سورۀ بقره
﴿ذَٰلِك﴾«این».
﴿لَا رَيۡبَۛ﴾«شکی نیست».
﴿فِيهِ﴾«در آن».
﴿لِّلۡمُتَّقِينَ﴾«پرهیزگاران».
﴿يُؤۡمِنُون﴾«ایمان میآورند».
﴿غَيۡبِ﴾«نادیده، غیب».
﴿وَيُقِيمُون﴾«بر پا میدارند».
﴿ٱلصَّلَوٰةَ﴾«نماز».
﴿مِمَّا﴾«از آنچه».
﴿رَزَقۡنَٰ﴾«روزی داده ایم».
﴿هُم﴾«ایشان».
﴿يُنفِقُونَ﴾«انفاق میکنند».
﴿بِمَآ﴾«به آنچه».
﴿أُنزِل﴾«نازل شده».
﴿إِلَيۡكَ﴾«بر تو».
﴿مَآ﴾«آنچه».
﴿قَبۡلِك﴾«پیش از تو».
﴿ٱلۡأٓخِرَة﴾«رستاخیز، آخرت».
﴿يُوقِنُونَ﴾«یقین دارند».
﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾«آنان».
﴿عَلَىٰ﴾«بر».
﴿هُدٗى﴾«هدایت».
﴿ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾«رستگاران».
﴿إِنَّ﴾«بی گمان».
﴿كَفَرُواْ﴾«کافر شدند».
﴿سَوَآء﴾«یکسان است».
﴿ء﴾«که».
﴿أَنذَرۡتَ﴾«بترسانی».
﴿أَمۡ﴾«یا».
﴿لَمۡ﴾«نه».
﴿لَا يُؤۡمِنُونَ﴾«ایمان نمیآورند».
﴿خَتَمَ﴾«مهرزده است».
﴿قُلُوب﴾«جمع قلب، دلها».
﴿سَمۡعِهِمۡ﴾«گوشهایشان».
﴿أَبۡصَٰر﴾«جمع بصر، چشمها».
﴿غِشَٰوَةٞ﴾«پرده».
﴿وَلَهُمۡ﴾«و برای آنها».
﴿عَذَاب﴾«عذاب، شکنجه».
﴿ظِيم﴾«بزرگ».
﴿ٱلنَّاس﴾«مردم».
﴿مَن﴾«کسی».
﴿يَقُول﴾«میگوید».
﴿ءَامَنَّا﴾«ایمان آورده ایم».
﴿وَمَا هُم﴾«ایشان نیستند».
﴿يُخَٰدِعُونَ﴾«فریب میدهند».
﴿إِلَّآ﴾«مگر».
﴿أَنفُسَهُمۡ﴾«خودشان».
﴿وَمَا يَشۡعُرُونَ﴾«نمیفهمند، در نمییابند».
﴿مَّرَضٞ﴾«بیماری».
﴿فَ﴾«پس».
﴿زَادَ﴾«افزود».
﴿أَلِيمُۢ﴾«درد ناک».
﴿بِمَا﴾«بخاطر».
﴿كَانُواْ﴾«بودند».
﴿يَكۡذِبُونَ﴾«دروغ میگفتند».
﴿إِذَا﴾«هنگامی که».
﴿قِيلَ﴾«گفته شود».
﴿لَهُمۡ﴾«برای آنان».
﴿لَا تُفۡسِدُواْ﴾«فساد نکنید».
﴿فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾«در زمین».
﴿قَالُوٓاْ﴾«گویند».
﴿إِنَّمَا﴾«فقط، بی گمان».
﴿نَحۡنُ﴾«ما».
﴿مُصۡلِحُون﴾«اصلاح کنندگان».
﴿أَلَآ﴾«آگاه باشید».
﴿ٱلۡمُفۡسِدُونَ﴾«فساد کنندگان».
﴿وَلَٰكِن﴾«ولی، ولیکن».
﴿ءَامِنُواْ﴾«ایمان بیاورید».
﴿كَمَآ﴾«همانگونه».
﴿أَ﴾«آیا».
﴿سُّفَهَآء﴾«بیخردان».
﴿لَقُواْ﴾«ملاقات کنند».
﴿ءَامَنَّا﴾«ایمان آوردیم».
﴿خَلَوۡاْ﴾«خلوت کنند».
﴿شَيَٰطِينِ﴾«جمع شیطان، شیطانها».
﴿مُسۡتَهۡزِءُون﴾«مسخره میکنیم».
﴿يَمُدُّ﴾«نگه میدارد، مهلت میدهد».
﴿طُغۡيَٰن﴾«سرکشی، طغیان».
﴿يَعۡمَهُون﴾«سرگردان شوند».
﴿ٱشۡتَرَوُاْ﴾«خریدند».
﴿ٱلضَّلَٰلَة﴾«گمراهی».
﴿ٱلۡهُدَى﴾«هدایت».
﴿فَمَا﴾«پس نبود».
﴿رَبِحَت﴾«سودی نداد».
﴿مُهۡتَدِينَ﴾«هدایت شدگان».
﴿مَثَلُ﴾«مثل، داستان».
﴿كَ﴾«همانند».
﴿ٱلَّذِي﴾«کسی که».
﴿ٱسۡتَوۡقَدَ﴾«افروخته».
﴿نَارٗا﴾«آتش».
﴿فَلَمَّآ﴾«پس چون».
﴿أَضَآءَتۡ﴾«روشن ساخت».
﴿حَوۡلَهُۥ﴾«اطراف او».
﴿ذَهَبَ﴾«گرفت، برد».
﴿تَرَكَ﴾«رها کرد».
﴿فِي﴾«در».
﴿ظُلُمَٰت﴾«جمع ظلمت، تاریکیها».
﴿لَّا يُبۡصِرُونَ﴾«نمیبینند».
﴿صُمُّۢ﴾«کر».
﴿بُكۡمٌ﴾«لال، گنگ».
﴿عُمۡيٞ﴾«نابینا».
﴿فَهُمۡ﴾«پس آنان».
﴿لَا يَرۡجِعُونَ﴾«باز نمیگردند».
﴿أَوۡ﴾«یا». ﴿كَ﴾«همانند».
﴿صَيِّب﴾«باران».
﴿ٱلسَّمَآء﴾«آسمان».
﴿رَعۡد﴾«رعد».
﴿بَرۡق﴾«برق».
﴿يَجۡعَلُون﴾«قرار میدهند، فرومیبرند».
﴿أَصَٰبِعَ﴾«انگشتان».
﴿ءَاذَانِ﴾«جمع اذن، گوشها».
﴿ٱلصَّوَٰعِق﴾«صاعقه».
﴿حَذَر﴾«از ترس».
﴿ٱلۡمَوۡت﴾«مرگ».
﴿مُحِيطُۢ﴾«احاطه دارد».
﴿يَكَادُ﴾«نزدیک است».
﴿يَخۡطَف﴾«برباید».
﴿كُلَّمَآ﴾«هرگاه».
﴿مَّشَوۡاْ﴾«راه میروند».
﴿إِذَآ﴾«چون، هنگامی».
﴿أَظۡلَم﴾«تاریک شود».
﴿قَامُواْ﴾«بایستند».
﴿لَوۡ﴾«اگر».
﴿شَآءَ﴾«بخواهد».
﴿كُلِّ شَيۡءٖ﴾«هر چیز».
﴿قَدِير﴾«توانا».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ﴾«ای مردم».
﴿ٱعۡبُدُواْ﴾«پرستش کنید».
﴿رَبَّ﴾«پروردگار».
﴿كُمُ﴾«تان، شما را».
﴿ٱلَّذِي﴾«کسی که».
﴿خَلَقَ﴾«آفرید».
﴿لَعَلَّكُمۡ﴾«شاید، تا شما
﴿تَتَّقُون﴾«پرهزگار شوید».
﴿جَعَل﴾«قرار داد».
﴿لَكُم﴾«برای شما».
﴿ٱلۡأَرۡض﴾«زمین».
﴿فِرَٰشٗا﴾«بگسترد».
﴿بِنَآءٗ﴾«سقفی».
﴿أَنزَل﴾«فرو فرستاد».
﴿مَآء﴾«آب».
﴿أَخۡرَجَ﴾«بیرون آورد».
﴿بِهِۦ﴾«بوسیلۀ آن».
﴿مِنَ﴾«از».
﴿ٱلثَّمَرَٰت﴾«جمع ثمره، میوهها».
﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ﴾«پس قرار ندهید».
﴿أَندَادٗا﴾«جمع ند، همتایانی».
﴿أَنتُمۡ﴾«شما».
﴿تَعۡلَمُونَ﴾«میدانید».
﴿إِن﴾«اگر».
﴿كُنتُمۡ﴾«هستید».
﴿فِي﴾«در».
﴿رَيۡب﴾«شک».
﴿نَزَّلۡنَا﴾«نازل کردهایم».
﴿عَلَىٰ﴾«بر بنده».
﴿فَأۡتُواْ﴾«پس بیاورید».
﴿سُورَة﴾«سوره ای».
﴿مِّثۡلِهِۦ﴾«همانند آن».
﴿وَٱدۡعُواْ﴾«فراخوانید».
﴿شُهَدَآء﴾«گواهان».
﴿مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾«غیر از خدا».
﴿صَٰدِقِينَ﴾«راستگویان».
﴿فَ﴾«پس».
﴿إِن﴾«اگر».
﴿لَّمۡ﴾«نه».
﴿تَفۡعَلُواْ﴾«انجام دهید».
﴿لَن﴾«هرگز».
﴿ٱلَّتِي﴾«که».
﴿وَقُود﴾«هیزم».
﴿هَا﴾«آن».
﴿ٱلۡحِجَارَة﴾«جمع حجر، سنگها».
﴿أُعِدَّتۡ﴾«آماده شده».
﴿كَٰفِرِينَ﴾«کافران».
﴿بَشِّرِ﴾«مژده ده».
﴿عَمِلُواْ﴾«انجام دادند».
﴿ٱلصَّٰلِحَٰت﴾«شایسته».
﴿أَنَّ﴾«همانا».
﴿لَهُمۡ﴾«برای آنها».
﴿جَنَّٰت﴾«جمع جنت، باغها».
﴿تَجۡرِي﴾«جاری است».
﴿تَحۡتِ﴾«زیر».
﴿ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾«جمع نهر، نهرها».
﴿كُلَّمَا﴾«هر زمان».
﴿رُزِقُواْ﴾«روزی داده شوند».
﴿ثَمَرَة﴾«میوه ای».
﴿هَٰذَا﴾«این».
﴿أُتُواْ﴾«آورده شود».
﴿مُتَشَٰبِهٗا﴾«همانند».
﴿أَزۡوَٰج﴾«جمع زوج، همسران».
﴿مُّطَهَّرَة﴾«پاکیزه».
﴿خَٰلِدُون﴾«جاودانان، جاویدانند».
﴿لَا يَسۡتَحۡيِۦٓ﴾«شرم نمیکند».
﴿يَضۡرِبَ مَثَلٗا﴾«مثالی بزند».
﴿بَعُوضَة﴾«پشهای».
﴿فَمَا فَوۡقَهَا﴾«یا بالاتر از آن».
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ﴾«پس آنان که».
﴿أَنَّهُ﴾«که آن».
﴿ٱلۡحَقّ﴾«حق است».
﴿مَاذَآ﴾«چه چیز».
﴿أَرَادَ﴾«خواسته است».
﴿يُضِلُّ﴾«گمراه میکند».
﴿يَهۡدِي﴾«هدایت میکند».
﴿كَثِيرٗا﴾«بسیار».
﴿إِلَّا﴾«مگر».
﴿ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾«فاسقان».
﴿يَنقُضُون﴾«میشکنند».
﴿عَهۡد﴾«پیمان».
