حقیقت توحید

فهرست کتاب

فصل چهارم: آنچه با توحید در تناقض می‌باشد

فصل چهارم: آنچه با توحید در تناقض می‌باشد

در فصل‌های گذشته از توحید و محقق نمودن آن، سخن گفتیم و نیز به معنای «لا إله إلا الله و محمد رسول الله» پرداختیم و بیان کردیم که آن شهادتی عظیم و رکن اول اسلام و دینی کامل و شامل می‌باشد که تمامی جوانب مختلف زندگی را در بر می‌گیرد و این شهادت کریم مجرد کلمه‌ای نیست که زبان‌ها آنرا تکرار کنند و بلکه شهادتی بزرگ دارای تکالیفی بزرگ و امانتی و مسئولیتی با اهمیت می‌باشد؛ پس از این واجب است تا آنچه این توحید کاملی را که بیان نمودیم، نقض می‌کند، بشناسیم. چرا که اشیاء با شناختن ضد آن‌ها، از یکدیگر متمایز می‌شوند.

بدیهی است آنچه با توحید در تناقض است، شرک می‌باشد. - أعاذنا الله وإیاکم منه- لذا همانطور که توحید، عادلانه‌ترین عدالت‌ها می‌باشد، شرک نیز ظالمانه‌ترین ظلم‌ها و قبیح‌ترین جهالت‌ها و بزرگ‌ترین گناهان می‌باشد. و بر این اساس بود که تمامی پیامبران قبل از دعوت به هر چیزی، به توحید دعوت می‌دادند و نیز قبل از نهی کردن از هر چیزی، از شریک قائل شدن برای الله نهی می‌کردند. و الله بر هیچیک از گناهان همچون شرک، وعید و تهدید شدیدی مترتب نکرده است. چرا که مشرک از آنجا که برای الله از مخلوقاتش شریک قرار می‌دهد، جاهل‎ترین جاهلان به الله می‌باشد. و این نهایت جهل به الله می‌باشد. همانطور که آن نهایت ظلم از سوی وی می‌باشد، گرچه مشرک با این عملش به الله ظلم نکرده است بلکه فقط و فقط با این عمل به خودش ظلم کرده است.

بنابراین، شرک بزرگ‌ترین گناهی است که الله در روی زمین با آن نافرمانی می‌شود و بر این اساس بوده که الله به ما خبر داده که این گناه را نمی‌بخشد و صاحبش تا ابد در آتش دوزخ خواهد سوخت. همانطور که الله می‌فرماید: ﴿ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١١٦ [النساء: ۱۱۶] «بیگمان الله شرک ورزیدن به خود را (از کسی) نمی‌آمرزد و بلکه پائین‌تر از آنرا از هرکس که بخواهد (و صلاح بداند) می‌بخشد. هر که برای الله انباز بگیرد، به راستی بسی گمراه گشته است (و خیلی از حق پرت شده است)».

و نیز می‌فرماید: ﴿ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ [المائدة: ۷۲] «بیگمان هرکس انبازی برای الله قرار دهد، الله بهشت را بر او حرام کرده است (و هرگز به بهشت گام نمی‌نهد) و جایگاه او آتش (دوزخ) است».

و نیز می‌فرماید: ﴿ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١ [الحج: ۳۱] «کسی که برای الله انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکه‌های بدن) او را می‌ربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب می‌کند (و وی را آن چنان بر زمین می‌کوبد که بدنش متلاشی و هر قطعه‌ای از آن به نقطهای پرت می‌شود)».

و می‌فرماید: ﴿ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱفۡتَرَىٰٓ إِثۡمًا عَظِيمًا ٤٨ [النساء: ۴۸] «و هر که برای الله شریکی قائل گردد، گناه بزرگی را مرتکب شده است».

و الله بهترین و با اخلاص‌ترین آفریده هایش را که پیامبران می‎باشند، مخاطب قرار داده و بدانها می‌فرماید: ﴿ وَلَوۡ أَشۡرَكُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٨٨ [الأنعام: ۸۸] «اگر شرک می‎ورزیدند، هر آنچه می‌کردند هدر می‌رفت (و اعمال خیرشان ضائع می‌شد و خرمن طاعتشان به آتش شرک می‌سوخت)».

بلکه حبیب و خلیلش، خاتم پیامبران جرا مخاطب قرار داده و می‌فرماید: ﴿ وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥ بَلِ ٱللَّهَ فَٱعۡبُدۡ وَكُن مِّنَ ٱلشَّٰكِرِينَ ٦٦ [الزمر: ۶۵-۶۶] «به تو و به یکایک پیامبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک ورزی کردارت (باطل و بی‌پاداش می‌گردد و) هیچ و نابود می‌شود و از زیانکاران خواهی بود. پس در این صورت تنها الله را بپرست و از زمره سپاسگزاران باش».

آیات قرآن کریم در بیان بزرگی گناه شرک و خطر آن بیشتر از آن است که همه آن‌ها را در این بیان مختصر، ذکر کنیم. و همچنین آنچه در احادیث شریف در این باب وارد شده است، بیشتر از آن است که در این موضوع همه‌ی آن‌ها را بشماریم، لذا به ناچار بایستی برخی از آن‌ها را ذکر کنیم. الله ما و شما را از شرک در پناه خود حفاظت کند.

از عبدالله بن مسعود سروایت است که میگوید: رسول الله جفرمودند: «مَنْ مَاتَ یُشْرِكُ بِاللَّهِ شَیْئًا دَخَلَ النَّارَ».«هرکس در حالی بمیرد که به الله شرک ورزیده باشد، وارد دوزخ می‌شود». و من (عبدالله بن مسعود) می‌گویم: و هرکس در حالی بمیرد که به الله شرک نورزیده باشد، وارد بهشت می‌شود [۴۲۸].

و از جابر بن عبداللهبروایت است که می‌گوید: مردی نزد رسول الله جآمده و گفت: یا رسول الله، آن دو چیزی که موجب ورود به بهشت و جهنم می‌شود، چیست؟ رسول الله جفرمودند: «مَنْ مَاتَ لَا یُشْرِكُ بِاللهِ شَیْئًا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَمَنْ مَاتَ یُشْرِكُ بِاللهِ شَیْئًا دَخَلَ النَّارَ» [۴۲۹]. «هرکس در حالی بمیرد که چیزی را با الله شریک قرار نداده باشد، وارد بهشت می‌شود و هرکس در حالی بمیرد که چیزی را با الله شریک قرار داده باشد، وارد آتش دوزخ می‌شود».

و از جابر بن عبداللهبروایت است که می‌گوید: از رسول الله جشنیدم که فرمودند: «وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ» [۴۳۰]و در روایات دیگری از صحیح مسلم آمده است که ابوذر سه بار این سوال را از رسول الله جپرسید و در هر بار رسول الله جبدو فرمود: «وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ»«گرچه زنا و دزدی کرده باشد». و در بار چهارم در پاسخ به ابوذر فرمودند: «عَلَى رَغْمِ أَنْفِ أَبِی ذَرٍّ»«علی رغم خواست ابوذر گرچه زنا و دزدی کند». راوی می‌گوید: هرگاه ابوذرساین حدیث را بیان می‌کرد، می‌گفت: علی رغم خواست ابوذر [۴۳۱].

