مبحث سوم: اطاعت از رسول الله جدر هر آنچه امر فرموده و دست کشیدن از هر آنچه از آن نهی کرده و بازداشته است
در واقع این دو اصل بزرگ محکی حقیقی برای ایمان به رسول الله جمیباشند. و هر دو اصل را عمدا مقرون به یکدیگر ذکر کردیم تا اینکه بررسی آن با وضوح بیشتر و فایدهی کاملتر و پرثمرتری انجام شود و آنرا از روی ادب بر اساس کلام الله ﻷکه مشتمل بر هر دو اصل با هم میباشد، ذکر کردیم. الله ﻷمیفرماید: ﴿ وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ ﴾[الحشر: ۷] «چیزهائی را که پیامبر برای شما (از احکام الهی) آورده است اجراء کنید و از چیزهائی که شما را از آن بازداشته است، دست بکشید». از الله بترسید که الله عقوبت سختی دارد.
اطاعت از رسول الله جاطاعت از الله ﻷو معصیت و نافرمانی از رسول الله جمعصیت و نافرمانی از الله ﻷمیباشد. و محبت رسول الله جراهی است که موجب رسیدن به محبت الله ﻷمیشود؛ بلکه الله ﻷاز هیچکس عمل فرض و یا نفلی نمیپذیرد و قبول نمیکند مگر اینکه بر اساس اتباع و پیروی از رسول الله جباشد. چرا که با بعثت رسول الله جهدایت از گمراهی و شرک از توحید و صدق از کذب و اخلاص از نفاق و یقین از شک و راه بهشت از راه جهنم، روشن گردید. بلکه هیچ خبری در دنیا و آخرت نبوده مگر اینکه رسول الله جامت را بر آن راهنمایی فرمودند و نیز هیچ شری در دنیا و آخرت نبوده مگر اینکه امت را از آن بر حذر داشتند و از آن نهی کردند و امتش را بر دلایل روشن و آشکار که شب آن همچون روز میباشد، ترک کردند که جز هلاک شده کسی از آن روی نمیگرداند. مومنانی که در ایمانشان به رسول الله جصادق بوده و نیز در محبتشان به رسول الله جصادق میباشند، اوامر او را اطاعت کرده و از نهی او اجتناب میکنند. و در حدودی که معین کرده توقف میکنند و شعارشان در همهی اینها ﴿ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ﴾میباشد؛ شنیدنی بدون تردید و اطاعتی بدون انحراف و جدال.
اما منافقان والعیاذ بالله کسانی که ادعای ایمان کرده و تظاهر به اسلام میکنند و فقط با زبانشان میگویند: ما رسول الله جرا بیشتر از اینکه خودمان را دوست داشته باشیم دوست داریم و بدان خوشحال بوده و آواز سرداده و رقصیده و پایکوبی کرده و بر زبان تکرار میکنند که به الله ﻷو رسولش جایمان آوردیم و از آنها اطاعت میکنیم، با زبان اینها را میگویند و با رفتار و اعمالشان آنها را تکذیب و انکار میکنند!!! آری با اعمالشان آنچه را که با زبان میگویند تکذیب میکنند. ﴿ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٤٣ ﴾چرا که مومنان صادق و محب و مطیع، اعمالشان، اقوالشان را تصدیق میکند. و علمشان مخالف با عملشان نیست و نیز پنهانشان با ظاهرشان مخالف نمیباشد، چرا که هرگاه ایمان صحیح در قلب ساکن شده و استقرار یابد، حتما در صاحبش انعکاس پیدا میکند و بدین ترتیب همراه اسلام هرجا که خانه گزیده، خانه میگزیند و به اوامر آن گوش داده و اطاعت میکند و نواهی آنرا شنیده و از آنها پرهیز و اجتنانب میکند و به حدود آن توجه کرده و آنها را برپا داشته و از آنها تجاوز و تعدی نمیکند. و الله ﻷحال این دو گروهی را که بسیار از یکدیگر دور میباشند، بیان نموده است؛ مومنانی که در محبتشان با الله و رسولش جصادق میباشند و منافقانی که در محبتشان با الله و رسولش جدروغگو و کاذب میباشند. الله ﻷمیفرماید: ﴿ وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِكَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٤٧ وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ إِذَا فَرِيقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ ٤٨ وَإِن يَكُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ يَأۡتُوٓاْ إِلَيۡهِ مُذۡعِنِينَ ٤٩ أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ أَمۡ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَرَسُولُهُۥۚ بَلۡ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٥٠ إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥١ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَخۡشَ ٱللَّهَ وَيَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ ٥٢ ﴾[النور: ۴۷-۵۲] «(از جمله کسانی که الله توفیق