مبحث سوم: شرط قبول
قبول با فتح قاف، به معنای محبت و راضی بودن به چیزی و تمایل نفس به آن و پذیرفتن آن میباشد، همانطور که ابن منظور در لسان العرب میگوید [۲۶۴]. بنابراین کسی که معنای لا إله إلا الله و آنچه را که لا إله إلا الله از نفی و اثبات و ولاء و براء، اقتضای آنرا دارد، بداند و قلبش بدان یقین پیدا کرده و آنرا تصدیق کند، تصدیقی استوار و ثابت که متزلزل نمیشود و خیالات در آن تأثیری ندارد، بر وی واجب است که کلمهی توحید را با آنچه از اوامر و نواهی و حدود متضمن آن است، قبول کند و این غایت و نهایت محبت نسبت به الله ﻷو رضایت از او جلجلاله میباشد؛ و بر وی واجب است که با تمامی جوانب زندگی و حیاتش، در پهنه و گسترهی این کلمهی بزرگ و عظیم داخل شود. و بدین ترتیب از احکام آن جدا نشده و از حکمرانی و فرمانروایی و سلطهی آن، فرار نکرده و از برنامهها و نظامها و قوانین وضعی، آنچه را که میخواهد، برای خود اختیار نکند.
بر وی واجب است به اوامر و نواهی آن، اذعان داشته و مطیع آنها باشد و در حدود آن توقف کند، چرا که قبول این کلمه، تنها در حد نطق و به زبان آوردن آن باقی نمیماند. و اگر تنها بحث قبول کردن آن، به این آسانی و به معنای به زبان جاری کردن بود، قطعاً قریش آنرا قبول میکرد، بدون اینکه جان خود را به میدانهای جنگ بر ضد رسول الله جبکشاند و در این جنگها نفیسترین و ارزشمندترین و گرانترین و بهترین جوانان و اموالی را که در اختیار داشت، به کار گیرد. بلکه قریش بر یقینی کامل و مطلق بود که بر قبول این کلمه، تغییری شامل و کامل در تمامی جوانب زندگی، از اول تا آخرش مترتب میباشد. و تنها بدین سبب است که تمامی جاهلیتها در روی زمین، در هر زمان و مکانی از قبول کردن این کلمه خودداری کرده و موضع اعراض و رویگردانی از آنرا در پیش میگیرند؛ بلکه برای جنگیدن با آن، همهی امکانات را به کار میگیرند، تا کلمهی توحید را از محتوا و مقتضا و مضمون آن به کلی عاری گردانند. تا اینکه این کلمه نزد بسیاری از مسلمانان به کلمهای که تنها بر زبان تکرار میشود، تبدیل گردد؛ و بدین ترتیب آنها را میبینی که از غیرالله میخواهند و از غیرالله طلب یاری و کمک میکنند و به غیر او جلجلاله اعتماد کرده و برای غیر او ذبح و قربانی میکنند و به غیر او پناه برده و به غیر او جلجلاله سوگند یاد میکنند؛ و آنها را میبینی که با یکدیگر بر مبنای ربا معامله میکنند و میبینی که شراب مینوشند و در بسیاری از امور زندگی از مضمون «لا إله إلا الله» دور میباشند - مگر آن کس که الله ﻷبدو رحم کند - در وقتی که بسیاری از مردم فریب خورده و گمان میکنند که حقوق لا إله إلا الله که بر آنها واجب است در مورد کلمهی توحید محقق گرداندهاند.
این مساله مرا به یاد مقولهی نماینده انگلیس لورد کرومر در مورد مصر و سودان میاندازد که در کتابش «مصر الحدیثه» نوشته و میگوید: «باید از مظاهر دروغی و ساختگی و جعلی برای اسلام محافظت گردد تا بدین ترتیب از بدگمانیها و بیاعتمادیها در آثار اندکی که از اسلام مانده است، جلوگیری شود تا اینکه مسلمانان متوجه کید و مکر و حیلهای نشوند که دسیسهکاران برایشان چیدهاند. و با این حیله، با اطمینان به اینکه اسلامشان پیوسته نیکوست، بدان پافشاری کرده و به منظور حمایت و یاری عقیدهای که از ریشه درآمده است، بیدار نشوند.
بنابراین شرط قبول برای این کلمهی بزرگ، شرطی مهم و خطیر میباشد که هرکس آنرا رد کند و کلمهی توحید را قبول نکند، العیاذبالله کافر میباشد. و فرقی نمیکند که این ردکردن از روی کبر یا عناد و یا حسد باشد. الله ﻷدر مورد کفاری که کلمهی توحید را از روی تکبر رد کردند، میفرماید: ﴿ إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦ ﴾[الصافات: ۳۵-۳۶] «(چرا که) وقتی که بدانان گفته میشد: جز الله معبودی نیست، بزرگی مینمودند (و خویشتن را بالاتر از آن میدیدند که یکتاپرستی را بپذیرند) و میگفتند: آیا ما برای (سخن) چکامه سرای دیوانهای، معبودهای خویش را رها سازیم؟!».
و نیز الله ﻷمیفرماید: ﴿ أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٌ عُجَابٞ ٥ وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِكُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيۡءٞ يُرَادُ ٦ مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِي ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ ٧ ﴾[ص: ۵-۷] «آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است؟ واقعاً این (حرفی که میزند) چیز شگفتی است. سرکردگان ایشان راه افتادند (و به یکدیگر گفتند) که بروید و (محکم به بتان خویش بچسبید و) بر (عبادت) خدایان خود ثابت و استوار باشید. این همان چیزی است که خواسته میشود. ما در آئین دیگری، این (یکتاپرستی) را نشنیدهایم. این جز دروغ ساختگی نیست».
