مبحث چهارم: محبت رسول الله جبدون غلو و زیادهروی
براستی محبت رسول الله جاصلی بزرگ از اصول ایمان میباشد و هرگاه درخت محبت در قلب مستقر گردد، در هر زمان میوههای آن به دست آمده و ثمره آن انواع اتباع و پیروی از رسول الله جمیباشد. و تردیدی نیست که محبت رسول الله جتابع محبت الله ﻷمیباشد. شیخ الاسلام ابن تیمیه /میگوید: «برای مردم محبتی بزرگتر و کاملتر از محبت مومنان نسبت به پروردگارشان نیست و در هستی، چیزی وجود ندارد که استحقاق آنرا داشته باشد که از هر جهت به خاطر خودش دوست داشته شود جز الله ﻷ؛ و هر آنچه غیر از الله ﻷدوست داشته میشود، دوستی و محبت آن تابع محبت الله ﻷمیباشد، از اینرو رسول الله جنیز به خاطر الله ﻷدوست داشته میشود. و به خاطر الله ﻷاطاعت میشود و نیز به خاطر الله ﻷتبعیت و پیروی میشوند؛ همانطور که الله ﻷمیفرماید: ﴿ قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ ﴾ [۴۰۵][آل عمران: ۳۱] «بگو: اگر الله را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد».
و محبت رسول الله جواجب و تابع محبت الله ﻷو لازمهی آن میباشد؛ چرا که محبت رسول الله جبرای الله ﻷو به خاطر الله ﻷمیباشد، که با افزایش محبت الله ﻷدر قلب، افزایش و با کاهش محبت الله ﻷدر قلب کاهش مییابد و هر آنکه به خاطر الله ﻷدوست داشته میشود تنها در راه الله ﻷو به خاطر او دوست داشته میشود، همانطور که ایمان و عمل صالح دوست داشته میشود و این محبت با محبتی که شرک آمیز است، متفاوت میباشد، چرا که در آن شائبهای از انواع شرک همچون اعتماد به محب از حیث جلب خیر و دفع شر، وجود ندارد. چرا که محبتِ شرکی دوست داشتن آن شریک به همراه الله ﻷو رغبت به سوی او میباشد نه به خاطر الله ﻷ. و اینجاست که تمایز میان محبت در راه الله متعال و به خاطر او که از کمال توحید میباشد و محبت همراه الله ﻷکه محبت شرکائی به همراه الله ﻷمیباشد که متعلق به قلوب مشرکین است که معبودشان را صفت الوهیت دادهاند، درحالیکه این صفت جز برای الله ﻷجایز نیست، آشکار میگردد» [۴۰۶].
در حدیثی که امام بخاری و مسلم از انس بن مالک سروایت کردهاند آمده است که رسول الله جفرمودند: «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِیهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِیمَانِ: أَنْ یَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ یُحِبَّ المَرْءَ لاَ یُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ، وَأَنْ یَكْرَهَ أَنْ یَعُودَ فِی الكُفْرِ بَعْدَ أَنْ أَنْقَذَهُ اللَّهُ مِنْهُ كَمَا یَكْرَهُ أَنْ یُقْذَفَ فِی النَّارِ» [۴۰۷]. «کسی که این سه خصلت را داشته باشد، شیرینی ایمان را میچشد، یکی اینکه: الله و رسولش را از همه بیشتر دوست داشته باشد؛ دوم اینکه: محبتش با هرکس به خاطر الله ﻷباشد؛ سوم اینکه: پس از اینکه الله ﻷوی را از کفر نجات داده، برگشتن به سوی کفر برای وی همچون رفتن در آتش ناگوار باشد».
شیخ الاسلام میگوید: «رسول الله جخبر دادند که هرکس این سه خصلت را داشته باشد، شیرینی و حلاوت ایمان را میچشد، چرا که وجود حلاوت برای چیزی، محبت نسبت به آنرا به دنبال دارد، بنابراین هرکس چیزی را دوست داشته و بدان تمایل داشته باشد، هرگاه مقصودش حاصل گردد، به سبب آن حلاوت و لذت و شادی و سرور را مییابد. و لذت امری است که به دنبال حصول و دستیابی به محبوب حاصل میگردد». [۴۰۸]
بنابراین ارتباط میان این دو محبت، ارتباطی شرعی و محکم و استوار و جدا نشدنی میباشد. لذا هرآنکه ادعا کند که الله ﻷرا دوست دارد و در عین حال رسول الله جرا دوست ندارد، این اعتقادش باطل میباشد. و هرکس رسول الله جرا دوست داشته باشد و الله ﻷرا دوست نداشته باشد، همچنین این اعتقادش باطل و فاسد میباشد. الله ﻷمیفرماید: ﴿ قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤ ﴾[التوبة: ۲۴] «بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیله شما و اموالی که فراچنگش آوردهاید و بازرگانی و تجارتی که از بیبازاری و بیرونقی آن میترسید و منازلی که مورد علاقه شما است، اینها در نظرتان از الله و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد، در انتظار باشید که الله کار خود را میکند (و عذاب خویش را فرو میفرستد). الله کسان نافرمانبردار را (به راه سعادت) هدایت نمینماید».