هدایت قرینشان نفرموده است، منافقانی هستند که پرتو ایمان به دلهایشان نتابیده است، ولی دم از ایمان میزنند) و میگویند: به الله و پیامبر ایمان داریم و (از اوامرشان) اطاعت میکنیم، امّا پس از این ادّعاء، گروهی از ایشان (از شرکت در اعمال خیر همچون جهاد، و از حکم قضاوت شرعی) رویگردان میشوند و آنان در حقیقت مؤمن نیستند. هنگامی که ایشان به سوی الله و پیامبرش فرا خوانده میشوند تا (پیامبر، برابر چیزی که الله نازل فرموده است) در میانشان داوری کند، بعضی از آنان (نفاقشان ظاهر میشود و از قضاوت او) رویگردان میگردند. (زیرا که میدانند حق به جانب ایشان نیست و پیامبر هم دادگرانه عمل میفرماید و حق را به صاحب حق میدهد). ولی اگر حق داشته باشند (چون میدانند داوری به نفع آنان خواهد بود) با نهایت تسلیم به سوی او میآیند. آیا در دلهایشان بیماری (کفر) است؟ یا (در حقّانیت قرآن) شک و تردید دارند؟ یا میترسند الله و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ (بلی! ایشان دچار بیماری کفر و گرفتار شک بوده و از داوری پیامبر که برابر احکام الهی است، هراسناک میباشند. خوب میدانند که الله و رسول، ستمگر نبوده و حق کسی را حیف و میل نمیکنند) بلکه خودشان ستمگرند. مؤمنان هنگامی که به سوی الله و پیامبرش جفرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کنند، سخنشان تنها این است که میگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم! و رستگاران واقعی ایشانند. و هرکس از الله و پیامبرش جپیروی کند و از الله بترسد و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزد، این چنین کسانی (به رضایت و محبّت الله و نعیم بهشت و خیر مطلق دست یافتگان و) به مقصود خود رسیدگانند».
بنابراین، کاملا تسلیم شدن در برابر رسول الله جو اطاعت و فرمانبرداری از اوامرش و پذیرفتن خبرش با قبول و تصدیق آن بدون مخالفت با آن به وسیلهی خیالی باطل که آنرا معقول مینامند یا همراه کردن شک و تردید و شبهه با آن یا مقدم داشتن آراء مردمان و افکار ساخته و پرداخته ذهنشان، واجب میباشد. پس واجب است که انسان فقط سنت رسول الله جرا حَکَم و داور قرار دهد و فقط سر تسلیم و فرمانبرداری بیچون و چرا برای اوامر و دستورات رسول الله جفرود آورد. همانطور که الله ﻷرا در عبادت و خضوع و ذل و انابت و توکل، یگانه و بیهمتا قرار میدهد.
و این، دو توحیدی میباشند که جز با آنها نجاتی برای بندگان از عذاب الله ﻷنمیباشد. توحید کسی که رسول را فرستاده و توحید متابعت و پیروی از رسول و فرستاده؛ و بدین ترتیب انسان مومن حکم و داوری را نزد غیر رسول الله جنبرده و به حکم غیر او راضی نمیشود [۳۹۰].
قطعا الله ﻷبه اطاعت از فرستادهاش امر کرده و در مواضع بسیاری از قرآن کریم، بر نافرمانی از او، به عقوبت و مجازات شدیدی تهدید کرده است، از جمله اینکه الله ﻷمیفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ ﴾، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از الله (با پیروی از قرآن) و از پیامبر (الله محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او) اطاعت کنید و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که دادگر و حقّگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آنرا به الله (با عرضه به قرآن) و پیامبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آنرا بدانید. چرا که الله قرآن را نازل و پیامبر آنرا بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به الله و روز رستاخیز ایمان دارید».
در این آیات، الله ﻷدستور میدهد تا از او و پیامبرش جاطاعت شود و اطاعت از الله ﻷو پیامبرش جبا انجام واجبات و مستحبات و پرهیز از منیهات و منکرات صورت میپذیرد. و نیز به اطاعت از اولی الامر دستور داده است و آنها کسانیاند که فرمانروایان بر مردم هستند، از قبیل امرا، حکام و مفتیها، زیرا امور دینی و دنیوی مردم سامان نمیپذیرد مگر اینکه از اینها اطاعت شده و تسلیم فرمان آنها گردند. تا از این طریق، از الله ﻷاطاعت کرده باشند و پاداش الهی را بدست آورند، اما به شرطی که زمامداران و عهدهدارن امور به نافرمانی الله ﻷدستور ندهند، پس اگر به نافرمانی الله ﻷدستور دهند، نباید از آنها اطاعت شود.