هرآنکه کلمهی توحید را قبول کرده و از اوامر و نواهی آن، اطاعت کند و در حدود آن توقف کند، چنین شخصی مومنی است که به سبب آن، در دنیا و آخرت نجات مییابد. همانطور که الله ﻷمیفرماید: ﴿ ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۚ كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٠٣ ﴾[یونس: ۱۰۳] «پس از آن (که بلا و عذاب گریبانگیر کافران گردید) پیامبرانِ خود و مؤمنان را میرهانیم (این هم اختصاص به اقوام گذشته و پیامبران و مؤمنان پیشین ندارد، بلکه) همین طور ایمان آورندگان (به تو) را (نیز) نجات خواهیم داد و این حقی است بر ما (حقی مسلّم و تخلّف ناپذیر)».
و در حدیث صحیح بخاری از ابوموسی اشعری ساز رسول الله جروایت است که فرمودند: «مَثَلُ مَا بَعَثَنِی اللَّهُ بِهِ مِنَ الهُدَى وَالعِلْمِ، كَمَثَلِ الغَیْثِ الكَثِیرِ أَصَابَ أَرْضًا، فَكَانَ مِنْهَا نَقِیَّةٌ، قَبِلَتِ المَاءَ، فَأَنْبَتَتِ الكَلَأَ وَالعُشْبَ الكَثِیرَ، وَكَانَتْ مِنْهَا أَجَادِبُ، أَمْسَكَتِ المَاءَ، فَنَفَعَ اللَّهُ بِهَا النَّاسَ، فَشَرِبُوا وَسَقَوْا وَزَرَعُوا، وَأَصَابَتْ مِنْهَا طَائِفَةً أُخْرَى، إِنَّمَا هِیَ قِیعَانٌ لاَ تُمْسِكُ مَاءً وَلاَ تُنْبِتُ كَلَأً، فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ فَقُهَ فِی دِینِ اللَّهِ، وَنَفَعَهُ مَا بَعَثَنِی اللَّهُ بِهِ فَعَلِمَ وَعَلَّمَ، وَمَثَلُ مَنْ لَمْ یَرْفَعْ بِذَلِكَ رَأْسًا، وَلَمْ یَقْبَلْ هُدَى اللَّهِ الَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ» [۲۶۵]. «مثال علم و دانشی که الله ﻷمرا با آن مبعوث گردانیده، مانند بارانی است که تند و تیز میبارد. زمینی که صاف و هموار باشد، آن آب را در خود جذب کرده و سپس در آن زمین گیاه و دانه میروید. و زمینی که سخت است و آب را بروی خود نگاه میدارد و الله ﻷبه وسیلهی آن آب، به بندگانش نفع میرساند و بندگان الله ﻷاز آن مینوشند و به دیگران نیز مینوشانند و کشت و زرع خود را نیز آبیاری میکنند؛ و بارانی که در شوره زار ببارد، نه آب را در خود نگه میدارد و نه گیاهی میرویاند. این زمین مثل کسی است که به احکام الهی توجهی نکرده و اهمیتی نداده است و هدایت و رهنمودهایی را که من به ارمغان آوردهام قبول نکرده است».
هرکس برخی از احکام کلمهی توحید را قبول کرده و برخی دیگر را رها کند، درحقیقت عملی را مرتکب شده که یهود آنرا مرتکب گردیدهاند؛ الله ﻷدر مورد آنها میفرماید: ﴿ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَٰبِ وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن يَفۡعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ إِلَّا خِزۡيٞ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٨٥ ﴾[البقرة: ۸۵] «آیا به بخشی از (دستورات) کتاب (آسمانی) ایمان میآورید و به بخش دیگر (دستورات آن) کفر میورزید؟ برای کسی که از شما چنین کند، جز خواری و رسوائی در این جهان نیست و در روز رستاخیز (چنین کسانی) به سختترین شکنجهها برگشت داده میشوند و خداوند از آنچه میکنید بیخبر نیست».
شیخ ابوبکر جزائری در تعلیقش بر این آیه در تفسیرش میگوید: «از جمله هدایتها و روشنگریهای آیات، مواجه شدن امت اسلام با خواری و رسوایی و عذاب آخرت به سبب تطبیقِ تنها برخی از احکام شریعت و رها کردن برخی دیگر میباشد و از این قبیل است کفر کسی که احکام شرع را به اختیار انتخاب میکند بگونهای که آنچه را موافق با هوی و مصالح وی میباشد، عمل کرده و آنچه را که با مصالح و هوای وی موافق نباشد رها میکند. و نیز کفر کسی که دین الله ﻷرا به سبب اعراض و رویگردانی و عدم توجه به آن بر پا نمیدارد، از جمله هدایتها و روشنگریهای آیات میباشد [۲۶۶].
[۲۶۴] لسان العرب (۱۱/۵۴۰)، طبعه دارالفکر. [۲۶۵] أخرجه البخاری، کتاب العلم باب فضل من عَلِمَ وعَلَّمَ (۷۹) ومسلم کتاب الفضائل باب بیان ما بعث به النبی من الهدی والعلم (۲۲۸۲). [۲۶۶] أیسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر (۱/۸۰) الطبعة الثالثة، دار راسم.