و در حدیث قدسی از انس بن مالک سروایت است که می‌گوید: از رسول الله جشنیدم که فرمودند: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ مَا دَعَوْتَنِی وَرَجَوْتَنِی غَفَرْتُ لَكَ عَلَى مَا كَانَ مِنكَ وَلاَ أُبَالِی، یَا ابْنَ آدَمَ لَوْ بَلَغَتْ ذُنُوبُكَ عَنَانَ السَّمَاءِ ثُمَّ اسْتَغْفَرْتَنِی غَفَرْتُ لَكَ، وَلاَ أُبَالِی، یَا ابْنَ آدَمَ إِنَّكَ لَوْ أَتَیْتَنِی بِقُرَابِ الأَرْضِ خَطَایَا ثُمَّ لَقِیتَنِی لاَ تُشْرِكُ بی‌شَیْئًا لأَتَیْتُكَ بِقُرَابِهَا مَغْفِرَةً» [۴۳۲]. «الله تبارک و تعالی فرمودند: ای بنی آدم، شما تا زمانیکه مرا بخوانید و به من امیدوار باشید، آنچه از شما سرزده می‌بخشم و قلم عفو بر آن می‌کشم و به چیزی اهمیت نمی‌دهم. ای بنی آدم اگر بزرگی گناهانتان به اندازه‌ی آسمان هم برسد، اما از من طلب مغفرت کنید بدون توجه به چیزی آنرا می‌بخشم. ای بنی آدم اگر با اشتباه و گناهی به اندازه‌ی زمین و پری آن پیش من بیایید ولی آنگاه که مرا ملاقات می‎کنید چیزی را شریک من قرار نداده باشید، من نیز به همان اندازه مغفرت را برای شما می‌آورم».

و از عبدالله بن مسعود سروایت است که می‌گوید: زمانیکه این آیه نازل گشت ﴿ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ [۴۳۳][الأنعام: ۸۲] این مساله بر مردم گران آمده و گفتند: یا رسول الله، چه کسی هست که بر خود ظلم نکرده است؟ رسول الله جفرمودند: «اِنَّهُ لَیْسَ الَّذِی تَعْنُونَ اَلَمْ تَسْمَعُوا مَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ: ﴿ يَٰبُنَيَّ لَا تُشۡرِكۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ ١٣ [لقمان: ۱۳] «این ظلم، به معنایی که شما گمان می‌کنید نیست، آیا نشنیده‌اید آنچه بنده صالح الله (لقمان) گفت: پسر عزیزم (چیزی و کسی را) انباز و شریک الله مکن، براستی که شرک ظلم بزرگی است» [۴۳۴].

و از سعید بن مسیبساز پدرش روایت است که میگوید: هنگامیکه مرگ ابوطالب فرا رسید، رسول الله جنزد وی آمد. ابوجهل و عبدالله بن ابیامیه همراه ابوطالب بودند. رسول الله جفرمودند: «أَیْ عَمِّ، قُلْ: لاَ إلهَ إِلَّا اللهُ أُحَاجُّ لَكَ بِهَا عِنْدَ اللَّهِ». «ای عمو، بگو: لا إله إلا الله سخنی که با آن در پیشگاه الله برایت برهان و دلیلی در دست داشته باشم». ابوجهل و عبدالله بن اَبی امیه گفتند: ابوطالب، آیا از آیین عبدالمطلب روی می‌گردانی؟ رسول الله جفرمود: «لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ مَا لَمْ أُنْهَ عَنْكَ»«به الله سوگند برایت طلب آمرزش می‌کنم تا زمانیکه از آن نهی نشده‌ام». این بود که الله این آیه را نازل فرمود: ﴿ مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ ١١٣ [۴۳۵][التوبة: ۱۱۳] «پیامبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان طلب آمرزش کنند، هرچند که خویشاوند باشند، هنگامی که برای آنان روشن شود که (با کفر و شرک از دنیا رفته‌اند و) مشرکان اهل دوزخند».

و در صحیحین [۴۳۶]از ابن مسعود سروایت است که می‌گوید: گفتم: یا رسول الله! کدامین گناه بزرگ‌تر است؟ رسول الله جفرمودند: «أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ»«اینکه برای الله شریک قرار دهی درحالیکه او تو را خلق کرده است».

و نیز در صحیحین [۴۳۷]از ابوهریره ساز رسول الله جروایت است که فرمودند: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ المُوبِقَاتِ». «از هفت چیز هلاک کننده، اجتناب کنید». صحابه گفتند: یا رسول الله، آن‌ها چه هستند؟ فرمودند: «الشِّرْكُ بِاللَّهِ...»«شرک ورزیدن به الله و..»..

احادیث در باب اهمیت اجتناب از شرک بسیار می‌باشند. همانطور که احادیث در فضل توحید بسیار می‌باشند. ولله الحمد والمنة.

به اذن الله بزودی فصل کاملی را در بیان فضل توحید اختصاص می‌دهم.

[۴۲۸] أخرجه البخاری، کتاب الجنائز، باب فی الجنائز ومن کان آخر کلامه لا إله إلا الله (۱۲۳۸) ورواه فی کتاب التفسیر تفسیر سورة البقرة باب: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗاوفی الأیمان والنذور، باب إذ قال: والله لا أتکلم الیوم فصلى أو قرأ أو سبح أو هلل فهو على نیته. ومسلم، کتاب الإیمان، باب من مات لا یشرک بالله شیئا دخل الجنة (۹۲) والقائل هو: عبدالله بن مسعود س. [۴۲۹] أخرجه مسلم فی کتاب الإیمان، باب من مات لا یشرک بالله شیئا دخل الجنة (۹۳) [۴۳۰] أخرجه مسلم فی کتاب الإیمان باب من مات لا یشرک بالله شیئا دخل الجنة (۹۳/۱۵۲) هرکس در حالی الله را ملاقات کند که چیزی را با او شریک قرار نداده باشد (شرک نورزیده) وارد بهشت می‌شود و هرکس در حالی الله را ملاقات کند که چیزی را با او شریک قرا داده باشد (شرک ورزیده باشد) وارد آتش دوزخ می‌شود. و از ابوذر روایت است که رسول الله جفرمودند: «أَتَانِی جِبْرِیلُ فَبَشَّرَنِی أَنَّهُ مَنْ مَاتَ لاَ یُشْرِكُ بِاللَّهِ شَیْئًا دَخَلَ الجَنَّةَ». «جبرئیل ÷نزدم آمد و مرا بشارت داد که هرکس از امتت چیزی را با الله شریک قرار نداده باشد (شرک نورزیده باشد) وارد بهشت می‌شود». ابوذر می‌گوید: از رسول الله پرسیدم گرچه زنا و دزدی کرده باشد؟ رسول الله جفرمودند: «وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ». «گرچه زنا و دزدی کرده باشد». أخرجه البخاری فی کتاب الجنائز، باب فی الجنائز ومن کان آخر کلامه لا إله إلا الله دخل الجنة وفی التوحید، باب کلام الرب مع جبریل ونداء الله الملائکة (۱۲۳۷) ومسلم فی کتاب الإیمان، باب من مات لایشرک بالله شیئا دخل الجنة (۹۴) [۴۳۱] انظر: الحاشیه السابقه. [۴۳۲] أخرجه الترمذی، کتاب الدعوات باب فی فضل التوبة والاستغفار (۳۵۴۰) وقال: حدیث حسن غریب لا نعرفه إلا من هذا الوجه وفیه کثیر بن فائد لم یوثقه غیر ابن حبان، قال عنه الحافظ: مقبول وشواهد حسنه بها العلامة الألبانی فی الصحیحة (۱۲۷) وصحیح الجامع (۴۳۳۸). [۴۳۳] کسانی که ایمان آورده باشند وایمان خود را با ظلم در نیامیخته باشند. [۴۳۴] أخرجه البخاری، فی الإیمان، باب ظلم دون ظلم (۳۲)، وفی الأنبیاء باب قوله تعالى: ﴿وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِيمَ خَلِيلٗا ١٢٥ومسلم فی الإیمان، باب صدق الإیمان واخلاصه (۱۲۴). [۴۳۵] أخرجه البخاری، فی الجنائز باب اذ قال المشرک عند الموت لا إله إلا الله (۱۳۶۰) وفی تفسیر سوره براءة باب قوله تعالى: ﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ(۴۶۷۵) ومسلم فی کتاب الإیمان، باب الدلیل على صحة الإسلام من حضرة الموت ما لم یشرع فی النزع وهو الغرغرة (۲۴). [۴۳۶] سبق تخریجه. [۴۳۷] أخرجه البخاری، کتاب الوصایا باب قوله تعالى: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ[النساء: ۱۰] (۲۷۶۶) ومسلم فی کتاب الإیمان باب بیان الکبائر وأکبرها (۸۹)