در مبحث اطاعت از اولی الامر فعل «اطیعوا» حذف شده اما در هنگام بیان اطاعت از پیامبر ذکر شده است. این شاید بدین جهت است که پیامبر جز به اطاعت از الله ﻷفرمان نمیدهد و هرکس از رسول الله جپیروی کند نیز از الله ﻷپیروی کرده است و اما مسئولین و فرمانروایان، زمانی به فرمان بردن از آنها دستور داده میشود که فرمان آنها گناه نباشد. سپس الله ﻷامر فرموده که تمام اختلافات خود را در زمینه اصول و فروع دین به الله ﻷو پیامبرش جبرگردانند. یعنی اختلاف را به قرآن و سنت پیامبر جبرگردانند، زیرا کتاب الله ﻷو سنت رسول الله جهمهی مسائل اختلافی را به صراحت یا به طور کلی یا به صورت اشاره و یا به صورت تذکر و یادآوری در قالب مفهوم و یا به طریق قیاس خاتمه میدهند. و چون اساس دین بر کتاب الله ﻷو سنت رسول الله جمیباشد و ایمان جز در سایه کتاب و سنت تحقق نمیپذیرد، بازگرداندن اختلاف به کتاب و سنت، شرط ایمان میباشد؛ بنابراین الله ﻷمیفرماید: ﴿ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ ﴾«اگر شما به الله و روز قیامت ایمان دارید». و این بر آن دلالت میکند که هرکس اختلاف را به کتاب و سنت برنگرداند، مومن حقیقی نیست. بلکه وی به طاغوت ایمان دارد [۳۹۱]. و نیز الله ﻷمیفرماید: ﴿ وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ٩٢ ﴾[المائدة: ۹۲] «از الله و از پیامبر فرمانبرداری کنید و (از مخالفت فرمان الله و پیامبر) خویشتن را برحذر دارید. و اگر (از فرمان الله و پیامبر روی برگرداندید و) پشت کردید، بدانید که بر پیامبر ما تنها تبلیغ آشکار و روشنگر (و رساندن فرمان و توضیح کامل احکام) است و بس».
و نیز الله ﻷمیفرماید: ﴿ قُلۡ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيۡكُم مَّا حُمِّلۡتُمۡۖ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهۡتَدُواْ ﴾[النور: ۵۴] «بگو: از الله و از پیامبر اطاعت کنید (اطاعت صادقانهای که اعمالتان بیانگر آن باشد). اگر سرپیچی کردید و رویگردان شدید، بر او (که محمّد و پیامبر الله است) انجام چیزی واجب است که بر دوش وی نهاده شده است (و آن تبلیغ رسالت است و از عهدهاش هم برآمده است و کار خود را کرده است) و بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوش شما نهاده شده است (که اطاعت صادقانه و عبادات مخلصانه است) امّا اگر از او اطاعت کنید هدایت خواهید یافت (و به خیر و سعادت جهان نائل میگردید)».
و نیز میفرماید: ﴿ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ٥٦ ﴾[النور: ۵۶] «و از پیامبر اطاعت کنید، تا این که (از سوی الله) به شما رحم شود (و مشمول رضایت و عنایت او گردید)».
و نیز میفرماید: ﴿ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا ٧١ ﴾[الأحزاب: ۷۱] «و هرکس از الله و پیامبرش فرمانبرداری کند به رستگاری و کامیابی بزرگی دست یافته است».
و نیز میفرماید: ﴿ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ يُدۡخِلۡهُ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٣ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُۥ يُدۡخِلۡهُ نَارًا خَٰلِدٗا فِيهَا وَلَهُۥ عَذَابٞ مُّهِينٞ ١٤ ﴾[النساء: ۱۳-۱۴] «هرکس از الله و پیامبرش (در آنچه بدان دستور دادهاند) اطاعت کند، الله او را به باغهای (بهشت) وارد میکند که در آنها رودبارها روان است و (چنین کسانی) جاودانه در آن میمانند و این پیروزی بزرگی است. و آن کس که از الله و پیامبرش نافرمانی کند و از مرزهای (قوانین) الله درگذرد، خداوند او را به آتش (عظیم دوزخ) وارد میگرداند که جاودانه در آن میماند و (علاوه از آن) او را عذاب خوارکنندهای است».
و نیز میفرماید: ﴿ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ﴾[النساء: ۶۴] «و هیچ پیامبری را نفرستادهایم مگر بدین منظور که به فرمان خدا از او اطاعت شود».
و نیز الله ﻷدر حکایت از کفار در پایینترین مراتب جهنم میفرماید: ﴿ يَوۡمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمۡ فِي ٱلنَّارِ يَقُولُونَ يَٰلَيۡتَنَآ أَطَعۡنَا ٱللَّهَ وَأَطَعۡنَا ٱلرَّسُولَا۠ ٦٦ ﴾[الأحزاب: ۶۶] «روزی (را خاطر نشان ساز که در آن) چهرههای ایشان در آتش زیر و رو و دگرگون میگردد (و فریادهای حسرت بارشان بلند میشود و) میگویند: ای کاش! ما از الله و پیامبر فرمان میبردیم (تا چنین سرنوشت دردناکی نمیداشتیم)».
و تمنای اطاعت از رسول الله جرا میکنند، اما این تمنا بدانها نفعی نمیرساند [۳۹۲].