﴿مِنۢ بَعۡدِ﴾«پس از».
﴿مِيثَٰقِهِۦ﴾«محکم بستن».
﴿يَقۡطَعُون﴾«قطع میکنند».
﴿أَمَرَ﴾«دستور داده است».
﴿يُوصَل﴾«بر قرار سازند، بپیوندند».
﴿ٱلۡخَٰسِرُون﴾«زیانکاران».
﴿كَيۡف﴾«چگونه».
﴿أَمۡوَٰتٗا﴾«مردگان».
﴿فَأَحۡيَٰكُمۡ﴾«پس شما را زنده گرد».
﴿ثُمَّ﴾«سپس».
﴿تُرۡجَعُونَ﴾«باز گردانده میشوید».
﴿خَلَق﴾«آفرید».
﴿لَكُم﴾«برای شما».
﴿جَمِيعٗا﴾«همه».
﴿ٱسۡتَوَىٰٓ﴾«آهنگ کرد، پرداخت».
﴿إِلَى﴾«به سوی».
﴿فَسَوَّىٰ﴾«مرتب نمود».
﴿هُن﴾«آنان را».
﴿سَبۡع﴾«هفت».
﴿سَمَٰوَٰت﴾«جمع سماء، آسمانها».
﴿عَلِيم﴾«آگاه است».
﴿رَبُّك﴾«پروردگارت».
﴿لِلۡ﴾«به، برای».
﴿مَلَٰٓئِكَة﴾«جمع ملک، فرشتگان».
﴿إِنِّي﴾«همانا من».
﴿جَاعِل﴾«قرار خواهم داد».
﴿ٞخَلِيفَةٗ﴾«جانشین».
﴿يَسۡفِكُ﴾«بریزد».
﴿ٱلدِّمَآء﴾«خون».
﴿نُسَبِّحُ﴾«تسبیح میگوییم».
﴿نُقَدِّس﴾«تقدیس میکنیم».
﴿لَكَ﴾«تورا».
﴿عَلَّم﴾«آموخت».
﴿ٱلۡأَسۡمَآء﴾«جمع اسم، نامها».
﴿كُلَّهَا﴾«همگی».
﴿عَرَض﴾«عرضه داشت».
﴿أَنۢبُِٔونِي﴾«به من خبردهید».
﴿نِي﴾«مرا».
﴿هَٰٓؤُلَآء﴾«اینها».
﴿سُبۡحَٰنَك﴾«منزهی تو».
﴿لَنَآ﴾«به ما، برای ما».
﴿عَلَّمۡت﴾«آموخته ای».
﴿إِنَّك﴾«همانا تو».
﴿أَنتَ﴾«تو».
﴿ٱلۡعَلِيمُ ٱلۡحَكِيمُ﴾«دانای حکیم».
﴿فَلَمَّآ﴾«پس هنگامی».
﴿أَلَمۡ أَقُل﴾«آیانگفتم».
﴿أَعۡلَمُ﴾«میدانم».
﴿تُبۡدُونَ﴾«آشکارمیکنید».
﴿تَكۡتُمُون﴾«پنهان میداشتید».
﴿ٱسۡجُدُواْ﴾«سجده کنید».
﴿أَبَىٰ﴾«سرباز زد».
﴿ٱسۡتَكۡبَر﴾«تکبرورزید».
﴿كَانَ﴾«بود».
﴿ٱسۡكُنۡ﴾«سکونت کن».
﴿كُلَا﴾«بخورید».
﴿رَغَدًا﴾«گوارا».
﴿حَيۡث﴾«هرجا».
﴿شِئۡتُمَا﴾«میخواهید».
﴿لَا تَقۡرَبَا﴾«نزدیک نشوید».
﴿هَٰذِهِ﴾«این».
﴿ٱلشَّجَرَة﴾«درخت».
﴿فَتَكُونَا﴾«خواهید شد».
﴿أَزَلَّ﴾«لغزانید».
﴿هُمَا﴾«آن دو».
﴿عَنۡ﴾«از».
﴿هَا﴾«آن».
﴿أَخۡرَج﴾«بیرون کرد».
﴿كَانَا﴾«بودند».
﴿ٱهۡبِطُواْ﴾«فرودآیید».
﴿بَعۡض﴾«بعضی».
﴿عَدُوّٞ﴾«دشمن».
﴿مُسۡتَقَرّٞ﴾«قرارگاه».
﴿مَتَٰع﴾«بهره».
﴿حِين﴾«مدتی».
﴿فَتَلَقَّىٰٓ﴾«فراگرفت، دریافت».
﴿كَلِمَٰت﴾«کلماتی، سخنانی».
﴿تَابَ﴾«توبه کرد، توبه ای پذیرفت».
﴿ٱلتَّوَّابُ﴾«توبه پذیر».
﴿فَإِمَّا﴾«پس هرگاه».
﴿يَأۡتِيَنَّكُمَ﴾«برای شمابیاید».
﴿مِّنِّي﴾«ازطرف من».
﴿تَبِع﴾«پیروی کند».
﴿هُدَاي﴾«هدایت من».
﴿خَوۡف﴾«ترس».
﴿عَلَيۡهِمۡ﴾«برآنان».
﴿يَحۡزَنُون﴾«غمگین شوند».
﴿َحزن﴾«غم».
﴿كَفَرُواْ﴾«کافرشدند».
﴿كَذَّبُواْ﴾«دروغ پنداشتد».
﴿َٔايَٰتِنَآ﴾«نشانههای مارا».
﴿أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ﴾«اهل آتشند».
﴿يَٰ﴾«ای».
﴿بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾«فرزندان اسرائیل(یعقوب)».
﴿ٱذۡكُرُواْ﴾«یادآورید».
﴿وَأَوۡفُواْ﴾«وفاکنید».
﴿عَهۡد﴾«پیمان».
﴿أُوفِ﴾«وفاکنم».
﴿وَإِيَّٰي﴾«تنهاازمن».
﴿فَٱرۡهَبُون﴾«پس بترسید».
﴿أَنزَلۡت﴾«نازل کرده ام».
﴿مُصَدِّقٗا﴾«تصدیق کننده».
﴿لِّمَا﴾«چیزی که».
﴿مَعَكُمۡ﴾«با شما است».
﴿لَا تَكُونُوٓاْ﴾«نباشید».
﴿أَوَّل﴾«نخستین».
﴿لَا تَشۡتَرُواْ﴾«نفروشید».
﴿َٔايَٰتِي﴾«آیات مرا».
﴿ثَمَنٗا﴾«بهای».
﴿قَلِيلٗا﴾«اندک، ناچیز».
﴿لَا تَلۡبِسُواْ﴾«نیامیزید».
﴿تَكۡتُمُواْ﴾«پنهان نکنید».
﴿أَقِيمُواْ﴾«برپادارید».
﴿ٱرۡكَعُواْ﴾«رکوع کنید، نمازبخوانید».
﴿ٱلرَّٰكِعِينَ﴾«رکوع کنندگان، نمازگزاران».
﴿أَ﴾«آیا».
﴿تَأۡمُرُون﴾«فرمان میدهید».
﴿ٱلۡبِرّ﴾«نیکی».
﴿تَنسَوۡن﴾«فراموش میکنید».
﴿أَنفُسَكُمۡ﴾«خودتان را».
﴿تَتۡلُون﴾«میخوانید».
﴿أَفَلَا﴾«آیا نه».
﴿تَعۡقِلُونَ﴾«میاندیشید».
﴿ٱسۡتَعِينُواْ﴾«یاری جویید».
﴿لَكَبِيرَة﴾«دشوار، گران».
﴿ۡخَٰشِعِين﴾«فروتنان».
﴿يَظُنُّون﴾«گمان دارند، یقینا میدانند».
﴿أَنَّهُم﴾«هماناآنان».
﴿مُّلَٰقُواْ﴾«دیدارکننده».
﴿رَٰجِعُون﴾«بازمیگردند».
﴿أَنِّي﴾«همانامن».
﴿فَضَّلۡتُكُمۡ﴾«برتری دادم».
﴿ٱتَّقُواْ﴾«بترسید».
﴿يَوۡمٗا﴾«روزی».
﴿لَّا تَجۡزِي﴾«کفایت نکند».
﴿نَفۡس﴾«کسی، شخصی».
﴿عَن﴾«از».
﴿لَا يُقۡبَلُ﴾«پذیرفته نمیشود».
﴿شَفَٰعَة﴾«شفاعت».
﴿لَا يُؤۡخَذُ﴾«گرفته نمیشود».
﴿عَدۡل﴾«فدیه، بدل».
﴿يُنصَرُونَ﴾«یاری میشوند».
﴿نَجَّيۡنَٰكُم﴾«نجات دادیم شمارا».
﴿ءَالِ فِرۡعَوۡنَ﴾«فرعونیان».
﴿يَسُومُون﴾«روامیداشتند، شکنجه میدادند».
﴿سُوٓءَ﴾«بدترین».
﴿ٱلۡعَذَاب﴾«شکنجه».
﴿يُذَبِّحُونَ﴾«سرمیبریدند».
ذبح﴿ذبح﴾«سر برید».
﴿أَبۡنَآءَ﴾«فرزندان».
﴿يَسۡتَحۡيُون﴾«زنده نگه میداشتند».
﴿نِسَآءَكُمۡ﴾«زنان».
﴿وَفِي ذَٰلِكُم﴾«ودراینهابرای شما».
﴿بَلَآء﴾«آزمایش».
﴿رَّبِّكُمۡ﴾«پروردگارتان».
﴿عَظِيم﴾«بزرگ».
﴿إِذۡ﴾«وقتی، هنگامی».
﴿فَرَقۡنَا﴾«شکافتیم».
﴿بِكُم﴾«برای شما».
﴿ٱلۡبَحۡرَ﴾«دریا».
﴿أَغۡرَقۡنَآ﴾«غرق ساختیم».
﴿تَنظُرُون﴾«مینگریستید».
﴿وَٰعَدۡنَا﴾«وعده گذاردیم».
﴿أَرۡبَعِين﴾«چهل».
﴿لَيۡلَة﴾«شب».
﴿ثُمّ﴾«سپس، آنگاه».
﴿ٱتَّخَذۡتُم﴾«(به پرستش)گرفتید».
﴿ٱلۡعِجۡل﴾«گوساله».
﴿مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾«بعداز او».
﴿ظَٰلِمُونَ﴾«ستمکاران».
﴿عَفَوۡنَا﴾«بخشیدیم».
﴿مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ﴾«بعد از آن».
﴿ٱلۡفُرۡقَان﴾«جداکننده بین حق وباطل».
﴿تُوبُوٓاْ﴾«توبه کنید».
﴿بَارِئِ﴾«آفریدگار».
﴿حَتَّىٰ﴾«تا».
﴿نَرَى﴾«ببینیم».
﴿جَهۡرَة﴾«آشکار».
﴿ٱلصَّٰعِقَة﴾«صاعقه».
﴿بَعَث﴾«برانگیختن».
﴿ظَلَّلۡنَا﴾«سایبان قراردادیم».
﴿ٱلۡغَمَام﴾«ابر».
﴿ٱلۡمَن﴾«ترنجبین».
﴿ٱلسَّلۡوَىٰ﴾«بلدرچین».
﴿كُلُواْ﴾«بخورید».
﴿طَيِّبَٰت﴾«پاکیزهه».
﴿وَلَٰكِن﴾«ولی، بلکه».
﴿يَظۡلِمُونَ﴾«ستم کردند، ستم کنندگان».
﴿ۡٱلۡقَرۡيَةَ﴾«آبادی، شهر(بیت المقدس)».
﴿حَيۡثُ﴾«هرجا».
﴿شِئۡتُمۡ﴾«خواستید».
﴿رَغَدٗا﴾«گوارا، به فراوانی».
