سورۀ انعام
﴿يَعۡدِلُونَ﴾«برابر قرار میدهند(شرک میورزند)».
﴿أَجَلٞ مُّسَمًّى﴾«مدتی معین».
﴿تَمۡتَرُونَ﴾«شک میکنید».
﴿مُعۡرِضِين﴾«روی میگردانند».
﴿أَنۢبَٰٓؤُاْ﴾«جمع نبأ، اخبار».
﴿قَرۡنٖ﴾«مردمان همعصر، قرنها، امتها».
﴿مَّكَّنَّٰ﴾«قدرت و اقتدار دادیم».
﴿مَّكَّن﴾«قدرت داد، حکومت بخشید، جای داد».
﴿مِّدۡرَارٗا﴾«پی در پی».
﴿ٱلۡأَنۡهَٰرَ﴾«رودها».
﴿بِذُنُوب﴾«گناهان».
﴿أَنشَأۡنَا﴾«پدید آوردیم».
﴿قِرۡطَاسٖ﴾«کاغذ».
﴿لَمَسُوه﴾«لمس کردند، دست کشیدند».
﴿مَلَكٞۖ﴾«فرشته».
﴿لَبَسۡنَا﴾«مشتبه میساختیم».
﴿يَلۡبِسُونَ﴾«مشتبه میسازند».
﴿حَاق﴾«فراگرفت، فرودآمد».
﴿سَخِرُواْ﴾«مسخره کردند».
﴿سِيرُواْ﴾«گردش کنید».
﴿عَٰقِبَةُ﴾«سرانجام».
﴿مُكَذِّبِين﴾«تکذیب کنندگان».
﴿لِّمَن﴾«ازآن کیست؟».
﴿سَكَنَ﴾«آرام گیرد».
﴿فَاطِرِ﴾«پدیدآورنده».
﴿يُطۡعِمُ﴾«روزی میدهد، میخوراند».
﴿لَا يُطۡعَمُ﴾«به اوروزی نمیدهند، خورانده نشود».
﴿أُمِرۡتُ﴾«مأمورشده ام، به من دستورداده شده است».
﴿يُصۡرَف﴾«بگردانند، دورداشته شود».
﴿يَوۡمَئِذ﴾«آن روز».
﴿كَاشِفَ﴾«برطرف کننده».
﴿ٱلۡقَاهِرُ﴾«مسلط وچیره».
﴿فَوۡقَ﴾«بر».
﴿أَيُّ﴾«چه، کدام».
﴿ٱفۡتَرَىٰ﴾«دروغ ببندد».
﴿أَيۡن﴾«کجا».
﴿تَزۡعُمُون﴾«میپنداشتید».
﴿لَمۡ تَكُن﴾«نباشد».
﴿فِتۡنَتُهُم﴾«عذرشان، سرانجامشان، آزمایششان».
﴿وَٱللَّهِ﴾«به خداسوگند».
﴿مَا كُنَّا﴾«نبودیم».
﴿يَسۡتَمِعُ﴾«گوش فرامیدهد».
﴿أَكِنَّة﴾«پردهها».
﴿يَفۡقَهُو﴾«بفهمند، درک کنند».
﴿وَقۡرٗا﴾«سنگینی، کری».
﴿يُجَٰدِلُونَ﴾«مجادله میکنند».
﴿أَسَٰطِير﴾«جمع اسطوره، افسانهها».
﴿ٱلۡأَوَّلِين﴾«پیشینیان، نخستین».
﴿يَنۡهَوۡنَ﴾«بازمیدارند».
﴿يَنَۡٔوۡنَ﴾«دورمیشوند».
﴿وُقِفُواْ﴾«نگه داشته اند، بازداشت شدند».
﴿يَٰلَيۡتَنَا﴾«ای کاش ما».
﴿نُرَدُّ﴾«بازگردانده شدیم».
﴿نَكُون﴾«میبودیم».
﴿بَدَا﴾«آشکارشد».
﴿لَعَادُواْ﴾«همانابرگردند، به سراغ همان روند».
﴿مَبۡعُوثِينَ﴾«برانگیخته شدگان».
