مبحث نهم: شرط کفر به طاغوت
یکی از شرطهای صحت توحید «کافر شدن به طاغوت» میباشد و انسان مسلمان ایمان نخواهد داشت مگر آن که به طور ظاهری و باطنی کفر به طاغوت انجام دهد. و اینک دلایلی از قرآن و سنت در صحت و درستی این شرط برایتان میآورم:
الله ﻷمیفرماید: ﴿ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٥٦ ﴾[البقرة: ۲۵۶] «کسی که به طاغوت کفر بورزد و به الله ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویزی در آویخته است که اصلاً گسستن ندارد و خداوند شنوا و دانا است».
﴿ الۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ ﴾در این آیه با توجه به نظر علما و مفسران، شهادت دادن به «لاإله إلاالله» است؛ یعنی هرکس به طاغوت کفر بورزد و سپس به دنبال آن به خداوند بلندمرتبه ایمان آورد، درحقیقت به محکمترین دستاویز، «لا إله إلا الله» چنگ زده است، اما کسی که به طاغوت کفر نورزد و به حکم طاغوت گردن نهد، اگرچه به خداوند بلندمرتبه هم ایمان آورد، از جملهی آن کسانی نیست که به «لا إله إلا الله» چنگ زده و حقوق و شروط آنرا به جای آوردهاند. ابن کثیر در تفسیر این آیه میفرماید: «هرکس از شریک قرار دادن برای الله و بت پرستی خود را نهی کند و خود را از عبادت هر آنچه که به عنوان غیرالله پرستش میشود و شیطان به سوی آن دعوت مینماید، دور نگهدارد و صرفاً الله یگانه را پرستش کند، به «لا إله إلا الله» شهادت داده و به محکمترین دستاویز چنگ زده است، یعنی در کارش ثابت قدم شده و بر روش اعلای اسلام و صراط مستقیم حرکت نموده است ... آن فرد به محکمترین سبب در دین چنگ زده است و «لا إله إلا الله» به دستاویزی محکم تشبیه شده که اصلاً گسسته نمیشود و محکم و بادوام و استوار است و به شدت به هم پیوند زده شده است.
مجاهد میگوید: ﴿ الۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ ﴾یعنی: ایمان.
و سعید بن جبیر و ضحاک میگویند: ﴿ الۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ ﴾یعنی: «لا إله إلا الله» ... و سپاس برای الله متعال، اختلافی در بین این اقوال وجود ندارد. و قرطبی در تفسیر این آیه میفرماید: ﴿ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ ﴾شرط و ﴿ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ ﴾جواب شرط است.
و الله متعال میفرماید: ﴿ وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ ﴾[النحل: ۳۶] «ما به میان هر ملتی پیامبری را فرستادهایم (و محتوای دعوت همه پیامبران این بوده است) که الله را پرستش کنید و از طاغوت دوری گزینید».
و این مهمترین وظیفهی انبیاء و رسولان در طول تاریخ بوده است و نیز مهمترین هدف داعیانی بوده که بر اساس منهج و طریقهی آنان، به سوی الله متعال دعوت میکردهاند.
در حدیثی صحیح از رسول الله جروایت شده است که فرمود: «مَنْ قَالَ: لاَ إلهَ إِلَّا اللهُ، وَكَفَرَ بِمَا یُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللهِ، حَرُمَ مَالُهُ، وَدَمُهُ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللهِ» [۳۳۶]. «کسی که «لا إله إلا الله» بگوید و سپس به آنچه غیر از الله متعال عبادت شود کفر ورزد، جان و مال او محفوظ میباشد و اجر و پاداش او نزد خداوند است».
مقصود رسول الله جاز «وَكَفَرَ بِمَا یُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللهِ». کفر به طاغوت میباشد. و اگر گفته شود: قسمت نخست شهادتِ «لا إله إلا الله» که «لااله» است، خود مشتمل بر نفی و متضمن کفر به طاغوت میباشد، پس به چه علتی در حدیث فوق، دوباره تکرار شده است؟
میگویم: این تکرار برای تأکید و بیان اهمیت کفر به طاغوت میباشد، همچنان که شیخ محمد بن عبدالوهاب در این زمینه میفرماید: «این فرمودهی رسول الله ج«وَكَفَرَ بِمَا یُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللهِ»برای تأکید جانب نفی «لا إله إلا الله» است و انسان خون و مالش جز به آن (کفر به طاغوت) محفوظ نمیباشد و اگر کسی شک و تردیدی در این مورد به خود راه دهد، خون و مالش محفوظ نیست. و بدان که انسان مومن نمیشود، مگر آن که «کفر به طاغوت» انجام دهد و دلیل ما فرمایش الله متعال است که میفرماید: ﴿ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٥٦ ﴾[البقرة: ۲۵۶] «کسی که به طاغوت کفر بورزد و به الله ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز در آویخته است» [۳۳۷].