﴿ٱلۡبَاب﴾«دروازه».
﴿سُجَّدٗا﴾«سجده کنان، باخشوع وفروتنی».
﴿قُولُواْ﴾«بگویید».
﴿حِطَّة﴾«کاهشی، آموزشی».
﴿نَّغۡفِرۡ﴾«میبخشیم».
﴿خَطَٰيَٰكُمۡ﴾«گناهان شمارا».
﴿س﴾«بزودی».
﴿نَزِي﴾«میافزاییم، فزونترمیبخشیم».
﴿ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾«نیکوکاران».
﴿فَ﴾«پس».
﴿بَدَّل﴾«تغیرداد، تبدیل کرد».
﴿رِجۡزٗا﴾«عذاب».
﴿يَفۡسُقُون﴾«نافرمانی میکردند».
﴿ٱسۡتَسۡقَىٰ﴾«آب خواست».
﴿ٱضۡرِب﴾«بزن».
﴿عَصَا﴾«عصا، چوبدستی».
﴿ٱلۡحَجَرَ﴾«سنگ».
﴿ٱنفَجَرَت﴾«جوشید».
﴿ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ﴾«دوازده».
﴿عَيۡنٗا﴾«چشمه».
﴿قَد﴾«به تحقیق».
﴿عَلِم﴾«دانست».
﴿كُل﴾«هر».
﴿أُنَاس﴾«گروه، مردمان».
﴿مَّشۡرَبَ﴾«آبشخور».
﴿كُلُواْ﴾«بخورید».
﴿ٱشۡرَبُواْ﴾«بنوشید».
﴿لَا تَعۡثَوۡاْ﴾«نکوشید».
﴿طَعَام﴾«غذا».
﴿وَٰحِد﴾«یک».
﴿فَٱدۡع﴾«پس بخوان».
﴿لَنَا﴾«برای ما».
﴿يُخۡرِج﴾«بیرون آورد».
﴿تُنۢبِت﴾«میرویاند».
﴿بَقۡل﴾«سبزی».
﴿قِثَّآئِ﴾«خیار».
﴿وَفُوم﴾«سیر».
﴿عَدَس﴾«عدس».
﴿بَصَل﴾«پیاز».
﴿تَسۡتَبۡدِلُونَ﴾«جایگزین میکنید».
﴿أَدۡنَىٰ﴾«پست تر».
﴿خَيۡر﴾«بهتر».
﴿مِصۡرٗا﴾«شهری، (یاسرزمین مصر)».
﴿سَأَلۡتُم﴾«خواستید».
﴿ضُرِبَتۡ﴾«زده شده است».
﴿ٱلذِّلَّة﴾«ذلت».
﴿ٱلۡمَسۡكَنَة﴾«بینوائی».
﴿بَآءُو﴾«بازگشتند، سزاورشدند».
﴿يَقۡتُلُون﴾«میکشتند».
﴿ٱلنَّبِيِّۧن﴾«پیامبران».
﴿عَصَواْ﴾«نافرمانی کردند».
﴿يَعۡتَدُون﴾«تجاوزمیکردند».
﴿هَادُواْ﴾«یهودی شدند».
﴿ٱلنَّصَٰرَىٰ﴾«نصارا».
﴿وَٱلصَّٰبِِٔين﴾«ستاره پرستان».
﴿وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِر﴾«روزقیامت».
﴿عَمِل﴾«انجام داد».
﴿صَٰلِحٗا﴾«شایسته».
﴿أَجۡرُهُم﴾«پاداششان».
﴿عِندَ﴾«نزد».
حزن﴿حزن﴾«غم».
﴿أَخَذۡنَا﴾«گرفتیم».
﴿مِيثَٰقَ﴾«پیمان».
﴿رَفَعۡنَا﴾«برافراشتیم».
﴿فَوۡقَ﴾«بالا».
﴿ٱلطُّور﴾«کو، طور».
﴿تَوَلَّيۡتُم﴾«روی گرداندید».
﴿لَو﴾«اگر».
﴿لَقَد﴾«بی گمان، همانا».
﴿ٱعۡتَدَوۡاْ﴾«تجاوزکردند».
﴿ٱلسَّبۡت﴾«شنبه».
﴿قِرَدَة﴾«جمع قرد، بوزینهها».
﴿خَٰسِِٔين﴾«خواورانده شده».
﴿نَكَٰلٗا﴾«عبرتی».
﴿بَيۡنَ يَدَيۡ﴾«پیش روی».
﴿خَلۡف﴾«پشت سر».
﴿وَمَوۡعِظَة﴾«پندواندرز».
﴿يَأۡمُر﴾«دستوری دهد».
﴿أَن﴾«که».
﴿تَذۡبَحُواْ﴾«ذبح کنید».
﴿بَقَرَة﴾«گاوی».
﴿هُزُوٗا﴾«مسخره».
﴿أَعُوذ﴾«پناه میبرم».
﴿ٱدۡع﴾«بخوان».
﴿يُبَيِّن﴾«روشن سازد».
﴿مَا هِيَ﴾«آن چگونه است».
﴿يَقُول﴾«میفرماید».
﴿لَّا فَارِضٞ﴾«نه پیر».
﴿بِكۡرٌ﴾«جوان».
﴿عَوَانُ﴾«میان سال».
﴿ٱفۡعَلُواْ﴾«انجام دهید».
﴿مَا﴾«آنچه».
﴿تُؤۡمَرُون﴾«دستور داده میشوید».
﴿لَوۡنُهَا﴾«رنگ آن».
﴿صَفۡرَآء﴾«زرد».
﴿فَاقِع﴾«پررنگی».
﴿تَسُر﴾«شاد میکند».
﴿ٱلنَّٰظِرِين﴾«بیندگان».
﴿تَشَٰبَهَ﴾«مشتبه شده».
﴿شَآء﴾«بخواهد».
﴿ذَلُولٞ﴾«رام».
﴿تُثِيرُ ٱلۡأَرۡضَ﴾«زمین را شیار کند».
﴿تَسۡقِي﴾«آب دهد».
﴿ٱلۡحَرۡث﴾«زراعت».
﴿مُسَلَّمَة﴾«تندرست، بی عیب».
﴿لَّا شِيَة﴾«درآن خالی نیست».
﴿ٱلۡـَٰٔن﴾«اینک».
﴿جِئۡتَ﴾«آوردی».
﴿مَا كَادُواْ﴾«نزدیک بود».
﴿قَتَلۡتُمۡ﴾«کشتید».
﴿ٱدَّٰرَٰٔتُم﴾«به نزاع پرداختید».
﴿مُخۡرِج﴾«آشکارکننده، بیرون آرنده».
﴿تَكۡتُمُونَ﴾«پنهان میکنید».
﴿بِبَعۡضِهَا﴾«باپاره ای از آن».
﴿كَذَٰلِك﴾«این گونه».
﴿يُحۡي﴾«زنده میکند».
﴿ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾«مردگان».
﴿يُرِيكُم﴾«به شمامینمایاند».
﴿ءَايَٰت﴾«جمع آیه، نشانهها».
﴿تَعۡقِلُونَ﴾«اندیشه کنید».
﴿قَسَت﴾«سخت شد».
﴿قُلُوب﴾«جمع قلب، دلها».
﴿فَ﴾«پس».
﴿هِيَ﴾«آن».
﴿كَ﴾«همچون».
﴿ٱلۡحِجَارَةِ﴾«سنگ».
﴿أَوۡ﴾«یا».
﴿أَشَدُّ قَسۡوَةٗ﴾«سخت تر».
﴿لَمَا﴾«آنچه».
﴿يَتَفَجَّرُ﴾«جاری میشود».
﴿ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾«نهرها».
﴿يَشَّقَّق﴾«میشکافد».
﴿يَهۡبِط﴾«فرومیافتد».
﴿خَشۡيَةِ ٱللَّهِ﴾«ترس خدا».
﴿أَفَتَطۡمَعُون﴾«آیاامید دارید».
﴿طمَع﴾«امید، آرزو».
﴿أَن﴾«که».
﴿فَرِيق﴾«گروهی».
﴿يُحَرِّفُونَ﴾«تحریف میکردند».
﴿عَقَلُوه﴾«فهمیدند».
﴿لَقُواْ﴾«ملاقات کنند».
﴿قَالُوٓاْ﴾«گویند».
﴿ءَامَنَّا﴾«ایمان آوردیم».
﴿خَلَا﴾«خلوت کند».
﴿تُحَدِّثُون﴾«بازگومیکنید».
﴿بِمَا﴾«به آنچه».
﴿فَتَحَ﴾«گشوده است، بیان کرده».
﴿عَلَيۡكُم﴾«برشما، برای شما».
﴿يُحَآجُّو﴾«ستیزه کنند، استدلال کنند».
﴿يُسِرُّونَ﴾«پنهان میدارند».
﴿يُعۡلِنُون﴾«آشکارمیکنند».
﴿أُمِّيُّون﴾«جمع امی، بیسوادانان».
﴿إِلَّا﴾«بجز».
﴿أَمَانِي﴾«آرزوها».
﴿وَيۡل﴾«وای».
﴿يَكۡتُبُون﴾«مینویسند».
﴿أَيۡدِيهِم﴾«دستهای خود».
﴿ثَمَنٗا﴾«بها».
﴿يَكۡسِبُون﴾«بدست میآورند».
﴿لَن﴾«هرگز».
﴿تَمَسَّنَا﴾«به مانخواهدرسید».
﴿أَيَّامٗا﴾«چندروز».
﴿مَّعۡدُودَةٗ﴾«محدودی».
﴿قُل﴾«بگو».
﴿فَلَن﴾«پس هرگز».
﴿يُخۡلِف﴾«خلاف نکند».
﴿أَمۡ﴾«یا».
﴿بَلَىٰ﴾«آری».
﴿مَن﴾«هرکس».
﴿كَسَب﴾«بد ست آورد، مرتکب شود».
﴿سَيِّئَة﴾«گناه، بدی».
﴿أَحَٰطَت﴾«احاطه کند».
﴿خَطِيَٓٔتُهُۥ﴾«گناه».
﴿ٱلۡوَٰلِدَيۡن﴾«پدرومادر».
﴿ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾«نزدیکان».
﴿وَٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾«جمع یتیم، یتیمان».
﴿ٱلۡمَسَٰكِين﴾«جمع مسکین، بینوایان».
﴿قُولُواْ﴾«بگویید».
﴿حُسۡنٗا﴾«(سخن)نیک».
﴿أَقِيمُواْ﴾«برپادارید».
﴿ءَاتُواْ﴾«بپردازید».
﴿تَوَلَّيۡتُمۡ﴾«پشت کردید».
﴿قَلِيلٗا﴾«کمی».
﴿مِّنكُمۡ﴾«از شما».
﴿أَنتُم﴾«شما».
﴿مُّعۡرِضُون﴾«روی گردان شدید، روی گردانان».
﴿دِيَٰر﴾«سرزمین».
﴿أَقۡرَرۡتُمۡ﴾«شما اقرار کردید».
﴿تَشۡهَدُون﴾«گواهی میدهید».
﴿هَٰٓؤُلَآءِ﴾«شما هستید».
﴿تَظَٰهَرُون﴾«یکدیگر را کمک میکنید».
﴿ٱلۡإِثۡم﴾«گناه».
﴿ٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾«ستم».
﴿يَأۡتُوكُم﴾«نزد شما آیند».
﴿أُسَٰرَىٰ﴾«اسیران».
﴿تُفَٰدُو﴾«فدیه میدهید».
﴿مُحَرَّم﴾«حرام بود».
﴿فَمَا﴾«پس چیست».
﴿جَزَآء﴾«کیفر، جزای».
﴿مَن﴾«کسی».
﴿يَفۡعَل﴾«چنین کند».
﴿خِزۡي﴾«خواری».
