مقدمه
حمد و ستایش پروردگاری را که فرزندی نگرفته و برای او شریکی در ملک و فرمانروایی نیست و همراه او خداوندگار دیگری نیست، کسی که هیچ معبود به حقی جز او نیست، خالقی جز او نیست و ربی جز او نیست و تنها اوست که مستحق جمیع انواع عبادت میباشد و مقدر فرموده که جز او کسی را نپرستیم و عبادت نکنیم. ﴿ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٦٢ ﴾[الحج:۶۲] «(مسأله) به همین منوال است. و خداوند حق است و آنچه را که بجز او به فریاد میخوانند و پرستش مینمایند باطل است و خداوند والامقام و بزرگوار است». و شهادت میدهم که هیچ معبود به حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی برای او نیست و گواهی میدهم که محمد جبنده و فرستادهی اوست که او را مبعوث کرده و اهل زمین از آب آسمان و نور خورشید و هوا به رسالتش نیازمندترند. پس برای تبلیغ رسالتش و ادای امانت و نصیحت امت به پا خواست تا اینکه مرگ به سراغش آمد. پروردگارا بر او و خاندان پاک و طاهرش و اصحاب خوشیمنش و به هر کسی که دنبالهرو و پیرو آنها و بر منهج و روش آنهاست و کسانی که تا روز جزا به روش او زندگی میکنند، درود و سلام و مجد و شرف و بزرگی و برکت فرست.
اما بعد، سعادتی در دنیا و آخرت جز با محقق گردانیدن توحید نمیباشد و کلمهی توحید عبارت است از: «لا إله إلا الله محمد رسول الله» این کلمهی شهادت است و کلید سعادت و معصوم و مصون کنندهی خون و اموال و فرزندان در این دنیا و نجات دهندهی در آخرت از عذاب قبر و عذاب آتش میباشد. و آن کلمهای است که به سبب آن آسمانها و زمین بر پا گشته و الله ﻷهمه مخلوقات را برای آن آفریده است و آن حق محض الله ﻷبر جمیع مخلوقات میباشد و به خاطر آن پیامبران مبعوث شده و رسالتها آمده است. بر اساس آن است که انسانها به دو دستهی خوشبخت و بدبخت، نزدیک و دور و مقبول و طرد شده، تقسیم میشوند و بر اساس آن است که دارالکفر از دارالایمان جدا میگردد و دارالنعیم از دارالجحیم متمایز میگردد. و این بدان سبب است که کلمهی توحید اصل دین و اساس و راس امر دین میباشد. و بقیهی ارکان دین و فرائضش، گرفته از آن و شعبههایی از آن و کامل کنندهاش میباشند. بنابراین آن دین شامل و منهج حیات کامل میباشد. و محال است که همهی اینها تنها به سبب کلمهای باشد که بر زبانها تکرار میگردد و بس؛ بلکه مقصود از آن اقرار به زبان و اعتقاد قلبی و عمل با اعضا و جوارح میباشد تا اینکه همه مقتضیات آن در منهج زندگی واقع گردد.
و از جمله مقتضیات آن برائت و بیزاری جستن کامل از هر معبودی غیر از الله ﻷمیباشد. الله ﻷمیفرماید: ﴿ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٥٦ ﴾[البقرة: ۲۵۶] «پس هرکس که به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان بیاورد، براستی که به دستاویز محکمی چنگ زده است که گسستنی نیست و خداوند شنوای داناست». امام ابن قیم /میگوید: «روش قرآن آن است که نفی را مقرون به اثبات میآورد بگونهای که عبادت غیرالله را نفی کرده و عبادت را تنها برای الله اثبات میکند و این حیقیقت توحید میباشد، نفی محض توحید نیست و همچنین اثبات بدون نفی توحید نمیباشد، بلکه توحید جز با نفی و اثبات نخواهد بود و این حقیقت لا إله إلا الله میباشد».
و از مقتضیات کلمهی توحید: یگانه دانستن الله متعال در خلقت و رزق و تصرف و تدبیر و امر و حکم و فرمان میباشد، الله ﻷمیفرماید: ﴿ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٥٤ ﴾[الأعراف: ۵۴] «آگاه باشید که تنها او میآفریند و تنها او فرمان میدهد. (بزرگوار و جاویدان و دارای خیرات فراوان)، خداوندی است که پروردگار جهانیان است».
