سورۀ آل عمران
﴿نَزَّل﴾«نازل کرد».
﴿مُصَدِّقٗا﴾«تصدیق کننده».
﴿بَيۡنَ يَدَيۡهِ﴾«پیش روی آن».
﴿ذُو ٱنتِقَامٍ﴾«صاحب انتقام».
﴿لَا يَخۡفَىٰ﴾«پوشیده نمیماند».
﴿يُصَوِّر﴾«صورتگری میکند».
﴿ٱلۡأَرۡحَام﴾«جمع رحم، رحمها».
﴿كَيۡف﴾«هر گونه که».
﴿مُّحۡكَمَٰت﴾«محکم، استوار».
﴿أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ﴾«اساس کتاب».
﴿وَأُخَر﴾«بخش دیگر».
﴿زَيۡغ﴾«کژی وانحراف».
﴿ٱبۡتِغَآء﴾«برای، خواهان».
﴿ٱلۡفِتۡنَة﴾«فتنه جویی».
﴿ٱلرَّٰسِخُون﴾«راسخان، فرورفتگان (در علم)».
﴿تُزِغ﴾«منحرف مگردان».
﴿وَهَبۡ﴾«ببخش».
﴿مِن لَّدُنكَ﴾«از سوی خود».
﴿ٱلۡوَهَّاب﴾«بخشنده».
﴿جَامِع﴾«گرد آورنده».
﴿ٱلۡمِيعَاد﴾«وعده».
﴿وَقُود﴾«سوخت، هیزم».
﴿كَ﴾«همچون».
﴿دَأۡب﴾«عادت».
﴿ذُنُوبِ﴾«جمع دنب، گناهان».
﴿شَدِيد﴾«سخت».
﴿ٱلۡعِقَاب﴾«کیفر».
﴿تُغۡلَبُون﴾«مغلوب خواهید شد».
﴿ٱلۡمِهَاد﴾«جایگاه، آرامگاه».
﴿فِئَتَيۡن﴾«دو گروه».
﴿ٱلۡتَقَتَا﴾«باهم روبرو شدند».
﴿تُقَٰتِل﴾«جنگ کرد، میجنگید».
﴿أُخۡرَىٰ﴾«دیگری».
﴿كَافِرَة﴾«کافر بود».
﴿يَرَوۡنَ﴾«میدیدند».
﴿مِّثۡلَيۡهِم﴾«دو برابر خویش».
﴿رَأۡي﴾«دیدن».
﴿ٱلۡعَيۡن﴾«چشم».
﴿يُؤَيِّد﴾«تأیید میکند».
﴿نَصۡر﴾«یاری، پیروزی».
﴿عِبۡرَة﴾«عبرت، پند».
﴿أُوْلِي﴾«صاحبان».
﴿ٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾«بینش».
﴿زُيِّن﴾«آراسته شده است».
﴿حُب﴾«دوستی، محبت».
﴿ٱلشَّهَوَٰت﴾«خواستنیها، شهوتها».
﴿ٱلنِّسَآء﴾«زنان».
﴿ٱلۡبَنِين﴾«فرزندان».
﴿ٱلۡقَنَٰطِير﴾«دارایی هنگفت».
﴿ٱلۡمُقَنطَرَة﴾«انباشته شده».
﴿ٱلذَّهَب﴾«طلا».
﴿ٱلۡفِضَّة﴾«نقره».
﴿ٱلۡخَيۡل﴾«اسبها».
﴿ٱلۡمُسَوَّمَة﴾«نشاندار».
﴿ٱلۡأَنۡعَٰم﴾«چهار پایان».
﴿ٱلۡحَرۡثِ﴾«زراعت».
﴿حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ﴾«سرانجام نیک».
﴿أَزۡوَٰج﴾«همسران».
﴿مُّطَهَّرَة﴾«پاکیزه».
﴿رِضۡوَٰن﴾«خشنودی».
﴿بَصِير﴾«بینا».
﴿ٱلۡعِبَاد﴾«بندگان».
﴿قِنَا﴾«ما را نگه دار».
﴿ٱلصَّٰدِقِين﴾«راستگویان».
