مسالهای مهم در بیان حال و حکم جاهل به توحید [۲۴۸]
بدان که این مسأله (جهل به توحید) از جمله مسائلی است که بسیاری از مردم در آن به خطا رفتهاند؛ دستهای از آنان به زیادهروی و افراط روی آوردهاند و گروهی دیگر به تفریط و کم کاری متمایل شدهاند.
همانا در مورد این مسأله، بیان قول واحد - معذور یا غیر معذور، کافر یا غیر کافر بودن کسی- صحیح نیست مگر با تفصیلی که جانب حق را روشن کند و بیان آشکار منهج میانهای که مدلل به نصوص شریعت باشد و عقیدهی اهل سنت و جماعت نیز بر آن قرار گرفته باشد. بر همین اساس میگویم: جاهل به توحید دو قسم است: کافر اصلی و مسلمانی که اهل قبله است.
و همچنین کافر اصلیِ جاهل به توحید نیز بر دو قسم است: قسم معذور به جهل و قسم غیر معذور به جهل.
کافر جاهلی که برای جهلش صاحب عذر است، کافری است که برنامهی پیامبران به هیچ وجه به او نرسیده است و خودش هم به سبب وجود شرایط سختی که مانع شده برنامه و پیام پیامبران به او برسد، نتوانسته است آنرا دریابد.
قول ارجح دربارهی این فرد آن است که نمیتوان به او حکم (دخول) به دوزخ یا بهشت داد. و چنین شخصی در روز قیامت، حکم صاحب عذرهایی را دارد که در پیشگاه خداوند (برای جهلشان) عذر میآورند، مثل شخص کری که هیچ چیزی نشنیده یا فرد احمق دیوانهای که عقل ندارد و یا صاحب فترتی که در زمان فترت از دنیا رفته و پیام پیامبران به او نرسیده است و بر همین اساس امام احمد /و دیگران، حدیث صحیح مشهوری را در این زمینه از ابوهریره سو سایر صحابهشروایت کردهاند ... اما ندادن حکم قطعی و عذاب آخرت بر او، مانع از ندادن حکم کفر و صفت آن بر وی، در این دنیا نمیشود [۲۴۹].
اما قسم دیگر (که برای جهلش عذری ندارد) کسی است که اگر چه جاهل است، اما عذری برای جهلش ندارد و حکم کفر در دنیا و آخرت بر او اطلاق میگردد و اگر (توبه نکند) و در حالت کفر و شرک بمیرد، به طور قطع دچار عذاب آخرت هم میشود؛ و صفتش هم این است که دعوت و پیام پیامبران به وی تبلیغ شده، اما تمایل و تحرکی برای پذیرفتن آن از خود بروز نداده است و میبینی که سستی و غفلت در او، بر توجه به علم و فراگیری آن برتری دارد...!
و همچنین کافر (جاهل دیگری که عذری برای جهلش ندارد) کسی است که در جهل فرو افتاده است و اگر بخواهد، میتواند آنرا برطرف کند، اما به خاطر دنیا و متعلقات آن و یا هر سبب و علت دیگر، از انجام این کار امتناع میورزد...!
این دو دسته که از آن بحث نمودیم، هر چند (هردو) به حقیقت توحید جاهلاند، اما این جهل آنها پس از آن که برنامهها و پیام پیامبران به آنان ابلاغ شده است، مانع از وعیدشان در آخرت نمیشود و حکم کفر در دنیا و آخرت بر آنها اطلاق میگردد؛ پس هر جهل برای صاحبش عذر نمیشود، همانطور که هر جهل نیز نمیتواند برای صاحبش عذر نباشد (یعنی جهل گاهی برای صاحبش عذر است و گاهی عذر نیست.)
