حقیقت توحید

فهرست کتاب

از مقتضیات این محبت و حدود آن

از مقتضیات این محبت و حدود آن

غلو نکردن در مورد رسول الله جمی‌باشد. و غلو عبارت است از: تجاوز از حد بگونه‌ای که در حمد و ستایش چیزی و یا ذم آن، بگونه‌ای که مستحق آن نیست، افراط شود [۴۱۷].

واقعیت آن است که غلو کردن در حق رسول الله جتوسط برخی، آن‌ها را به حدی خطیر می‌رساند. بگونه‌ای که به ناحق خصوصیت‌های الوهیت و ربوبیت را به رسول‌الله جبخشیده و ایشان را با آن خصوصیات وصف می‎کنند. براستی الله بسیار برتر و بزرگوارتر است از آنچه ظالمان می‌گویند.

و بدین ترتیب گمان کرده‌اند که رسول الله جبا الله در آفرینش و تدبیر و تصرف و برطرف کردن ضرر و جلب منفعت و علم هر چیزی شریک می‌باشد.

حتی که یکی از شعرا به نام بوصیری در قصیده‌ی بُرده رسول الله جرا مخاطب قرار داده و می‌گوید [۴۱۸]:

یـا أكرم الخلق مـالی مـن ألوذ بـه
سواك عند حدوث الحادث العمم
ولن یضیق رسول الله جاهك بی
ذا الكـریم تجـلـی باسـم منتقـم
إن لم تكن فی معادی آخذا بیدی
فضـلا وإلا فقـل: یـا زلـة القـدم
فإن من جـودك الدنیـا وضرتـها
و من علومك علم اللوح و القلـم

«ای گرامی‌ترین آفریده‌ها، آنگاه که همه‌ی مصیبت‌ها سرازیر می‌شوند، جز تو به چه کسی پناه ببرم و هنگامیکه الله در قیامت بر مخلوقاتش خشم و غضب گرفت، یا رسول الله مقام تو بسیار والاست، در این هنگام من به تو پناه می‌آورم، چرا که یکی از اسامی الله منتقم می‌باشد. چنانچه در قیامت از روی فضل و مهربانی، مرا دستیگری ننمایی، قدمهایم می‌لغزد. دنیا و آخرت از سخاوت و بخشش تو هستند، آنچه در لوح محفوظ نگارش یافته، از دانسته‌های توست».

و نیز اینچنین در مورد اصحاب و یاران رسول الله جغلو می‌کند. و در این ابیات رسول الله جرا به اوصافی همچون الوهیت و ربوبیت وصف کرده است. که بدین صفات جز الله توصیف نمی‌گردد. و رسول الله جرا در زمان مصیبت‌ها و سختی‌ها، پناه و ملجأ خود قرار داده و سپس می‌گوید که دنیا و آخرت از فضل و بخشش رسول الله جمی‌باشد، بلکه علم رسول الله جرا محیط و مشمول بر هر چیزی وصف کرده است، حتی که علم لوح و قلم را جزئی از علوم رسول الله جقرار داده است. تعالی الله علوا کبیرا.

درحالیکه الله می‌فرماید: ﴿ أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٦٢ [النمل: ۶۲] «(آیا بت‌ها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده می‌رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می‌کند هرگاه او را به کمک طلبد و شما (انسان‌ها) را (برابر قانون حیات دائماً به طور متناوب) جانشین (یکدیگر در) زمین می‌سازد (و هر دم اقوامی را بر این کره خاکی مسلّط و مستقرّ می‌گرداند. حال با توجّه بدین امور) آیا معبودی با الله است؟! واقعاً شما بسیار کم اندرز می‌گیرید».

و نیز می‌فرماید: ﴿ يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا ١١٠ [طه: ۱۱۰] «الله می‎داند آنچه را که (مردمان) در پیش دارند و (در آخرت بدان گرفتار می‌آیند، و می‌داند) آنچه را که (در دنیا انجام داده‌اند و) پشت سر گذاشته‌اند، ولی آنان از (کار و بار و حکمت) آفریدگار آگاهی ندارند».