﴿ٱلۡحَيَوٰة﴾«زندگانی».
﴿يُرَدُّون﴾«برگردانیده میشوند».
﴿إِلَىٰٓ﴾«بسوی».
﴿أَشَد﴾«شدید تر».
﴿وَمَا﴾«ونیست».
﴿عَمَّا﴾«از آنچه».
﴿يُخَفَّف﴾«تخفیف داده میشود».
﴿يُنصَرُون﴾«یاری میشوند».
﴿لَقَد﴾«بدرستی که».
﴿ءَاتَيۡنَا﴾«دادیم».
﴿قَفَّيۡنَا﴾«پشت سرهم فرستادیم».
﴿ٱبۡنَ مَرۡيَمَ﴾«پسر مریم».
﴿ٱلۡبَيِّنَٰت﴾«دلایل روشن».
﴿وَأَيَّدۡنَٰ﴾«تأییدکردیم».
﴿ٱلرُّسُل﴾«پیامبران».
﴿رُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾«جبریل».
﴿أَفَ﴾«آیا».
﴿كُلَّمَا﴾«هرزمان».
﴿جَآءَ﴾«آمد، بیاید».
﴿رَسُولُۢ﴾«پیامبر».
﴿لَا تَهۡوَىٰٓ﴾«نپسندد، بررخلاف هوای».
﴿أَنفُسُكُم﴾«نفس شما».
﴿ٱسۡتَكۡبَرۡتُم﴾«تکبرکردید».
﴿فَرِيقٗا﴾«گروهی».
﴿تَقۡتُلُونَ﴾«کشتید، میکشید».
﴿قَالُواْ﴾«گفتند».
﴿غُلۡفُۢ﴾«درپرده».
﴿بَل﴾«بلکه».
﴿لَّعَن﴾«نفرین کرد».
﴿هُمُ﴾«ایشان را».
﴿لِّمَا﴾«هنگامیکه».
﴿مُصَدِّق﴾«تصدیق کننده».
﴿لِّمَا مَعَهُمۡ﴾«آنچه باخوددارند».
﴿يَسۡتَفۡتِحُونَ﴾«خواستارپیروزی بودند».
﴿مَّا عَرَفُواْ﴾«آنچه راکه شناخته بودند».
﴿بِئۡسَمَا﴾«چه بداست چیزی که».
﴿ٱشۡتَرَوۡاْ﴾«فروختند».
﴿يَكۡفُرُواْ﴾«کافرشدند».
﴿بَغۡيًا﴾«بستمگری، حسد».
﴿بَآءُو﴾«بازگشتند، سزاوارشدند».
﴿مُّهِين﴾«خوارکننده».
﴿وَرَآء﴾«غیر از آن».
﴿لِم﴾«چرا».
﴿أَنۢبِيَآءَ ٱللَّهِ﴾«پیامبران خدارا».
﴿رَفَعۡنَا﴾«برافرشتیم».
﴿فَوۡقَ﴾«بالا».
﴿خُذُواْ﴾«بگیرید».
﴿بِقُوَّة﴾«محکم».
﴿ٱسۡمَعُواْ﴾«وبشنوید».
﴿عَصَيۡنَا﴾«نافرمانی کردیم».
﴿وَأُشۡرِبُواْ﴾«آمیخته شد، نوشانیده شد».
﴿يَأۡمُر﴾«فرمان میدهد».
﴿إِن كَانَتۡ﴾«اگراست».
﴿ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَة﴾«سرای آخرت».
﴿عِندَ ٱللَّهِ﴾«نزدخدا».
﴿خَالِصَة﴾«مخصوص، مختص».
﴿مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ﴾«جز سایر مردم».
﴿تَمَنَّوُا﴾«آرزو بکنید».
﴿أَبَدَۢا﴾«هیچگاه».
﴿قَدَّمَتۡ﴾«پیش فرستاده است».
﴿أَيۡدِيهِمۡ﴾«دستهایشان».
﴿عَلِيمُۢ﴾«داناست».
﴿لَتَجِدَن﴾«هرآینه خواهی یافت».
﴿أَحۡرَصَ﴾«حریص ترین».
﴿حَيَوٰة﴾«زندگی».
﴿أَشۡرَكُواْ﴾«شرک ورزیدند».
﴿يَوَد﴾«دوست دارد».
﴿أَحَدُهُمۡ﴾«هریک ازآنان».
﴿لَو﴾«اگر».
﴿يُعَمَّر﴾«عمرکند».
﴿أَلۡف﴾«هزار».
﴿سَنَةٖ﴾«سال».
﴿وَمَا هُوَ﴾«ونیست».
﴿مُزَحۡزِحِ﴾«دورکننده».
﴿بَصِيرُۢ﴾«بینااست».
﴿عَدُوّٗا﴾«دشمن».
﴿إِذۡن﴾«فرمان».
﴿بُشۡرَىٰ﴾«بشارتی، مژده ای».
﴿جِبۡرِيل﴾«جبریل».
﴿مِيكَىٰل﴾«میکاییل».
﴿ٱلۡفَٰسِقُون﴾«فاسقان».
﴿نَّبَذ﴾«دورافکند».
﴿أُوتُوا﴾«داده شدند».
﴿وَرَآءَ ظُهُور﴾«پشت سر».
﴿كَأَنَّهُم﴾«گویی آنان».
﴿لَا يَعۡلَمُونَ﴾«نمیدانند».
﴿ٱتَّبَعُواْ﴾«پیروی کردند».
﴿مَا﴾«آنچه».
﴿تَتۡلُواْ﴾«میخواندند».
﴿مُلۡك﴾«فرمان روایی».
﴿وَلَٰكِن﴾«لیکن».
﴿يُعَلِّمُون﴾«میآموختند».
﴿ٱلسِّحۡر﴾«جادو».
﴿ٱلۡمَلَكَيۡن﴾«دوفرشته».
﴿مِنۡ أَحَدٍ﴾«کسی را».
﴿حَتَّىٰ﴾«تا».
﴿يَقُولَآ﴾«میگفتند».
﴿نَحۡن﴾«ما».
﴿فِتۡنَة﴾«وسیلۀ آزمایش».
﴿لَا تَكۡفُرۡ﴾«کافر نشو».
﴿يَتَعَلَّمُون﴾«یاد میگرفتند».
﴿مِنۡهُمَا﴾«از آن دو».
﴿يُفَرِّقُون﴾«جدایی میافکندند».
﴿بِهِۦ﴾«بوسیلۀ آن».
﴿بَيۡن﴾«میان».
﴿ٱلۡمَرۡء﴾«مرد».
﴿زَوۡجِهِۦ﴾«همسرش».
﴿مَا هُم﴾«ونمیرساند، نمیتواند».
﴿بِضَآرِّين﴾«زیان برسانند».
﴿مَا﴾«آنچه».
﴿يَضُرُّ﴾«زیان میرساند».
﴿يَنفَع﴾«سود میرساند».
﴿عَلِمُواْ﴾«دانسته بودند».
﴿لَمَن﴾«هر کس».
﴿ٱشۡتَرَىٰ﴾«خریدار آن باشد».
﴿مَا لَهُۥ﴾«نیست او را».
﴿خَلَٰق﴾«بهره ای».
﴿لَبِئۡس﴾«چه زشت است».
﴿شَرَوۡاْ﴾«فروختند».
﴿مَثُوبَة﴾«پاداشی».
﴿خَيۡر﴾«بهتر».
﴿رَٰعِنَا﴾«رعایت کن ما را(معنای دیگرش :حماقت است که هدف یهودیان بود)».
﴿ٱنظُرۡنَا﴾«به ما بنگر، ملاحظۀ ما کن».
﴿مَّا يَوَدُّ﴾«دوست ندارند».
﴿يَخۡتَص﴾«اختصاص دهد».
﴿مَن يَشَآءُ﴾«هر کس بخواهد».
﴿ذُو ٱلۡفَضۡلِ﴾«دارای فضل ».
﴿ٱلۡعَظِيم﴾«بزرگ».
﴿نَنسَخ﴾«نسخ میکنیم».
﴿أَوۡ﴾«یا».
﴿نُنسِهَا﴾«فراموشش گردانیم».
﴿نَأۡت﴾«میآوریم».
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ﴾«آیا نمیدانی».
﴿دُونِ ٱللَّهِ﴾«جز خدا».
﴿وَلِيّ﴾«سرپرست».
﴿لَا نَصِير﴾«یاور».
﴿أَمۡ تُرِيدُونَ﴾«آیا میخواهید».
﴿تَسَۡٔلُواْ﴾«درخواست کنید، بپرسید».
﴿كَمَا﴾«همانگونه، بدانسان».
﴿سُئِل﴾«پرسیده شد».
﴿يَتَبَدَّل﴾«تبدیل کند، برگزیند».
﴿سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ﴾«راه راست».
﴿وَد﴾«دوست دارند، آرزو دارند».
﴿كَثِير﴾«بسیاری».
﴿تَبَيَّن﴾«روشن شد».
﴿ٱعۡفُوا﴾«عفوکنید».
﴿ٱصۡفَحُواْ﴾«درگذرید».
﴿يَأۡتِي﴾«بیاید».
﴿أَمۡر﴾«فرمان».
﴿تُقَدِّمُواْ﴾«پیش میفرستید».
﴿تَجِدُو﴾«خواهیدیافت».
﴿أَمَانِيُّهُم﴾«آرزوهای آنهاست».
﴿هَاتُواْ﴾«بیاورید».
﴿بُرۡهَٰن﴾«دلیل».
﴿أَسۡلَم﴾«تسلیم کند».
﴿وَجۡهَهُ﴾«روی خود را».
﴿مُحۡسِن﴾«نیکوکار».
﴿أَجۡر﴾«پاداش».
﴿لَيۡسَتِ﴾«نیست».
﴿كَذَٰلِك﴾«اینگونه».
﴿أَظۡلَم﴾«ستمکار تر».
﴿مَّنَع﴾«بازداشت».
﴿يُذۡكَر﴾«برده شود، یادشود».
﴿سَعَىٰ﴾«کوشید».
﴿خَرَابِ﴾«ویرانی».
﴿يَدۡخُلُو﴾«واردشوند».
دخل﴿دخل﴾«وارد شد».
﴿خَآئِفِينَ﴾«به حال ترس».
﴿خِزۡي﴾«خواری».
﴿بَدِيع﴾«پدید آورنده».
﴿كُن﴾«باش».
﴿يَكُون﴾«میشود».
﴿لَوۡلَا﴾«چرا».
﴿يُكَلِّمُنَا﴾«با ماسخن نمیگوید».
﴿تَشَٰبَهَتۡ﴾«همانند است».
﴿بَيَّنَّا﴾«روشن ساخته ایم».
﴿بَشِيرٗا﴾«مژده رسان».
﴿نَذِيرٗا﴾«بیم دهنده».
﴿لَا تُسَۡٔلُ﴾«پرسیده نمیشوی».
﴿أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِيمِ﴾«دوزخیان».
﴿لَن﴾«هرگز».
﴿تَرۡضَىٰ﴾«خشنود نشود».
﴿عَنك﴾«ازتو».
﴿تَتَّبِعَ﴾«پیروی کنی».
﴿أَهۡوَآءَ﴾«خواستهها، هوسها».
﴿جَآءَك﴾«به تو رسیده است، بیامدت».
﴿مَا لَكَ﴾«برای تو نخواهد بود».
﴿عَدۡل﴾«بدل، فدیه».
﴿ٱبۡتَلَىٰٓ﴾«آزمود».
﴿أَتَم﴾«به انجام رسانید».
﴿جَاعِلُ﴾«قرار میدهم».
﴿إِمَامٗا﴾«پیشوای».
﴿ذُرِّيَّتِي﴾«فرزندانم، نسلم».