و نیز الله ﻷمیفرماید: ﴿ قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣١ قُلۡ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٣٢ ﴾[آل عمران: ۳۱-۳۲] «بگو: اگر الله را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو: از الله و از پیامبر اطاعت و فرمانبرداری کنید و اگر سرپیچی کنند (ایشان به الله و پیامبر ایمان ندارند و کافرند و) خداوند کافران را دوست نمیدارد».
و آیات در این مورد بسیارند ولله الحمد والمنه.
بنابراین، اطاعت از رسول الله جاطاعت از الله ﻷو نافرمانی از رسول الله جنافرمانی از الله ﻷمیباشد. در حدیث صحیح از ابوهریره روایت است که رسول الله جفرمودند: «كُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَبَى».«تمامی امتم وارد بهشت میشوند مگر آنکه ابا ورزد». گفتند: یا رسول الله! چه کسی از ورود به بهشت ابا میورزد؟ فرمودند: «مَنْ أَطَاعَنِی دَخَلَ الجَنَّةَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَى». «هرکس از من اطاعت کند وارد بهشت میشود و هرکس از من نافرمانی کند درحقیقت از ورود به بهشت ابا ورزیده است» [۳۹۳].
و مانند آن حدیثی است که امام بخاری در ابتدای کتاب الاحکام از ابوهریره سروایت کرده است که رسول الله جفرمودند: «مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ أَمِیرِی فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى أَمِیرِی فَقَدْ عَصَانِی».«هرکس از من اطاعت کند درحقیقت از الله ﻷاطاعت کرده است و هرکس از من نافرمانی کند، درحقیقت از الله ﻷنافرمانی کرده است و هرکس از امیری که من مقرر نمودم، اطاعت کند از من اطاعت کرده است و هرکس از امیری که من مقرر نمودم نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است» [۳۹۴].
حافظ ابن حجر در شرح این حدیث میگوید: «گویا معنا اینگونه است: الله ﻷرا در آنچه بدان در قرآن تصریح کرده اطاعت کنید و نیز رسول الله جرا در مورد آنچه که از قرآن برایتان بیان میکند، و نیز در آنچه از سنت که برایتان بیان میکند، اطاعت کنید یا اینکه معنا بدین صورت میباشد که: الله ﻷرا در آنچه از وحی که شما را بدان در قرآن امر میکند که تلاوت آن عبادت میباشد، اطاعت کنید و نیز رسول الله جرا در آنچه از وحی که شما را بدان امر میکند و قرآن نیست، اطاعت کنید... [۳۹۵].
و از زیباترین احادیثی که در این باب وارد شده، حدیثی است که بخاری از جابر بن عبداللهبتخریج کرده است که جابر گفته است: رسول الله جخواب بودند، که چند نفر نزد ایشان آمدند، یکی از آنان گفت: او خواب است. دیگری گفت: چشمش خواب است، ولی قلبش بیدار است. آنگاه به یکدیگر گفتند: این دوست شما مثالی دارد، مثالش را بیان کنید. دوباره یکی از آنان گفت: او خواب است، دیگری گفت: چشمش خواب است ولی قلبش بیدار است. سپس به یکدیگر گفتند: مثال او همانند شخصی است که خانهای ساخته و سفرهای در آن پهن کرده و دعوتگری فرستاده است. پس هرکس دعوتگر را اجابت کند، وارد خانه میشود. و از آن سفره میخورد. و هرکس دعوتگر را اجابت نکند، وارد خانه نمیشود و از آن سفره نمیخورد. آنگاه به یکدیگر گفتند: آنرا توضیح دهید تا بفهمد. یکی از آنان گفت: او خواب است، دیگری گفت: چشمش خواب است ولی قلبش بیدار است. آنگاه گفتند: خانه همان بهشت است و دعوتگر محمد جاست. پس هر کسی از محمد جاطاعت کند درحقیقت از الله ﻷاطاعت کرده است و هرکس از محمد جنافرمانی کند، درحقیقت از الله ﻷنافرمانی کرده است و این محمد جاست که مسلمانان و کفار را از یکدیگر جدا ساخته است» [۳۹۶].
اینچنین است که بسیاری از آیات قرآن کریم و احادیث رسول الله جاطاعت از الله ﻷرا مقرون به اطاعت از رسولش جو نیز نافرمانی از الله ﻷرا مقرون به نافرمانی از رسول الله جذکر کرده است. بنابراین، اطاعت از رسول الله جاطاعت از الله ﻷو نافرمانی از رسول الله جنافرمانی از الله ﻷمیباشد.
امام شافعی /میگوید: «آنچه رسول الله جدر سنت بدان تصریح کرده و دربردارندهی حکمی از جانب الله ﻷمیباشد، درحقیقت به حکم الله ﻷآنرا سنت قرار داده است؛ و اینچنین الله ﻷدر کلامش به ما خبر داده و فرموده است: ﴿ وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ٥٢ صِرَٰطِ ٱللَّهِ ﴾[الشوری: ۵۲-۵۳] «تو قطعاً به راه راست رهنمود میسازی. راه الله».