سرآغاز شرک

در این لحظه نیکوست که مختصری در سرآغاز ایجاد شرک در بشریت و اینکه چگونه زمین را آلوده و فطرت را لکهدار کرد، بدانیم. مشهور آن است که آغاز ظهور شرک، در قوم نوح ÷بوده است؛ همانطور که ابن عباس بو غیر او می‌گویند: فرزندان آدم ÷تقریباً ده قرن بر دین و آئین پدرشان آدم و شریعت برگرفته از حق و هدایت بودند.

و این مطلب همان چیزی است که شیخ المفسرین، ابن جریر طبری /آنرا ذکر کرده است. قتاده از عکرمه از ابن عباس بروایت کرده که میگوید: «بین آدم و نوح ÷ده قرن بود، که مردم در تمامی این قرنها بر شریعتی برگرفته شده از حق بودند و پس از این اختلاف کردند که الله پیامبرانشان را بشارت دهنده و بیم دهنده مبعوث نمودند» [۴۳۸].

آری، مردم بر شریعتی برگرفته از حق و هدایت بودند، تا اینکه شیطان که لعنت الله بر او باد، قوم نوح را فریب داده و عبادت بت‎هایی را که با دستانش به عنوان سمبل‌هایی از افراد صالح قومشان ساخته بودند تا سیرت آن‌ها را فراموش نکنند و پیوسته آن‌ها را به یاد داشته باشند، مزین ساخت. چون عمر سازندگان این مجسمه‌ها به پایان رسید و فوت شدند، معلومات در مورد اصل ایجاد آن‌ها به دست فراموشی سپرده شد؛ و این بت‌ها و مجسمه‌ها به جای الله مورد عبادت قرار گرفتند. همانطور که این مطلب را ابن عباس بدر مورد ود و سواع و یعوق و یغوث و نسر بیان کرده و می‌گوید: «این نام‌ها اسامی مردان صالح و نیکوکاری از قوم نوحِ پیامبر ÷بودند. چون این مردان صالح فوت کردند، شیطان در دل‌های قوم ایشان وسوسه کرد تا بت‌هایی را از آن‌ها بسازند تا در محفلی که گردهم می‌آیند، آن‌ها را قرار دهند. و نیز آن‌ها را به نام‌های همان مردان صالح بنامند که قوم ایشان چنان کردند؛ ولی بت‌ها را نمی‌پرستیدند. تا آنکه آن‌ها (که بت‌ها را ساخته بودند) مردند. پس از این، انگیزه و هدف از ساختن آن سمبل‎ها متغیر و دگرگون شده و بت‌ها مورد پرستش قرار گرفتند» [۴۳۹].

اما از آنجا که الله اراده‌ی ترحم و بیرون آوردن آن‌ها از تاریکی‌های شرک به سوی انوار توحید داشت، پیامبرش نوح ÷را به سوی آن‌ها فرستاد، چنانکه نوح ÷به مدت ۹۵۰ سال در میان آن‌ها به سوی توحید و ترک عبادت بت‌ها دعوت می‌داد. لیکن قوم او، در برابر حق عناد و تکبر ورزیده و بر کفر و عنادشان اصرار ورزیدند: ﴿ وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣ وَقَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗاۖ [النوح: ۲۳-۲۴] «به آنان گفته‎اند: معبودهای خود را وامگذارید و وَدّ، سُواع، یغوث، یعوق و نَسر را رها نسازید. و بدین وسیله بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند!».

تا اینکه پیامآور الله نوح ÷از آن‌ها ناامید شد و بر علیه آن‌ها اینگونه دعا نمود: ﴿ وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا ٢٦ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا ٢٧ [النوح: ۲۶-۲۷] «نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار. که اگر ایشان را رها کنی، بندگانت را گمراه می‌سازند و جز فرزندان بزهکار و کافرِ سرسخت نمی‌زایند و به دنیا نمی‌آورند».

و بدین ترتیب الله دعای پیامبرش نوح ÷را اجابت کرده و قومش را به وسیله‌ی طوفان هلاک و نابود کرد. پس از قوم نوح ÷، قوم عاد آمد و همراه الله اله و معبود‌های دیگری را عبادت می‌کردند که هَدا و صَدی و صَمودا برخی از آن‌ها بود. پس الله هود ÷را فرستاد که آن‌ها را به سوی توحید دعوت داد لیکن قومش عناد و تکبر ورزیدند و الله آن‌ها را به وسیله‌ی باد، هلاک و نابود کرد. پس از آن‌ها قوم ابراهیم ÷آمد که بت‌ها و خورشید و ماه و ستارگان را عبادت می‎کردند، لذا الله به سوی آن‌ها خلیلش ابراهیم ÷را فرستاد و او را بر قومش نصرت و یاری داد و پس از آن، او را گرامی داشته و پس از او پیامبری را جز از فرزندان او مبعوث نفرمود، همانطور که الله می‎فرماید: ﴿ وَجَعَلۡنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡكِتَٰبَ [العنكبوت: ۲۷] «و در دودمان او نبوّت قرار دادیم و کتاب (آسمانی برای آنان فرستادیم)». بگونه‌ای که تمامی انبیاء و رسولان از فرزندان اسحاق بن ابراهیم علیهما السلام می‌باشند و الله از فرزندان اسماعیل بن ابراهیم علیهما السلام، کسی جز پیامبر ما محمد جرا که الله او را بر تمامی انبیاء و مرسلین برتری داد، معبوث نکرد.

پس از این، شرک به بنی اسرائیل منتقل گشت که در ابتدا گوساله‌ای را می‌پرستیدند که موسی ÷آنرا به آتش کشید و پس از آن شروع به پرستیدن عزیر کردند و او را فرزند الله قرار دادند. «تعالی الله عما یقول الكافرون علوا كبیرا».

پس از این نصاری، مسیح ÷را عبادت کرده و می‌گفتند: او فرزند خداوند متعال است -تعالی الله عن ذلک- سپس شرک به عرب‌ها منتقل گشت و بت‌ها به وسیله‌ی عمرو بن لحی خزاعی - قبحه الله تعالی- به سرزمینشان انتقال یافت. همانطور که پیامبرمان از این مساله خبر دادند. ابوهریره سروایت می‌کند که رسول الله جفرمودند: «رَأَیْتُ عَمْرَو بْنَ عَامِرِ بْنِ لُحَیٍّ الخُزَاعِیَّ یَجُرُّ قُصْبَهُ فِی النَّارِ وَكَانَ أَوَّلَ مَنْ سَیَّبَ السَّوَائِبَ» [۴۴۰]. «عمرو بن لحی خزاعی را دیدم که در دوزخ روده‌های خود را می‌کشید و او اولین کسی بود که آزاد گذاشتن شتران را رسم ساخته بود». و در روایتی آمده است: «غَیَّرَ دِینَ إِبْرَاهِیمَ»«او اولین کسی بود که دین ابراهیم ÷را تغییر داد» [۴۴۱]. و در روایتی آمده است «انه أول من غیر دین إسماعیل، فنصب الأوثان، وبحر البحیره وسیَّب السائبة، ووصل الوصیلة، وحمى الحامی» [۴۴۲]. «او اولین کسی بود که دین اسماعیل ÷را تغییر داد و بت‌ها و مکانهایی برای پرستش بت‌ها قرار داد. و نیز بحیره و سائبه و وصیله و حامی را قرار داد» [۴۴۳].