و همانطور که الله فرموده است، رسول الله جاز خودشان خبر داده‌اند: ﴿ قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨ [الأعراف: ۱۸۸] «بگو: من مالک سود و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که الله بخواهد و (از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شرّ، مالک و مقتدرم گرداند.) اگر غیب می‌دانستم، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم (چرا که با اسباب آن آشنا بودم) و اصلاً شرّ و بلا به من نمی‌رسید (چرا که از موجبات آن آگاه بودم. حال که از اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرّات بی‌خبرم، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود؟). من کسی جز بیم دهنده و مژده دهنده مؤمنان (به عذاب و ثواب الله) نمی‌باشم».

و احمد بن ادریس در یکی از درودهایش بر رسول الله جمی‌گوید [۴۱۹]: «پروردگارا، بر صاحب کتاب محفوظ و کسی که شخصیتش دارای تمام کمالات ذاتی است، عین وجود مطلق، جامع تمام قیودات و جزئیات، شکلی از آفرینش بشریت و دارای معانی الوهیت الهی، ذات غیبی و گواه اسماء و صفات، ناظر بر تمام اشیاء در کل جهان از تمامی کلیات و جزئیات، درود بفرست».

و دباغ می‌گوید [۴۲۰]: «بدان که اگر انوار تمام مخلوقات را از عرش و فرش و آسمان‌ها و زمین و باغها و حجاب‌ها و آنچه که بالا و زیر آن‌هاست، جمع کنی، تنها جزئی از نور محمد می‌باشند. و اگر تمامی نور محمد بر عرش قرار داده شود، عرش ذوب می‌گردد و اگر بر حجاب‌های هفتادگانه که بر روی عرش هستند، قرار داده شود، فرو می‌ریزند و اگر همه‌ی مخلوقات جمع شوند و این نور بزرگ بر آن‌ها قرار داده شود، همگی آن‌ها از هم فروریخته و خرد و نابود می‎شوند» [۴۲۱].

و همچون این توهمات و خیالات، در کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی و نیز در «الفتوحات المکیة» و «دلائل الخیرات» و... نیز بسیار می‌باشند. در این کتب نیز اقوالی می‌باشد که به سبب بزرگی و عظمت الله و منزه بودن رسول الله جاز آنچه به ایشان نسبت می‌دهند، نزدیک است قلوب از جای کنده شده و سرشت و طبیعت انسان فرو پاشد. همچون اینکه صاحب «النفحات القدسیة» از جانب الله بر او باد آنچه شایسته‌ی آن است، می‌گوید: «شان و جایگاه رسول الله جدر تمامی تصرفاتش همچون شان و منزلت الله می‌باشد. بگونه‌ای که برای محمد جاز جانب خودش چیزی نمی‌باشد، چرا که او ذاتا نوری از عین ذات الله می‎باشد» [۴۲۲].

بدین سبب بود که رسول الله جاز غلو و زیادهروی در مورد ایشان، با کلماتی صریح و روشن نهی کرده و در مورد آن هشدار دادند. همانطور که در حدیث انس بن مالک سآمده که مردی گفت: ای محمد، ای سید و سرور ما و فرزند بهترینمان. پس رسول‌الله جفرمودند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ عَلَیْكُمْ بِتَقْوَاكُمْ، وَ لَا یَسْتَهْوِیَنَّكُمُ الشَّیْطَانُ، أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ عَبْدُ اللهِ وَرَسُولُهُ، وَاللهِ مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِی فَوْقَ مَنْزِلَتِی الَّتِی أَنْزَلَنِی اللهُ» [۴۲۳]. «ای مردم، بر شماست که تقوای الهی را پیشه کنید، شیطان فریبتان ندهد، من محمد و پسر عبدالله، بنده‌ی الله و فرستاده‎ی او هستم. به الله سوگند، دوست ندارم که مرا بالاتر از مقام و منزلتی که الله به من داده، بالا ببرید».

و همچون این حدیث رسول الله جکه پدر و مادرم به فدایش باد، می‎فرمایند: «لاتُطْرُونِی، كَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى ابْنَ مَرْیَمَ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ، فَقُولُوا: عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ» [۴۲۴]. «در مدح و ستایش من افراط نکنید آن طور که نصاری درباره‌ی عیسی بن مریم افراط کردند، همانا من بنده‌ی الله هستند. پس بگویید: بنده‌ی الله و فرستاده‌ی او».