رسول الله جهمراه کتاب الله ﻷسنتهایی را مقرر فرمودهاند و هر آنچه را که رسول الله جسنت قرار دادند، درحقیقت الله ﻷاتباع و پیروی از آنرا بر ما لازم و ضروری قرار داده است. و اطاعت از رسول الله جرا در تبعیت و پیروی کردن از ایشان و نافرمانی از رسول الله جرا در انحراف و رویگردانی از سنت رسول الله جقرار دادهاند که هیچکس در آن معذور نمیباشد و هیچ راهی برای اتباع و پیروی نکردن از سنتهای رسول الله جقرار نداده است» [۳۹۷].
و در حدیثی که امام بخاری از ابوموسی سروایت کرده آمده است که رسول الله جفرمودند: «إِنَّمَا مَثَلِی وَمَثَلُ مَا بَعَثَنِی اللَّهُ بِهِ، كَمَثَلِ رَجُلٍ أَتَى قَوْمًا فَقَالَ: یَا قَوْمِ، إِنِّی رَأَیْتُ الجَیْشَ بِعَیْنَیَّ، وَإِنِّی أَنَا النَّذِیرُ العُرْیَانُ، فَالنَّجَاءَ، فَأَطَاعَهُ طَائِفَةٌ مِنْ قَوْمِهِ، فَأَدْلَجُوا، فَانْطَلَقُوا عَلَى مَهَلِهِمْ فَنَجَوْا، وَكَذَّبَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ، فَأَصْبَحُوا مَكَانَهُمْ، فَصَبَّحَهُمُ الجَیْشُ فَأَهْلَكَهُمْ وَاجْتَاحَهُمْ، فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ أَطَاعَنِی فَاتَّبَعَ مَا جِئْتُ بِهِ، وَمَثَلُ مَنْ عَصَانِی وَكَذَّبَ بِمَا جِئْتُ بِهِ مِنَ الحَقِّ» [۳۹۸]. «مثال من و آنچه الله ﻷمرا با آن فرستاده است مانند مردی است که نزد قومی آمده و میگوید: با چشمان خودم، لشکر (دشمن) را دیدم و صراحتاً خطر را به شما اعلام میکنم، خویشتن را نجات دهید؛ پس گروهی از او اطاعت کرده و در اول شب به راه افتاده و بیدرنگ میروند و نجات مییابند. و گروهی از ایشان سخنش را دروغ میخوانند و در مکان خویش شب را صبح میکنند، لذا لشکر صبح به طور ناگهانی بر آنها یورش برده و آنان را نابود و هلاک میسازد. این مثال کسی است که از من اطاعت کرده و از آنچه من آوردهام (قرآن و سنت) پیروی میکند و نیز مثال کسی است که از من نافرمانی کرده و آنچه را که با آن از جانب حق جلجلاله آمدهام، تکذیب کند».
حافظ ابن حجر در فتح الباری از طیبی نقل میکند که گفت: «رسول الله جخویشتن را به مردی تشبیه کرده و بیم دادنش به عذابی در پیش رو را به بیم دادن آن مرد، قومش را به لشکری در نزدیکی صبح، تشبیه کردند و کسانی از امتشان را که از ایشان اطاعت میکنند و نیز کسانی که از ایشان نافرمانی میکنند، به کسانی که آن مرد را در هشدار دادنش تصدیق و تکذیب میکنند، تشبیه کرده است» [۳۹۹].
به طور خلاصه کسی که به نبی و رسول بودن محمد جراضی باشد و این مساله در قلبش مستقر گردد، بر وی واجب است که از اوامر رسول الله جاطاعت و فرمانبرداری کند و در برابر آن تسلیم باشد و قلبش کاملاً به محبت او مایل باشد. و مخالفت و اعتراضی بر چیزی از آنچه با آن آمده است، نداشته باشد، چرا که در حقیقت او جابلاغ کنندهی از جانب پروردگارش میباشد، بر این اساس است که رسول الله جدر حدیث صحیحی فرمودند: «ذَاقَ طَعْمَ الْإِیمَانِ مَنْ رَضِیَ بِاللهِ رَبًّا، وَبِالْإِسْلَامِ دِینًا، وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا» [۴۰۰]. «کسی طعم ایمان را میچشد که راضی باشد: الله ﻷپروردگار او و اسلام دینش و محمد پیامبر او باشد».
امام نووی /میگوید: «معنای حدیث آن است که کسی طعم ایمان را میچشد که طالب غیرالله نباشد و جز روش اسلام را برای خود مجاز نداند و جز در مسیری که موافق با شریعت محمد جباشد، حرکت نکند. تردیدی نیست کسی که صفت او چنین باشد حلاوت ایمان به قلبش رسیده و طعم آنرا میچشد» [۴۰۱].