﴿ٱلۡقَٰنِتِين﴾«فرمانبرداران».
﴿ٱلۡقَٰنِتِ﴾«فرمانبر دار».
﴿ٱلۡمُنفِقِين﴾«انفاق کنندگان».
﴿ٱلۡمُسۡتَغۡفِرِين﴾«آمرزش خواهان».
﴿ٱلۡأَسۡحَار﴾«سحرگاهان».
﴿شَهِد﴾«گواهی داد».
﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡم﴾«صاحبان دانش».
﴿قَآئِمَۢا﴾«قیام کننده».
﴿بِٱلۡقِسۡطِ﴾«عدالت».
﴿ٱلۡعَزِيز﴾«توانمند».
﴿ٱلۡحَكِيم﴾«حکیم».
﴿سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ﴾«زود شمار، شتابنده در حساب».
﴿أَسۡلَمۡت﴾«تسلیم نمودم».
﴿وَجۡهِيَ﴾«روی خود را».
﴿مَنِ ٱتَّبَعَنِ﴾«هر کس که پیرو من است».
﴿تَوَلَّوۡاْ﴾«روی گردان شدند».
﴿ٱلۡبَلَٰغُ﴾«رساندن».
﴿يَأۡمُرُون﴾«امر میکنند».
﴿حَبِطَتۡ﴾«تباه شده است».
﴿غَرَّ﴾«مغرور ساخت».
﴿مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُون﴾«آنچه دروغ میبستند».
﴿كَيۡفَ﴾«چگونه».
﴿وُفِّيَت﴾«تمام داده شود».
﴿ٱللَّهُم﴾«بار الها».
﴿مَٰلِك﴾«دارنده».
﴿ٱلۡمُلۡكِ﴾«پادشاهی».
﴿تَشَآء﴾«بخواهی».
﴿تَنزِع﴾«میگیری».
﴿تُذِل﴾«خوار میکنی».
﴿يَد﴾«دست».
﴿إِنَّك﴾«بی شک تو».
﴿تُولِج﴾«داخل میکنی».
﴿ٱلَّيۡل﴾«شب».
﴿ٱلنَّهَار﴾«روز».
﴿أَوۡلِيَآءَ﴾«جمع ولی، دوستان».
﴿دُون﴾«جز، به جای».
﴿فِي شَيۡءٍ﴾«در چیزی».
﴿تُقَىٰة﴾«ترسیدن، پرهیزکردن».
﴿يُحَذِّرُ﴾«بر حذر میدارد».
﴿نَفۡسَهُۥ﴾«خویشتن».
﴿مُّحۡضَرٗا﴾«آماده، حاضر شده».
﴿أَمَدَۢا بَعِيدٗا﴾«فاصله ای دور بود».
﴿رَءُوفُۢ﴾«مهربان».
﴿ذُرِّيَّةَۢ﴾«فرزندانی، نژادی».
﴿ٱمۡرَأَت﴾«همسر».
﴿بَطۡن﴾«شکم».
﴿مُحَرَّرٗا﴾«آزاد».
﴿وَضَعۡتُ﴾«زاده ام».
﴿وَضَعَت﴾«زاد، بنهاد
﴿ٱلذَّكَر﴾«پسر، نر».
﴿سَمَّيۡتُ﴾«نام گذاردم».
﴿أُعِيذ﴾«پناه میدهم».
﴿أَنۢبَتَ﴾«رویانید».
﴿نَبَاتًا﴾«رویدنی».
﴿وَكَفَّ﴾«کفالت کرد».
﴿ٱلۡمِحۡرَاب﴾«عبادتگاه».
﴿أَنَّىٰ﴾«کجا».
﴿هُنَالِك﴾«آنجا».
﴿دَعَا﴾«خواند، دعا».
﴿هَب﴾«عطا کن».
﴿مِن لَّدُنك﴾«از طرف خود».
﴿مُصَدِّقَۢا﴾«تصدیق کننده».
﴿كَلِمَة﴾«كلمۀ خدا(عیسی ÷)».
﴿وَسَيِّدٗا﴾«سرور».
﴿حَصُورٗا﴾«خویشتن دار».
﴿غُلَٰم﴾«پسر».
