سورۀ مائده
﴿ٱلۡعُقُودِ﴾«پیمانها».
﴿بَهِيمَةُ﴾«زبان بسته».
﴿ٱلۡأَنۡعَٰم﴾«چهار پایان».
﴿غَيۡرَ مُحِلِّي﴾«حلال ناشمردگان، حلال نشمارید».
﴿ٱلصَّيۡد﴾«شکار».
﴿حُرُم﴾«در حالت احرام هستید».
﴿لَا تُحِلُّواْ﴾«حلال ندانید».
﴿شَعَٰٓئِرَ﴾«جمع شعیرة، نشانهها، عبادات، شعائر الهی».
﴿ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ﴾«ماه حرام».
﴿ٱلۡهَدۡيَ﴾«قربانیهای بینشان».
﴿ٱلۡقَلَٰٓئِدَ﴾«قربانیهای نشاندار».
﴿ءَآمِّينَ﴾«قاصدان، پویندگان».
﴿ٱلۡبَيۡتَ ٱلۡحَرَامَ﴾«خانۀ خدا».
﴿حَلَلۡتُمۡ﴾«حلال شدید، از احرام بیرون آمدید».
﴿ٱصۡطَادُواْ﴾«شکار کنید».
﴿لَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ﴾«شما را وادار نکند».
﴿شَنََٔان﴾«دشمنی».
﴿تَعَاوَنُواْ﴾«همکاری کنید».
﴿ٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾«تعدی وتجاوز».
﴿ٱلۡمَيۡتَةُ﴾«مردار».
﴿ٱلدَّمُ﴾«خون».
﴿لَحۡمُ﴾«گوشت».
﴿ٱلۡخِنزِير﴾«خوک».
﴿أُهِلَّ﴾«(هنگام ذبح)نام(غیر خدا بر آن)بردند».
﴿ٱلۡمُنۡخَنِقَةُ﴾«خفه شده».
﴿ٱلۡمَوۡقُوذَةُ﴾«باضربه مرده».
﴿ٱلۡمُتَرَدِّيَةُ﴾«پرت شده، از بلندی افتاده».
﴿ٱلنَّطِيحَة﴾«به ضرب شاخ مرده».
﴿ٱلسَّبُع﴾«درندگان».
﴿ذَكَّيۡتُمۡ﴾«ذبح(شرعی)کرده باشید».
﴿ذُبِح﴾«ذبح شده».
﴿ٱلنُّصُب﴾«بتها».
﴿تَسۡتَقۡسِمُواْ﴾«قسمت طلب کنید».
﴿ٱلۡأَزۡلَٰمِ﴾«تیرهای فال».
﴿يَئِسَ﴾«مأیوس شده اند، ناامید شده اند».
﴿ٱضۡطُرَّ﴾«ناچار شود، درمانده شود».
﴿مَخۡمَصَةٍ﴾«گرسنگی».
﴿مُتَجَانِف﴾«متمایل».
﴿ٱلۡجَوَارِحِ﴾«حیوانات شکاری».
﴿مُكَلِّبِين﴾«سگهای آموخته، شکاری».
﴿أَمۡسَكۡن﴾«نگاه میدارند».
﴿قُمۡتُمۡ﴾«برخاستید».
﴿أَيۡدِيَكُم﴾«دستهایتان».
﴿ٱلۡمَرَافِق﴾«جمع مرفق، آرنجها».
﴿رُءُوسِ﴾«جمع رأس، سرها».
﴿أَرۡجُلَ﴾«جمع رجل، پاها».
﴿ٱلۡكَعۡبَيۡن﴾«دو قوزک».
﴿جُنُبٗا﴾«جنب».
﴿ٱلۡغَآئِط﴾«مکان گود، محل قضای حاجت، مراد قضای حاجت است».
﴿لَٰمَسۡتُمُ﴾«آمیزش کردید».
﴿حَرَج﴾«تنگی، دشواری».
﴿وَاثَقَ﴾«بست، عهد گرفت».
