سورۀ احزاب
﴿جَوۡفِ﴾«درون».
﴿أَوۡلَىٰ﴾«سزاوارتر».
﴿مَسۡطُورٗا﴾«نوشته شده».
﴿ٱلۡحَنَاجِرَ﴾«حنجرهها».
﴿ٱبۡتُلِيَ﴾«آزمایش شدند».
﴿يَثۡرِبَ﴾«نام شهرمدینه درزمان جاهلیت».
﴿أَقۡطَار﴾«اطراف».
﴿مَا تَلَبَّثُواْ﴾«درک نمیکردند».
﴿ٱلۡمُعَوِّقِينَ﴾«بازدارندگان».
﴿هَلُمَّ﴾«بیایید».
﴿أَشِحَّةً﴾«بخل میورزند».
﴿تَدُورُ﴾«میچرخد».
﴿سَلَقُوكُم﴾«شما را میرنجانند».
﴿بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ﴾«تیزوتند».
﴿بَادُونَ﴾«درمیان بادیه نشینان بودند».
﴿ٱلۡأَعۡرَابِ﴾«بادیه نشینان، اعراب».
﴿ٰنَحۡبَ﴾«عهدو پیمان، نذر».
﴿صَيَاصِي﴾«قلعه».
﴿وَقَذَفَ﴾«انداخت».
﴿تَطَُٔوه﴾«گام نهاده بودید».
﴿سَرَاحٗا﴾«رهاکردن».
جزء بیست و دوم
﴿تَبَرُّجَ﴾«آشکارکردن زینت، خودنمایی».
﴿طَرٗا﴾«حاجت».
﴿زَوَّجۡنَٰكَهَا﴾«او را به ازدواج تو درآوردیم».
﴿أَدۡعِيَآئ﴾«پسرخواندگان».
﴿أَبَآ﴾«پدر».
﴿يُصَلِّي﴾«درود میفرستد».
﴿ردَعۡ﴾«بگذار، واگذار».
﴿أَفَآءَ﴾«ارزانی داشته است».
﴿تُرۡجِي﴾«به تاخیراندازی».
﴿تُٔۡوِيٓ﴾«جای دهی».
﴿عَزَلۡتَ﴾«برکنارساخته ای، دور داشته ای».
﴿رَّقِيبٗا﴾«مراقب، نگهبان».
﴿إِنا﴾«پخته شدن».
﴿مُسۡتَٔۡنِسِينَ﴾«ننشینید، انس گیرندگان».
﴿يُصَلُّونَ﴾«درود میفرستند».
﴿صَلُّواْ﴾«درود بفرستید».
َسَلِّمُواْ﴾«سلام بگویید».
﴿تَسۡلِيمًا﴾«سلام کردنی».
﴿يُدۡنِينَ﴾«فروافکنند».
﴿جَلَٰبِيب﴾«چادرها».
﴿ٱلۡمُرۡجِفُونَ﴾«شایعه پراکنان».
﴿نُغۡرِيَن﴾«میشورانیم».
﴿لَا يُجَاوِرُونَكَ﴾«درکنار تو نباشند».
﴿مَّلۡعُونِينَ﴾«طردشدگان، نفرین شدگان».
﴿ثُقِفُوٓاْ﴾«یافت شوند».
﴿قُتِّلُواْ﴾«به سختی کشته خواهندشد».
﴿تَقۡتِيلٗا﴾«کشته شدنی».
﴿مَا يُدۡرِيكَ﴾«تو چه میدانی».
﴿سَادَتَنَا﴾«سروران ما».
﴿كُبَرَآءَنَا﴾«بزرگان ما».
﴿سَدِيدٗا﴾«استوار، درست».
﴿أَشۡفَقۡنَ﴾«ترسیدند».