و از مقتضیات کلمهی توحید: محقق کردن توحید الوهیت میباشد، که عبارت است از: یگانه دانستن الله ﻷدر عبادات ظاهری و باطنی؛ یکسان است که آن عبادت قلبی باشد که مناط آن قلب است یا اینکه عبادتی قولی باشد که متعلق به زبان است و یا اینکه عبادتی عملی باشد که متعلق به اعضا و جوارح میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿ قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥ ﴾، «بگو: نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای الله آن پروردگار جهانیان است، او را شریکی نیست».
بنابراین، تمامی دین، عبادت الله ﻷبه یگانگی و خضوع و نهایت محبت فقط برای او میباشد و این هدفی است که مخلوقات برای آن خلق شدهاند همانطور که الله ﻷمیفرماید: ﴿ وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ ﴾[الذاریات: ۵۶] «و من جن و انسان را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند». بلکه به خاطر این هدف، الله ﻷآسمانها و زمین و بهشت و جهنم را آفریده و پیامبران را فرستاده و کتب را نازل کرده است.
و از مقتضیات کلمهی توحید: محقق گردانیدن توحید اسماء و صفات میباشد که عبارت است از: یگانگی الله ﻷدر اسماء جلال و صفات کمال و ایمان بدان، بدون تحریف و تعطیل و کیفیت قائل شدن و تمثیل؛ چرا که الله ﻷ﴿ لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١ ﴾[الشورى: ۱۱] «هیچ چیز همانند او نیست و اوست که شنوا و بیناست». و این باب از بزرگترین و شریفترین ابواب توحید میباشد و براستی که چرا نباشد؟ درحالیکه متعلق به ذات الله ﻷو معرفت اسمای نیکویش و صفات بلند مرتبهاش میباشد، معرفتی که شرک و تعطیل و تشبیه و تمثیل و الحاد و تاویل را باطل میگرداند. الله متعال میفرماید: ﴿ وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٨٠ ﴾[الأعراف: ۱۸۰] «الله دارای زیباترین نامهاست، او را بدان نامها فریاد دارید و بخوانید و به ترک کسانی بگوئید که در نامهای الله به تحریف دست مییازند، آنان کیفر کار خود را خواهند دید».
و از مقتضیات کلمهی توحید ایمان صحیح و صادقانه به رسول الله میباشد که در اطاعت از رسول الله جدر هر آنچه امر کرده و پرهیز از هر آنچه از آن نهی کرده و باز داشته است و تصدیق او در هر آنچه از جانب پروردگارش خبر داده و محبت و دوست داشتن او بیشتر از نفس و فرزند و مال بدون غلو و زیادهروی نمایان میگردد. الله متعال میفرماید: ﴿ فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥ ﴾[النساء: ۶۵] «امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمیآیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت تو) باشند».
و از مقتضیات کلمهی توحید دوستی با الله و رسولش و مومنین و بیزاری و برائت از شرک و مشرکین میباشد، الله متعال میفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥١ ﴾[المائدة: ۵۱] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! یهودیان و مسیحیان را به دوستی نگیرید (و به طریق اوّلی آنان را به سرپرستی نپذیرید). ایشان برخی دوست برخی دیگرند (و در دشمنی با شما یکسان و برابرند). هرکس از شما با ایشان دوستی ورزد (و آنان را به سرپرستی بپذیرد) بیگمان او از زمره ایشان بشمار است. و شکی نیست که خداوند افراد ستمگر را (به سوی ایمان) هدایت نمیکند».
از اینرو برای شخص مومن، دینی صحیح نمیباشد مگر با موالات و دوستی با الله و رسولش و اهل توحید و دشمنی و برائت و بیزاری از شرک و مشرکین و اهل ضلالت و گمراهی و عداوت داشتن با آنها؛ همانطور که ابراهیم علیه الصلاة والسلام و کسانی که همراه او بودند از کفار اعلام برائت و بیزاری کردند و همانطور که پیامبر ما محمد جو اصحابش از کفار قریش و هرکس که شبیه آنها بود (و در واقع خط مشی آنها را دنبال میکرد) برائت و بیزاری جستند و این همان موالات با مومنین و دشمنی با مشرکین است که اصل و اساس دستگیرهی ایمان و ریسمان آن میباشد.
و این کلامی مجمل است که اندکی پس از این تفصیل آن میآید [۵].