پس از این شرک افزایش یافته و بت‌ها در هر ناحیه‌ای از حجاز فزونی یافت، بگونه‌ای که تنها در پیرامون کعبه نزدیک به ۳۶۰ بت وجود داشت و بت‌ها داخل هر خانه‌ای وارد شده بودند، همانطور که ابن اسحاق نقل می‎کند. اهل هر خانه‌ای بتی را برای خود انتخاب کرده و آنرا عبادت می‌کردند، چنانکه هرگاه یکی از اهل خانه قصد سفر داشت آن بت را مسح می‌کرد و اول و آخر سفرش با مسح کردن آن بت بود. و نیز عبادتگاه‌هایی را ساخته بودند که همچون کعبه آن‌ها را تعظیم و محترم می‌شماردند. و همچون کعبه برای آن‌ها هدایا و نذورات می‌آوردند. و همچون طواف کعبه آن‌ها را طواف می‎کردند، بلکه همچون قربانی کردن در نزد کعبه (به عنوان مناسک حج) نزد آن‌ها قربانی می‌کردند [۴۴۴]. حتی که ابورجاء عطاردی می‌گوید: ما در جاهلیت سنگ را می‌پرستیدیم و چون سنگی بهتر می‌یافتیم، آن سنگ را گرفته و سنگ دیگر را می‌انداختیم. و اگر سنگ نمی‌یافتیم، پاره‌ای از خاک جمع می‌کردیم، سپس گوسفندی را می‌آوردیم و بر آن مقدار خاک، گوسفند را می‌دوشیدیم و سپس به دور آن طواف می‌کردیم [۴۴۵]. و نیز می‌گوید: ما قصد شن‌ها را کرده و آن‌ها را جمع می‌کردیم و بر آن گوسفندی را می‌دوشیدیم و آنرا عبادت می‌کردیم و نیز قصد سنگهای سفید را کرده و آنرا مدت زمانی عبادت کرده و سپس دور می‌انداختیم [۴۴۶].

بدین ترتیب بود که الله بر آن‌ها منت نهاده و اراده‌ی آن داشت که آن‌ها را از این گمراهی و گرداب بیرون آورد و بدین سبب سید انبیاء و امام اولین و آخرین، پیامبرمان محمد جرا در میان آن‌ها مبعوث کرد. الله می‌فرماید: ﴿ لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ١٦٤ [آل عمران: ۱۶۴] «یقیناً خداوند بر مؤمنان (صدر اسلام) منّت نهاد و تفضّل کرد بدان گاه که در میانشان پیامبری از جنس خودشان برانگیخت. (پیامبری که) بر آنان آیات (کتاب خواندنی قرآن و کتاب دیدنی جهان) او را می‌خواند و ایشان را (از عقائد نادرست و اخلاق زشت) پاکیزه می‌داشت و بدیشان کتاب (قرآن و به تبع آن خواندن و نوشتن) و فرزانگی (یعنی اسرار سنّت و احکام شریعت) می‎آموخت و آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری (غوطهور) بودند».

بنابراین، رسول الله جبه پا خواسته و آن‌ها را به سوی توحید الله ، بدون اینکه شریکی برای او قائل شوند، دعوت دادند. تا آن‌ها را از جهنمی که با وجودشان آن را شعلهور ساخته و به شعله کشیدن آتش آن دل باخته‌اند، نجات دهد. و تا از افتادن آن‌ها در ورطه‌ی هلاکت و نابودی جاهلیت‌های بشری، زمانیکه از نور وحی الهی جدا شده بودند، جلوگیری کند. و آن‌ها را به راه سعادت کامل در دنیا و آخرت هدایت و راهنمایی کند.

آری، با بعثت رسول الله جانسانیت پس از آن رنج و درد و ناراحتی، آرام گشت و نفسی عمیق کشید و آن کابوس وحشتناک را که برخی از بشر به منظور نابودی انسانیت ایجاد کرده بودند، از سینه‌اش دور گشت. براستی که رسول الله جآمد تا انسانیت را از عبودیت و بندگی برای انسان‌های ضعیف و معبودهای دروغین و حقیر، آزاد کرده و کمال عزت و شرف وی را در عبودیت و بندگی‌اش برای پروردگارش جلجلاله قرار دهد. از اینرو رسول الله جآخرین جزء از اجزای کمال در خانه‌ی نبوت بود و رسالتش خاتمه‎ی تمامی رسالت‌ها بود.

هرکس در سیرت و زندگانی رسول الله جپس از بعثت تامل کند، سلسله‌ای متصل از جهادهای خستگی ناپذیر و بی‌وقفه، در راستای اعلای کلمه‎ی توحید و انهدام و براندازی پایه و اساس شرک و جنگ با وثنیت و دوگانهپرستی، در تمامی صورت‌ها و مظاهر آن می‌یابد. و نیز مشاهده می‎کند که قریش به پاخواسته و می‌خواستند که میان او و این استمرار جهاد و دعوتش، حائل و مانع قرار دهند. لذا تهدید کرده و بسیار خشمگین شده و وعید می‌دادند. پس از آن از تهدید تجاوز کرده و وارد عمل شدند و به روش‎های گوناگون به آزار و اذیت او و اصحابش پرداختند.

آنچه موجب شده بود تا هر آنچه می‌خواهند در قبال آن‌ها انجام دهند، جهل و تعصب نسبت به دین پدرانشان و نیز ترس از دست دادن مرکز ریاست مکه بود که عرب‌ها از آن بهره میجستند. اما رفتارها و موضعگیری‌ها و برخوردهای زشت آنان بیش از پیش موجب گرایش این گروه مومن که حلاوت و شیرینی توحید را چشیده بودند به دینشان و صلابت و استواریشان در ایمانشان می‎شد. تا اینکه نصرت و یاری الله فرا رسید و مردم گروه گروه و دسته دسته وارد دین الله می‌شدند [۴۴۷].

پیوسته امت در لباس توحید خالصی که امام موحدین و الگو و اسوه‌ی محققین محمد جبر آن پوشانده بود، حرکت می‌کرد تا اینکه فتنه‌ها با سری تاریک و چهره‌ای زشت نمایان شدند و اندک اندک شروع به دور کردن امت‎ها از حقیقت توحید کردند.

لذا بر هر موحد و یکتاپرست غیوری واجب است که باری دیگر برای دستگیری و یاری عقیده‌ای که از ریشه درآمده است و برای حمایت از توحیدی که مقتضیات آن به دست مرجئه‌های قدیم و جدید تعطیل گشته است، تلاش را از سر گیرد.