ة﴿ذُرِّي﴾«نژاد، نسل».
﴿لَا يَنَالُ﴾«نمیرسد».
﴿عَهۡدِ﴾«عهد، پیمان».
﴿جَعَلۡنَا﴾«قرار دادیم».
﴿ٱلۡبَيۡتَ﴾«خانۀ کعبه».
﴿مَثَابَة﴾«محل بازگشت، بازگشتگاه».
﴿ٱتَّخِذُواْ﴾«برگیرید».
﴿مُصَلّٗى﴾«نماز گاهی».
﴿طَهِّرَا﴾«پاکیزه کنید».
﴿لِلطَّآئِفِين﴾«طواف کنندگان».
﴿وَٱلۡعَٰكِفِين﴾«مقیمان، معتکفان».
﴿وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾«رکوع گزاران سجده کنندگان».
﴿ءَامِنٗا﴾«امن بگردان».
﴿ٱرۡزُقۡ﴾«روزی ده».
﴿أُمَتِّعُهُ﴾«بهره مندش میسازم».
﴿أَضۡطَرُّ﴾«میکشانم».
﴿يَرۡفَع﴾«بالا برد».
﴿ٱلۡقَوَاعِد﴾«پایهها، اساس».
﴿تَقَبَّل﴾«بپذیر».
﴿أُمَّة﴾«امتی، مردمی».
﴿أَرِنَا﴾«نشان ده ما را، بنمایی ما را».
﴿مَنَاسِك﴾«طرز عبادت، روش».
﴿تُب﴾«توبه کن».
﴿ٱبۡعَثۡ﴾«برانگیز».
﴿يُزَكِّيهِمۡ﴾«پاکیزه کند، پاکشان سازد».
﴿يَرۡغَب﴾«روی بگرداند».
﴿سَفِه﴾«سبکسری، نادانی».
﴿ٱصۡطَفَيۡنَٰه﴾«او را برگزیدیم».
﴿أَسۡلِم﴾«تسلیم شو».
﴿وَصَّىٰ﴾«سفارش کرد، وصیت کرد».
﴿بَنِيه﴾«فرزندانش».
﴿يَٰبَنِي﴾«ای فرزندان من».
﴿إِذۡ حَضَرَ﴾«هنگامیکه فرا رسید».
﴿إِلَٰه﴾«خدا».
﴿ءَابَآئِ﴾«پدران».
﴿خَلَتۡ﴾«گذشت».
﴿عَمَّا﴾«از آنچه».
﴿كُونُواْ﴾«باشید».
﴿تَهۡتَدُواْ﴾«راه یابید».
﴿نِيفٗا﴾«یکتا پرست».
﴿ٱلۡأَسۡبَاطِ﴾«نوادگان».
﴿أُوتِي﴾«داده شد».
﴿ٱلنَّبِيُّون﴾«پیامبران».
﴿لَا نُفَرِّقُ﴾«جدایی نمیافکنیم، فرق نمیگذاریم».
﴿بَيۡن﴾«میان».
﴿أَحَد﴾«هیچ یک».
﴿شِقَاق﴾«ستیز، خلاف».
﴿فَ﴾«پس».
﴿سَ﴾«بزودی».
﴿يَكۡفِي﴾«کفایت کند».
﴿كَ﴾«تو را».
﴿هُم﴾«از(شر)آنها».
﴿فَسَيَكۡفِيكَهُمُ﴾«پس بزودی تو را ازآنها کفایت کند».
﴿صِبۡغَة﴾«رنگ».
﴿مَنۡ﴾«چه کسی».
﴿أَحۡسَن﴾«نیکوتر».
﴿عَٰبِدُونَ﴾«میپرستیم، پرستشگران».
﴿مُخۡلِصُونَ﴾«اخلاص آورندگان، بااخلاص».
﴿أَعۡلَم﴾«داناتر».
﴿كَتَم﴾«پنهان کرد».
﴿شَهَٰدَة﴾«گواهی».
جزء دوم.
﴿ٱلسُّفَهَآء﴾«بی خردان».
﴿وَلَّىٰهُم﴾«برگردانیدشان، بازگردانیدشان».
﴿أُمَّةٗ وَسَطٗا﴾«امتی میانه».
﴿وَمَا جَعَلۡنَا﴾«قرار ندادیم».
﴿مِمَّن﴾«از کسی که».
﴿يَنقَلِب﴾«باز میگردد».
﴿عَقِب﴾«پاشنه».
﴿عَقِبَيۡهِ﴾«پاشنههای خود».
﴿إِن كَانَتۡ﴾«اگر چه بود».
﴿كَبِيرَة﴾«گران، دشوار».
﴿يُضِيع﴾«ضایع کند».
﴿رَءُوفٞ﴾«مهربان، رؤف».
﴿قَدۡ﴾«به تحقیق».
﴿نَرَىٰ﴾«میبینیم».
﴿تَقَلُّب﴾«گردش، بی تابی».
﴿وَجۡهِك﴾«روی تو را».
﴿فَلَنُوَلِّيَنَّكَ﴾«همانا خواهیم گردانید تو را، بازمیگردانیم تو را».
﴿نُوَلِّي﴾«باز میگردانیم».
﴿شَطۡر﴾«به سوی».
﴿حَيۡث﴾«هر جا».
﴿إِن﴾«همانا».
﴿أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ﴾«کتاب داده شدند».
﴿لَئِنۡ﴾«اگر».
﴿أَتَيۡتَ﴾«بیاوری».
﴿يَعۡرِفُون﴾«میشناسند».
﴿أَبۡنَآءَ﴾«فرزندان».
﴿ٱلۡمُمۡتَرِين﴾«شک کنندگان».
﴿وِجۡهَة﴾«جهتی».
﴿مُوَلِّي﴾«رو میکند».
﴿ٱسۡتَبِقُواْ﴾«بر یکدیگر سبقت بگیرید».
﴿ٱلۡخَيۡرَٰت﴾«نیکیها».
﴿أَيۡنَ مَا﴾«هرجاکه».
﴿وَل﴾«رو کن».
﴿لِئَلَّا﴾«تا نباشد».
﴿حُجَّة﴾«حجتی، دلیلی، دستاویزی».
﴿أُتِم﴾«تمام کنم».
﴿وَلَعَلَّ﴾«شاید».
﴿تَهۡتَدُون﴾«هدایت یابید».
﴿كَمَآ﴾«چنانکه».
﴿أَرۡسَلۡنَا﴾«فرستادیم».
﴿فِيكُم﴾«در میان شما».
﴿يَتۡلُواْ﴾«میخواند».
﴿ٱذۡكُرُونِيٓ﴾«مرا یاد کنید».
﴿ذۡكر﴾«یاد».
﴿مَع﴾«با».
﴿سَبِيلِ ٱللَّه﴾«راه خدا».
﴿أَمۡوَٰتُۢ﴾«مردگان، مرده».
﴿أَحۡيَآء﴾«زندگان، زنده».
﴿نَبۡلُوَن﴾«بیازماییم».
﴿ٱلۡجُوعِ﴾«گرسنگی».
﴿نَقۡص﴾«کاهش».
﴿ٱلۡأَمۡوَٰل﴾«مالها».
﴿ٱلثَّمَرَٰت﴾«میوهها».
﴿أَصَٰبَتۡ﴾«رسید، پیش آمد».
﴿مُّصِيبَةٞ﴾«مصیبت، بدی».
﴿صَلَوَٰت﴾«درودها».
﴿شَعَآئِر﴾«نشانهها، شعائر».
﴿حَج﴾«حج کند».
﴿ٱعۡتَمَر﴾«عمره بجای آورد».
﴿جُنَاح﴾«گناه».
﴿تَطَوَّع﴾«خواستار شد، با رغبت خود انجام داد».
﴿شَاكِر﴾«سپاسگزاراست».
﴿عَلِيم﴾«دانا».
﴿أَجۡمَعِين﴾«همگی».
﴿يُخَفَّف﴾«تخفیف داده شود، کاسته شود».
﴿يُنظَرُون﴾«مهلت داده میشوند».
﴿خَلۡق﴾«آفرینش».
﴿وَٱخۡتِلَٰف﴾«آمدوشد».
﴿ٱلَّيۡل﴾«شب».
﴿وَٱلنَّهَار﴾«روز».
﴿وَٱلۡفُلۡك﴾«کشتیها».
﴿تَجۡرِي﴾«روان شود».
﴿ٱلۡبَحۡر﴾«دریا».
﴿بَث﴾«پراکنده کرد».
﴿دَآبَّة﴾«جنبنده».
﴿تَصۡرِيف﴾«تغییر مسیر، گردش».
﴿ٱلرِّيَٰحِ﴾«بادها».
﴿ٱلسَّحَاب﴾«ابرها».
﴿ٱلۡمُسَخَّر﴾«مسخر است».
﴿بَيۡن﴾«در میان».
﴿دُونِ ٱللَّهِ﴾«غیر از خدا».
﴿أَندَادٗا﴾«جمع ند، همتایانی».
﴿حُب﴾«دوستی».
﴿أَشَد﴾«سخت تر».
﴿تَبَرَّأ﴾«بیزاری جست».
﴿ٱتُّبِعُواْ﴾«پیروی شدند، رهبران».
﴿ٱتَّبَعُواْ﴾«پیروی کردند».
﴿تَقَطَّعَت﴾«گسیخته شد».
﴿ٱلۡأَسۡبَاب﴾«رشتهها، پیوند».
﴿لَوۡ أَنَّ﴾«کاش برای مابود».
﴿كَرَّة﴾«بازگشتی».
﴿حَسَرَٰت﴾«حسرتهای، به صورت حسرت زایی».
﴿خَٰرِجِين﴾«بیرون روندگان».
﴿ٱلنَّار﴾«آتش».
﴿طَيِّبٗا﴾«پاک، پاکیزه».
﴿خُطُوَٰت﴾«گامهای».
﴿ٱلسُّوٓء﴾«بدی».
﴿ٱلۡفَحۡشَآء﴾«زشتی».
﴿أَلۡفَيۡنَا﴾«یافتیم».
﴿أَوَلَو﴾«اگرچه».
﴿نۡعِق﴾«بانگ زد».
﴿يَنۡعِق﴾«بانگ میزند».
﴿دُعَآء﴾«خواندن».
﴿نِدَآء﴾«ندایی».
﴿إِيَّاه﴾«تنهااورا».
﴿حَرَّم﴾«حرام کرده است».
﴿ٱلۡمَيۡتَة﴾«مردار».
﴿ٱلدَّم﴾«خون».
﴿لَحۡم﴾«گوشت».
﴿ٱلۡخِنزِير﴾«خوک».
﴿أُهِل﴾«برده شد، (نام غیرخدا)گرفته شده».
﴿ٱضۡطُر﴾«ناچار شود».
﴿بَاغ﴾«ستمگر، ستم کننده».
﴿عَاد﴾«متجاوز، تجاوزکننده».
﴿إِثۡم﴾«گناه».
﴿بُطُونِ﴾«شکمها».
﴿فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ﴾«پس چه شکیباهستند».
﴿شِقَاقِ﴾«ستیز، اختلاف».
﴿بَعِيدٖ﴾«دور».
﴿لَّيۡسَ﴾«نیست».
﴿ٱلۡبِرَّ﴾«نیکی».
﴿قِبَل﴾«سوی».
﴿ءَاتَى﴾«داده است، بدهد».
﴿ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾«خویشاوندان».
﴿ٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾«یتیمان».
﴿ٱلۡمَسَٰكِين﴾«مسکینان».
﴿ٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ﴾«واماندگان».
﴿ٱلسَّآئِلِين﴾«گدایان».
﴿ٱلرِّقَاب﴾«بردگان».
﴿وَٱلۡمُوفُون﴾«وفاکنندگان».