﴿أَلَيۡسَ﴾«آیانیست».
﴿ٱلسَّاعَةُ﴾«قیامت».
﴿بَغۡتَة﴾«ناگهان».
﴿يَٰحَسۡرَتَنَا﴾«ای افسوس برما».
﴿فَرَّطۡنَا﴾«کوتاهی کردیم».
﴿يَحۡمِلُونَ﴾«حمل میکنند».
﴿أَوۡزَارَ﴾«جمع وزر، بارهای سنگین، گناهان».
﴿ظُهُور﴾«جمع ظهر، پشتها».
﴿مَا يَزِرُونَ﴾«آنچه حمل میکنند، آنچه برمیدارند».
﴿لَهۡوٞ﴾«سرگرمی».
﴿يَجۡحَدُونَ﴾«انکارمیکنند».
﴿كَبُرَ﴾«سنگین آمده، دشوار و گران است».
﴿ٱسۡتَطَعۡتَ﴾«میتوانی».
﴿تَبۡتَغِيَ﴾«بجویی».
﴿نَفَقٗا﴾«دهلیز، نقب».
﴿سُلَّمٗا﴾«نردبانی».
﴿دَآبَّةٖ﴾«جنبده».
﴿طَٰٓئِرٖ﴾«پرنده».
﴿يَطِيرُ﴾«پروازمیکند».
﴿بِجَنَاحَيۡهِ﴾«بادوبال خود».
﴿أُمَمٌ﴾«امتها، گروها».
﴿مَن يَشَإِ ٱللَّهُ﴾«هرکس راخدابخواهد
﴿إِيَّاهُ﴾«تنهااورا».
﴿يَكۡشِفُ﴾«برطرف میسازد».
﴿يَتَضَرَّعُونَ﴾«زاری کنند(تسلیم گردند)».
﴿بَأۡسُنَا﴾«عذاب ما».
﴿وَزَيَّنَ﴾«آراسته، مزین ساخت».
﴿نَسُواْ﴾«فراموش کردند».
﴿ذُكِّرُواْ﴾«آنچه رایادآوری شده بودند».
﴿فَرِحُواْ﴾«شاد شدند».
﴿مُّبۡلِسُونَ﴾«مأیوس شدند».
﴿قُطِعَ﴾«قطع شد».
﴿دَابِرُ﴾«ریشه».
﴿يَصۡدِفُونَ ﴾«روی میگردانند».
﴿خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾«گنجینههای خدا».
﴿وَلَآ أَعۡلَمُ﴾«نمیدانم».
﴿ٱلۡغَيۡبَ﴾«غیب، پنهان، ناپیدا».
﴿لَآ أَقُول﴾«نمیگویم».
﴿هَلۡ يَسۡتَوِي﴾«آیا یکسان است».
﴿ٱلۡأَعۡمَىٰ﴾«کور، نابینا».
﴿وَٱلۡبَصِير﴾«بینا».
﴿أَنذِرۡ﴾«بیم ده».
﴿لَا تَطۡرُدِ﴾«دورمکن، مران».
﴿بِٱلۡغَدَوٰةِ﴾«صبح، بامدادان».
﴿وَٱلۡعَشِيِّ﴾«شام، شامگاهان».
﴿وَجۡهَهُۥۖ﴾«روی او، خشنودی او».
﴿مَا عَلَيۡكَ﴾«نیست برتو».
﴿فَتَنَّا﴾«آزمودیم».
﴿تَسۡتَبِينَ﴾«آشکارگردد».
﴿نُهِيتُ﴾«نهی شده ام».
﴿تَسۡتَعۡجِلُونَ﴾«شتاب دارید، شتاب میورزید».
﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ﴾«نیست حکم».
﴿خَيۡرُ ٱلۡفَٰصِلِين﴾«بهترین جدا کننده».
﴿مَفَاتِحُ﴾«جمع مفتح، گنجینهها، کلیدها».
﴿مَا تَسۡقُطُ﴾«نمیافتد».
﴿وَرَقَة﴾«برگ».