﴿ٱلۡكِبَر﴾«پیری».
﴿عَاقِرٞ﴾«نازا».
﴿أَلَّا﴾«این که نگویی».
﴿رَمۡزٗا﴾«با اشاره».
﴿سَبِّح﴾«تسبیح بگو».
﴿ٱلۡعَشِي﴾«شامگاهان».
﴿ٱلۡإِبۡكَٰر﴾«صبحگاهان».
﴿ٱقۡنُتِي﴾«فرمانبر باش».
﴿أَنۢبَآء﴾«جمع نبأ، اخبار».
﴿نُوحِيه﴾«وحی میکنیم».
﴿مَا كُنت﴾«تو نبودی».
﴿لَدَيۡهِم﴾«نزدشان».
﴿إِذۡ يُلۡقُون﴾«هنگامیکه میافکندند».
﴿أَقۡلَٰمَ﴾«جمع قلم، قلمها».
﴿أَيُّهُم﴾«کدام یک آنان».
﴿يَكۡفُلُ﴾«سرپرست باشد، سرپرستی به عهده گیرد».
﴿أَيُّ﴾«کدام».
﴿يَخۡتَصِمُون﴾«کشمکش میکردند».
﴿وَجِيهٗا﴾«آبرومند».
﴿ٱلۡمُقَرَّبِينَ﴾«مقربان، نزدیکان».
﴿ٱلۡمَهۡد﴾«گهواره».
﴿كَهۡلٗا﴾«کهولت، میان سالی».
﴿بَشَرٞ﴾«بشر، انسانی».
﴿قَضَىٰٓ﴾«اراده کند».
﴿أَمۡرٗا﴾«کاری».
﴿أَخۡلُق﴾«میسازم».
﴿ٱلطِّين﴾«گل».
﴿كَهَيَۡٔة﴾«به شکل، مانند پیکر».
﴿ٱلطَّيۡر﴾«پرنده».
﴿أَنفُخ﴾«میدمم».
﴿نفخ﴾«دمید».
﴿بِإِذۡنِ ٱللَّه﴾«فرمان خدا».
﴿أُبۡرِئ﴾«بهبودی میبخشم».
﴿ٱلۡأَكۡمَهَ﴾«کور مادر زاد».
﴿ٱلۡأَبۡرَص﴾«پیسی، مبتلا به برص».
﴿ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾«مردگان».
﴿تَدَّخِرُون﴾«ذخیره میکنید».
﴿أَحَس﴾«احساس کرد».
﴿أَنصَار﴾«یاران».
﴿لۡحَوَارِيُّون﴾«پیروان، حواریون».
﴿نَحۡن﴾«ما».
﴿مَكَر﴾«مکر، تدبیر، چاره جویی».
﴿مُتَوَفِّيك﴾«تو را برگرفته».
﴿رَافِعُك﴾«تو را بالا میبرم».
﴿يُوَفِّي﴾«کامل خواهد داد».
﴿أُجُورَ﴾«پاداش».
﴿تُرَاب﴾«خاک».
﴿نَبۡتَهِلۡ﴾«نفرین کنیم، مباهله کنیم».
﴿تَعَالَوۡاْ﴾«بیایید».
﴿ٱلۡقَصَص﴾«جمع قصه، داستانها».
﴿سَوَآءِ﴾«یکسان».
﴿أَرۡبَابٗا﴾«جمع رب، خدایانی».
﴿هَٰٓأَنتُمۡ﴾«هان، اینک شما».
﴿هَٰٓؤُلَآء﴾«شما».
﴿حَٰجَجۡتُمۡ﴾«محاجه وستیزه کردید».
﴿أَوۡلَى ٱلنَّاسِ﴾«سزاوارترین مردم».
﴿طَّآئِفَةٞ﴾«گروهی».
﴿وَجۡهَ ٱلنَّهَارِ﴾«آغاز روز».
﴿يَخۡتَصُّ﴾«مخصوص میگرداند».
﴿تَأۡمَنۡ﴾«امین شمری».
﴿قِنطَارٖ﴾«مال فراوان».
﴿يُؤَد﴾«باز میگرداند».
﴿دُمۡت﴾«پیوسته».