همچنین از عبدالله بن شخیر روایت است که گفت: همراه وفد بنیعامر نزد رسول الله جرفته و به ایشان گفتیم: تو سید ما هستی. رسول الله جفرمودند: «السَّیِّدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى»«سید، الله تبارک و تعالی می‌باشد». گفتیم: شما برترین ما و دارای بزرگ‌ترین قدر و منزلت در میان ما هستید. رسول الله جفرمودند: «قُولُوا بِقَوْلِكُمْ، أَوْ بَعْضِ قَوْلِكُمْ، وَلَا یَسْتَجْرِیَنَّكُمُ الشَّیْطَانُ». «آنچنان که در میان خود صحبت می‌کنید، (بدون مبالغه) سخن بگویید و شیطان فریبتان ندهد. (که بر سخن گفتن نسبت به آنچه جایز نیست، جری شوید)» [۴۲۵].

و نیز رسول الله جبر شخصی که به ایشان گفت: آنچه الله و شما بخواهید، این سخنش را انکار کرده و بدو فرمودند: «أجعلتنی لله ندا؟ قل ما شاء الله وحده». «آیا مرا شریک الله قرار می‌دهی؟ بلکه بگو: آنچه که تنها الله بخواهد» [۴۲۶].

آری، آن مقام عبودیت بود که رسول الله جبدان آراسته و استحقاق آنرا داشت که الله در بالاترین و برترین مقاماتش، با این صفت، یعنی صفت عبودیت او را تعریف و ستایش کرد. چراکه الله در مقام نازل شدن کتاب بر او و در مقام تحدی و مبارزه طلبی در برابر کفار که اگر می‎توانند مثل آنرا بیاورند، مدح و ستایش رسول الله جرا با صفت عبودیت همراه کرده‌اند. الله می‌فرماید: ﴿ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡكِتَٰبَ [الكهف: ۱] «حمد و سپاس خدائی را سزاست که بر بنده خود (محمّد) کتاب (قرآن) را فرو فرستاد».

و الله می‌فرماید: ﴿ وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا [البقرة: ۲۳] «اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده‌ایم، دچار شک و دودلی هستید».

و نیز در مقام دعوت با صفت عبودیت ایشان را مدح و ستایش فرموده‌اند. الله می‌فرماید: ﴿ وَأَنَّهُۥ لَمَّا قَامَ عَبۡدُ ٱللَّهِ يَدۡعُوهُ كَادُواْ يَكُونُونَ عَلَيۡهِ لِبَدٗا ١٩ [الجن: ۱۹] «(به من وحی شده است که) چون بنده الله (محمّد) بر پای ایستاد (و شروع به نماز و خواندن قرآن در آن کرد) و به پرستش خداوند پرداخت، کافران پیرامون او تنگِ یکدیگر ازدحام کردند».

و نیز در مقام اسراء، رسول الله جرا با صفت عبودیت مدح و ستایش کرده‌اند، الله می‌فرماید: ﴿ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا [الإسراء: ۱] «تسبیح و تقدیس خدائی را سزاست که بنده خود (محمّد پسر عبدالله) را در شبی از مسجدالحرام (مکه) به مسجدالاقصی (بیت المقدّس) برد».

هرگاه بنده عبودیتش را برای الله افزایش دهد، تقرب وی به الله افزایش می‌یابد و الله مقامش را بالا می‌برد، چرا که عبودیت برای الله ، ارجمندی و بلندی رتبه و مقام را به دنبال دارد. براستی که عبودیت برای الله عزت و شرف و بزرگی و جلال و افتخار و شکوه و عظمت می‌باشد. و هیچ مخلوقی همچون بنده و فرستاده‌ی الله ، محمد ج، کمال عبودیت برای الله را محقق نکرده است و رسول الله جمقام عبودیت و بندگی را از مقتضیات محبت و تعظیمشان قرار دادند، آنجا که فرمودند: «فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ، فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ، وَرَسُولُهُ».«من تنها بنده‌ی الله می‌باشم. پس بگویید: بنده‌ی الله و فرستاده‌ی او..».. پدر و مادرم به فدایش باد.

بنابراین بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است که بداند، بزرگداشت و تجلیل و احترام رسول الله جدر حقیقت آن است که حقوق الله و حقوق رسولش جرا بداند و نیز قدر و منزلت الله و قدر و منزلت رسول الله جرا بداند تا اینکه میان تجلیل و احترامی که مدار آن اتباع و پیروی است و غلوی که مدار آن بر ابتداع و بدعت نهادن است، تفاوت قائل شود.