﴿رَطۡب﴾«تر».
﴿يَابِسٍ﴾«خشک».
﴿جَرَحۡتُم﴾«انجام داده اید».
﴿حَفَظَةً﴾«نگهبانانی».
﴿لَا يُفَرِّطُونَ﴾«کوتاهی نمیکنند».
﴿أَسۡرَعُ﴾«زود شمار ترین».
﴿ٱلۡحَٰسِبِينَ﴾«حسابگران».
﴿تَضَرُّعٗا﴾«با تضرع وزاری».
﴿خُفۡيَةٗ﴾«پنهانی».
﴿كَرۡبٖ﴾«اندوه».
﴿يَلۡبِسَ﴾«با هم بیامیزد».
﴿شِيَعٗا﴾«گروه گروه، پراکنده».
﴿يُذِيقَ﴾«بچشاند».
﴿لَّسۡتُ﴾«نیستم».
﴿يَخُوضُونَ﴾«به بحث وگفتگو میپردازند، فرو میروند».
﴿وَإِمَّا﴾«اگر».
﴿يُنسِيَنَّكَ﴾«تو را به فراموشی افکند».
﴿فَلَا تَقۡعُدۡ﴾«منشین».
﴿بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ﴾«بعداز یاد آوری».
﴿ذَرِ﴾«رها کن».
﴿غَرَّتۡ﴾«گول زده، فریب داده است».
﴿أَن تُبۡسَل﴾«مبادا گرفتار شود».
﴿شَفِيعٞ﴾«شفاعت کننده».
﴿تَعۡدِلۡ﴾«فدیه دهد».
﴿كُلَّ عَدۡلٖ﴾«هرگونه فدیه ای».
﴿أُبۡسِلُواْ﴾«گرفتار شده اند».
﴿شَرَابٞ﴾«نوشابه ای».
﴿مِّنۡ حَمِيمٖ﴾«بسیار داغ».
﴿أَلِيمُۢ بِمَا﴾«درد ناک».
﴿أَنَدۡعُواْ﴾«آیا بخوانیم».
﴿نُرَدُّ﴾«برگردیم».
﴿أَعۡقَابِ﴾«به عقب».
﴿ٱسۡتَهۡوَتۡهُ﴾«گمراه کرده است».
﴿حَيۡرَانَ﴾«سر گردان».
﴿أَصۡحَٰبٞ﴾«یاران، دوستان».
﴿ٱئۡتِنَا﴾«به سوی ما بیا».
﴿كُن﴾«باش».
﴿فَيَكُونُ﴾«پس موجود میشود».
﴿يُنفَخُ﴾«دمیده میشود».
﴿ٱلصُّورِۚ﴾«شیپور».
﴿أَصۡنَامًا﴾«بتهایی».
﴿أَرَىٰكَ﴾«میبینم».
﴿نُرِيٓ﴾«نشان دادیم».
﴿مَلَكُوتَ﴾«ملکوت، ملک عظیم، پادشاهی».
﴿جَنَّ عَلَيۡهِ﴾«پوشانید».
﴿رَءَا﴾«دید».
﴿كَوۡكَبٗا﴾«ستاره ای».
﴿أَفَل﴾«غروب کرد».
﴿ٱلۡأٓفِلِينَ﴾«غروب کنندگان».
﴿ٱلۡقَمَرَ﴾«ماه».
﴿بَازِغٗا﴾«طلوع کنان، تابنده».
﴿ٱلشَّمۡس﴾«خورشید».
﴿وَجَّهۡتُ﴾«برگرداندم، رو کردم».
﴿حَنِيفٗا﴾«حقگرا».
﴿ٱلۡفَرِيقَيۡنِ﴾«دو گروه».
﴿أَحَقُّ﴾«شایستهتر».
﴿ٱلۡأَمۡنِۖ﴾«ایمنی».
﴿لَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ﴾«نیالودند».
﴿أَشۡرَكُواْ﴾«شرک میورزیدند».
﴿حَبِطَ﴾«نابود میشد».
﴿وَكَّلۡنَا﴾«عهده دار کردیم، میگماریم».