و از مقتضیات کلمهی توحید آن است که حکم و فرمان تنها برای الله ﻷمیباشد، الله متعال میفرماید: ﴿ إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٤٠ ﴾[یوسف: ۴۱] «فرمانروایی از آنِ الله متعال است و فرمان داده که جز او را نپرستید، این است دین راست و استوار، ولی بیشتر مردم نمیدانند». بنابراین، برای هیچ دولت یا مجلس یا پارلمان یا هیئت یا قدرت یا هر شخص (حقیقی یا حقوقی) دیگری، مطلقاً این حق وجود ندارد که برای بشر به جای الله ﻷبا وجود جهل به شریعت الله متعال، قانون و شریعت وضع کند. الله متعال میفرماید: ﴿ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠ ﴾[المائدة: ۵۰] «برای آن مردمی که اهل یقین هستند چه حکمی از حکم الله بهتر است». لذا آنکه ادعا میکند که به احوال مردم و آنچه بدان نیازمند میباشند در همه زمانها از خالق مردم آگاهتر و داناتر است ﴿ أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤ ﴾[الملك: ۱۴] «آیا نمیداند که کسی که مردمان را میآفریند بسیار باریکبین و دقیق و آگاه است». آیا احدی میتواند گمان برده و تصور کند که شناختش نسبت به مردم از پروردگار آنها بیشتر است؟
بنابراین حکم الله و تشریع او مبنی بر علم و عدل و قسط و نور و هدایت میباشد، اما حکم غیرالله مبنی بر جهل و ظلم و گمراهی است. و اهل یقین تفاوت میان این دو حکم را دانسته و با یقین خود حُسن و ارزش حکم الله ﻷرا تشخیص میدهد و از نظر عقلی و شرعی بدین نتیجه میرسد که از آن پیروی کند [۶]. امام قرطبی در جامع احکام القرآن میگوید [۷]: «الله متعال میفرماید: ﴿ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠ ﴾. این استفهامی انکاری میباشد، بدین معنا که حکم هیچکس نیکوتر از حکم الله ﻷنیست. بنابراین اگر شما یقین دارید که پروردگاری دارید و از اهل توحید هستید، پس چه حکمی نیکوتر از حکم الله ﻷمیباشد؟ [۸]و چه کسی از الله ﻷدر حکمش عادلتر است برای کسی که بداند الله ﻷآنرا تشریع کرده و بدان ایمان آورده و یقین کرده که الله متعال احکم الحاکمین است و از پدر نسبت به فرزندش، به مخلوقاتش مهربانتر و رحیمتر است چرا که الله متعال عالم به هر چیزی و قادر بر هر چیزی و عادل در هر چیزی میباشد [۹]. و از کامل کنندههای کلمه توحید و واجبات آن این است که همهی جوانب نظام اقتصادی بر وفق منهج اسلام و به دور از شیوه و روش شرق و غرب باشد، شرق و غربی که سیستم اقتصادی آنها از اساس بر پایه نظام خبیث ربوی میباشد. چرا که نظام اسلامی و نظام ربوی در تصور هم، هرگز با یکدیگر جمع نمیشوند و از اساس با هم اتفاق نداشته و در نتیجه نیز با هم موافق نیستند.
و از کامل کنندههای کلمهی توحید و واجبات آن این است که منهج و شیوهی تربیتی و تعلیمی، تبلیغی، فکری، فرهنگی و اخلاقی و رفتاری گرفته شده از اسلام و معیارهای ربانی و نه برگرفته از معیارها و ملاکهای شیطانی که بشر برای بشر قانون گذاری میکند تا اینکه با آن معیارهای ربانی برخورد نکند، باشد.
به طور خلاصه میتوان گفت: مقتضای کلمهی توحید: «لا إله إلا الله محمد رسول الله» ساختن همهی جزئیات و کلیات زندگی و حیات بر وفق دین الله ﻷمیباشد.
محبوبان من، آیا به شما نگفتم که آن دین شامل و منهج کامل حیات است؟
قضیهی توحید مسالهای است که رسول الله جسیزده سال در مکهی مکرمه در سایهی آن اصحاب بزرگوارش را تربیت نمودند و هرگز در مدینه از آن دست نکشیدند، چرا که قضیهی توحید، با تغیر مکان تغییر نمییابد بلکه به سبب آن است که از جایی به جای دیگر انتقال صورت میگیرد.