﴿ٱلۡبَأۡسَآء﴾«سختی، فقر».
﴿ٱلضَّرَّآء﴾«زیان، رنجوری».
﴿حِينَ ٱلۡبَأۡسِ﴾«هنگام نبرد».
﴿صَدَقُواْ﴾«راست گفتند».
﴿ٱلۡمُتَّقُون﴾«پرهیزگاران».
﴿كُتِب﴾«نوشته شده است».
﴿ٱلۡقِصَاص﴾«قصاص».
﴿ٱلۡقَتۡلَى﴾«کشتگان».
﴿ٱلۡحُرُّ﴾«آزاد».
﴿ٱلۡعَبۡد﴾«غلام، برده».
﴿ٱلۡأُنثَىٰ﴾«زن».
﴿عُفِي﴾«بخشیده شد».
﴿أَخِيه﴾«برادرش».
﴿ٱتِّبَاعُۢ﴾«پیروی کند».
﴿ٱلۡمَعۡرُوف﴾«پسندیده، خوبی».
﴿أَدَآء﴾«پرداختنی».
﴿إِحۡسَٰن﴾«نیکی».
﴿تَخۡفِيف﴾«کاهشی، تخفیفی».
﴿ٱعۡتَدَىٰ﴾«تعدی کند، تجاوز کند».
﴿أُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾«صاحبان خرد، خردمندان».
﴿حَضَر﴾«فرا رسد».
﴿تَرَك﴾«به جای گذارد، رها کرد».
﴿خَيۡرًا﴾«بهتر، مال».
﴿سَمِع﴾«شنید».
﴿خَاف﴾«ترسید».
﴿مُّوص﴾«وصیت کننده».
﴿جَنَفًا﴾«ستم، بی عدالتی».
﴿ٱلصِّيَام﴾«روزه».
﴿كَمَا﴾«همانگونه».
﴿أَيَّامٗا﴾«روزهای».
﴿مَّعۡدُودَٰت﴾«معدود، اندک».
﴿عِدَّة﴾«چند، تعداد».
﴿تُكَبِّرُواْ﴾«بزرگ بشمارید».
﴿سَأَلَ﴾«پرسید».
﴿عَنِّي﴾«از من».
﴿أُجِيب﴾«اجابت میکنم».
﴿دَعۡوَة﴾«دعای».
﴿ٱلدَّاع﴾«دعا کننده».
﴿دَعَان﴾«مرا خواند».
﴿فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ﴾«پس باید بپذیرند».
﴿يَرۡشُدُون﴾«راه یابند».
﴿أُحِل﴾«حلال گردیده شد».
﴿لَيۡلَةَ ٱلصِّيَامِ﴾«شب روزه».
﴿ٱلرَّفَث﴾«آمیزش، درآمیختن».
﴿نِسَآئِكُمۡ﴾«همسرانتان».
﴿هُن﴾«آنان».
﴿لِبَاس﴾«پوشاک، لباس».
﴿أَنَّكُمۡ كُنتُمۡ﴾«که شمابودید».
﴿تَخۡتَانُون﴾«خیانت میکردید».
﴿عَفَا﴾«بخشید».
﴿ٱلۡـَٰٔن﴾«اکنون».
﴿بَٰشِرُو﴾«آمیزش کنید».
﴿ٱبۡتَغُواْ﴾«بخواهید، طلب کنید».
﴿ٱلۡخَيۡط﴾«رشته».
﴿ٱلۡأَبۡيَض﴾«سفید».
﴿ٱلۡأَسۡوَدِ﴾«سیاه».
﴿تُدۡلُواْ﴾«نیفکنید، ندهید».
﴿ٱلۡأَهِلَّة﴾«هلالهای ماه».
﴿مَوَٰقِيت﴾«گاهنماهایی، اوقات».
﴿ٱلۡبُيُوت﴾«جمع بیت، خانهها».
﴿أَبۡوَٰبِ﴾«جمع باب، دروازه».
﴿قَٰتِلُواْ﴾«جنگ کنید».
﴿ثَقِف﴾«یافت».
﴿ثَقِفۡتُمُو﴾«یافتید».
﴿ٱنتَهَوۡاْ﴾«دست برداشتند».
﴿عُدۡوَٰن﴾«تجاوز».
﴿ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَام﴾«ماه حرام».
﴿ٱلۡحُرُمَٰت﴾«حرمتها».
﴿ٱلتَّهۡلُكَة﴾«هلاکت».
﴿أُحۡصِرۡتُم﴾«بازداشته شدید».
﴿ٱسۡتَيۡسَر﴾«فراهم شود».
﴿ٱلۡهَدۡي﴾«قربانی».
﴿لَا تَحۡلِقُواْ﴾«نتراشید».
﴿رُءُوسَ﴾«جمع رأس، سر».
﴿يَبۡلُغ﴾«برسد».
﴿مَحِلَّهُۥۚ﴾«جایگایش».
﴿أَذٗى﴾«آزاری».
﴿نُسُك﴾«قربانی».
﴿أَمِنتُم﴾«ایمن شدید».
﴿تَمَتَّع﴾«بهرمند گردد، متمتع شود».
﴿ثَلَٰثَة﴾«سه تا».
﴿سَبۡعَة﴾«هفت تا».
﴿رَجَعۡتُمۡ﴾«بازگشتید».
﴿عَشَرَة﴾«ده تا».
﴿أَهۡلُهُۥ﴾«خانواده اش».
﴿حَاضِرِي﴾«ساکنان».
﴿شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾«سخت کیفر».
﴿أَشۡهُر﴾«جمع شهر، ماهها».
﴿مَّعۡلُومَٰتٞۚ﴾«معلوم ومعینی».
﴿فَرَض﴾«فرض گرداند».
﴿فُسُوق﴾«نافرمانی، گناه».
﴿جِدَال﴾«جدال، ستیزه».
﴿تَزَوَّدُواْ﴾«توشه برگیرید».
﴿خَيۡرَ ٱلزَّادِ﴾«بهترین توشه».
﴿ٱلتَّقۡوَىٰ﴾«پرهیزگاری».
﴿أَفَضۡتُم﴾«کوچ کردید».
﴿ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِ﴾«مشعر الحرام».
﴿قَضَيۡتُم﴾«به جای آوردید».
﴿ءَاتِنَا﴾«به ما عطا کن».
﴿قِ﴾«نگه دار».
﴿قِنَا﴾«نگه دار ما را».
﴿نَصِيبٞ﴾«بهره».
﴿سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾«زود شمار».
﴿تَعَجَّل﴾«شتاب کند».
﴿يَوۡمَيۡن﴾«دو روز».
﴿تَأَخَّر﴾«تأخیر کند».
﴿عۡجِب﴾«شگفت آورد».
﴿يُعۡجِبُك﴾«تو را به شگفت میاندازد».
﴿قَوۡلُ﴾«سخن».
﴿أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ﴾«سرسخت ترین دشمنان».
﴿تَوَلَّىٰ﴾«پشت کند، روی گرداند، (یا به ریاست برسد)».
﴿سَعَىٰ﴾«کوشش میکند».
﴿ٱلۡحَرۡث﴾«کشت، زراعت».
﴿ٱلنَّسۡل﴾«نسل، نژاد».
﴿ٱلۡعِزَّة﴾«تکبر، بزرگ بینی».
﴿حَسۡب﴾«کافی است».
﴿ٱلۡمِهَاد﴾«آرامگاه».
﴿يَشۡرِي﴾«بفروشد».
﴿ٱبۡتِغَآء﴾«در پی، برای بدست آوردن».
﴿مَرۡضَات﴾«خشنودی».
﴿دخُل﴾«وارد شد».
﴿ٱدۡخُلُواْ﴾«در آیید، وارد شوید».
﴿ٱلسِّلۡم﴾«صلح، اسلام».
﴿كَآفَّة﴾«همگی».
﴿زَلَل﴾«لغزش کرد».
﴿ظُلَل﴾«جمع ظل، سایهها».
﴿ٱلۡغَمَام﴾«ابر».
﴿قُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ﴾«کاریکسره شود».
﴿سَل﴾«بپرس».
﴿كَم﴾«چند، چه اندازه».
﴿زُيِّن﴾«آراسته شده است».
﴿يَسۡخَرُون﴾«مسخره میکنند».
﴿وَٰحِدَة﴾«یک».
﴿بَعَثَ﴾«برانگیخت».
﴿يَحۡكُم﴾«حکم کند».
﴿حَسِبۡتُم﴾«گمان کردید».
﴿لَمَّا﴾«هنوز».
﴿مَّثَل﴾«نمونه، مانند».
﴿مَّسَّ﴾«رسید».
﴿زُلۡزِلُواْ﴾«تکان خوردند، لرزیدند».
﴿مَتَىٰ﴾«کی».
﴿نَصۡرُ ٱللَّهِ﴾«یاری خدا».
﴿مَاذَا﴾«چه چیزی».
﴿ٱلۡأَقۡرَبِين﴾«نزدیکان».
﴿ٱلۡقِتَال﴾«جهاد».
﴿كُرۡه﴾«ناگوار».
﴿عَسَىٰٓ﴾«چه بسا».
﴿صَد﴾«بازداشتن».
﴿أَكۡبَر﴾«بزرگتر».
﴿لَا يَزَالُون﴾«پیوسته».
﴿يَرُدُّو﴾«برگردانند».
﴿ٱسۡتَطَٰعُواْ﴾«بتوانند».
﴿يَرۡتَدِد﴾«برگردد، بازگردد».
﴿حَبِطَ﴾«تباه شد».
﴿هَاجَرُواْ﴾«هجرت کردند».
﴿جَٰهَدُواْ﴾«جهادنمودند».
﴿يَرۡجُون﴾«امیدوارند».
﴿ٱلۡخَمۡر﴾«شراب، باده».
﴿ٱلۡمَيۡسِر﴾«قهار».
﴿ٱلۡعَفۡو﴾«مازاد، فزونی».
﴿تَتَفَكَّرُون﴾«اندیشه کنید».
﴿إِصۡلَاح﴾«کارسازی، اصلاح کردن».
﴿خَيۡر﴾«بهتراست».
﴿تُخَالِطُو﴾«همزیستی کنید، اختلاط کنید».
﴿ٱلۡمُفۡسِد﴾«تبهکار».
﴿ٱلۡمُصۡلِح﴾«درستکار».
﴿أَعۡنَتَ﴾«به زحمت انداخت».
﴿لَا تَنكِحُواْ﴾«ازدواج نکنید».
﴿ٱلۡمُشۡرِكَٰت﴾«زنان مشرک».
﴿أَمَة﴾«کنیز».
﴿أَعۡجَبَ﴾«شگفت آورد».
﴿لَا تُنكِحُواْ﴾«به ازدواج در نیاورید».
﴿عَبۡد﴾«غلام، بنده».
﴿يَدۡعُون﴾«دعوت میکنند».
﴿ٱلۡمَغۡفِرَة﴾«آمرزش».
﴿يَتَذَكَّرُون﴾«یاد آور شوند».
﴿ٱلۡمَحِيضِ﴾«حیض، عادت ماهیانه زنان».
﴿أَذٗى﴾«آزار، پلیدی».
﴿فَٱعۡتَزِلُواْ﴾«پس کناره گیری کنید».
﴿ٱلنِّسَآء﴾«زنان».
﴿لَا تَقۡرَبُوهُنَّ﴾«با آنها نزدیکی نکنید».
﴿يَطۡهُرۡن﴾«پاک شوند».
﴿ٱلتَّوَّٰبِين﴾«توبه کنندگان».
﴿ٱلۡمُتَطَهِّرِين﴾«پاکان».
﴿حَرۡث﴾«کشتزار».
﴿أَنَّىٰ شِئۡتُمۡ﴾«هرگونه که بخواهید».