و این از مهم‌ترین مسائل این باب می‌باشد.

علامه شنقیطی /در «اضواء البیان» می‌گوید: «بدان بر هر انسانی واجب است که میان حقوق الله که از خصوصیات ربوبیت او بوده و نسبت دادن آن‌ها به غیر او جایز نیست و میان حقوق مخلوقاتش مانند حقوق رسول الله ج، تفاوت و تمایز قائل شود، تا هریک را بر اساس آنچه رسول الله جبا آن آمده، در پرتو قرآن و سنت صحیح در جایگاه خود قرار دهد. و هرگاه این مساله را دانست، بایستی بداند که از حقوق مخصوص الله که از خصوصیت‌های ربوبیت او می‌باشد، پناه بردن بنده‌اش به سوی او به هنگام هجوم آوردن غم و اندوه‌هایی که جز الله کسی قادر به برطرف کردن آن‌ها نیست، می‌باشد. ﴿ أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ [النمل: ۶۲] «(آیا بت‌ها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده می‌رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می‌کند هرگاه او را به کمک طلبد».

و نیز اجابت درماندگان و برطرف کردن غم و اندوه از کسانی که متحمل آن هستند، از خصوصیت‌های ربوبیت می‌باشد، همانطور که الله این مساله را در آیات سوره‌ی نمل بیان فرموده‌اند. لذا بر تمامی ما مسلمانان لازم است که در این آیات قرآن تامل و تفکر کنیم و بر آنچه متضمن آن هستند معتقد بوده و بدانها عمل کنیم، تا بدین وسیله مطیع و فرمانبردار الله و رسولش جو از جمله کسانی باشیم که حق تعظیم الله و رسولش جرا به جا آورده‌ایم. چراکه بزرگ‌ترین انواع تعظیم و تجلیل و احترام به رسول الله جاتباع و پیروی و اقتدای به ایشان در اخلاص در عبادت برای الله می‌باشد. چرا که اخلاص در عبادت برای الله ، درحقیقت آن چیزی است که رسول الله جآنرا انجام داده و بدان امر فرموده است. الله متعال می‌فرماید: ﴿ قُلۡ إِنِّيٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ١١ [الزمر: ۱۱] «بگو: به من فرمان داده شده است به اینکه الله را بپرستم و پرستش را (از هر گونه شائبه کفر و شرک و ریا، پالوده و زدوده سازم و) خاصّ او کنم».

چرا که قرار دادن حق و حقوقی که مختص خالق بوده و در واقع از خصوصیت‌های ربوبیت می‌باشند، برای رسول الله جیا غیر ایشان همچون کسانی که معروف به زهد و تقوا و پارسایی می‌باشند، موجب خشم و غضب الله و رسول الله جو هرآنکه حقیقتا از رسول الله جتبعیت می‌کند، می‌باشد. و بدیهی است که رسول الله جو هیچیک از اصحاب گرامیشان بدین اعمال امر نفرموده و بلکه آنچه بدان امر فرمودند، آنچیزی بوده که الله به امر کردن بدان دستور داده‌اند.

بنابراین بر تمامی ما مسلمانان لازم است که از خواب جهل بیدار شده و در برابر پروردگارمان با امتثال اوامر و اجتناب از نواهی و اخلاص در عبادت، او را تعظیم کنیم. و نیز بر تمامی ما مسلمانان لازم است که تجلیل و تکریم و احترام رسول الله جرا به جا آوریم، آن هم با اتباع و پیروی از رسول الله جو اقتدای به ایشان در تعظیم الله و اخلاص برای او جلجلاله و اقتدای به رسول الله جدر هرآنچه با آن آمده و عدم مخالفت و نافرمانی از ایشان و انجام ندادن کوچکترین عملی که در آن عدم احترام و تجلیل احساس شود، همچون بالا بردن صدا در نزدیک قبر ایشان و مقدم داشتن حکم دیگران بر حکم او که در این مساله اولین آنچه داخل می‌باشد، تشریع آنچه الله بدان اجازه نداده و تحریم آنچه الله و رسولش جحرام نکرده‌اند و نیز تحلیل آنچه الله و رسولش جحلال نکرده‌اند، می‌باشد؛ چرا که حرامی نیست جز آنچه الله و رسولش جحرام گردانیده‌اند و نیز حلالی نیست مگر آنچه الله و رسولش جحلال کرده‌اند و نیز دینی جز آن دینی که الله و رسولش جتشریع کرده‌اند، نمی‌باشد.