قاضی /میگوید [۴۰۹]: «این آیه در تشویق و تذکر در باب محبت رسول الله جو به عنوان دلیل و حجتی در لزوم محبت رسول الله جو وجوب فرضیت آن و اهمیت و جایگاه آن و استحقاق رسول الله جبرای آن کافی میباشد. چرا که الله ﻷکسی را که مال و اهل و فرزندانش را بیشتر از الله و رسولش جدوست داشته باشد، توبیخ و سرزنش کرده و نیز آنها را تهدید کرده و وعید داده و فرموده: ﴿ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ ﴾و سپس در پایان آیه، آنها را فاسق خوانده است و آنها را آگاه فرموده که ایشان از کسانی هستند که گمراه شده و الله ﻷآنها را هدایت نکرده است.
از روشنترین دلایل بر وجوب محبت رسول الله جحدیثی است که امام بخاری از ابوهریره سروایت کرده است که رسول الله جفرمودند: «فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ» [۴۱۰]«سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست کسی از شما مومن نمیباشد تا زمانیکه من نزد او از پدر و فرزندش محبوبتر باشم».
و در صحیح از انس روایت شده که رسول الله جفرمودند: «لاَ یُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» [۴۱۱]. «کسی از شما نمیتواند مومن واقعی باشد، تا اینکه من نزد او از پدر و فرزند و همهی مردم محبوبتر باشم».
در این حدیث پدر و فرزند مخصوصا ذکر شدهاند چرا که آنها عزیزترین مخلوقات الله ﻷبرای هر انسانی میباشند، بلکه چه بسا از خود اشخاص برایشان محبوبتر باشند. و این مساله تاکیدی بر آن میباشد که واجب است رسول الله جنزد هر انسانی محبوبتر از هر حبیب و عزیزی از میان بشریت باشد» [۴۱۲].
معنای این حدیث آن است که محبت رسول الله جاز لوازم و واجبات ایمان میباشد. بگونهای که ایمان بدون آن محقق نمیگردد و نیز مومن بدون آن، مستحق اسم ایمان نمیباشد. و نفی ایمان که در حدیث ذکر شده است، اگر این محبت، محبتی راجح و برتر از محبت نسبت به غیر آن نباشد، نفی کمال ایمان واجب میباشد. بگونهای که اگر این محبت با این صفت، موجود باشد، دلیلی بر کمال ایمان از جهت محبت نسبت به رسول الله جدر کسی که بدان متصف است، میباشد. اما اگر این محبت با صفت ترجیح آن نسبت به هر محبت دیگری، وجود نداشته باشد، آنکه متصف بدان باشد در معرض وعید الله ﻷمیباشد چرا که وی بدون آن محبت، در واقع واجبی از واجبات ایمان را رها کرده و از آن رویگردانده است [۴۱۳].
بنابراین از کمال ایمان آن است که رسول الله جنزد بنده محبوبتر از پدر و فرزند و همه مردم باشد. بلکه این کمال حاصل نمیگردد مگر اینکه محبت رسول الله جنزد وی از محبت انسان نسبت به خودش، بیشتر باشد، همانطور که در حدیثی که امام بخاری روایت کرده، آمده است که عمر بن خطاب سگفت: یا رسول الله، شما نزد من از هر چیز جز خودم، محبوبتر هستید. پس رسول الله جفرمودند: «لاَ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَیْكَ مِنْ نَفْسِكَ».«خیر، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست تا وقتی که من نزد تو محبوبتر از حب تو نسبت به خودت نباشم (ایمانت کامل نمیباشد)». پس عمر سگفت: سوگند به الله ﻷ، اکنون شما در نزد من محبوبتر از خودم هستید. رسول الله جفرمودند: «الآنَ یَا عُمَرُ»«اکنون ای عمر( ایمانت کامل شد)» [۴۱۴].
بنابراین، محبت درحقیقت ذات و اصل و اساس تکالیف و امانتی سنگین میباشد. چرا که آنکه دوست میدارد، در واقع مطیع کسی است که او را دوست دارد و بدین ترتیب آنکه در محبتش با الله و رسولش جصادق است در واقع کسی است که آنچه را الله ﻷو رسولش جدوست دارند، دوست میدارد، اگرچه آن چیز مخالف با هوی و خواستهها و خواهشات وی باشد. و نیز نسبت به آنچه الله و رسولش جبدان بغض و کراهیت دارند، بغض و کراهیت دارد، گرچه هوی و خواستهها و خواهشات نفسانی وی بدان متمایل باشد؛ و نیز الله و رسولش جنزد وی از هر چیزی غیر از آنها محبوبتر میباشد.
علما به منظور آگاهی از محبت رسول الله جعلاماتی دیگر را نیز ذکر کردهاند که مهمترین آنها عبارتند از [۴۱۵]:
۱- محرومیت از دیدار رسول الله جنزد وی از محرومیت از هر چیز دیگری از اغراض و اهداف دنیوی، سختتر باشد. بدین معنا که اگر به طور مثال، در بین دیدار رسول الله جو اینکه در این راه هر چیز مهمی از اغراض و اهداف دنیوی را از دست بدهد، مخیر گردد، دیدار محبوبش را اختیار کرده و ترجیح دهد، گرچه در این راه بهترین و مهمترین اغراض و اهداف دنیوی را از دست بدهد.