شیخ محمد بن عبدالوهاب میگوید: «خون و مالش محفوظ نیست، خود دلیل روشنی بر عدم ایمان کسی است که کفر به طاغوت انجام ندهد؛ اگر چه به «لا إله إلا الله» اقرار کند و در طول روزگار هم آنرا بر زبانش جاری سازد. و این چنین کسی، مثل فردی است که چیزی را بگوید و در همان وقت ضد آنرا بر زبان آورد. به «لا إله إلا الله» اقرار میکند اما در همان حال خدای دیگری را همراه یا بدون الله متعال پرستش میکند.
همان طور که قبلاً ذکر شد اجتماع «ایمان و کفر» و «توحید و شرک» در قلب یک انسان غیر ممکن است. و در حدیثی از رسول الله جآمده است: «لَا یَجْتَمِعُ الْإِیمَانُ وَالْكُفْرُ فِی قَلْبِ امْرِئٍ» [۳۳۸]. «ایمان و کفر (به طور هم زمان) در قلب انسانی جمع نمیشود».
و اگر گفته شود: چرا در شهادت توحید «لا إله إلا الله» و نصوصی که آنرا شرح و تفسیر میکنند، جانب نفی، بر جانب اثبات آن مقدم شده است؟ و حکمت این تقدم چیست؟
میگویم: این تقدم جانب نفی بر جانب اثبات در شهادت توحید و بقیهی نصوصی که کلمهی توحید را شرح و تفسیر میکنند، فایدهها و حکمتهای مهم و زیادی دارد که در ذات خود مشروع و خوب است و منظور و مقصود شهادت توحید نیز همان است که بیان کردهاند.
از جمله: کسی که این تقدم را انجام ندهد و آنرا در وجود خود و دینش مراعات نکند و خود را به آن ملزم ننماید، شرک و توحید را با هم انجام میدهد و این طریقهی دین مشرکان است که عبادت الله متعال و پرستش طاغوت را با هم جمع میکنند ... اینان به الله ایمان آوردند، درحالیکه مشرک بودند همان طور که الله متعال در مورد آنها میفرماید: ﴿ وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦ ﴾[یوسف: ۱۰۶] «و اکثر آنان که مدعی ایمان به الله هستند، مشرک میباشند».
و باز: عدم رعایت این تقدیم، به ناچار سبب نابودی عبادت و تمامی اعمالی میشود که انسان برای الله متعال انجام داده است. بنابراین قبل از آن که از شرک و عبادت طاغوت و خالی شدن از آن اعلام برائت کند، داخل در عبادت و طاعت پروردگار شده است ... و همچنان که پیشتر بحث شد، شرک تمامی اعمال نیکوی انسان را از بین میبرد و صاحبش را از بهره گیری (از آن عمل صالح) محروم میکند و همانند سدی بلند بین عمل نیکوی انسان و پذیرش و صعود آن به سوی آسمان مانع میشود ... (طبق این قاعده) هرکس قبل از آن که به طاغوت کفر بورزد و از او و پرستش وی و حزبش اعلام برائت کند، نماز یا روزه یا حج یا زکات و یا عبادات دیگری را انجام دهد ... آن اعمال و عبادات به او هیچ نفع و سودی نمیرساند و از او پذیرفته نمیشود و زیان و خسارت و پشیمانی از این اعمال (که برای طاغوت انجام داده است)، روز قیامت به وی خواهد رسید و در آن هنگام، ندامت هم سودی ندارد.
[۳۳۶] صحیح مسلم (۲۳). [۳۳۷] مجموعة التوحید، ۱۰-۳۵. [۳۳۸] مسند أحمد (۸۵۹۳) والإبانة الکبری لابن بطة (۹۰۵).