﴿ٱلۡجَحِيمِ﴾«آتش سوزان، دوزخ».
﴿هَمَّ﴾«قصد کرد».
﴿كَفَّ﴾«باز داشت».
﴿ٱثۡنَيۡ عَشَرَ﴾«دوازده».
﴿نَقِيبٗا﴾«سرپرست، سردار».
﴿عَزَّرۡتُمُو﴾«یاری نمودید، گرامیشان داشتید».
﴿نَقۡضِ﴾«شکستن».
﴿لَا تَزَالُ﴾«پیوسته».
﴿تَطَّلِعُ﴾«آگاه میشوی».
﴿ٱصۡفَحۡ﴾«در گذر، صرف کن».
﴿أَغۡرَيۡنَا﴾«افکندیم».
﴿سَوۡفَ﴾«بزودی».
﴿يَصۡنَعُونَ﴾«انجام میدادند».
﴿سُبُلَ﴾«جمع سبیل، راهها».
﴿ٱلسَّلَٰم﴾«امن وامان، سلامت».
﴿مَن يَمۡلِكُ﴾«چه کسی میتواند».
﴿يُهۡلِك﴾«هلاک کند».
﴿نَحۡنُ﴾«ما».
﴿أَبۡنَٰٓؤُاْ﴾«فرزندان».
﴿أَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ﴾«دوستان او».
﴿فَلِم﴾«پس چرا».
﴿فَتۡرَةٖ﴾«مدت انقطاع وحی، فاصلۀ میان یک پیامبر تا پیامبری دیگر».
﴿لَمۡ يُؤۡتِ﴾«نداده است».
﴿ٱلۡمُقَدَّسَةَ﴾«پاک، مقدس».
﴿لَا تَرۡتَدُّواْ﴾«پشت نکنید، عقب گرد نکنید».
﴿تَنقَلِبُواْ﴾«باز گردید».
﴿جَبَّارِين﴾«زورمند، ستمگر».
﴿رَجُلَان﴾«دو تن».
﴿ٱلۡبَابَ﴾«دروازه».
﴿أَبَدٗا﴾«هرگز».
﴿مَّا دَامُواْ﴾«تا زمانی که».
﴿ٱذۡهَبۡ﴾«برو».
﴿قَٰتِلَآ﴾«بجنگید».
﴿لَآ أَمۡلِكُ﴾«اختیار ندارم».
﴿نَفۡسِي﴾«خودم».
﴿أَخِي﴾«برادرم».
﴿فَٱفۡرُقۡ﴾«داوری کن، جدایی بیفکن».
﴿مُحَرَّمَةٌ﴾«حرام شده است».
﴿أَرۡبَعِين﴾«چهل».
﴿سَنَةٗ﴾«سال».
﴿يَتِيهُونَ﴾«سرگردان خواهند بود، سرگردان میگردند».
﴿لَا تَأۡسَ﴾«غم نخور، غمگین مباش».
﴿ٱتۡلُ﴾«بخوان».
﴿نَبَأَ﴾«خبر».
﴿ٱبۡنَيۡ﴾«دوفرزند».
﴿قَرَّبَا﴾«(قربانی)تقدیم کردند».
﴿قُرۡبَانٗا﴾«قربانی».
﴿تُقُبِّلَ﴾«پذیرفته شد».
﴿بَسَطتَ﴾«دراز کنی، گشودی».
﴿إِلَيَّ﴾«به سوی من».
﴿يَدَكَ﴾«دستت».
﴿بَاسِطٖ﴾«دراز کننده».
﴿تَبُوٓأَ﴾«باز گردی».
﴿تَكُونَ﴾«باشی».
﴿طَوَّعَتۡ﴾«آراسته کرد، آسان جلوه داد».
﴿أَصۡبَحَ﴾«شد».
﴿بَعَث﴾«فرستاد».
﴿غُرَابٗا﴾«کلاغ».