آری، براستی کلمهی توحید «لا إله إلا الله» تنها کلمهای نیست که بر زبان گفته میشود و بس، بلکه آن منهج و روش زندگی و حیات و بلکه حیات برای حیات است. پیوسته امت قرنهای طولانی را به فضل الله ﻷدر لباس توحید خالصی که امام موحدین و الگوی محققین و سیدالمرسلین محمد جبر آن پوشانده، حرکت کردند. تا اینکه فتنهها با سَری تاریک و چهرهای گرفته و عبوس و در هم کشیده سر برآورد و اینگونه بود که امت - جز کسی که پروردگارت بدو رحم کرد - اندک اندک از صفا و پاکی و شمولیت و کمال توحید دور شدند و دشمنان امت شروع به خیانت و حیلهگری کردند و بین امت و عقیدهی صاف و زلالش و توحید خالص، عایق و مانع و سد قرار دادند و بدینگونه بسیاری از مسلمانان در شکافی تیره و آمیختگی عجیب و دوری شدیدی از توحید خالص و عقیدهی صاف و زلال واقع شدند!! که از مظاهر این شکاف تیره آن است که میبینیم گروهی از مردم کلمهی توحید را بر زبان تکرار میکنند درحالیکه معنایی برای آن نمیدانند و مضمون آنرا نمیفهمند و اقتضای آن از امر و نهی را ندانسته و حد و حدودی برای آن نمیشناسند، بلکه در واقع بسیاری از عبادات را برای غیرالله انجام میدهند. بگونهای که از غیرالله استعانت گرفته و بر غیرالله توکل کرده و از غیرالله طلب یاری و مدد کرده و امرش را به غیرالله سپرده و برای غیرالله ذبح و نذر کرده و به غیرالله سوگند یاد میکنند. و دیگر مظاهر دردناکی که قلب هر موحد صادق غیوری را خونین میکند. درحالیکه الله متعال میفرمایند: ﴿ قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣ ﴾[الأنعام: ۱۶۲-۱۶۳] «بگو: نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای الله آن پروردگار جهانیان است. او را شریکی نیست به من چنین امر شده است و من از نخستین مسلمانانم». و گروه دیگری از مردم را میبینیم که کلمهی توحید را بر زبان تکرار میکنند درحالیکه خود را آزاد و رها یافته و برای خود از مناهج و مقررات و نظامها و قوانین وضعی آنچه را که میخواهند، اختیار میکنند!! درحالیکه الله ﻷمیفرماید: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِي ٱلسِّلۡمِ كَآفَّةٗ ﴾[البقرة: ۲۰۸] «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! به طور کامل در اسلام داخل شوید». و نیز گروه سومی را مشاهده میکنیم که کلمهی توحید را بر زبان تکرار میکنند درحالیکه زندگیشان به دو شاخه تقسیم شده است: شاخهای که به امور عبادی تعلق دارد و شاخهای که به معاملات و امور و شوون زندگی تعلق دارد، که در اینجا هم مکانی برای مقتضیات توحید یافت نمیشود، بلکه برخی از آنها با سردرگمی و شگفتی و از روی ناپسند شمردن میپرسند و میگویند: چه رابطهای میان دین و سیاست میباشد؟ در دین سیاست نیست و در سیاست دین نیست! و توحید در اقتصاد نقشی ندارد؟ و چه رابطهای بین توحید یا تعلیم یا تبلیغات یا رفتار میباشد؟ و اسلام بسیار والاتر و بزرگتر و گرامیتر از آن است که آنرا از مساجد خارج کنیم و آنرا در امور دنیا وارد کنیم؟
و نیز گروه چهارمی را مشاهده میکنیم که کلمهی توحید را بر زبان جاری میکنند، درحالیکه نماز را ترک کرده و زکات را ضایع گردانیده و در خوردن حرام و اموال مردم از طریق باطل و خوردن ربا تفریح میکنند و شراب نوشیده و به زنا مشغولند، بلکه از آنها کسانی هستند که امر به منکر و نهی از معروف میکنند و با این حال، معتقدند مادامیکه کلمهی توحید را بر زبان تکرار میکند، کامل الایمان میباشند!!
براستی در این تصور، تناقضی ترسناک و شکافی تیره و واقعیتی حزنآور میباشد که هر قلب خداترس را افسرده و محزون و پر از درد و حسرت میکند، که چنین حال بسیاری از مردم به سبب سوء فهم خطیری که از قضیهی توحید دارند بدین صورت گشته است.