﴿وَقَدِّمُواْ﴾«پیش بفرستید».
﴿مُّلَٰقُوهُ﴾«ملاقات خواهید کرد».
﴿لَا تَجۡعَلُواْ﴾«قرار ندهید».
﴿عُرۡضَة﴾«دستاویز، آماج».
﴿أَيۡمَٰن﴾«جمع یمین، سوگندها».
﴿تَبَرُّواْ﴾«نیکی کنید».
﴿ٱللَّغۡو﴾«بیهوده».
﴿حَلِيم﴾«بردبار».
﴿يُؤۡلُون﴾«سوگند میخورند».
﴿تَرَبُّص﴾«انتظار».
﴿أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ﴾«چهار ماه».
﴿فَآءُو﴾«بازگشتند».
﴿عَزَمُواْ﴾«تصمیم گرفتید».
﴿ٱلۡمُطَلَّقَٰت﴾«زنان مطلقه».
﴿قُرُوٓء﴾«پاکی، یا عادت ماهانه».
﴿أَرۡحَام﴾«جمع رحم، رحمها».
﴿بُعُول﴾«جمع بعل، شوهران».
﴿أَحَقّ﴾«سزاوارتر».
﴿رَد﴾«بازگرداندن».
﴿فِي ذَٰلِكَ﴾«در آن».
﴿رجَال﴾«جمع رجل، مردان».
﴿مَرَّتَان﴾«دو بار».
﴿إِمۡسَاكُۢ﴾«نگاه داشتن».
﴿مَعۡرُوف﴾«شایسته، خوبی».
﴿تَسۡرِيحُۢ﴾«رها کردن».
﴿إِحۡسَٰن﴾«نیکی».
﴿لَا يَحِلُّ﴾«روا نیست».
﴿أَلَّا يُقِيمَا﴾«که نتوانند برپا دارند».
﴿حُدُودَ ٱللَّهِ﴾«حدود الهی».
﴿جُنَاحَ﴾«گناهی».
﴿يَتَعَد﴾«تجاوز کند».
﴿غَيۡرَهُۥ﴾«جز او، غیرازاو».
﴿يَتَرَاجَعَآ﴾«به یکدیگر باز گردند».
﴿بَلَغۡن﴾«رسیدند
﴿أَجَلَ﴾«سر آمد، روزهای عده
﴿أَمۡسِكُو﴾«نگه دارید
﴿سَرِّحُو﴾«رها سازید
﴿ضِرَارٗا﴾«زیان رساندن».
﴿يَعِظُ﴾«پند میدهد».
﴿فَلَا تَعۡضُلُو﴾«باز ندارید».
﴿أَزۡكَىٰ﴾«پربرکت تر، پاکتر».
﴿أَطۡهَر﴾«پاکیزه تر».
﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰت﴾«جمع والده، مادران».
﴿يُرۡضِعۡن﴾«شیردهند».
﴿حَوۡلَيۡن﴾«دوسال».
﴿كَامِلَيۡن﴾«کامل، تمام».
﴿ٱلرَّضَاعَةَ﴾«شیرخوارگی».
﴿ٱلۡمَوۡلُود﴾«نوزاد، فرزند».
﴿ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ﴾«فرزند برای او متولد شده(پدر)».
﴿رِزۡقُ﴾«خوراک».
﴿كِسۡوَت﴾«پوشاک».
﴿لَا تُكَلَّفُ﴾«تکلیف نشود، مکلف نمیشود».
﴿وُسۡعَهَا﴾«توانایی اش».
﴿لَا تُضَآرَّ﴾«آزار نشود، زیان نبیند».
﴿وَٰلِدَةُ﴾«مادر».
﴿وَلَدِ﴾«فرزند».
﴿مِثۡلُ ذَٰلِكَ﴾«مانند همین
﴿فِصَالًا﴾«(ازشیر)بازگیرند».
﴿تَشَاوُر﴾«مشورت».
﴿تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ﴾«شیرده خواستید، دایه ای بگیرید».
﴿سَلَّمۡتُم﴾«بپردازید».
﴿يُتَوَفَّوۡن﴾«میمیرند».
﴿يَذَرُون﴾«باقی میگذارند».
﴿أَرۡبَعَة﴾«چهار».
﴿عَشۡرٗا﴾«ده».
﴿عَرَّضۡتُم﴾«اشاره کرده اید، با کنایه گفته اید».
﴿خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ﴾«خواستگاری زنان».
﴿أَكۡنَنتُمۡ﴾«پنهان دارید».
﴿سِرًّا﴾«خلوت، پنهانی».
﴿لَا تَعۡزِمُواْ﴾«تصمیم نگیرید».
﴿عۡزِم﴾«تصمیم گرفت».
﴿عُقۡدَة﴾«گره زناشوئی، عقد ازدواج».
﴿ٱحۡذَرُو﴾«بترسید».
﴿مَس﴾«آمیزش نمودن، دست زدن».
﴿فَرِيضَة﴾«مهریه».
﴿ٱلۡمُوسِعِ﴾«توانگر».
﴿ٱلۡمُقۡتِرِ﴾«تنگدست».
﴿نِصۡفُ﴾«نیم، نصف».
﴿يَعۡفُوَاْ﴾«ببخشد».
﴿أَقۡرَب﴾«نزدیکتر».
﴿لتَّقۡوَىٰ﴾«پرهیزگاری».
﴿لَا تَنسَوُاْ﴾«فراموش نکنید».
﴿ٱلۡفَضۡل﴾«بزرگواری».
﴿حَٰفِظُواْ﴾«محافظت کنید».
﴿ٱلصَّلَوَٰت﴾«جمع صلاة، نمازها».
﴿ٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾«نماز میانه(نماز عصر)».
﴿قُومُواْ﴾«به پاخیزید، بایستید».
﴿قَٰنِتِين﴾«فروتنانه».
﴿رِجَالًا﴾«پیاده».
﴿رُكۡبَانٗا﴾«سواره».
﴿مَّتَٰعًا﴾«بهره ای».
﴿ٱلۡحَوۡل﴾«یک سال».
﴿غَيۡرَ إِخۡرَاجٖ﴾«بدون بیرون کردن».
﴿أَلَمۡ تَرَ﴾«آیا ندیدی».
﴿أُلُوف﴾«هزاران».
﴿حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ﴾«از ترس مرگ».
﴿مُوتُواْ﴾«بمیرید».
﴿مَّن ذَا ٱلَّذِي﴾«کیست آن که».
﴿يُقۡرِض﴾«وام دهد».
﴿أَضۡعَافٗا كَثِيرَةٗۚ﴾«چندین برابر».
﴿يَقۡبِض﴾«تنگ میسازد».
﴿يَبۡصُۜط﴾«گشایش میدهد».
﴿ٱلۡمَلَإ﴾«جمعی».
﴿ٱبۡعَث﴾«برانگیز، انتخاب کن».
﴿مَلِك﴾«پادشاه».
﴿عَسَيۡتُم﴾«چنین نیستید».
﴿إِن﴾«اگر».
﴿مَا لَنَآ﴾«چه شود ما را».
﴿أُخۡرِجۡنَا﴾«بیرون رانده شده ایم».
﴿تَوَلَّوۡاْ﴾«روی گردانی کردند».
﴿بَعَث﴾«برانگیخت».
﴿أَنَّىٰ﴾«چگونه».
﴿يَكُون﴾«باشد».
﴿يُؤۡت﴾«داده شده است».
﴿سَعَة﴾«گشایش».
﴿ٱصۡطَفَىٰه﴾«او را برگزید».
﴿زَاد﴾«بیفزود».
﴿بَسۡطَة﴾«عظمتی، وسعتی».
﴿ٱلتَّابُوت﴾«تابوت(عهد)».
﴿سَكِينَة﴾«آرامش».
﴿بَقِيَّة﴾«باقیمانده».
﴿تَرَك﴾«برجای گذاشته است».
﴿تَحۡمِلُ﴾«حمل میکنند».
﴿ٱلۡمَلَٰٓئِكَة﴾«فرشتگان».
﴿فَصَل﴾«رهسپار شد».
﴿ٱلۡجُنُود﴾«جمع جند، لشکریان».
﴿مُبۡتَلِيكُم﴾«شما را آزمایش میکند».
﴿بِنَهَر﴾«جوی آب».
﴿شَرِب﴾«بنوشد».
﴿لَيۡس﴾«نیست».
﴿طعَمۡ﴾«چشیدن».
﴿غُرۡفَة﴾«کفی (از آن)».
﴿يَد﴾«دست».
﴿شَرِبُواْ﴾«نوشیدند».
﴿جَاوَز﴾«گذشت».
﴿أَنَّهُم﴾«که ایشانند».
﴿مُّلَٰقُواْ﴾«ملاقات کننده».
﴿كَم﴾«چه بسا».
﴿فِئَة﴾«گروه».
﴿قَلِيلَة﴾«اندک، کوچک».
﴿غَلَبَت﴾«پیروز شدند».
﴿بَرَزُواْ﴾«به میدان آمدند».
﴿أَفۡرِغ﴾«فرو ریز».
﴿ثَبِّت﴾«استوار بدار».
﴿أَقۡدَامَ﴾«جمع قدم، گامها».
﴿وَٱنصُرۡنَا﴾«ما را یاری بفرما، پیروز بگردان».
﴿نصر﴾«یاری کرد».
﴿هَزَمُو﴾«شکست دادند».
﴿دَفۡع﴾«دفع کرد، کنار زد».
﴿فَسَدَت﴾«تباه میگردید».
﴿ٱلۡأَرۡض﴾«زمین».
﴿ذُو فَضۡلٍ﴾«دارای فضل وبخشش».
﴿تِلۡك﴾«اینها».
﴿إِنَّك﴾«به راستی تو».
﴿لَمِن﴾«بدون شک از».
﴿ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾«فرستاده شدگان، پیامبران».
جزء سوم
﴿ٱلرُّسُلُ﴾«پیامبران».
﴿كَلَّم﴾«سخن گفت».
﴿أَيَّدۡنَٰه﴾«اوراتأییدکردیم».
﴿بِرُوحِ ٱلۡقُدُس﴾«جبرییل».
﴿ٱقۡتَتَل﴾«بایکدیگرجنگ کردند».
﴿يَفۡعَل﴾«میکند».
﴿يُرِيد﴾«میخواهد».
﴿أَنفِقُواْ﴾«انفاق کنید».
﴿بَيۡع﴾«خریدوفروش».
﴿خُلَّة﴾«دوستی».
﴿شَفَٰعَة﴾«شفاعتی».
﴿ٱلۡحَي﴾«زنده».
﴿ٱلۡقَيُّوم﴾«نگه دار، مدبر، پاینده».
﴿سِنَة﴾«چرت».
﴿نَوۡم﴾«خواب».
﴿مَن ذَا﴾«آن کیست».
﴿ٱلَّذِي﴾«کسی».
﴿بِإِذۡنِ﴾«فرمان».
﴿بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ﴾«پیش روی آنان».
﴿لَا يُحِيطُون﴾«احاطه نمییابد».
أودّ﴿اود﴾«سنگین، گران».
﴿لَا ئَُودُهُۥ﴾«گران ودشوار نیاید».
﴿ٱلۡعَلِي﴾«بلند مرتبه».
﴿إِكۡرَاه﴾«اجبار».
﴿تَّبَيَّن﴾«روشن شده است».
﴿ٱلۡغَي﴾«انحراف، گمراهی».
﴿ٱلطَّٰغُوت﴾«طغیانگر، طاعوت».
﴿ٱسۡتَمۡسَك﴾«چنگ زده است».
﴿ٱلۡعُرۡوَة﴾«دستگیره».
﴿ٱلۡوُثۡقَىٰ﴾«محکمی».
﴿لَا ٱنفِصَامَ﴾«گسستن نیست».