﴿يَبۡحَثُ﴾«جستجو میکرد، کاوش میکرد».
﴿يُوَٰرِي﴾«بپوشاند».
﴿سَوۡءَةَ﴾«جسد، عورت».
﴿يَٰوَيۡلَتَىٰٓ﴾«وای برمن!».
﴿أَعَجَزۡتُ﴾«آیامن درمانده ام».
﴿أَكُونَ﴾«باشم».
﴿أُوَٰرِيَ﴾«بپوشانم».
﴿ٱلنَّٰدِمِينَ﴾«جمع نادم، پشیمان».
﴿أَجۡلِ ذَٰلِكَ﴾«به همین سبب، بدان خاطر».
﴿فَكَأَنَّمَا﴾«چنان است که گویی».
﴿مُسۡرِفُونَ﴾«اسراف کردند، راه اسراف گرفتند».
﴿يُحَارِبُونَ﴾«میجنگند».
﴿يَسۡعَوۡن﴾«میکوشند».
﴿يُصَلَّبُوٓاْ﴾«به دارآویخته شوند».
﴿تُقَطَّعَ﴾«بریده شود».
﴿خِلَٰفٍ﴾«عکس یکدیگر».
﴿يُنفَوۡاْ﴾«تبعیدگردند».
﴿تَقۡدِرُواْ﴾«دست یابید».
﴿ٱلۡوَسِيلَةَ﴾«وسیله، عمل صالح، تقرب».
﴿ٱلسَّارِقُ﴾«مرد دزد».
﴿ٱلسَّارِقَةُ﴾«زن دزد».
﴿نَكَٰلٗا﴾«عقوبتی».
﴿أَفۡوَٰهِ﴾«جمع فوه، دهان، مرادزبان است».
﴿ءَاخَرِينَ﴾«دیگران».
﴿أَكَّٰلُونَ﴾«بسیار میخورند».
﴿لسُّحۡتِۚ﴾«مال حرام».
﴿يُحَكِّمُونَك﴾«داوری میطلبند».
﴿ٱلۡأَحۡبَارُ﴾«جمع حبر، دانشمندان یهود».
﴿ٱسۡتُحۡفِظُواْ﴾«نگهبان آن شدند، حفاظت آن به آنها سپرده شد».
﴿ٱلۡعَيۡنَ﴾«چشم».
﴿ٱلۡأَنفَ﴾«بینی».
﴿ٱلۡأُذُنَ﴾«گوش».
﴿ٱلسِّنَّ﴾«دندان».
﴿ٱلۡجُرُوح﴾«جمع جرح، زخمها».
﴿كَفَّارَة﴾«کفاره، بخشش، زداینده».
﴿قَفَّيۡنَا﴾«درپی آوردیم، فرستادیم».
﴿ءَاثَٰرِ﴾«پشت سر، دنبال».
﴿مُهَيۡمِنًا﴾«نگهبان، نگاهدار».
﴿شِرۡعَةٗ﴾«شریعت، آیین».
﴿مِنۡهَاجٗا﴾«روش وطریقه».
﴿ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ﴾«نیکیها».
﴿يَتَوَلَّ﴾«دوستی بگیرد».
﴿دَآئِرَةٞۚ﴾«مصیبت، آسیب».
﴿أَقۡسَمُواْ﴾«سوگند یاد کردند».
﴿جَهۡدَ﴾«نهایت، باتأکید».
﴿أَيۡمَٰنِهِمۡ﴾«سوگندهایشان».
﴿يَرۡتَدَّ﴾«برگردد، مرتد شود».
﴿أَذِلَّة﴾«نرم خو، مهربان، فروتن».
﴿أَعِزَّةٍ﴾«سر سخت، گردن فراز».
﴿لَوۡمَة﴾«سرزنش».
﴿لَآئِم﴾«سرزنش کننده».
﴿حِزۡبَ﴾«جمعیت، گروه، حزب».
﴿لَعِبٗا﴾«بازی».
﴿نَادَيۡتُمۡ﴾«ندا دهید».