﴿قَآئِمٗا﴾«ایستاده باشی».
﴿سَبِيل﴾«راه، مراد گناه یا عقاب است».
﴿أَوۡفَىٰ﴾«وفا کند».
﴿أَيۡمَٰنِ﴾«جمع یمین، سوگندها».
﴿خَلَٰقَ﴾«بهره، نصیب».
﴿يَلۡوُۥنَ﴾«میگردانند».
﴿أَلۡسِنَتَهُم﴾«زبان خود را».
﴿رَبَّٰنِيِّۧنَ﴾«ربانی، خدایی».
﴿تُعَلِّمُونَ﴾«آموزش میدادید».
﴿ۡ تَدۡرُسُونَ﴾«درس میخواندید».
﴿إِصۡرِي﴾«پیمان مرا».
﴿يَبۡغُونَ﴾«میجویند».
﴿طَوۡعٗا﴾«خواه، بااختیار».
﴿كَرۡهٗا﴾«ناخواه، مجبورانه».
﴿يَبۡتَغِ﴾«بخواهد».
﴿لَا يُخَفَّف﴾«کاسته نشود».
﴿أَصۡلَحُواْ﴾«درستکاری نمودند، اصلاح کردند».
﴿ٱزۡدَادُواْ﴾«افزودند».
﴿مِّلۡءُ ٱلۡأَرۡضِ﴾«پری زمین».
﴿ذَهَبٗا﴾«طلا».
﴿ٱفۡتَدَىٰ﴾«فدیه دهد».
﴿أَلِيم﴾«درد ناک».
جزء چهارم
﴿لَن﴾«هرگز».
﴿تَنَالُواْ﴾«نمیرسید، دست نمییابید».
نیل﴿نيل﴾«رسیدن، دست یافتن».
﴿ٱلۡبِرَّ﴾«نیکوکاری».
﴿ٱلطَّعَام﴾«غذا».
﴿حِلّٗا﴾«حلال بود».
﴿حَرَّم﴾«حرام کرده بود».
﴿ٱفۡتَرَىٰ﴾«دروغ بست، بافت».
﴿ٱلۡكَذِبَ﴾«دروغ».
﴿صَدَقَ﴾«راست گفت».
﴿حَنِيفٗا﴾«یکتا پرست، حق گرا».
﴿وُضِع﴾«بنیانگذاری شده».
﴿لَلَّذِي﴾«همان است که».
﴿بِبَكَّة﴾«از اسامی مکه».
﴿ءَامِنٗا﴾«در امان است».
﴿حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ﴾«حج خانۀ خدا».
﴿ٱسۡتَطَاع﴾«توانایی داشته باشد».
﴿لِمَ﴾«چرا».
﴿تَصُدُّون﴾«باز میدارید».
﴿تَبۡغُون﴾«میخواهید».
﴿عِوَجٗا﴾«کج».
﴿يَرُدُّو﴾«بر میگرداند».
﴿ۡتُتۡلَىٰ﴾«خوانده میشود».
﴿يَعۡتَصِم﴾«چنگ بزند، تمسک جوید».
﴿ٱعۡتَصِمُواْ﴾«چنگ بزنید».
﴿بِحَبۡل﴾«به ریسمان».
﴿جَمِيعٗا﴾«همگی».
﴿أَعۡدَآء﴾«دشمنان».
﴿أَلَّف﴾«الفت داد، پیوند داد».
﴿أَصۡبَحۡتُم﴾«شدید».
﴿إِخۡوَٰنٗا﴾«جمع أخ، برادران».
﴿شَفَا﴾«لبه».
﴿حُفۡرَة﴾«گودال».
﴿أَنقَذَ﴾«نجات داد».
﴿وَلۡتَكُن﴾«باید باشد».
﴿ۡ أُمَّة﴾«جماعتی، گروهی».
﴿تَبۡيَض﴾«سفید میگردد».
﴿وُجُوه﴾«جمع وجه، چهرهها».
﴿تَسۡوَد﴾«سیاه میگردد».
﴿تُرۡجَع﴾«باز گردانده میشود».
﴿ٱلۡأُمُورُ﴾«کارها».