﴿وَلِي﴾«یاور، سرپرست».
﴿ٱلظُّلُمَٰت﴾«تاریکها».
﴿ٱلنُّور﴾«روشنایی».
﴿حَآج﴾«ستیزه کرد، مجادله کرد».
﴿يُحۡيِۦ﴾«زنده میکند».
﴿يُمِيت﴾«میمیراند».
﴿أَنَا۠﴾«من».
﴿ٱلشَّمۡسِ﴾«خورشید».
﴿بُهِت﴾«مبهوت شد، سراسیمه شد».
﴿أَو﴾«یا».
﴿كَ﴾«همانند».
﴿مَرَّ﴾«گذشت».
﴿قَرۡيَة﴾«دهی».
﴿هِي﴾«آن».
﴿خَاوِيَة﴾«فروریخته».
﴿عُرُوشِ﴾«سقفها».
﴿هَٰذِه﴾«این».
﴿أَمَاتَ﴾«میراند».
﴿مِاْئَة﴾«صد».
﴿عَام﴾«سال».
﴿طَعَامِ﴾«غذا».
﴿شَرَابِ﴾«نوشیدنی».
﴿لَمۡ يَتَسَنَّهۡ﴾«تغیرنکرده است».
﴿ٱنظُر﴾«نگاه کن».
﴿حِمَار﴾«الاغ».
﴿ٱلۡعِظَام﴾«استخوان».
﴿كَيۡف﴾«چگونه».
﴿نُنشِزُ﴾«پیوندمیدهیم».
﴿نَكۡسُو﴾«میپوشانیم».
﴿لَحۡمٗا﴾«گوشت».
﴿أَرِنِي﴾«به من نشان بده».
﴿أَوَ لَم﴾«مگر».
﴿لِّيَطۡمَئِن﴾«آرام گیرد».
﴿قَلۡبِي﴾«دلم».
﴿فَخُذ﴾«برگیر».
﴿أَرۡبَعَة﴾«چهارتا».
﴿ٱلطَّيۡر﴾«پرنده».
﴿صُر﴾«پاره پاره کن، قطعه قطعه کن».
﴿جَبَل﴾«کوه».
﴿جُزۡءٗا﴾«قسمتی».
﴿سَعۡيٗا﴾«شتابان».
﴿حَبَّة﴾«دانه».
﴿أَنۢبَتَت﴾«برویاند».
﴿سَبۡع﴾«هفت».
﴿سَنَابِلَ﴾«خوشهها».
﴿يُضَٰعِف﴾«چندبرابرمیکند».
﴿يُنفِقُون﴾«انفاق میکنند».
﴿أَمۡوَٰلَ﴾«مالها».
﴿لَا يُتۡبِعُونَ﴾«درپی نیارند».
﴿مَنّٗا﴾«منتی».
﴿أَذٗى﴾«آزادی».
﴿قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ﴾«گفتاری نیک».
﴿مَغۡفِرَة﴾«گذشت، آمرزش».
﴿صَدَقَة﴾«بخشش».
﴿غَنِي﴾«بی نیاز».
﴿حَلِيم﴾«بردبار».
﴿لَا تُبۡطِلُواْ﴾«باطل نکنید».
﴿كَٱلَّذِي﴾«مانندکسی که».
﴿رِئَآء﴾«برای نشان دادن، برای خودنمایی».
﴿صَفۡوَان﴾«سنگ صاف ولغزان».
﴿تُرَاب﴾«خاک».
﴿أَصَاب﴾«رسیده، برسد».
﴿وَابِل﴾«باران تند».
﴿صَلۡدٗا﴾«صاف وسخت».
﴿لَّا يَقۡدِرُو﴾«قدرت ندارند».
﴿ٱبۡتِغَآءَ﴾«برای طلب، در پی».
﴿مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ﴾«خوشنودی خداوند».
﴿وَتَثۡبِيتٗا﴾«استوارساختن».
﴿جَنَّةِۢ﴾«باغی».
﴿بِرَبۡوَة﴾«پشته ای».
﴿أُكُلَ﴾«میوهها».
﴿ضِعۡفَي﴾«دوچندان».
﴿طَل﴾«باران نرمی».
﴿وَد﴾«دوست دارد».
﴿أَحَدُكُم﴾«یکی ازشما».
﴿نَّخِيل﴾«درختان خرما».
﴿أَعۡنَاب﴾«انگورها، تاکستان».
﴿ٱلۡكِبَر﴾«پیری».
﴿ذُرِّيَّة﴾«فرزندان».
﴿ضُعَفَآء﴾«ناتوان».
﴿إِعۡصَارٞ﴾«گردباد».
﴿فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾«بسوزد».
﴿تَتَفَكَّرُو﴾«بیندیشید».
﴿طَيِّبَٰتِ﴾«پاکیزهها».
﴿لَا تَيَمَّمُواْ﴾«قصدنکنید».
﴿ٱلۡخَبِيث﴾«ناپاک، پلید».
﴿لَسۡتُم﴾«حاضرنیستید».
﴿َٔاخِذِي﴾«ستاننده، گیرنده».
﴿تُغۡمِضُواْ﴾«چشم پوشی کنید».
﴿غمض﴾«چشم پوشی کردن».
﴿حَمِيد﴾«ستوده».
﴿ٱلۡفَحۡشَآءِ﴾«زشتی».
﴿يُؤۡتِي﴾«میدهد».
﴿ٱلۡحِكۡمَة﴾«حکمت».
﴿يَذَّكَّر﴾«یادآورشدن».
﴿نَّفَقَة﴾«نفقه، خرچی».
﴿نَذَرۡتُم﴾«نذرکرده اید».
﴿تُبۡدُواْ﴾«آشکارکنید».
﴿نِعِمَّا﴾«چه نیکوست».
﴿ٱلۡفُقَرَآء﴾«تهی دستان».
﴿يُكَفِّرُ﴾«میزداید».
﴿سَئَِّاتِ﴾«گناهان».
﴿وَجۡهِ ٱللَّهِۚ﴾«خشنودی خدا، روی خدا».
﴿يُوَفَّ﴾«کامل داده میشود».
﴿أُحۡصِرُواْ﴾«بازداشته شده اند».
﴿ضَرۡبٗا﴾«گشتن، سفرکردن».
﴿يَحۡسَبُ﴾«میپندارد».
﴿أَغۡنِيَآء﴾«بی نیاز، توانگر».
﴿ٱلتَّعَفُّف﴾«خویشتن داری».
﴿تَعۡرِفُ﴾«میشناسی».
﴿سِيمَ﴾«چهرهها».
﴿إِلۡحَافٗا﴾«با اصرار».
﴿سِرّٗا﴾«نهان».
﴿عَلَانِيَة﴾«آشکار».
﴿ٱلرِّبَوٰاْ﴾«ربا، سود».
﴿لَا يَقُومُونَ﴾«بر نمیخیزند».
﴿يَتَخَبَّطُ﴾«دیوانه شده، تعادل ندارد، آشفته شد».
﴿ٱلۡمَسِّ﴾«تماس، دیوانگی».
﴿ٱلۡبَيۡع﴾«دادوستد».
﴿جَآء﴾«آمد».
﴿مَوۡعِظَة﴾«پندی».
﴿ٱنتَهَىٰ﴾«بازایستاد».
﴿سَلَف﴾«گذشته است».
﴿عَاد﴾«بازگردد».
﴿يَمۡحَق﴾«نابود میکند».
﴿مۡحَق﴾«نابودکردن».
﴿يُرۡبِي﴾«افزایش میدهد».
﴿كَفَّار﴾«ناسپاس».
﴿أَثِيمٍ﴾«گنهکار».
﴿ذَرُواْ﴾«رهاکنید».
﴿بَقِيَ﴾«باقی مانده است».
﴿فَأۡذَنُواْ﴾«پس اعلام کنید».
﴿حَرۡب﴾«جنگ».
﴿إِن﴾«اگر».
﴿تُبۡتُم﴾«توبه کردید».
﴿رُءُوسُ أَمۡوَٰل﴾«سرمایهها».
﴿ذُو عُسۡرَةٖ﴾«تنگدست».
﴿نَظِرَة﴾«مهلتی».
﴿مَيۡسَرَة﴾«گشایش».
﴿تَصَدَّقُواْ﴾«تصدق کنید، بخشش کنید».
﴿تُرۡجَعُون﴾«باز گردانده میشوید».
﴿تُوَفَّى﴾«تمام وکامل داده میشود».
﴿تَدَايَن﴾«وام دادید».
﴿دَيۡن﴾«وام، قرض».
﴿أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾«مدت معینی».
﴿وَلۡيَكۡتُب﴾«باید بنویسد».
﴿كَاتِبُۢ﴾«نویسنده ای».
﴿ٱلۡعَدۡل﴾«دادگرانه، عادلانه».
﴿لَا يَأۡب﴾«خوداری نکند».
﴿يُمۡلِل﴾«املا کند».
﴿لَا يَبۡخَسۡ﴾«نکاهد».
﴿سَفِيهًا﴾«سفیه، نادان».
﴿ضَعِيفًا﴾«ناتوان».
﴿ٱسۡتَشۡهِدُواْ﴾«گواه بگیرید».
﴿شَهِيدَيۡن﴾«دو گواه».
﴿رِّجَالِ﴾«مردان».
﴿ٱمۡرَأَتَان﴾«دو زن».
﴿تَرۡضَوۡن﴾«رضایت دارید، پسند میکنید».
﴿ٱلشُّهَدَآء﴾«گواهان».
﴿تَضِل﴾«فراموش کند».
﴿إِحۡدَىٰهُمَا﴾«یکی از آن دو».
﴿تُذَكِّر﴾«یاد آوری کند».
﴿ٱلۡأُخۡرَىٰ﴾«دیگری».
﴿إِذَا مَا دُعُواْۚ﴾«هرگاه خوانده شدند».
﴿لَا تَسَۡٔمُوٓاْ﴾«خسته نشوید».
سأم﴿سام﴾«خسته شد».
﴿صَغِيرًا﴾«کوچک».
﴿كَبِيرًا﴾«بزرگ».
﴿أَقۡسَط﴾«دادگرانه».
﴿وَأَقۡوَم﴾«استوار تر».
﴿شَّهَٰدَة﴾«گواهی».
﴿أَدۡنَىٰ﴾«نزدیکتر».
﴿لَّا تَرۡتَابُوٓاْ﴾«دچار شک نشوید».
﴿حَاضِرَة﴾«نقدی، جاری».
﴿تُدِيرُونَ﴾«دست به دست میکنید».
﴿لَا يُضَآرَّ﴾«آزار نشود».
﴿فُسُوقُۢ﴾«نافرمانی».
﴿يُعَلِّمُ﴾«آموزش میدهد».
﴿رِهَٰن﴾«گروگان».
﴿مَّقۡبُوضَة﴾«بدست، گرفته شده».
﴿أَمِن﴾«امین دانست».
﴿يُؤَد﴾«بپردازد».
﴿ءَاثِم﴾«گنهکار».
﴿تُبۡدُواْ﴾«آشکار کنید».
﴿يُحَاسِبۡ﴾«محاسبه میکند».
﴿سَمِعۡنَا﴾«شنیدیم».
﴿أَطَعۡنَا﴾«اطاعت کردیم».
﴿غُفۡرَانَك﴾«آمرزش تو(خواهانیم)».
﴿ٱلۡمَصِير﴾«بازگشت».
﴿لَا يُكَلِّفُ﴾«تکلیف نمیکند».
﴿نَّسِينَآ﴾«فراموش کردیم».
﴿ۡأَخۡطَأۡنَا﴾«خطا کردیم».
﴿وَٱعۡف﴾«ببخش».
﴿مَوۡلَىٰنَا﴾«مولا و سرورمایی».