و به الله عزجل سوگند، هویت و رهبری و کرامت و ریاست و عزت امت باز نمی‌گردد مگر زمانیکه عقیده‌اش را صحیح گرداند و توحید را خالصانه برای الله قرار دهد و از عبودیت و بندگی برای غیرالله آزاد گردد و تنها از الله طلب نصرت و یاری کند و تنها به الله توکل کند و تنها از الله استعانت طلبیده و صادقانه از هر قوت و قدرتی جز قوت و قدرت الله بیزاری جوید و بار دیگر با توبه و اشک‌های خشوع و پشیمانی که بر چهره‌اش جاری است، به سوی الله باز گردد. و در حالت خشوع و خضوع بگوید: بار الها، ما از عبودیت و بندگی جز برای تو، برائت می‌جوییم. از تسلیم شدن جز برای تو برائت می‌جوییم. از تفویض امور جز به سوی تو برائت می‌جوییم و از توکل جز بر تو برائت می‌جوییم و از ذل و خشوع و خضوع جز در اطاعت از تو، برائت می‌جوییم و از ترس، جز برای تویی که صاحب و جلال و عظمت هستی، برائت می‌جوییم و از امید جز در مورد آنچه در دو دست کریم شماست، برائت می‌جوییم.

پس از این بایستی برای برگرداندن معانی کلمه‌ی توحید در واقعیت زندگی و به منظور برپایی جامعه‌ای متحرک بکوشد.

پس برخیزید ای موحدان صادق، برخیزید ای فرزندان این امت مبارک، برخیزید ای جوانان انقلابی، برخیزید ای کسانی که الله بر شما با توحید خالص با فهم سلف صالح امت، منت نهاده است. با تمامی قوت و تلاش و طاقتی که در اختیار دارید، برخیزید برای دعوت مردم به سوی این توحید صحیح و شامل که تمامی جوانب زندگی سیاسی، اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و ارتباطی و... را در بر دارد.

و بدانید که این گام صحیح ابتدایی در راه برانگیختن امت برای بار دیگر می‌باشد در زمانی که دیگر بار در غربت به سر میبرد.

و بدانید که تنها اکتفا کردن به صدور احکام بر مردم بدون دعوتشان به سوی حق، هرگز چیزی را از واقعیت دردناک و تلخی که امت در آن است، تغییر نمی‌دهد.

از الله می‌خواهیم که امت را به سوی توحید خالص بازگرداند و ما را از سربازان توحید قرار دهد و خاتمه‌ی موحدان را روزیمان بگرداند، براستی که او ولی این امر و عهدهدار آن است و او بر هر چیزی قادر و تواناست.

سخن از شرک را در سطرهای بعد با اختصاری فاحش از اقسام شرک به پایان می‌رسانم.

شرک بر دو نوع می‌باشد: اکبر و اصغر

[۴۳۸] أخرجه الطبری فی جامع البیان (۲/۳۳۴) والحاکم فی مستدرک (۲/۵۹۶) وقال: صحیح علی شرط البخاری ومسلم ولم یخرجاه. وأقره الإمام الذهبی والبیهقی فی الأسماء والصفات (۴۴۰). [۴۳۹] أخرجه البخاری، کتاب التفسیر فی تفسیر سوره نوح، باب ﴿وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ(۴۹۲۰) وعبدالرزاق فی تفسیره (۲/۲۵۶) وقد انتقدت هذه الروایة لأجل سماع ابن جریج من عطاء. [۴۴۰] أخرجه البخاری، کتاب المناقب، باب قصة خزاعة (۳۵۲۱) وفی کتاب التفسیر سورة المائدة باب ﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِيرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِيلَةٖ وَلَا حَامٖ(۴۶۲۳) ومسلم کتاب الجنة باب النار یدخلها الجبارون والجنة یدخلها الضعفاء (۲۸۵۶). [۴۴۱] أخرجه الطبرانی فی الاوئل (۱۹) ومن طریقة الحافظ فی التغلیق (۴/۲۰۷) من طریق: عبدالله بن صالح عن اللیث عن یزید بن الهاد عن بن شهاب عن سعید بن المسیب عن أبی هریرة مرفوعا ورواه الطبرانی فی الأوسط (۸۷۷۴) وابن ابی عاصم فی الاوائل (۴۴) من طریق عبدالله بن صالح به، قلت: وعبدالله بن صالح کاتب اللیث صدوق کثیر الغلط ثبت فی کتابه وکانت فیه غفلة، کما قال الحافظ فی التقریب. وقد خولف من جمع من الرواة بدون هذه الزیادة «وغیر دین إبراهیم» کما فی المسند (۲/۳۶۶) والطحاوی فی المشکل (۲/۲۰۷) وغیرهما، وتوبع اللیث علی عدم ذکرها؛ بل وتوبع کذلک یزید بن الهاد، کما عندالبخاری (۴۶۲۳) ومسلم (ص ۲۱۹۲) وقد أورد الشیخ الألبانی شاهدا لهذه الزیادة عند الطبرانی فی الکبیر (۱۰۸۰۸) وغیره، وحسن سندها فی الشواهد، کما فی الصحیحة (۱۶۷۷). [۴۴۲] أخرجه ابن إسحاق کما فی السیرة النبویة لابن هشام (۱/۷۱) بسند حسن من حدیث أبی هریرة مرفوعاً وللحدیث شواهد أخری، راجعها فی الصحیحة (۱۶۷۷). [۴۴۳] بحیره، در لغت به معنای گوش شکافته و در اصطلاح به شتر مادهای می‌گفتند که پنج شکم می‌زائید و پنجمین آن‌ها نرینه بود. در این صورت گوشش را می‌شکافتند و بارکردن و سوارشدن و خوردن گوشت آنرا حرام می‌دانستند و از هیچگونه چراگاه و آبی آنرا باز نمی‌داشتند. «سَآئِبَةٍ»: در لغت به معنی رها و در اصطلاح به شتر ماده‌ای می‌گفتند که صاحبش نذر می‌کرد که اگر به سلامت از سفر برگردد، آنرا رها کند. چنین شتری مانند بَحِیرَة برای وفای به نذر معاف و آزاد می‌شد. «وَصِیلَةٍ»: در لغت به معنی واصله یعنی رسیده و پیوسته و در اصطلاح به برّه مادینه‌ای گفته می‌شد که به صورت دوقلو همراه نرینهای متولّد می‌گردید و به خادمان بتان داده می‌شد. «حَامٍ»: در لغت به معنی حامی و حافظ و در اصطلاح به شتر نری گفته می‌شد که از نژاد آن ده نسل متولّد می‌گردید و در این صورت همچون بَحِیرَة وسَآئِبَة آزادانه می‌چرید و از باربری و سواری و خوردن معاف می‌شد. البتّه درباره بَحیرة و سائبة و وصیلة و حامی سخنان دیگری گفته‌اند که همه و همه بیانگر فرهنگ منحطّ جاهلیت پیش از اسلام است. (به نقل از تفسیر نور) (مترجم) [۴۴۴] السیرة النبویة، ابن هشام (۱/۸۵). [۴۴۵] أخرجه البخاری، کتاب المغازی (۴۳۷۶). [۴۴۶] أخرجه ابونعیم، فی الحلیة (۲/۳۰۶) ومن طریقه ابن الجوزی فی التلبیس (ص ۵۹) ط المدنی. [۴۴۷] بتصرف من کتاب «دعوة التوحید» للدکتور محمد خلیل هراس.

اما شرک اکبر

الله شرک اکبر را جز با توبه کردن از آن نمی‎بخشد. یعنی الله تنها با درآوردن ردای شرک در آستانه‌ی در توحید است که آرا می‌بخشد. الله می‌فرماید: ﴿ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلَۢا بَعِيدًا ١١٦ [النساء: ۱۱۶] «بیگمان الله شرک ورزیدن به خود را (از کسی) نمی‌آمرزد و بلکه پائینتر از آنرا از هرکس که بخواهد (و صلاح بداند) می‌بخشد. هر که برای الله انباز بگیرد، براستی بسی گمراه گشته است (و خیلی از حق پرت شده است)».