﴿تَنقِمُونَ﴾«خرده وعیب میگیرید».
﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُم﴾«آیا شما را خبر بدهم».
﴿مَثُوبَةً﴾«پاداش».
﴿ٱلۡقِرَدَة﴾«جمع قرد، میمونها».
﴿ٱلۡخَنَازِيرَ﴾«جمع خنزیر، خوکها».
﴿شَرّٞ مَّكَانٗا﴾«بد جایگاتر».
﴿أَضَلُّ﴾«گم گشته تر، گمراه تر».
﴿ٱلرَّبَّٰنِيُّون﴾«خدا پرستان، عابدان».
﴿مَغۡلُولَةٌۚ﴾«بسته است».
﴿غُلَّت﴾«بسته باد».
﴿مَبۡسُوطَتَانِ﴾«باز وگشاده است».
﴿أَلۡقَيۡنَا﴾«افکندیم».
﴿أَوۡقَدُواْ﴾«افروختند».
﴿لِّلۡحَرۡبِ﴾«جنگ».
﴿أَطۡفَأ﴾«خاموش کرد».
﴿كَفَّرۡنَا﴾«میزداییم».
﴿مُّقۡتَصِدَة﴾«میانه رو، معتدل».
﴿سَآءَ﴾«بد».
﴿يَعۡصِمُ﴾«مصون میدارد، حفظ میکند».
﴿لَسۡتُم﴾«نیستید».
﴿تُقِيمُواْ﴾«برپا دارید».
﴿هَادُواْ﴾«یهودی شدند، یهودیان».
﴿ٱلصَّٰبُِٔونَ﴾«صابئان، ستاره پرستان».
﴿لَا تَهۡوَىٰٓ﴾«بر خلاف دلخواه، نمیخواست».
﴿حَسِبُوٓاْ﴾«پنداشتند».
﴿فَعَمُواْ﴾«کور شدند».
﴿مُّواْ﴾«کر شدند».
﴿ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ﴾«یکی از سه تا، سومین(اقنوم)سه تا».
﴿صِدِّيقَةٞۖ﴾«زنی راستگو».
﴿كَانَا يَأۡكُلَانِ﴾«هر دو میخوردند».
﴿ٱنظُرۡ﴾«بنگر».
﴿يُؤۡفَكُونَ﴾«بازگردانده میشوند».
﴿لُعِنَ﴾«لعنت شدند».
﴿عَلَىٰ لِسَانِ﴾«بر زبان».
﴿عَصَواْ﴾«نافرمانی کردند».
﴿يَعۡتَدُون﴾«تجاوز مینمودند، از حد میگذشتند».
﴿لَا يَتَنَاهَوۡنَ﴾«یکدیگر را نهی نمیکردند».
﴿لَبِئۡسَ﴾«قطعا بد کاری».
﴿تَرَىٰ﴾«میبینی».
﴿يَتَوَلَّوۡن﴾«دوستی میکنند».
﴿قَدَّمَتۡ﴾«پیش فرستاده است».
﴿سَخِطَ﴾«خشم بیاورد».
﴿لَتَجِدَنَّ﴾«به یقین خواهی یافت».
﴿مَّوَدَّةٗ﴾«دوستی».
﴿قِسِّيسِينَ﴾«کشیشان».
﴿رُهۡبَانٗا﴾«جمع راهب، تارکان دنیا، پارسایان».
جزء هفتم
﴿سَمِعُواْ﴾«بشنوند».
﴿أَعۡيُنَهُمۡ﴾«چشمهای شان».
﴿تَفِيضُ﴾«لبریز میشود».
﴿ٱلدَّمۡعِ﴾«اشک».
﴿أَثَٰبَ﴾«پاداش داد».
﴿لَا تُحَرِّمُواْ﴾«حرام کنید».
﴿طَيِّبَٰتِ﴾«پاکیزهها».
﴿ٱللَّغۡو﴾«بیهوده».