اما اعراض و رویگردانی از شریعت رسول الله جو برداشتن و حذف کردن آن از واقعیت زندگی و جایگزین کردن قوانین بشری به جای آن، قوانین کسانی که هوی و هوسشان بر آنها حاکم است و شبهات و شهوات بر آنها سیطره دارد، عمل منافقان میباشد؛ والعیاذ بالله؛ گرچه گمان کنند و به دروغ بگویند که با این اعمال خواهان خیر خواهی مردم و اتحاد آنها میباشند که درحقیقت زیانکار و ناکام میباشند. الله ﻷمیفرمایند: ﴿ وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا ٦١ فَكَيۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا ٦٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا ٦٣ ﴾[النساء: ۶۱-۶۳] «و زمانیکه بدیشان گفته شود: به سوی چیزی بیائید که الله آنرا (بر محمّد) نازل کرده است و به سوی پیامبر روی آورید (تا قرآن را برای شما بخواند و رهنمودتان دارد)، منافقان را خواهی دید که سخت به تو پشت میکنند (و از تو میگریزند و دیگران را نیز از تو باز میدارند). امّا چگونه است که چون به سبب (خبث نفوس و سوء) اعمالشان بلائی بدانان رسد (و پناهی جز تو نداشته باشند) به پیش تو میآیند و به الله سوگند میخورند که ما (از اقوال و اعمال خود منظوری و) مقصودی جز خیرخواهی (مردم) و اتّحاد (ملّت) نداشتهایم. آنان کسانیند که خداوند میداند در دلهایشان چیست (و پندارشان بر چه روال و گفتارشان در چه مسیری است). پس از ایشان کنارهگیری کن (و به سخنانشان توجّه مکن و به سوی حق دعوتشان نما) و اندرزشان بده و با گفتار رسائی که به (اعماق) درونشان رسوخ کند با آنان سخن بگوی (و نتائج اعمالشان را بدیشان گوشزد نما)».
امام ابن قیم /برخی از مظاهر این اعراض و رویگردانیها از الله ﻷو رسول الله جرا توضیح داده و میگوید: «اعراض از اعتراض بوجود میآید و اعتراض به سه دسته میباشد که در میان مردم جاری است و تنها کسانی که الله ﻷآنها را حفاظت کرده از آنها معصوم میباشند.
دستهی اول: اعتراض بر اسماء و صفات الله ﻷبه وسیلهی شبهاتی باطل که طرفداران آنها، آنرا قطعیات عقلی مینامند و درحقیقت خیالاتی جاهلانه و محالاتی ذهنی هستند، میباشد. و با این قطعیات عقلی که گمان میکنند، بر اسماء و صفات الله ﻷاعتراض کرده و بر اساس آن بر آنها حکم میکنند و به خاطر آن، آنچه را که الله ﻷبرای خویشتن ثابت کرده و نیز رسول الله جبرای حضرت حق، ثابت کردهاند، نفی میکنند. و آنچه را که الله ﻷنفی کرده، اثبات کرده و بدین وسیله با دشمنان الله ﻷدوستی کرده و با اولیای الله ﻷدشمنی کرده و به وسیلهی آن کلام را از جایگاه و معانی اصلی آن به دور کرده و آنرا وارونه و چندگونه و چندپهلو میکنند. و به خاطر آن بهرهی بسیاری را که با آنها بدان تذکر داده شده بودند، به دست فراموشی سپردند. و بدین وسیله کار و بار دین خود را به پراکندگی کشانده و هر گروهی به راهی رفته و هر دسته و طایفهای بدانچه دارند و برآنند خوشحال و شادمانند.!
کسی از این اعتراض مصون و محفوظ میباشد که تسلیم محض وحی باشد. و هرگاه قلب سالم باشد، صحت آنچه را که رسول الله جبا آن آمده و حق بودن آنرا با صراحت عقل و فطرت میبیند و بدین ترتیب سمع و عقل و فطرت وی متفق میباشند و این کاملترین ایمان میباشد.
نوع دوم: اعتراض بر شریعت و اوامر الله ﻷمیباشد، که اهل این اعتراض سه دسته میباشند: کسانی هستند که با آراء و نظرات و قیاسهایشان بر شریعت الله ﻷاعتراض میکنند، که این اعتراض متضمن حلال دانستن آنچه الله ﻷحرام کرده و حرام کردن آنچه حلال قرار داده و اسقاط آنچه واجب فرموده و واجب کردن آنچه ساقط کرده و ابطال آنچه صحیح دانسته و تصحیح آنچه باطل فرموده و معتبر دانستن آنچه لغو کرده و لغو کردن آنچه معتبر دانسته و مقید ساختن آنچه آنرا مطلق بیان کرده و اطلاق آنچه آنرا مقید بیان کرده، میباشد.