﴿خَيۡرَ أُمَّةٍ﴾«بهترین امت».
﴿أُخۡرِجَت﴾«پدیدار شده اید».
﴿تَنۡهَوۡن﴾«نهی میکنید».
﴿ٱلۡمُنكَر﴾«منکر، بدی».
﴿أَذٗى﴾«زیانی، آزاری».
﴿ٱلۡأَدۡبَار﴾«پشت».
﴿وَبَآءُو﴾«برگشتند، گرفتار شدند».
﴿عَصَواْ﴾«نافرمانی کردند».
﴿وَّكَانُواْ يَعۡتَدُون﴾«تجاوز مینمودند».
﴿لَيۡسُواْ﴾«نیستند».
﴿سَوَآءٗ﴾«یکسان».
﴿ءَانَآء﴾«پاسی، دل شب».
﴿يُسَٰرِعُون﴾«میشتابند».
﴿ٱلۡخَيۡرَٰت﴾«کارهای نیک».
﴿لصَّٰلِحِين﴾«شایستگان، صالحان».
﴿لَن يُكۡفَرُوهُۗ﴾«هرگز کفران نخواهد شد».
﴿لَن تُغۡنِيَ﴾«هرگز دفع نخواهد کرد».
﴿رِيح﴾«باد».
﴿صِرٌّ﴾«سر مای سخت».
﴿حَرۡث﴾«کشتزار».
﴿بِطَانَة﴾«محرم اسرار».
﴿لَايَأۡلُونَ﴾«کوتاهی نمیکنند».
﴿خَبَالٗا﴾«نابکار، تباهی، فساد».
﴿وَدُّواْ﴾«دوست دارند».
﴿عَنِتُّم﴾«رنج وزحمت شمارا».
﴿بَدَت﴾«آشکارشده است».
﴿ٱلۡبَغۡضَآء﴾«دشمن».
﴿أَفۡوَٰهِ﴾«دهان».
﴿هَٰٓأَنتُمۡ أُوْلَآءِ﴾«هان، شماهستید».
﴿عَضُّواْ﴾«میگزند».
﴿ٱلۡأَنَامِل﴾«جمع أنمله، سرانگشتان».
﴿ٱلۡغَيۡظِ﴾«خشم».
﴿مُوتُواْ﴾«بمیرد».
﴿بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾«به راز درون سینهها».
﴿تَمۡسَسۡكُمۡ﴾«به شمابرسد».
﴿تَسُؤۡهُمۡ﴾«آنهاراناراحت میکند».
﴿ٞ يَفۡرَحُواْ﴾«خوشحال میشوند».
﴿كَيۡدُ﴾«نیرنگ».
﴿غَدَوۡت﴾«بامداران بیرون آمدی».
﴿تُبَوِّئ﴾«می گماردی، ترتیب میدهی».
﴿مَقَٰعِد﴾«جایگاهها، مواضع».
﴿ۡقِتَالِ﴾«جنگیدن».
﴿هَمَّت﴾«خواستند».
﴿طَّآئِفَتَان﴾«دوگروه».
﴿تَفۡشَلَا﴾«سستی ورزند، تنبلی کنند».
﴿أَذِلَّة﴾«نا توان، اندک بودید».
﴿أَلَن﴾«آیانیست».
﴿يُمِدَّ﴾«یاری کند».
﴿بِثَلَٰثَةِ ءَالَٰفٖ﴾«سه هزار».
﴿مُنزَلِينَ﴾«روانه شدگان، فرود میآیند».
﴿بَلَىٰٓ﴾«آری».
﴿فَوۡرِ﴾«بزودی، باجوش وخروش».
﴿بِخَمۡسَةِ ءَالَٰفٖ﴾«به پنج هزار».
﴿مُسَوِّمِينَ﴾«نشاندار».
﴿بُشۡرَىٰ﴾«مژده ای».
﴿تَطۡمَئِنَّ﴾«آرامش گیری».
﴿يَقۡطَع﴾«هلاک کند، نابود کند».
﴿طَرَفٗا﴾«گروهی».
﴿يَكۡبِتَ﴾«خوار ومغلوب کند».
﴿فَيَنقَلِبُواْ﴾«بازگردند».