شرک اکبر عبارت است از: شریک قائل شدن برای الله یا با الله ، بگونه‌ای که انسان او را دوست داشته باشد، همانطور که الله را دوست دارد و از او بترسد همچون که از الله ترسیده می‌شود.

و این همان شرک تسویه (مساوی قرار دادن آن شریک با الله ) می‎باشد چنانکه الله از آن مشرکانی حکایت می‌کند که در آتش دوزخ به معبودان و شرکائی که برای الله قرار داده بودند، می‌گویند: ﴿ تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٩٨ [الشعراء: ۹۷-۹۸] «به الله سوگند ما در گمراهی آشکاری بوده‌ایم. آن زمان که ما شما (معبودان دروغین) را با پروردگار جهانیان (در عبادت و طاعت) برابر می‌دانستیم».

امام ابن قیم /می‌گوید:

و الـشرك فاحذره فشـرك ظاهـر
ذا القسم لیس بقابل الغفران
و هـو إتخـاذ الند للرحمن أیـا
كـان من حجر ومن إنسـان
یـدعوه أو یـرجـوه ثـم یخافه
و یحـبـه كمحبـة الدیــان [۴۴۸]

«از شرک بر حذر باش و از آن دوری کن، که شرک آشکار است و دارای اقسامی است که قابل مغفرت نمی‌باشند. و شرک عبارت است از شریک گرفتن برای الله چه آن شریک از سنگ و یا انسان باشد. بگونه‌ای که آنرا بخواند یا بدو امید داشته باشد و از آن بترسد و او را همچون الله دوست داشته باشد».

الله می‌فرماید: ﴿ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ [البقرة: ۱۶۵] «برخی از مردم هستند که غیر از الله، خدا گونه‎هائی برمی‌گزینند و آنان را همچون الله دوست می‌دارند و کسانی که ایمان آورده‌اند الله را سخت دوست می‌دارند (و بالاتر از هر چیز بدو محبت می‎ورزند)».

و این معبودانی که همراه الله یا به جای الله عبادت می‎شوند، تنها در شکل و صورتی که اولین مشرک آنرا بنیان نهاد، نمی‌باشد بگونه‌ای که این معبودان بتی از سنگ باشند که ضرر و نفعی نداشته و نمی‎بیند و نمی‌شنود و بنده‌اش در پیشگاه آن ولاء و اطاعت و محبت و رضایت عرضه دارد - اعمالی را که برای الله انجام نمی‌دهد - بلکه صورت‌های شرک متعدد شده‌اند و معبودانی که در روی زمین به جای الله عبادت می‌شوند زیاد شده‌اند، از دولت‌های قدرتمند گرفته تا اشخاصی از زندگان و مردگان، نشانه‌ها و علامات و تفکرات و اندیشه‌ها و دیدگاه‌ها و قوانین و سازمانها و هیئت‌ها و مجالس و پارلمان‌ها و گروه‌ها و شهوات و اموال و سنگ و قبور و بلکه گاوها و موش‌ها!!

آری، در هند تا به امروز در عصر مدرنیت و تمدن و علم و ذرات، بیشتر از دویست میلیون گاو به غیر از الله پرستش می‌شوند. و در هند، معابد با شکوه و پررزق و برقی ایجاد شده است که نذور و قربانی برای تقرب بدانها تقدیم می‌شوند. آیا می‌دانید معبودی که در این معابد عبادت می‌شوند، چیست؟ موش است، آری موش.

الله از تمام اسبابی که مشرکان بدان دلبسته و بدانها وابستگی داشتند، منع کرده است. که هرکس در آن تامل کند، بدان پی برده و می‎فهمد که هرکس غیر از الله را به عنوان ولی یا شفیع بگیرد، عمل چنین شخصی ﴿ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ [العنكبوت: ۴۱] «همچون کار عنکبوت است که (برای حفظ خود از تارهای ناچیز) خانهای برگزیده است (بدون دیوار و سقف و در و پیکری که وی را از گزند باد و باران و حوادث دیگر در امان دارد). بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه و کاشانه عنکبوت است».

و نیز الله متعال می‌فرماید: ﴿ قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ [سبأ: ۲۲-۲۳] «(ای پیامبر! به مشرکان) بگو: کسانی را به فریاد بخوانید که بجز الله (معبود خود) می‌پندارید. (امّا بدانید آن‌ها هرگز گرهی از کارتان نمی‌گشایند و سودی و زیانی به شما نمی‌رسانند. چرا که) آن‌ها در آسمان‌ها و زمین به اندازه ذرّهای مالک چیزی نیستند و در آسمان‌ها و زمین کمترین حق مشارکت (در خلقت و مالکیت و اداره جهان) نداشته (و انباز الله نمی‌باشند) و خداوند در میانشان یاور و پشتیبانی ندارد (تا در اداره مملکت کائنات بدو نیازمند باشد). هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه الله سودمند واقع نمی‎گردد، مگر شفاعت کسی که الله بدو اجازه (میانجیگری) دهد».

مشرک تنها بدین سبب معبودی را برای خود برمیگزیند چون بر این اعتقاد است که آن معبود برای وی منفعتی حاصل می‌کند درحالیکه نفعرسانی جز در کسی که یکی از این چهار خصلت را داشته باشد، نمی‌باشد. یا اینکه مالک آن چیزی باشد که بنده‌اش از او می‌خواهد، که اگر مالک آن چیز نباشد وی شریکی با مالک آن می‌باشد و اگر شریک مالک آن نباشد، یاری رسان و حامی مالک می‌باشد و اگر یاری رسان و حامی او نباشد، شفیع در نزد وی می‌باشد.

که الله این مراتب چهارگانه را از بالاترین درجه‌ی آن تا پایین‌ترین آن، نفی کرده است. بگونه‌ای که مالکیت و شراکت و حمایت و شفاعتی را که مشرک گمان می‌کند، نفی کرده و شفاعتی را که با اجازه‌ی او جلجلاله است، اثبات کرده است؛ که در آن نصیب و بهره‌ای برای مشرک نمی‌باشد. لذا این آیه، به عنوان نور و برهان و نجات و خالص گرداندن توحید و دست کشیدن از اصول شرک و منع از آن‌ها، کفایت می‌کند [۴۴۹].

[۴۴۸] نونیة ابن القیم و تقدم عزوها. [۴۴۹] مدارج السالکین، (۱/۳۷۲).

شرک اصغر

رسول الله جدر حدیثی صحیح معنای شرک اصغر را بیان فرمودند: آنجا که فرمودند: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْكُمُ الشِّرْكُ الْأَصْغَرُ».«ترسناک‌ترین چیزی که از آن بر شما می‌ترسم، شرک اصغر می‌باشد». صحابه گفتند: یا رسول الله، شرک اصغر چیست؟ فرمودند: «إِذَا جُزِیَ النَّاسُ بِأَعْمَالِهِمْ: اذْهَبُوا إِلَى الَّذِینَ كُنْتُمْ تُرَاءُونَ فِی الدُّنْیَا فَانْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمْ جَزَاءً» [۴۵۰]. «الله در روز قیامت، هنگامی که کیفر اعمال انسان داده می‌شود، به ریاکاران می‌فرماید: بروید پیش کسانی که در دنیا به خاطر آن‌ها عمل می‌کردید، ببینید آیا نزد آن‌ها پاداش می‌یابید؟»

ریا در لغت مشتق از «الرویة» می‌باشد و بدین معناست که دیگران وی را بر خلاف آنچه هست ببینند [۴۵۱]. و معنای شرعی ریا عبارت است از: اراده‌ی (جلب رضایت) بندگان با اطاعت از پروردگارشان؛ بگونه‌ای که وی با انجام آن عمل خواهان رضایت الله نباشد و بلکه در پی ستایش و شهرت و جاه و مقام در نزد مردم می‌باشد.

