سورۀ نحل
﴿نُّطۡفَةٖ﴾«منی
﴿خَصِيمٞ﴾«ستیزه جویی، دشمن».
﴿دِفۡءٞ﴾«گرمی، پوشش».
﴿تُرِيحُونَ﴾«باز میگردانید».
﴿تَسۡرَحُونَ﴾«میفرستید».
﴿وَٱلۡخَيۡلَ﴾«اسبان».
﴿ٱلۡبِغَالَ﴾«استران».
﴿ٱلۡحَمِيرَ﴾«خران».
﴿بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ﴾«با رنج ومشقت بسیار».
﴿قَصۡدُ ٱلسَّبِيلِ﴾«راه راست بنمایاند، راهنمایی براه راست».
﴿جَآئِرٞۚ﴾«بیراهه، کج».
﴿تُسِيمُونَ﴾«میچرانید».
﴿أَلۡوَٰن﴾«رنگها».
﴿طَرِيّٗا﴾«تازه».
﴿تَسۡتَخۡرِجُواْ﴾«بیرون آرید».
﴿حِلۡيَةٗ﴾«زینتی».
﴿ٱلۡفُلۡكَ﴾«کشتیها».
﴿مَوَاخِرَ﴾«شکافندهها، (سینه دریا را میشکافند)روانند».
﴿أَن﴾«تا این که، مبادا».
﴿تَمِيدَ﴾«بلرزاند».
﴿عَلَٰمَٰتٖ﴾«نشانهها».
﴿أَيَّانَ﴾«چه زمانی».
﴿مُّنكِرَةٞ﴾«انکار کننده».
﴿لَا جَرَمَ﴾«قطعا».
﴿أَسَٰطِيرُ﴾«افسانهها».
﴿أَوۡزَارَ﴾«بار گناهان».
﴿بُنۡيَٰن﴾«بنیاد، شالوده».
﴿ٱلۡقَوَاعِدِ﴾«اساس وپایه».
﴿خَرَّ﴾«فروریخت».
﴿تُشَٰٓقُّونَ﴾«دوشمنی(ومجادله)میکردید».
﴿ظَالِمِيٓ﴾«ستم کننده».
﴿طَيِّبِينَ﴾«(درحالی که)پاکند».
﴿حَاقَ﴾«فراگرفت، فرودآمد».
﴿جَهۡدَ أَيۡمَٰن﴾«باشدیدترین سوگند».
﴿أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ﴾«(آگاهان) اهل کتاب».
﴿ٱلزُّبُرِ﴾«جمع زبور، کتابها».
﴿يَخۡسِفَ﴾«فروبرد».
﴿تَقَلُّبِ﴾«رفت وآمد».
﴿تَخَوُّفٖ﴾«ترس ووحشت».
﴿يَتَفَيَّؤُاْ﴾«درحرکتند».
﴿دَٰخِرُونَ﴾«فروتنان، عاجزانه».
﴿وَاصِبًاۚ﴾«ابدی، همواره».
﴿تَجَۡٔرُونَ﴾«زاری میکنید».
﴿مُسۡوَدّٗا﴾«سیاه».
كَظِيمٞ﴾«خشم خودرافرو میخورد».
﴿يَتَوَٰرَىٰ﴾«پنهان میشود».
﴿يُمۡسِك﴾«نگه دارد».
﴿هُونٍ﴾«خواری».
﴿يَدُسُّهُۥ﴾«پنهانش کند».
﴿ٱلتُّرَابِ﴾«خاک».
﴿تَصِفُ﴾«بیان میکند».
﴿أَلۡسِنَت﴾«زبانها».
﴿مُّفۡرَطُونَ﴾«پیشگامان، پیش راندگان».
﴿فَرۡثٖ﴾«سرگین».
﴿لَّبَنًا﴾«شیر».
﴿سَآئِغٗا﴾«گوارا».
﴿سَكَرٗا﴾«خمر، مسکرات».
﴿ٱلنَّحۡلِ﴾«زنبورعسل».
﴿ذُلُلٗاۚ﴾«هموار».
﴿أَرۡذَلِ﴾«پست ترین، فرتوتی».
﴿لِكَيۡ لَا يَعۡلَمَ﴾«تانداند».
﴿فُضِّلُواْ﴾«برتری داده شده اند».
﴿رَآدِّي﴾«ردکنندگان، بگرداننده».
﴿بَنِينَ﴾«فرزندان».
﴿حَفَدَة﴾«نوادگان».
﴿لَا تَضۡرِبُواْ﴾«مزنید، قرارندهید».
﴿عَبۡدٗا مَّمۡلُوكٗا﴾«بردۀ مملوکی».
﴿أَبۡكَمُ﴾«گنگ».
﴿كَلٌّ﴾«سربار».
﴿أَيۡنَمَا﴾«هر جا».
﴿يُوَجِّههُّ﴾«اورابفرستید».
﴿جَوِّ﴾«فضا، جو».
﴿سَكَنٗا﴾«جای آرامش، محل سکونت».
﴿جُلُودِ﴾«جمع جلد، پوستها».
﴿تَسۡتَخِفُّونَ﴾«سبک مییابید».
﴿ظَعۡن﴾«کوچ، سفر».
﴿أَصۡوَافِ﴾«جمع صوف، پشمها».
﴿أَوۡبَارِ﴾«جمع وبر، کرکها».
﴿أَشۡعَارِه﴾«جمع شعر، موها».
﴿أَثَٰثٗا﴾«اثاثیه، وسایل منزل».
﴿أَكۡنَٰنٗا وَجَعَلَ﴾«جمع کن، پناهگاهها، غارها».
﴿يُسۡتَعۡتَبُونَ﴾«تقاضای توبه میشود».
﴿تِبۡيَٰنٗا﴾«بیانگر».
﴿تَوۡكِيد﴾«محکم ساختن».
﴿كَفِيلًا﴾«ضامن، کفیل».
﴿نَقَضَتۡ﴾«وا تابیده».
﴿غَزۡل﴾«پشمهای تابیده».
﴿أَنكَٰثٗا﴾«تارهای گسیخته شده، بازگشوده».
﴿أَرۡبَىٰ﴾«بیشتر، فراوان تر».
﴿ ﴾«متزلزل شود، بلغزد».
﴿تَذُوقُواْ﴾«بچشید».
﴿يَنفَدُ﴾«فنای میشود».
﴿بَاقٖ﴾«باقی است».
﴿فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ﴾«او را زنده میداریم».
﴿ٱسۡتَعِذۡ﴾«پناه ببر».
﴿ٱلرَّجِيمِ﴾«رانده»
.﴿أَعۡجَمِيّٞ﴾«غیر عربی، عجمی».
﴿أُكۡرِهَ﴾«به زور واداشته شود، مجبور گردد».
﴿ٱسۡتَحَبُّواْ﴾«ترجیح دادند».
﴿فُتِنُواْ﴾«عذاب داده شدند، شکنجه کشیدند».
﴿أَذَٰقَ﴾«چشانید(پوشانید)».
﴿لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ﴾«لباس گرسنگی».
﴿لَمۡ يَكُ﴾«نبود»
.﴿عَاقَبۡتُمۡ﴾«مجازات کنید، خواستید کیفر دهید».
﴿عَاقِبُواْ﴾«مجازات کنید».
﴿عُوقِبۡتُم﴾«مجازات شدید، شما را کیفر داده اند».
جزء پانزدهم