﴿ٱقۡتَدِهۡۗ﴾«اقتدا کن».
﴿مَا قَدَرُواْ﴾«نشناخته اند، ارج ننهادند».
﴿قَرَاطِيسَ﴾«نوشتههای پراکنده، کاغذها».
﴿خَوۡضِ﴾«فرو رفتن در باطل، یاوه سرایی».
﴿مُّصَدِّقُ﴾«تصدیق کننده».
﴿بَيۡنَ يَدَيۡهِ﴾«پیش از آن».
﴿تُنذِر﴾«بیم دهی».
﴿أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ﴾«(اهل)مکه».
﴿حَوۡلَ﴾«اطراف».
﴿غَمَرَٰت﴾«سکرات، شدائد».
﴿بَاسِطُوٓاْ﴾«گشوده اند».
﴿ٱلۡهُون﴾«خفت بار، خوار کننده».
﴿جِئۡتُمُونَا﴾«به سوی ما آمدید».
﴿فُرَٰدَىٰ﴾«یکه(وتنها)».
﴿أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾«روز نخست».
﴿خَوَّلۡنَٰ﴾«بخشیده بودیم».
﴿زَعَمۡتُمۡ﴾«گمان میبردید».
﴿فَالِقُ﴾«شکافنده».
﴿ٱلۡحَبِّ﴾«دانه».
﴿وَٱلنَّوَىٰ﴾«هسته».
﴿ٱلۡإِصۡبَاحِ﴾«صبح».
﴿سَكَنٗا﴾«(مایه ی)آرامش».
﴿حُسۡبَانٗا﴾«(وسیله ی)حساب، شمارش».
﴿تَقۡدِير﴾«اندازه گیری، سنجش».
﴿ٱلنُّجُوم﴾«ستارگان».
﴿أَنشَأَكُم﴾«آفرید».
﴿مُسۡتَقَرّٞ﴾«قرارگاه».
﴿مُسۡتَوۡدَعٞۗ﴾«امانت گاهی».
﴿نَبَاتَ﴾«گیاهان، رستنیها».
﴿خَضِرٗا﴾«سبزهها».
﴿حَبّٗا﴾«دانه».
﴿مُّتَرَاكِبٗا﴾«متراکم».
﴿ٱلنَّخۡلِ﴾«درخت خرما».
﴿طَلۡعِهَا﴾«شکوفۀ خرما».
﴿قِنۡوَانٞ﴾«خوشههای خرما».
﴿دَانِيَة﴾«نزدیک، در دسترس».
﴿أَعۡنَابٖ﴾«انگورها، تاکستانها».
﴿ٱلرُّمَّان﴾«انار».
﴿مُشۡتَبِهٗا﴾«شباهت به هم، همگون».
﴿ثَمَر﴾«میوه».
﴿أَثۡمَرَ﴾«میوه داد».
﴿يَنۡعِهِۦٓۚ﴾«رسیدنش».
﴿خَرَقُواْ﴾«به هم بافتند، قرار دادند».
﴿بَنِينَ﴾«پسران».
﴿بَنَٰتِۢ﴾«دختران».
﴿تَعَٰلَىٰ﴾«برتر، بالاتر».
﴿عَمَّا﴾«آنچه که».
﴿يَصِفُونَ﴾«توصیف میکنند».
﴿بَدِيعُ﴾«پدید آورنده».
﴿أَنَّىٰ﴾«چگونه».
﴿لَمۡ تَكُن﴾«نبوده است، نیست».
﴿صَٰحِبَةٞۖ﴾«همسر».
﴿ذَٰلِكُم﴾«این».
﴿وَكِيلٞ﴾«محافظ، نگهبان، کار ساز».
﴿لَّا تُدۡرِكُ﴾«در نمییابد».
﴿ٱلۡأَبۡصَٰر﴾«چشمها».
﴿ٱللَّطِيفُ﴾«باریک بین».
﴿دَرَسۡتَ﴾«درس خوانده ای».
﴿أَعۡرِضۡ﴾«روی بگردان».
﴿لَا تَسُبُّواْ﴾«دشنام ندهید».