﴿خَآئِبِينَ﴾«ناامیدانه».
﴿أَضۡعَٰفٗا﴾«دوبرابر».
﴿مُّضَٰعَفَةٗۖ﴾«چند برابر».
﴿أُعِدَّتۡ﴾«آماده شده است».
﴿سَارِعُوٓاْ﴾«بشتابید».
﴿عَرۡضُ﴾«پهنا».
﴿ٱلسَّرَّآء﴾«توانگری».
﴿ٱلضَّرَّآء﴾«تنگدستی».
﴿ٱلۡكَٰظِمِين﴾«فروخورندگان».
﴿ٱلۡغَيۡظ﴾«خشم».
﴿ٱلۡعَافِين﴾«عفوکنندگان».
﴿فَٰحِشَة﴾«کارزشتی، گناه کبیره».
﴿ٱلذُّنُوب﴾«گناه».
﴿لَمۡ يُصِرُّواْ﴾«پافشاری نمیکنند».
﴿نِعۡمَ﴾«چه نیکو، خوب».
﴿ٱلۡعَٰمِلِين﴾«عمل کنندگان».
﴿سُنَنٞ﴾«جمع سنه، راههاوروشها».
﴿سِيرُواْ﴾«گردش کنید».
﴿عَٰقِبَةُ﴾«سرانجام».
﴿بَيَانٞ﴾«روشنگری، بیان».
﴿وَمَوۡعِظَةٞ﴾«اندرز».
﴿لَا تَهِنُواْ﴾«سست نشوید».
﴿ٱلۡأَعۡلَوۡنَ﴾«برتر».
﴿قَرۡحٞ﴾«زخم، آسیب».
﴿مَسَّ﴾«رسد».
﴿ٱلۡأَيَّامُ﴾«روزها».
﴿نُدَاوِلُ﴾«میگردانی».
﴿يُمَحِّص﴾«خالص گرداند، پاک نماید».
﴿يَمۡحَق﴾«نابود سازد، هلاک نماید».
﴿تَمَنَّوۡنَ﴾«آرزومیکردید».
﴿مَّات﴾«بمیرد».
﴿ٱنقَلَبۡتُمۡ﴾«برمیگردید، عقب گردمیکنید».
﴿أَعۡقَٰب﴾«جمع عقب، پاشنهها».
﴿كِتَٰبٗا مُّؤَجَّلٗا﴾«کتابی نوشته شده، سرنوشتی است معین، مشخص».
﴿كَأَيِّن﴾«چه بسیار، چه بسا».
﴿رِبِّيُّون﴾«مردن خدایی، مخلصان».
﴿مَا وَهَنُواْ﴾«سستی نکردند».
وهن﴿وهن﴾«سستی».
﴿لِمَآ﴾«ازآنچه، به سبب چیزی».
﴿أَصَابَهُمۡ﴾«رسید».
﴿مَا ضَعُفُواْ﴾«ناتوان نشدند».
﴿مَا ٱسۡتَكَانُواْ﴾«زبونی نشان ندادند، کرنش نکردند».
﴿إِسۡرَافَ﴾«زیاده روی».
﴿ثَبِّتۡ﴾«استوار بدار».
﴿حُسۡن﴾«نیکو، نیک».
﴿نُلۡقِي﴾«خواهیم افکند».
﴿ٱلرُّعۡب﴾«بیم وترس».
﴿سُلۡطَٰنٗا﴾«دلیل وبرهان».
﴿بِئۡس﴾«چه بد».
﴿مَثۡوَى﴾«جایگاه».
﴿تَحُسُّونَ﴾«ازپای درمیآورید، میکشید».
﴿فَشِلۡتُمۡ﴾«سست شدید، ضعیف شدید».
﴿تَنَٰزَعۡتُمۡ﴾«با یکدیگر به نزاع پرداختید».
﴿عَصَيۡتُم﴾«نافرمانی کردید».
﴿صَرَفَ﴾«منصرف ساخت».
﴿تُصۡعِدُون﴾«بالا میرفتید».
﴿لَا تَلۡوُۥن﴾«توجه نمیکردید، روی نمیگردانیدید».
