱلۡجِنُّ أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ ١٤﴾[سبأ: ۱۴]. «پس چون (بر زمین) افتاد، جنیان دریافتند که اگر غیب میدانستند در (آن) عذاب خوار کننده نمیماندند.»
قبل از این آیه چنین ذکر شده است که: زمانی که بر سلیمان-که سمبل قدرت و عظمت بود- مرگ را مقرر داشتیم، جنّیان را از مرگ او آگاه نکردیم مگر چوبخورههایی که (مدتها بود به عصای سلیمان رخنه کرده بودند و) عصای وی را میخوردند. هنگامی که سلیمان (در برابر جنّیان بر عصای خود تکیه زده بود و کارهای ایشان را میدید) افتاد، فهمیدند که اگر آنان از غیب باخبر میبودند در عذاب خوار کننده (بیگاری و اسارت) باقی نمیماندند (و راه خود را در پیش میگرفتند).
۳- از اولیاء کرام نفی میکند، چنانکه در واقعه موسی÷در آیۀ ۲۹ سورۀ قصص میفرماید وقتی که به پیغمبری مبعوث میگردید فرق بین نور و آتش را نتوانست تشخیص دهد:
﴿۞فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡكُثُوٓاْ إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّيٓ ءَاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ ٢٩﴾[القصص: ٢٩] «پس هنگامیکه موسی (آن) مدت (معین) را به پایان رسانید و همراه خانوادهاش حرکت کرد، از سوی (کوه) طور آتشی دید؛ به خانوادهاش گفت: درنگ کنید، همانا من آتشی دیدم، شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله ای از آتش (بیاورم) تا شما (با آن) گرم شوید».
به اتفاق علماء هر پیامبر قبل از نبوتش وَلِی است، ولی موسی÷با وجود ولایتش اول این که راه را گم کرد، دوم این که فرق بین نور و آتش نتوانست تشخیص دهد، به خاطر این که که غیب نمیدانست.
۴- از جناب پیامبر اکرم محمد جنفی میکند و خود اعلان میکند که: مالک نفع و ضرر برخود نیستم و غیب نمیدانم.
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ﴾[الأعراف: ۱۸۸] «بگو من مالک سود و زیان خویشتن نیستم، مگر آنچه را الله بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر (و سود) بسیاری (برای خود) فراهم میساختم.»
پس براساس دلایل فوق که از چهار گروه:
۱- انبیاء عظام ۲- اولیاء کرام ۳- ملائکه ۴- جنها نفی شده. بعد از اینها کدام مخلوق دیگر است که غیب میداند؟ پس قضاوت با شما خوانندگان محترم و دانشمندان گرامی!
چون بحث ما راجع به ملائکه بود به اصل موضوع برمی گردیم.
۵- ملائکه مثل همهی مخلوقات میمیرند، طوری که میفرماید:
﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَه﴾[القصص: ۸۸].
یعنی: «همه چیز جز روی (= ذات) او نابود میشود.»
۶- موجودیتشان پیش از آدم÷بوده طوری که در رابطه با خلقت آدم÷با ملائکه مشورت صورت گرفت. چنانکه میفرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَۖ قَالَ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٠﴾[البقرة:۳۰].
«و (به یاد بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینی قرار خواهم داد.» گفتند: «آیا کسی را در آن قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی کند؟ ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «یقیناً من میدانم آنچه را که شما نمیدانید.»»
علماء معتقدند که فرشتگان عالم الغیب نبودند و نیستند، ولی بعضی موضوعات را نسبت به عملکردهای منفی جنها که قبل از انسان ساکن و خلیفۀ زمین بودند گفتند: مثل فساد و خون ریزی و غیره زیرا که از لفظ خلیفه چنین برداشت میشود.
با توجه به آیۀ فوق چند موضوع مهم آشکار میگردد:
۱- خداوند ملائکه را قبل از آدم خلق نموده است.
۲- جنها قبل از آدم در روی زمین موجود بودند، چنانکه تفسیر ابن کثیر تحت آیۀ فوق میفرماید که: جنها دو هزار سال قبل از خلقت آدم در روی زمین وجود داشتند.
۳- اصل خلقت بشر و انسان در این آیه ذکر شده است، چنانکه در آیۀ ۲۸ سورۀ حجر به لفظ بشر تصریح گردیده:
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٨﴾[الحجر:۲۸] یعنی: «و (به یاد آور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «همانا من آفرینندهی بشری از گِل خشکیدهای که از گِل بویناک تیرهای (گرفته شده) هستم.»»
۴- در این آیه به نظریۀ پوچ و انحرافی ماده پرستان و به مکتب داروین و دنباله روان ناآگاه آن خط بطلان کشیده شده است.
آنها راجع به خلقت بشر به زعم خویش به این عقیدهاند که انسانها بر اثر تکامل حیوانات پستاندار، مانند میمون و سگ و غیره به وجود آمده است، نقل قول:
ظهور بشر بعد از خلقت حیوانات پستاندار بوده که در نتیجۀ تکامل این حیوانات در روی زمین... به وجود آمده است.