نوع دوم: اعتراض بر حقائق ایمان و شریعت، با ذوق و وجد و خیالات و مکشوفات باطل شیطانی که متضمن تشریع در دین است که الله ﻷبدان اجازه نداده است و نیز ابطال دینی را به همراه دارد که آنرا به زبان فرستادهاش تشریع کرده است.
نوع سوم: اعتراض بر شریعت الله ﻷبا سیاستهای مستبدانه میباشد بگونهای که متصدیان امور، آنها را بر حکم الله ﻷو رسولش مقدم داشته و با آنها میان بندگان و الله ﻷحکم میکنند و به خاطر آنها و با آنها، شریعت و عدل و حدود آنرا تعطیل میکنند. و بدین ترتیب گروه اول میگویند: هرگاه عقل و نقل با یکدیگر در تعارض باشد عقل را مقدم میکنیم و دیگران میگویند هرگاه احادیث و روایات با قیاس در تعارض باشد، قیاس را مقدم میکنیم. و اصحاب ذوق و کشف و وجد میگویند: هرگاه ذوق و کشف و وجد، با ظاهر شریعت در تعارض باشد، ذوق و وجد و کشف را مقدم میداریم. و سیاست مداران میگویند: هرگاه سیاست و شریعت با یکدیگر در تعارض باشند، سیاست را مقدم میداریم.
بنابراین هر گروه، به طریقی طاغوت را در مقابل دین الله ﻷو شریعتش قرار داده و داوری و حکم را بدو واگذار کردهاند و بدین ترتیب گروهی میگویند: برای شما نقل و برای ما عقل باشد و دیگران میگویند: شما اهل ظاهر و ما اهل حقایق و باطن هستیم و برخی دیگر میگویند: برای شما شریعت و برای ما سیاست باشد.
آه، از این بلایی که فراگیر شده و موجب کوری گشته است؛ آه از مصیبتی که واقع شده و موجب کری گشته و آه از فتنهای که قلبها به سوی آن دعوت شده و هر قلب مفتون و بیماری آنرا اجابت کرده است؛ آه از بادهای طوفانی که وزیده و به سبب آن گوشها کر شدهاند و چشمها کور گشتهاند و نشانهها و علائم احکام، تعطیل گشته است؛ همانطور که به سبب آنها صفات الله ﻷنفی شدهاند.
در این مسیر هر گروهی به ظلم و تاریکیهای آرای خود، استناد کرده و بر اساس مقولههای فاسد و هوی و هوسشان بر الله ﻷو بین بندگانش حکم کرده و به خاطر آنها وحی در آستانهی هر تحریف و تاویلی قرار گرفته و دین بر وفق هر فساد و تبدیلی [۴۰۲].
آری، اگر مسلمان راضی باشد که محمد جپیامبر او باشد، به هدایت و روش غیر او توجه نمیکند و در عملکردش به سوی سنت و روشی غیر از سنت او و حکمی غیر از حکم او جمنحرف نمیشود. و بلکه داوری و تحاکم را نزد او برده و حکمش را قبول کرده و از او فرمانبرداری و پیروی میکند. و به هر آنچه با آن از جانب پروردگارش آمده، راضی میباشد. و قلبش با آن آرامش یافته و نفسش مطمئن و سینهاش گشاده میگردد. و نعمت الله ﻷرا با این پیامبر و دینش نسبت به خویشتن و بر خلق میبیند که بزرگتر از هر نعمتی است؛ و به سبب فضل و رحمت پروردگارش بر او، که وی را از پیروان بهترین پیامبران و گروه و دستهی رستگاران قرار داده، شادمان و خشنود میباشد. الله ﻷمیفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ ٥٧ قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِكَ فَلۡيَفۡرَحُواْ هُوَ خَيۡرٞ مِّمَّا يَجۡمَعُونَ ٥٨ ﴾[یونس: ۵۷-۵۸] «ای مردمان! از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی (جهت رهنمود زندگی) و درمانی برای چیزهائی که در سینههاست (همچون کفر و نفاق و کینه و ستم و دشمنی با حق و حقیقت) آمده است (که قرآن نام دارد) و هدایت و رحمت برای مؤمنان است. بگو: به فضل و رحمت الله - به همین (نه چیز دیگری) - باید مردمان شادمان شوند. این بهتر از چیزهائی است که (از حطام دنیا) گرد میآورند (و روی همدیگر میگذارند)».
رضایت کلمهای است که قبول و انقیاد را در خود جای داده است؛ چنانکه رضایت وجود ندارد مگر زمانیکه تسلیم مطلق و انقیاد و فرمانبرداری ظاهری و باطنی در برابر آنچه رسول الله جبا آن از جانب پروردگارش آمده، باشد. و هر توجه یا رویگردانی از وحی به سوی غیر آن یا اعتراض بر آن، متناقض با رضایت و دلیل بر نفاق و منجر به کفر و ارتداد از دین میشود [۴۰۳].