جرجانی می‌گوید [۴۵۲]: ریا عبارت است از ترک اخلاص در عمل با ملاحظه‌ی غیرالله در آن عمل.

ریا باطل کننده‌ی اعمال می‌باشد. حافظ ابن رجب انواع آنرا به زیبایی بیان کرده و می‌گوید: «بدانید که انجام دادن عملی برای غیرالله اقسامی دارد: گاهی آن عمل ریای محض می‌باشد بگونه‌ای که شخص از انجام آن تنها مقصودش در نظر گرفتن مخلوقات به سبب غرضی دنیوی می‎باشد همچون حال و وضع منافقین در نمازشان؛ چنانکه الله می‎فرماید: ﴿ وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا ١٤٢ [النساء: ۱۴۲] «منافقان هنگامی که برای نماز برمی‌خیزند، سست و بی‌حال به نماز می‎ایستند و با مردم ریا می‌کنند (و نمازشان به خاطر مردم است؛ نه به خاطر الله) و الله را کمتر یاد می‌کنند و جز اندکی به عبادت او نمی‌پردازند».

و نیز الله متعال می‌فرماید: ﴿ فَوَيۡلٞ لِّلۡمُصَلِّينَ ٤ ٱلَّذِينَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ ٥ ٱلَّذِينَ هُمۡ يُرَآءُونَ ٦ [الماعون: ۴-۶] «واویلا به حال نمازگزاران! همان کسانی که نماز خود را به دست فراموشی می‌سپارند. همان کسانی که ریا و خودنمائی می‌کنند».

همچنین الله کفار را به ریا توصیف کرده است، آنجا که می‎فرماید: ﴿ وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَٰرِهِم بَطَرٗا وَرِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ [الأنفال: ۴۷] «و مانند کسانی (از قریشیان) نباشید که بسیار مغرورانه و خودستایانه و برای خودنمائی کردن در برابر مردم (از شهر مکه به سوی میدان بدر) بیرون آمدند و (با نمایش مال و منال و قدرت و قوّت خود) مردمان را از راه الله باز می‌داشتند (و از دخول آنان به دین اسلام با تمام توان جلوگیری می‌نمودند)».

این نوع ریا، از مومن در نماز و روزه‌اش سر نمی‌زند و بلکه گاهی در صدقه یا حج واجب و دیگر اعمال ظاهری رخ می‌دهد. و گاه در کارهایی که نفع آن‌ها فراگیر است، رخ می‌دهد. براستی اخلاص در چنین مواردی برای آن‌ها سخت و گران است. مسلمان تردیدی ندارد که چنین عملی بیهوده و باطل است و انجام دهنده‌ی آن مستحق عذاب و عقوبت از جانب الله می‌باشد.

گاهی عمل برای الله می‌باشد ولی توام با ریا است، در این حالت اگر ریا در شاکله اصلی عمل دخیل باشد بنابر دلالت نصوص، آن عمل باطل است. در صحیح مسلم از ابوهریره سروایت است که رسول الله جفرمودند: «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ، مَنْ عَمِلَ عَمَلًا أَشْرَكَ فِیهِ مَعِی غَیْرِی، تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ» [۴۵۳]. «الله تبارک و تعالی فرمودند: من از شریک بی‌نیازم، هرکس عملی انجام دهد و در آن دیگری را با من شریک سازد، او و شرکش را رها می‌سازم. - مرا با او کاری نیست-».

و این حدیث را ابن ماجه نیز تخریج کرده که در آن آمده است: «فَأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ، وَهُوَ لِلَّذِی أَشْرَكَ» [۴۵۴]. «من از آن عمل بیزارم و آن عمل از آنِ کسی است که با من شریک قرار داده شده است».

سپس می‌گوید: اگر اصل عمل برای الله باشد، سپس نیت ریا بر آن عارض شود، در صورتی که فقط در ذهن باشد و شخص بتواند بلافاصله آنرا از خودش دور کند، هیچ ضرر و آسیبی برای او در برندارد، اما اگر آن نیت تعلق خاطر او شود، آیا منجر به بطلان عملش می‌شود یا اینکه ضرری بدو نمی‌رساند و براساس اصل نیتش پاداش می‌گیرد؟ در این مساله بین علمای سلف اختلاف وجود دارد، امام احمد و ابن جریر معتقدند که عمل او باطل نمی‌شود و به سبب اصل نیتش مستحق پاداش می‌باشد. که این مساله از حسن بصری و دیگران نیز روایت شده است.

اما اگر عملی را خالصانه برای الله انجام دهد و الله به سبب این عملش ستایش نیک بودن او را در قلوب مومنان القا کند، بایستی به سبب فضل و رحمت الله بر وی خوشحال بوده و بدان شادمان باشد که این نوع ستایش از جانب مردم به وی ضرری نمی‌رساند. در این معنا از ابوذرسحدیثی روایت شده که می‌گوید: به رسول الله جگفته شد در مورد مردی که عملی از اعمال خیر را انجام می‌دهد و مردم او را به خاطر آن، تعریف و تمجید می‌کنند چه می‌فرمایید؟ رسول الله جفرمودند: «تِلْكَ عَاجِلُ بُشْرَى الْمُؤْمِنِ»«آن مژده زود هنگام مومن می‌باشد» [۴۵۵].