﴿مَا يُشۡعِرُ﴾«چه میدانید که».
﴿نُقَلِّب﴾«دگرگون میکنیم».
﴿أَفِۡٔدَتَهُمۡ﴾«دلهایشان».
﴿أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾«اولین بار، آغاز».
﴿طُغۡيَٰن﴾«سرکشی».
﴿يَعۡمَهُون﴾«سرگردان شوند».
جزء هشتم
﴿قُبُلٗا﴾«برابر، مقابل».
﴿ۡيَجۡهَلُونَ﴾«نمیدانند».
﴿عَدُوّٗا﴾«دشمن».
﴿زُخۡرُفَ﴾«(آراسته ی)بی اساس».
﴿غُرُورٗاۚ﴾«فریبنده».
﴿ذَرۡ﴾«رها کن».
﴿تَصۡغَىٰٓ﴾«متمایل گردد،».
﴿يَقۡتَرِفُواْ﴾«مرتکب شوند».
﴿مُّقۡتَرِفُون﴾«میخواهند مرتکب شوند، مرتکب شوندگان».
﴿أَبۡتَغِي﴾«طلب کنم، بجویم».
﴿حَكَمٗا﴾«داوری».
﴿مُفَصَّلٗاۚ﴾«روشن».
﴿تَمَّتۡ﴾«به انجام رسید».
﴿كَلِمَتُ﴾«فرمان، سخن».
﴿صِدۡقٗا﴾«صدق، صادقانه».
﴿عَدۡلٗا﴾«عدل، عادلانه».
﴿مُبَدِّلَ﴾«برگرداننده، دگرگون کننده».
﴿يَخۡرُصُونَ﴾«پندارندگان، گزاف و دروغ میگویند».
﴿ذُكِر﴾«برده شده».
﴿فَصَّلَ﴾«به روشنی بیان کرده است».
﴿يُوحُونَ﴾«القا میکنند، وسوسه میکنند».
﴿يَمۡشِي﴾«راه میرود».
﴿أَكَٰبِرَ﴾«بزرگان، سران».
﴿مُجۡرِمِيهَا﴾«گناه کارانشان، مجرمین شان».
﴿نُؤۡتَىٰ﴾«(به ما هم)داده شود».
﴿أَعۡلَمُ﴾«آگاه تر».
﴿صَغَارٌ﴾«حقارت، خواری».
﴿يَشۡرَحۡ﴾«میگشاید».
﴿صَدۡرَ﴾«سینه».
﴿ضَيِّقًا﴾«تنگ».
﴿حَرَجٗا﴾«بسیار تنگ».
﴿كَأَنَّمَا﴾«که گویا».
﴿يَصَّعَّدُ﴾«بالا میرود».
﴿ٱلرِّجۡسَ﴾«پلیدی».
﴿دَارُ ٱلسَّلَٰمِ﴾«سرای آرامش، بهشت».
﴿يَٰمَعۡشَرَ﴾«ای گروه، ای جماعت».
﴿ٱسۡتَمۡتَعَ﴾«بهره بردیم».
﴿بَلَغۡنَآ﴾«رسیدیم».
﴿ٓأَجَّلۡتَ﴾«مقررکردی».
﴿مَثۡوَىٰ﴾«جایگاه».
﴿يَأۡتِكُمۡ﴾«نیامدشمارا».
﴿يَقُصُّون﴾«بازگوکنند، بخوانند».
﴿شَهِدۡنَا﴾«گواهی میدهیم».
﴿مُهۡلِك﴾«هلاک کننده».
﴿ذُو ٱلرَّحۡمَةِۚ﴾«صاحب رحمت».
﴿يَسۡتَخۡلِفۡ﴾«جانشین میکند».
﴿لَأٓت﴾«خواهد آمد».
﴿يَصِل﴾«میرسد».
﴿يُرۡدُوه﴾«هلاک کننده».
﴿يَلۡبِسُوا﴾«مشتبه سازند».
﴿حِجۡر﴾«ممنوع، قدغن».
﴿ٱفۡتِرَآء﴾«دروغ بسته».