در پایان لازم است بدانیم تمامی اوامر و نواهی و آنچه تحریم گشته و کراهت آن در قالب شریعت بر زبان رسول الله جآمده است، برای تمامی مکلفین مقدور و در ضمن توانایی همهی آنها میباشد، چرا که الله ﻷبندگانش را در آنچه توانایی آنرا ندارند، مکلف نکرده است. الله ﻷمیفرماید: ﴿ لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ ﴾[البقرة: ۲۸۶] «خداوند به هیچکس جز به اندازه توانائیش تکلیف نمیکند». چرا که این تنها الله ﻷاست که خالق است و تنها اوست که سرشت مخلوقاتش و حد و حدود توانایی آنها را میداند. و راست گفت الله ﻷآنجا که فرمود: ﴿ أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤ ﴾[الملك: ۱۴] «مگر کسی که (مردمان را) میآفریند (حال و وضع ایشان را) نمیداند و حال این که او دقیق و باریک بین بس آگاهی است؟!».
و این رحمت در کلام رسول الله جدر این حدیث متفق علیه تجلی یافته است، حدیثی که از ابوهریره سروایت شده است که میگوید: از رسول الله جشنیدم که فرمودند: «مَا نَهَیْتُكُمْ عَنْهُ، فَاجْتَنِبُوهُ وَمَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ فَافْعَلُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَثْرَةُ مَسَائِلِهِمْ، وَاخْتِلَافُهُمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ» [۴۰۴]. «از آنچه شما را از آن نهی نمودم، پرهیز و اجتناب ورزید و آنچه شما را بدان امر کردم، آنچه را در تواناییتان است، انجام دهید. براستی کسانی که قبل از شما بودند، زیاد سوال پرسیدن و اختلاف با پیامبرانشان هلاک و نابود کرد».
﴿ تِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩ ﴾[البقرة: ۲۲۹].
«اینها حدود و مرزهای الهی است و از آنها تجاوز نکنید و هرکس از حدود و مرزهای (اوامر و نواهی) الهی تجاوز کند (ستمگر بوده و) بیگمان این چنین کسانی ستمگرند (و به خود و به جامعهای که در آن زندگی میکنند، ستم مینمایند)».
[۳۹۰] انظر: شرح العقیدة الطحاویة (۱/۲۲۸) ط. موسسة الرسالة. [۳۹۱] تیسیر الکریم الرحمن للعلامة السعدی (ص ۱۴۸ط. الرساله). [۳۹۲] الشفاء للقاضی عیاض (۲/۸) ط ابن رجب. [۳۹۳] رواه البخاری، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة، باب الاقتداء بسنن رسول الله (۷۲۸۰) وانظر فتح الباری (۱۳/۲۴۹) دارالمعرفة وقد تقدم. [۳۹۴] أخرجه البخاری، کتاب الأحکام باب قوله تعالى: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ﴾(۷۱۳۷) (فتح ۱۳/۱۱) دارالمعرفة. [۳۹۵] انظر: فتح الباری (۱۳/۱۱۱). [۳۹۶] أخرجه البخاری فی کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة، باب الاقتداء بسنن رسول الله (۷۲۸۱) وانظر: فتح الباری (۱۳/۲۴۹) دارالمعرفة. [۳۹۷] الرسالة للإمام الشافعی، تحقیق أحمد محمد شاکر، الطبعة الأولى، مطبعة الحلبی- مصر ص (۸۸، ۸۹) [۳۹۸] أخرجه البخاری، کتاب الرقاق باب الانتهاء عن المعاصی (۶۴۸۲، ۷۲۳۸) انظر: فتح الباری (۱۱/۳۱۶) دار المعرفة. [۳۹۹] انظر: فتح الباری (۱۱/۳۱۷) دارالمعرفة. [۴۰۰] أخرجه مسلم، کتاب الإیمان، باب الدلیل على أن من رضی بالله ربا وبالإسلام دینا وبمحمد رسولا فهو مؤمن وإن ارتکب المعاصی الکبائر (۱۳۴) انظر: شرح النووی (۲/۲) ط. الریان. [۴۰۱] انظر: شرح النووی (۲/۲) ط الریان. [۴۰۲] باختصار یسیر جدا من مدارج السالکین (۲/۷۳- ۷۰) ط دارالحدیث. [۴۰۳] محبة الرسول بین الاتباع والابتداع، عبدالرؤوف محمد عثمان ص ۱۳۶. [۴۰۴] أخرجه البخاری، کتاب الاعتصام بالکتاب السنة، باب الاقتداء بسنن رسول الله (۶۷۷۷) ومسلم کتاب الفضائل باب توقیره وترک إکثار سؤاله عما لا ضرورة إلیه (۱۳۳۷) وکتاب الحج، باب فرض الحج مرة فی العمر باب (۷۳/۱۳۳۷).