﴿ٱلۡأَيۡمَٰن﴾«جمع یمین، سوگندها».
﴿عَقَّدتُّمُ﴾«(از روی قصد)محکم کرده اید».
﴿إِطۡعَامُ﴾«غذا دادن».
﴿أَوۡسَطِ﴾«متوسط، میانه».
﴿حَلَفۡتُمۡۚ﴾«سوگند یاد کردید».
﴿ٱلۡأَنصَابُ﴾«بتها».
﴿رِجۡسٞ﴾«پلید».
﴿يُوقِع﴾«بیفکند».
﴿هَل﴾«آیا».
﴿مُّنتَهُون﴾«دست میکشید، خود داری میکنید».
﴿تَوَلَّيۡتُمۡ﴾«روی گرداندید».
﴿ٱلصَّيۡد﴾«شکار».
﴿تَنَال﴾«میرسد».
﴿رِمَاحُ﴾«نیزهها».
﴿ٱلنَّعَمِ﴾«چهار پایان».
﴿ذَوَا عَدۡلٖ﴾«دو نفر عادل».
﴿بَٰلِغَ ٱلۡكَعۡبَةِ﴾«به کعبه برسانند».
﴿وَبَالَ﴾«ضرر، کیفر».
﴿عَادَ﴾«باز گردد».
﴿لسَّيَّارَةِۖ﴾«مسافران، کاروانیان».
﴿صَيۡدُ ٱلۡبَرِّ﴾«شکار بیابان».
﴿بَحِيرَةٖ﴾«شتر گوش شکافته(که برای بتها رها میکردند)».
﴿سَآئِبَةٖ﴾«رها شده(برای وفا به نذر و بتها)».
﴿وَصِيلَةٖ﴾«رسیده، ماده شتری که به صورت دوقلو همراه نرینه ای متولد میشد(که برای بتها رها میشد)».
﴿حَامٖ﴾«حافظ، حمایت شده، شتری که از نسل آن دو شتر متولد میگردید».
﴿حَسۡبُنَا﴾«ما را بس است».
﴿وَجَدۡنَا﴾«یافته ایم».
﴿ٱثۡنَان﴾«دو نفر».
﴿تَحۡبِسُونَ﴾«نگاه دارید».
﴿ٱرۡتَبۡتُمۡ﴾«شک کردید».
﴿ٱلۡأٓثِمِينَ﴾«گناهکاران».
﴿عُثِرَ﴾«معلوم شد، اطلاع حاصل شد».
﴿ٱسۡتَحَقَّآ﴾«مستوجب شدند، مرتکب شدند».
﴿ٱلۡأَوۡلَيَٰنِ﴾«نزدیکتر، شایسته تر، برحق تر(یا دو نخستین)».
﴿أَدۡنَىٰٓ﴾«نزدیک تر».
﴿تُرَدَّ﴾«رد شود».
﴿أُجِبۡتُمۡۖ﴾«(چه)پاسخی به شما داده شد».
﴿ٱلۡمَهۡدِ﴾«گهواره».
﴿كَهۡلٗاۖ﴾«بزرگی، کهولت».
﴿ٱلطِّينِ﴾«گل».
﴿كَهَيَۡٔةِ﴾«چیزی مانند شکل».
﴿تَنفُخ﴾«میدمیدی».
﴿وَتُبۡرِئُ﴾«شفا میدادی».
﴿ٱلۡأَكۡمَهَ﴾«کور مادر زاد».
﴿ٱلۡأَبۡرَصَ﴾«مبتلا به برص(پیسی)».
﴿كَفَفۡتُ﴾«باز داشتم».
﴿مَآئِدَةٗ﴾«سفره».
﴿مَا قُلۡتُ﴾«چیزی نگفتم».
﴿مَّا دُمۡتُ﴾«تا زمانی که (در میان آنها)بودم».
﴿ٱلرَّقِيبَ﴾«مراقب».
﴿ٱلۡفَوۡزُ﴾«کامیابی».