از خلال این واقع دردناک است که نیاز ضروری و حتمی حرکتِ با شتابی از سوی هر اهل فضل و خیر و علمی برای تعلیم عقیدهی صحیح و توحید خالص با مفهوم شامل آن برای مسلمانان، احساس میکنیم، چرا که فقط صدور احکام به سوی مردم، از واقع موجود چیزی را تغییر نمیدهد. به الله ﻷسوگند که هویت و عزت و رهبری و سروری دوباره به این امت باز نمیگردد مگر زمانیکه عقیدهی آن صحیح گردد و عبادتش را خالص گرداند و از هر نیرو و قدرت و توانایی جز قدرت و توانایی الله ﻷ، برائت جوید و چهرهاش را دوباره به سوی الله ﻷبرگردانده و بگوید: پروردگارا من از هر عبودیتی برای غیر تو بیزارم و از اتکای به هر کسی جز تو و از تسلیم در برابر جز تو و از توکل جز بر تو و از صبر جز به خاطر تو و از خضوع جز در طاعت تو و از ترس جز در برابر عظمت و جلال تو و از امید جز در مورد آنچه که در دو دست بخشندهی توست، بیزارم.
پس برخیزید ای موحدان مخلص، برخیزید ای جوانان بیداری ارزشمند و گرانبها، ای کسانیکه الله ﻷبا توحید صحیح و عقیدهی صاف و زلال بر شما منت نهاده ... برخیزید تا همه را با قوت و صبر و تلاش برای تعلیم توحیدی که محمد جبا آن آمد و نیز برای بازگرداندن دوبارهی آن با تمام شمولیت و کمال و صفا و پاکیاش در واقعیت زندگی امت به تحرک درآوریم.
و این حرکت - بدون کمترین شک و تردیدی - گام صحیح ابتدایی در مسیر برانگیختن امت میباشد و آن در حقیقت آن روشی است که رسول الله جبا آن آغاز نمودند و بلکه هر پیامبری که الله ﻷاو را مبعوث کرده اینگونه آغاز کرده است؛ پس آن نقطهی آغاز میباشد [۱۰]و خِشت اساسی میباشد و آن اولین گام در مسیر نصر و تمکین میباشد، الله متعال میفرماید: ﴿ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥ ﴾[الأنبیاء: ۲۵] «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید». و امکان ندارد که اتحاد کلمه میسر گردد درحالیکه کلمهی عقیده پاره پاره باشد.
بنابراین صفوف متحد نمیگردد مگر زمانیکه قلوب با کلمهی توحید روبرو شود چرا که اسلام عقیده است که شریعت از آن گرفته میشود و این شریعت تمام جوانب و امور زندگی را تنظیم میکند و الله ﻷاز هیچ قومی شریعت و عملکردشان را قبول نمیکند مگر زمانیکه عقیدهشان صحیح باشد. و ما یقین داریم - اگر چه زمان طولانی گشته و مشکلات و سختیها به وجود آمده است - مکانت و جایگاه امت باز نمیگردد مگر بر دستان سپاهی که توحید خالص را محقق گردانند؛ به اذن الله ﻷ.
بنابراین امت هرگز نصرت و یاری نمیگردد مگر با گامهایی واضح و نشانههایی روشن و نورانی که اولِ آن تصحیح عقیده و پس از آن تصحیح عبادت و سپس تحکیم و حاکم قرار دادن شریعت و سپس تصحیح اخلاق فاسد و منحرف شده و پس از آن آمادهسازی سپاهی قرآنی و یادآور سپاه صحابه میباشد که دنیا را با دین بر پا دارند و پس از این است که اوضاع کاملاً متفاوتی نسبت به موقعیتی که اکنون در آن زندگی میکنیم، مشاهده خواهیم نمود.
بر مبنای احساس مسئولیت و نه احساس اهلیت این تلاش ناچیز را متحمل شدم تا به شرف و بزرگی دعوتگرانی بپیوندم که از زمان نوح - که به رسول الله جو او و جمیع برادرانشان بهترین درودها و پاکترین سلامها باد - به سوی توحید دعوت دادهاند و چنین به کاروان طولانی موحدانی ملحق شوم که در این راستا شتاب ورزیدند و زمان را شکاف دادند.