همچنین مسلمان جاهل دارای انواعی است:
۱- قسمتی داخل اسلام شدهاند؛ اما نسبت به بعضی از اصول توحید یا برخی از آن چه داخل در معنی عبادت میشود، آگاه نیستند و به خاطر ضعف و ناتوانی، قدرت برطرف کردن آنرا ندارند؛ مثل فردی که تازه مسلمان شده است یا کسی که در منطقهای خالی از علم و منابع علمی سکونت میکند که نه علم به او میرسد و نه او توانایی دسترسی به علم را دارد؛ این شخص اگر چه (در اصول عبادی و توحید) هم مرتکب کفر شود، اما (به خاطر جهلی که ذکر شد) حکم کفر در این دنیا بر او اقامه نمیگردد و احکام و تبعات آن نیز بر وی اجرا نمیشود. و همچنین حکم وعید آخرت به او داده نمیشود؛ مگر آنکه بر وی اقامهی حجت کنند و برنامه و پیام رسالت به او رسانده شود و یا موانعی که بین وی و فراگیری علم توحید، جدایی و فاصله انداخته است از میان برود.
۲- دستهای دیگر نسبت به برخی از اصول و شروط ضروری توحید که ایمان جز به آنها صحت نمییابد، جاهل هستند و جهلشان هم از عدم توانایی نیست و اگر ضعفی هم باشد، آن گونه نیست که نتوان با اراده، آنرا از بین برد. و آنها صرفاً به خاطر راحتی و آسایش خود و دنیا و لذتهای آن، از انجام این کار سر باز میزنند. چنین افرادی، اگر چه کفرشان ناشی از جهل نسبت به توحید و ضروریات دین است، اما (درحقیقت) برای جهلشان عذری ندارند و حکمشان در این دنیا کفر است و اگر بر همین حالت (و بدون توبه) از دنیا بروند، حکمشان در آخرت نیز همان است و برای تکفیرشان نیازی به اقامهی حجت نیست؛ چون هر بامداد و شامگاهی بر آنان اقامهی حجت میشود و برنامهی رسول الله جبر ایشان عرضه میگردد، اما آنها خود خواهان و طالب توحید نیستند.
۳- گروهی دیگر با برخی از آنچه داخل در فروع عقیده و توحید است، مخالفت کردهاند، مثل گفتار اشاعره و (ماتریدیه و) غیر آنان در باب مسائل اسماء و صفات باری تعالی؛ آنها در این دنیا گنهکار محسوب شده و صفت گمراهی و بدعت در دین، بدون دادن حکم کفر بر ایشان اقامه میگردد.
اما حکم ایشان در آخرت، آنها و سایر گناهکاران اهل قبله به صورت (فردی) و معین به عذاب جهنم یا (نعمت) بهشت حکم داده نمیشوند و قضاوت در مورد سرانجام کار آنان به خداوند بلندمرتبه باز میگردد که اگر بخواهد آنها را عذاب میدهد و اگر بخواهد از آنان در میگذرد. البته این گفته به صورت عمومی، دربارهی گفتار چنین کسانی و صاحبان این گونه گناهان، به قوت خود باقی است که آنها مستحق وعید و عذاب خداوند در روز قیامت میباشند، به خاطر نصوص زیادی که (از قرآن و سنت) در مورد این مساله وارد شده است.
۴- اما کسی که به خاطر تأویل یا اجتهادی معتبر یا جهلی دارای عذر، با مسائلی در عقیده مخالفت کند، صفت گمراهی و بدعت در دین بر وی اطلاق نمیگردد؛ اگر چه آن کار وی در ذات خود گمراهی و بدعت باشد؛ تا این که حجت و دلیل شرعی، برای از میان بردن ضعف و ناتوانی وی در فهم و درک مقصود شارع (خداوند) که با آن به مخالفت برخاسته است، اقامه گردد.
[۲۴۸] به نقل از کتاب شروط لا إله إلا الله ص۸۳-۹۰. (مترجم) [۲۴۹] باید توجه کرد، کافری که پیام و برنامهی پیامبران به او تبلیغ نشده است، پیکار نمودن با وی قبل از ابلاغ دعوت به او جایز نمیباشد و این درست بر خلاف وضع کافری است که دعوت پیامبران به او رسیده، ولی وی آنرا رد نموده و بر آن پشت کرده است و در این حالت جنگیدن با وی قبل از دادن هرگونه اخطار و تبلیغی صحیح است.