﴿لِّكَيۡلَا﴾«این بدین خاطر بود».
﴿تَحۡزَنُواْ﴾«اندوهگین نشوید».
﴿فَاتَ﴾«از دست داده ای».
﴿نُّعَاسٗا﴾«چرت، خواب سبکی».
﴿يَغۡشَىٰ﴾«فرا گرفت».
﴿هَل لَّنَا﴾«آیا برای ما است، آیا چیزی نصیب ما میشود».
﴿هَٰهُنَا﴾«در اینجا».
﴿بَرَزَ﴾«بیرون آمد».
﴿مَضَاجِعِ﴾«قتلگاها، خوابگاه(مرگ)».
﴿ٱلۡتَقَى﴾«برخورد کرد، تلاقی».
﴿ٱلۡجَمۡعَانِ﴾«دو گروه».
﴿ٱسۡتَزَلَّ﴾«لغزانید».
﴿عَفَا﴾«درگذشت».
﴿ضَرَبُواْ﴾«مسافرت رفتند».
﴿غُزّٗى﴾«جمع غازی، جنگجویان، در جنگ شرکت کردند».
﴿حَسۡرَةٗ﴾«حسرت».
﴿لَ﴾«به».
﴿تُحۡشَرُون﴾«محشور میشوید، جمع آوری میشوید».
﴿فَبِمَا﴾«پس به سبب».
﴿لِنتَ﴾«نرم خو شدی».
﴿فَظًّا﴾«تند خو».
﴿غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ﴾«سخت دل، سنگدل».
﴿نفَضُّواْ﴾«پراکنده میشدند».
﴿حَوۡلِك﴾«پیرامون تو».
﴿شَاوِرۡ﴾«مشورت کن».
﴿عَزَمۡت﴾«تصمیم گرفتی».
﴿ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ﴾«توکل کنندگان».
﴿يَخۡذُلۡ﴾«خوار کند، به خود واگذارد».
﴿يَغُلَّۚ﴾«خیانت(در غنیمت)کند».
﴿غَلَّ﴾«خیانت (در غنیمت)کرد».
﴿تُوَفَّىٰ﴾«کامل داده میشود».
﴿بِسَخَطٖ﴾«خشم».
﴿وَمَأۡوَىٰ﴾«جایگاه».
﴿بِئۡس﴾«بد».
﴿ٱلۡمَصِير﴾«بازگشتگاه، جایی».
﴿مَنَّ﴾«منت نهاد».
﴿بَعَثَ﴾«فرستاد».
﴿أَوَلَمَّآ﴾«هنگامی که».
﴿مِّثۡلَيۡ﴾«دو برابر».
﴿أَنَّىٰ﴾«از کجااست».
﴿نَافَقُواْ﴾«نفاق ورزیدند».
﴿تَعَالَوۡاْ﴾«بیایید».
﴿أَوِ ٱدۡفَعُواْ﴾«دفاع کنید».
﴿يَوۡمَئِذٍ﴾«در آن روز».
﴿أَقۡرَبُ﴾«نزدیکتر».
﴿قَعَدُواْ﴾«نشستند».
﴿لَوۡ﴾«اگر».
﴿أَطَاعُونَا﴾«اطاعت میکردند».
﴿فَٱدۡرَءُواْ﴾«پس دور سازید».
﴿لَا تَحۡسَبَنَّ﴾«گمان مبر، مپندار».
﴿يُرۡزَقُون﴾«روزی دارده میشوند».
﴿فَرِحِينَ﴾«شادمانند».
﴿يَسۡتَبۡشِرُونَ﴾«خوش وقتند، خوشحالند».
﴿لَمۡ يَلۡحَقُواْ﴾«هنوز نپیوسته اند».
﴿ٱسۡتَجَابُواْ﴾«اجابت کردند».
﴿حَسۡبُنَا﴾«مارابس است».
﴿نِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾«بهترین حامی است».
﴿ٱنقَلَبُواْ﴾«برگشتند».
﴿ذُو فَضۡلٍ﴾«دارای فضل است».
﴿يُخَوِّفُ﴾«میترساند».
﴿أَوۡلِيَآءَ﴾«دوستان».