۲- تمنای حضور در زمان حیات رسول الله جرا داشته باشد تا اینکه مال و جانش را به خاطر او ببخشد.
۳- اوامرش را انجام داده و از نواهیاش پرهیز و اجتناب ورزد.
۴- سنتش را نصرت کرده و از شریعتش دفاع کند.
از والاترین نمونههای محبت نسبت به رسول الله جآن است که مردی نزد رسولالله جآمده و گفت: یا رسول الله، تو نزد من از خودم هم محبوبتری و نیز از پدرم برایم محبوبتری. براستی هرگاه در خانهای هستم و ذکر تو به میان میآید، توان صبر کردن ندارم تا اینکه آمده و به تو نگاه کنم. و هرگاه یادآور مرگ خود و شما میشوم، میدانم که هرگاه تو وارد بهشت شوی همراه پیامبران به درجات بالای بهشت منتقل میشوی و هرگاه من وارد بهشت شوم، میترسم از اینکه تو را نبینم. رسول الله جپاسخی به وی ندادند تا اینکه جبرئیل با این آیه نازل شد: ﴿ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا ٦٩ ذَٰلِكَ ٱلۡفَضۡلُ مِنَ ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ عَلِيمٗا ٧٠ ﴾ [۴۱۶][النساء: ۶۹-۷۰] «و کسی که از الله و پیامبر (با تسلیم در برابر فرمان آنان و رضا به حکم ایشان) اطاعت کند، او (در روز رستاخیز به بهشت رود و همراه و) همنشین کسانی خواهد بود که (مقرّبان درگاهند و) خداوند بدیشان نعمت (هدایت) داده است (و مشمول الطاف خود نموده است و بزرگواری خویش را بر آنان تمام کرده است. آن مقرّبانی که او همدمشان خواهد بود، عبارتند) از پیامبران و راستروان (و راستگویانی که پیامبران را تصدیق کردند و بر راه آنان رفتند) و شهیدان (یعنی آنان که خود را در راه الله فدا کردند) و شایستگان (یعنی سایر بندگانی که درون و بیرونشان به زیور طاعت و عبادت آراسته شد) و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند! این (منزلت بزرگی که به مطیعان فرمان الله و پیامبر داده میشود) موهبتی از سوی الله (برای ایشان) است و (خداوند باخبر از اعمال بندگان است و پاداش ایشان را به بهترین وجه میدهد و برای بندگانی که راه طاعت او میپویند و رضای وی میجویند) کافی است که الله آگاه باشد».
سخن در این مورد بسیار است؛ بر ما لازم است که به خود بازگشته و ببینیم که در محبت رسول الله جدر چه جایگاه و مقامی قرار داریم؟
[۴۰۵. ] - مجموع الفتاوی (۱۰/۶۴۹). [۴۰۶] فتح المجید (۳۳۷) مکتبه السنة المحمدیة بتحقیق حامدالفقی. [۴۰۷] أخرجه البخاری کتاب الإیمان باب حلاوة الإیمان (۱۶) ومسلم فی کتاب الإیمان باب بیان خصال من اتصف بهن وجد حلاوة الإیمان (۴۳، ۶۷). [۴۰۸] مجموع الفتاوی (۱۰/۲۰۵). [۴۰۹] الشفاء (۲/۲۰). [۴۱۰] أخرجه البخاری، کتاب الإیمان، باب حب الرسول من الإیمان (۱۴). [۴۱۱] أخرجه البخاری، کتاب الإیمان، باب حب الرسول من الإیمان (۱۵) ومسلم کتاب الإیمان، باب وجوب محبه رسول الله أکثر من الأهل والولد والوالد والناس أجمعین (۴۴، ۷۰). [۴۱۲] انظر: فتح الباری (۱/۵۹). [۴۱۳] محبة الرسول بین الاتباع والابتداع ص ۵۱. [۴۱۴] أخرجه البخاری، کتاب الأیمان والنذور، باب کیف کانت یمین النبی ج(۶۶۳۲). [۴۱۵] انظر: فتح الباری (۱/۵۸). [۴۱۶] أخرجه الطبرانی فی الأوسط (۴۷۷) والصغیر (۵۲) وأبونعیم فی الحلیة (۴/۲۰۸) وابن مردویه کما فی ابن کثیر (تفسیر النساء، ۷۰، ۶۹) والواحدی فی أسباب نزول (۳۳۸) من حدیث عائشة مرفوعا قال ابن کثیر: قال الضیاء: «لا أعلم بإسناد هذا الحدیث بأسًا» ونقل السیوطی فی الدر تحسین ضیاء المقدسی. وقال فی لباب النقول (النساء ۶۹): سنده لابأس به، وصححه العلامة الوادعی فی الصحیح المسند مما لیس فی الصحیحین وصححه کذلک الألبانی فی الصحیحة (۲۹۳۳).