این دروس را در پنج فصل و مباحثی چند با اسلوبی آسان و عباراتی واضح تقسیم نمودم که به طور خلاصه عبارتند از:
فصل اول: که تحت عنوان «لا إله إلا الله» میباشد و شامل مباحث ذیل:
مبحث اول: «لا إله إلا الله» ... نفی و اثبات
مبحث دوم: «لا إله إلا الله» ... ولاء و براء
مبحث سوم: «لا إله إلا الله» ... تحکیم شریعت
اما فصل دوم که عنوان آن: شروط لا إله إلا الله میباشد و مشتمل مباحث ذیل:
مقدمه: اصل این شروط
مبحث اول: شرط علم
مبحث دوم: شرط یقین
مبحث سوم: شرط قبول
مبحث چهارم: شرط انقیاد
مبحث پنجم: شرط صدق
مبحث ششم: شرط اخلاص
مبحث هفتم: شرط محبت
و از آنجا که کلمهی توحید نشان و علامتی برای هر دو شهادت با هم میباشد یعنی شهادت لا إله إلا الله و شهادت محمد رسول الله بگونهای که هیچیک از دیگری قابل تفکیک نیست، بر من واجب بود که پس از سخن گفتن از شهادت اول در دو فصل گذشته از شهادت دوم نیز سخن بگویم تا بیان کنم که آن نیز مجرد کلمهای که بر زبان گفته میشود نیست، یا اینکه تنها کلمهای نیست که به منظور آن تنها قصائد و اشعار و سرودههایی بافته شود و کار با این نغمهسراییها تمام شود، بلکه با شهادت اول (أشهد أن لا إله إلا الله) معبود شناخته میشود و با شهادت دوم (أشهد أن محمد رسول الله) طریقهی عبادتِ معبود و روش رسیدن به معبود دانسته میشود؟
بر این اساس فصل سوم مشتمل بر موضوعات ذیل میباشد:
مبحث اول: ایمان به رسول الله ج.
مبحث دوم: تصدیق رسول الله جدر هر آنچه خبر میدهد.
مبحث سوم: اطاعت از رسول الله جدر هر آنچه بدان امر میکند.
مبحث چهارم: دست کشیدن از هر آنچه از آن نهی کرده و باز میدارد.
مبحث پنجم: محبت رسول الله جبدون غلو و زیادهروی.
سپس در فصل چهارم از شرک که نقض کنندهی توحید است، سخن گفتهام و فصل آخر را با بشارت به پایان رساندم، بشارت برای هر کسی که این توحید شامل و خالص را که متضمن نفی و اثبات هر دو با هم میباشد، محقق گرداند. و عنوان آن «فضل محقق کردن توحید» میباشد.
برادر و دوست خوانندهام، اگر با صواب مواجه شدی پس حمد و منت برای الله ﻷمیباشد چرا که او صاحب فضل و عهدهدار بخشش است و اگر بر حرف یا معنایی اطلاع یافتی و دانستی که تغییر آن واجب است، از الله ﻷمیخواهم که تو را در اصلاح آن و ادای حق نصیحت در مورد آن موفق بگرداند، چرا که دین نصیحت و خیرخواهی است و انسان ذاتا ضعیف و ناتوان است و از خطا و اشتباه سالم و مبرا نمیباشد مگر اینکه الله ﻷاو را با توفیق و تایید خویش از خطا محفوظ بدارد.
برادر گرامی، اگر نظرت در مورد این تلاش متواضعانه مساعد نیست، امیدوارم که حداقل عیب و کجی آنرا تذکر دهی و این انشاءاللهتعالی ظن و گمان من نسبت به توست.
و از الله ﻷمیخواهم که صواب و درستی را بر ما روزی گردانده و ما را از لغزشها دور نموده و قلوبمان را صالح و اعمالمان را قبول بگرداند و آنها را خالص برای وجه کریمش قرار دهد و چشمانمان را با نصرت اسلام و عزت مسلمین روشن بگرداند. و همهی ما را با عمل به این دین گرامی بدارد و خاتمهی موحدین را بر ما روزی گرداند. و همهی ما را در زمره جماعت و گروه سید المرسلین حشر بفرماید. براستی که او عهدهدار آن و قادر و توانای بر آن میباشد.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وأصحابه أجمعین.
نیازمند به عفو و بخشش الرحیم الرحمن
ابواحمد/محمد بن حسان
مصر- منصوره
ربیع الاول ۱۴۱۴ هـ
[۵] نگا: بحث لا إله إلا الله - ولاء وبراء. [۶] تیسیر الکریم الرحمن، للعلامة السعدی، تفسیر المائدة، ۵۰. [۷] الجامع لأحکام القرآن، (۶/۱۴۰) ط. دارالکتب العلمیة. [۸] جامع البیان، للطبری (۴/۲۹۱۹) ط. دارالسلام. [۹] تفسیر ابن کثیر (۵/۲۵۲) ط. دار أولاد الشیخ. [۱۰] انظر «خواطر علی طریق الدعوة جراح وأفراح» محمد حسان (ص۴۸) ط دارالمسلم.