﴿خَافُون﴾«ازمن بترسید».
﴿يُسَٰرِعُونَ﴾«شتاب میکنند».
﴿حَظّٗا﴾«بهره ای، نصیبی».
﴿نُمۡلِي﴾«مهلت میدهیم».
﴿مُّهِينٞ﴾«خوارکننده».
﴿يَذَرَ﴾«وگذارد، ترک کند».
﴿يَمِيزَ﴾«جداسازد».
﴿ٱلۡخَبِيثَ﴾«پلید، ناپاک».
﴿ٱلطَّيِّبِۗ﴾«پاک».
﴿يُطۡلِعَ﴾«آگاه کند».
﴿يَجۡتَبِي﴾«برمیگزیند».
﴿يَبۡخَلُونَ﴾«بخل میورزدند».
﴿يُطَوَّقُونَ﴾«طوق گردنشان میشود».
﴿سَمِعَ﴾«شنید».
﴿أَغۡنِيَآءُۘ﴾«بی نیاز».
﴿ذُوقُواْ﴾«بچشید».
﴿ٱلۡحَرِيقِ﴾«سوزان».
﴿ظَلَّام﴾«ستمگر».
﴿عَبِيدِ﴾«بندگان».
﴿قُرۡبَان﴾«قربانی».
﴿تَأۡكُل﴾«بخورد».
﴿فَلِم﴾«پس چرا».
﴿ذِّبَ﴾«تکذیب شدند».
﴿ٱلۡمُنِيرِ﴾«روشن».
﴿ذَآئِقَةُ﴾«چشنده».
﴿تُوَفَّوۡن﴾«به تمام داده میشود».
﴿أُجُور﴾«جمع اجر، پاداشها».
﴿زُحۡزِحَ﴾«دور داشته شد».
﴿فَازَ﴾«رستگار شده است».
﴿مَتَٰعُ﴾«کالا».
﴿ٱلۡغُرُور﴾«فریب».
﴿عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ﴾«کارهای مهم وسترگ است».
﴿نَبَذُوه﴾«دوراندختند».
﴿وَرَآءَ ظُهُورِ﴾«پشت سر».
﴿أَتَواْ﴾«انجام داده اند».
﴿يُحۡمَدُواْ﴾«ستایش شوند».
﴿مَفَازَةٖ﴾«نجات ورهایی».
﴿يَذۡكُرُونَ﴾«یاد میکنند».
﴿قِيَٰمٗا﴾«ایستاده».
﴿وَقُعُودٗا﴾«نشسته».
﴿جُنُوبِ﴾«جمع جنب، پهلوها».
﴿يَتَفَكَّرُونَ﴾«میاندیشند».
﴿بَٰطِلٗا﴾«بیهوده».
﴿سُبۡحَٰنَكَ﴾«منزهی تو».
﴿أَخۡزَيۡتَ﴾«خوار و رسوا کرده ای».
﴿مُنَادِيٗا﴾«ندادهنده ای».
﴿يُنَادِي﴾«ندا میدهد».
﴿كَفِّرۡ﴾«بپوشان».
﴿سَئَِّات﴾«جمع سیئه، گناهان، بدیها».
﴿تَوَفَّنَا﴾«ما را بمیران».
﴿مَعَ﴾«با».
﴿ٱلۡأَبۡرَارِ﴾«نیکان».
﴿ذَكَر﴾«نر، مرد».
﴿أُنثَىٰ﴾«ماده، زن».
﴿وَأُوذُواْ﴾«اذیت وآزارشدند».
﴿تَقَلُّبُ﴾«رفت وآمد».
﴿ٱلۡبِلَٰدِ﴾«جمع بلد، شهرها».
﴿مَأۡوَىٰ﴾«جایگاه».
﴿ٱلۡمِهَادُ﴾«آرامگاه».
﴿نُزُلٗا﴾«پذیرایی».
﴿خَٰشِعِين﴾«فروتنند».
﴿ٱصۡبِرُواْ﴾«صبر کنید».
﴿صَابِرُواْ﴾«شکیبایی فراخوانید، پایداری کنید».
﴿رَابِطُواْ﴾«مرزداری کنید».