سخن از ریا را با حدیث مهمی که امام مسلم روایت کرده است، به پایان می‌رسانم، از ابوهریره سروایت است که میگوید: از رسول الله جشنیدم که فرمودند: «إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ یُقْضَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَیْهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِیكَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ، قَالَ: كَذَبْتَ، وَلَكِنَّكَ قَاتَلْتَ لِأَنْ یُقَالَ: جَرِیءٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ، وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ، وَعَلَّمَهُ وَقَرَأَ الْقُرْآنَ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ، وَعَلَّمْتُهُ وَقَرَأْتُ فِیكَ الْقُرْآنَ، قَالَ: كَذَبْتَ، وَلَكِنَّكَ تَعَلَّمْتَ الْعِلْمَ لِیُقَالَ: عَالِمٌ، وَقَرَأْتَ الْقُرْآنَ لِیُقَالَ: هُوَ قَارِئٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فِی النَّارِ، وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللهُ عَلَیْهِ، وَأَعْطَاهُ مِنْ أَصْنَافِ الْمَالِ كُلِّهِ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: مَا تَرَكْتُ مِنْ سَبِیلٍ تُحِبُّ أَنْ یُنْفَقَ فِیهَا إِلَّا أَنْفَقْتُ فِیهَا لَكَ، قَالَ: كَذَبْتَ، وَلَكِنَّكَ فَعَلْتَ لِیُقَالَ: هُوَ جَوَادٌ، فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ، ثُمَّ أُلْقِیَ فِی النَّارِ» [۴۵۶]. «همانا اولین کسی که در روز قیامت علیه او حکم می‌شود، مردی است که شهید شده است. وی آورده می‌شود، نعمت‌های دنیایش را به او نشان می‌دهند، بعد از اینکه آن‌ها را شناسایی کرد به وی گفته می‌شود: در برابر آن‌ها چه کردی؟ می‌گوید: در راه تو جهاد کردم تا اینکه شهید شدم. گفته می‌شود: دروغ می‌گویی، تو بدان سبب جهاد کردی تا به تو شجاع گفته شود، که گفته شد و بدان دست یافتی، سپس دستور صادر می‌شود و وی را به صورتش به سوی جهنم می‌کشند و در آتش انداخته می‌شود. (سپس) مردی را که علم را فرا گرفته و آنرا تعلیم داده و قرآن را قرائت کرده می‌آورند و نعمت‌های دنیایش را به او نشان می‌دهند، پس از اینکه آن‌ها را شناسایی کرد بدو گفته می‌شود در برابر آن نعمت‌ها چه کردی؟ می‌گوید: علم را فراگرفته و آنرا تعلیم دادم و به خاطر کسب رضایت تو قرآن خواندم. به او گفته می‎شود: دروغ می‌گویی، تو بدان سبب علم را فراگرفتی تا به تو عالم بگویند و بدان سبب قرآن را خواندی تا به تو قاری بگویند، که به تو اینچنین گفتند؛ سپس دستور داده می‌شود او را به صورتش به سوی جهنم می‌کشند تا اینکه در جهنم انداخته می‌شود (سپس) مردی را که الله بدو مال و ثروت انبوهی داده است، می‌آورند و نعمت‌هایی را که در دنیا بدو داده شده برایش می‌آورند، پس از شناسایی آن‌ها، بدو گفته می‌شود در برابر این نعمت‌ها چه کردی؟ می‌گوید: هیچ راهی نبود که رضای تو در آن بود، مگر اینکه در آن راه انفاق کردم. بدو گفته می‌شود: دروغ می‌گویی، تو این عمل را بدان سبب انجام دادی که به تو بگویند، وی بخشنده است، که اینچنین گفتند. سپس دستور صادر می‌شود تا او را به صورت به سوی جهنم کشانده و سپس در آتش انداخته می‌شود».

بنابراین الله ، چیزی از اعمال را قبول نمی‌کند مگر اعمالی که خالص و درست باشد؛ و عمل خالص، عملی است که مقصود از آن، دیدار وجه الله باشد، و عمل صواب و درست آن است که موافق با هدایت و روش رسول الله جباشد: ﴿ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠ [الكهف: ۱۱۰] «پس هرکس که خواهان دیدار خدای خویش است، باید که کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».

بنابراین، ای مسلمانان از شرک دوری ورزیده و از آن بر حذر باشید، چرا که آن از راه رفتن مورچه‌ای بر سنگی صاف و سیاه در تاریکی شب، مخفیتر است و توحید و عبادتتان را خالصانه برای الله قرار دهید.

پس برادر و خواهر عزیزم، سوگند یاد کردنت جز به الله و نذر کردنت جز برای الله نباشد و نیز ذبح کردن و قربانی کردنت جز برای الله نباشد و هرگاه توکل کردی، پس تنها به الله توکل کن و هرگاه امید داشتی تنها به الله امید داشته باش و هرگاه امرت را سپردی، تنها آنرا به الله بسپار.

سوگند به الله که معبود به حقی جز او نیست مالک نفع و ضرر، موت و حیات و رزق و روزی جز الله نمی‌باشد. الله متعال می‎فرماید: ﴿ وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يَمۡسَسۡكَ بِخَيۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ١٧ وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡخَبِيرُ ١٨ [الأنعام: ۱۷-۱۸] «اگر الله زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی‌تواند آنرا برطرف سازد و اگر خیری به تو برساند (هیچکس نمی‌تواند از آن جلوگیری کند) چرا که او بر هر چیزی تواناست. او بر سر بندگان خود مسلّط است و او حکیم (است و کارهایش را از روی حکمت انجام می‌دهد و از احوال و اوضاع) بس آگاه است».

و نیز الله می‌فرماید: ﴿ وَإِن يَمۡسَسۡكَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا كَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن يُرِدۡكَ بِخَيۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ يُصِيبُ بِهِۦ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ١٠٧۷ [یونس: ۱۰۷] «اگر الله زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمی‌تواند آنرا برطرف گرداند و اگر بخواهد خیری به تو برساند، هیچکس نمی‌تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. الله فضل و لطف خود را شامل هرکس از بندگانش که بخواهد می‌‎‏کند (و کسی نمی‌تواند مانع آن گردد) و او دارای مغفرت و مهر فراوان است».

فیا صاحب الهم إن الهم منفرج
أبـشر بخیـر فإن الخـالـق الله
وإذا بلیت فثق بالله وارض به
إن الذی یكشف البلوی هوالله
الله یحدث بعد العـسر میـسرة
لا تجـزعـن فإن الخـالـق الله
و الله ما لك غیر الله من أحد
فحسبك الله فی كل لك الله

«ای آنکه غم و اندوه داری، براستی غم و اندوهت برطرف می‌گردد، بشارت بده به خیر و خوبی که الله خالق است. و هرگاه دچار بلا و مصیبت شدی به الله اعتماد کن و بدو راضی باش، براستی کسی که بلا و مصیبت را رفع می‌کند، الله است. الله کسی است که پس از هر سختی آسانی می‌آورد، نگران و اندوهگین مباش که الله خالق است. سوگند به الله که جز الله فریادرسی برای تو نمی‌باشد. الله متعال برای تو کافی است، چرا که در هر امری برای تو الله متعال هست».

از الله می‌خواهم که ما و شما را از موحدان مخلص قرار دهد، براستی که او ولی این امر و عهدهدار آن است و او بر هر چیزی قادر و تواناست.

[۴۵۰] أخرجه أحمد (۵/۴۲۸ و۴۲۹)، والبیهقی فی الشعب (۶۸۳۱) من حدیث محمود من لبید مرفوعاً، وسنده جید، وهو عند الطبرانی فی الکبیر (۴۳۰۱) من حدیث محمود بن لبید عن رافع بن خدیج مرفوعاً، لکن هذا الوجه غیر ثابت. قلت: وله شواهد، فأخرجه ابن ماجه، کتاب الزهد، باب الریاء والسمعة (۴۲۰۵) والطبرانی فی مسند الشامیین (۲۱۴۶) والبزار فی مسنده (البحر الزخار ۲۹۴۲) والحاکم (۷۹۳۷) (۴/۳۶۵) والبیهقی فی الشعب (۶۸۴۲) و(۶۸۴۳) و(۶۸۴۴) وابن الأعرابی فی معجمه (۲۱۸۸) من أوجه عن شداد بن أوس مرفوعاً، والحدیث صححه الألبانی فی الصحیحة (۹۵۱) وصحیح الجامع (۲۴۳۵). [۴۵۱] لسان العرب، (۴/۱۶) والقاموس المحیط (۴۸۰). [۴۵۲] التعریفات، ۱۱۵. [۴۵۳] أخرجه مسلم، کتاب الزهد، باب من أشرک فی عمله غیر الله (۲۹۸۵). [۴۵۴] أخرجه ابن ماجه، کتاب الزهد باب الریاء والسمعة (۴۲۰۴) وصححه الألبانی فی صحیح ابن ماجه. [۴۵۵] أخرجه مسلم، کتاب البر والصلة، باب إذا أثنی علی الصالح فهی بشری ولاتضره (۲۶۴۲). [۴۵۶] أخرجه مسلم، کتاب الإمارة باب من قاتل للریاء والسمعة استحق النار (۱۹۰۵).