﴿ذُكُورِ﴾«مردان».
﴿وَصۡف﴾«توصیف».
﴿سَفَهَۢا﴾«بیخردانه، نادانی».
﴿مَّعۡرُوشَٰتٖ﴾«افراشته، (درختان)داربست».
﴿حَصَادِ﴾«دروکردن، چیدن».
﴿حَمُولَة﴾«(حیوانات)بار بر».
﴿وَفَرۡشٗا﴾«(حیوانات)کوچک».
﴿ثَمَٰنِيَةَ﴾«هشت».
﴿أَزۡوَٰجٖۖ﴾«صنف، جفت».
﴿ٱلضَّأۡنِ﴾«میش».
﴿ٱلۡمَعۡزِ﴾«بز».
﴿آلذَّكَرَيۡنِ﴾«دو نر».
﴿ٱلۡأُنثَيَيۡن﴾«دو ماده».
﴿ٱشۡتَمَلَتۡ﴾«در بر دارد».
﴿أَرۡحَام﴾«رحمها».
﴿ٱلۡإِبِلِ﴾«شتر».
﴿لَّآ أَجِدُ﴾«نمییابم».
﴿مُحَرَّمًا﴾«حرامی».
﴿عَلَىٰ طَاعِمٖ﴾«بر خورنده ای».
﴿دَمٗا﴾«خونی».
﴿مَّسۡفُوحًا﴾«ریخته شده، روان».
﴿ذِي ظُفُرٖۖ﴾«ناخن دار».
﴿ٱلۡغَنَمِ﴾«گوسفند».
﴿شُحُوم﴾«پیهها».
﴿لۡحَوَايَآ﴾«در لابه لای رودهها».
﴿ٱخۡتَلَطَ﴾«آمیخته شده است».
﴿عَظۡمٖۚ﴾«استخوان».
﴿وَٰسِعَةٖ﴾«گسترده».
﴿تَخۡرُصُونَ﴾«گزاف میگویید، دروغ میگویید».
﴿ٱلۡحُجَّةُ ٱلۡبَٰلِغَةُ﴾«دلیل رسا و قاطع».
﴿هَلُمَّ﴾«بیاورید».
﴿إِمۡلَٰقٖ﴾«فقر».
﴿إِيَّاهُمۡ﴾«آنها را».
﴿مَا ظَهَرَ﴾«آنچه آشکار باشد».
﴿مَا بَطَنَ﴾«آنچه پنهان باشد».
﴿أَشُدَّ﴾«سن رشد، قوت».
﴿أَوۡفُواْ﴾«ادا کنید».
﴿ٱلۡكَيۡل﴾«پیمانه».
﴿ٱلۡمِيزَان﴾«وزن».
﴿ٱلۡقِسۡطِ﴾«عدالت، دادگرانه».
﴿أَن تَقُولُوٓاْ﴾«تا نگویید».
﴿دِرَاسَتِ﴾«خواندن، آموختن».
﴿أَهۡدَىٰ﴾«راه یافته تر».
﴿أَظۡلَمُ﴾«ستمکار تر».
﴿صَدَفَ﴾«منصرف شد، روی گرداند».
﴿يَصۡدِفُونَ﴾«روی گردان شوند، روی میگردانند».
﴿لَّسۡتَ﴾«نیستی».
﴿ٱلۡحَسَنَةِ﴾«نیکی».
﴿عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ﴾«ده برابرآن».
﴿دِينٗا قِيَمٗا﴾«دین درست».
﴿نُسُك﴾«عبادت، قربانی».
﴿مَحۡيَايَ﴾«زندگی من».
﴿مَمَاتِي﴾«مرگ من».
﴿لَا تَزِرُ﴾«به دوش نمیگیرد».
﴿وَازِرَةٞ﴾«گناهکاری».
﴿وِزۡرَ﴾«بار گناه».
﴿مَّرۡجِع﴾«بازگشت».
﴿خَلَٰٓئِفَ﴾«جانشینان».
﴿سَرِيعُ ٱلۡعِقَابِ﴾«زود کیفر».