بنابراین بر مسلمانان واجب است که احترام و تکریم و تجلیل پیامبرشان جرا مطابق با آنچه با آن آمده، به جا آورند و آنچه را که برخی حب و تعظیم و احترام و تکریم می‌نامند و درحقیقت دوری از حق و حقیقت و هتک حرمتهای الله و رسولش جمی‌باشد ترک کنند. الله می‎فرماید: ﴿ لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٢٣ وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ نَقِيرٗا ١٢٤ [النساء: ۱۲۳-۱۲۴] «(جزا و پاداش و فضیلت و برتری) نه به آرزوهای شما و نه به آرزوهای اهل کتاب است. هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده می‌شود و کسی را جز الله یار و یاور خود نخواهد یافت (تا او را کمک کند و از عذاب الله محفوظ گرداند). کسی که اعمال شایسته انجام دهد و مؤمن باشد - خواه مرد و خواه زن - چنان کسانی داخل بهشت می‌شوند و کمترین ستمی بدانان نمی‌شود».

و بدان که عدم احترام به رسول الله جبا پایین آوردن شان و منزلت و جایگاه ایشان یا تنقیص و استخفاف و سبک شمردن یا استهزاء و تمسخر به ایشان، ارتداد از اسلام و کفر به الله می‌باشد. الله در مورد کسانی که رسول الله جرا در غزوه‌ی تبوک مورد استهزاء و تمسخر قرار دادند، زمانیکه شتر رسول الله جگم شد، می‌فرمایند: ﴿ وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ [۴۲۷][التوبة: ۶۵-۶۶] «اگر از آنان (درباره سخنان ناروا و کردارهای ناهنجارشان) بازخواست کنی، می‌گویند: (مراد ما طعن و مسخره نبوده و بلکه با همدیگر) بازی و شوخی می‌کردیم. بگو: آیا با الله و آیات او و پیامبرش می‌توان بازی و شوخی کرد؟! (بگو: با چنین معذرت‌های بیهوده) عذرخواهی نکنید. شما پس از ایمان آوردن، کافر شده‌اید».

پروردگارا بر پیامبرمان و حبیب و دوستمان محمد جسلام و درود و برکت فرست، و پاداشی بهتر از پاداشی که به هر پیامبری در برابر قومش دادی، عطا کن. و التزام به سنتش را بر ما روزی کن و ما را بر حوضش وارد گردان و در زیر پرچم او حشر بگردان و ما را با او در باغ‌های پر از نعمت بهشت جمع بگردان. براستی که تو ولی این امر و عهدهدار آن هستی و بر هر چیزی قادر و توانا می‌باشی.

[۴۱۷] انظر: اقتضاء الصراط المستقیم لابن تیمیة (۱/۲۸۸، ۲۸۹) ط الریاض ۱۴۰۴هـ. [۴۱۸] دیوان البوصیری تحقیق محمد سید کیلانی (ص:۲۰۰) ط الحلبی - مصر (محبة الرسول) ص: ۲۵۱، ۲۵۰. [۴۱۹] احمد بن ادریس صاحب طریقه‌ی احمدیه ادریسیه است که در مغرب و سودان و دیگر بلاد منتشر می‌باشد. له مجموعه احزاب و اوراد و رسائل (۶۲). [۴۲۰] دباغ، همان عبدالعزیز بن مسعود معروف به دباغ می‌باشد. صوفی از اهل فاس در مغرب می‌باشد. [۴۲۱] هذه هی الصوفیة: عبدالرحمن الوکیل ص ۷۸، ط الرابعة، دارالکتب العلمیة. [۴۲۲] النفحات القدسیة فی شرح الصلوات الأحمدیة الإدریسیة، محمد بهاء الدین البیطار، طبع دارالجیل، بیروت، ص ۹. [۴۲۳] أخرجه أحمد (۳/۱۵۳، ۲۴۱ و۲۴۹) والنسائی فی الکبری (۱۰۰۷۸) وعبد بن حمید فی المنتخب (۱۳۰۹) وابن منده فی التوحید (۲۷۸) من حدیث انس وصححه العلامة الألبانی فی الصحیحة (۱۰۹۷) و(۱۵۷۲). [۴۲۴] أخرجه البخاری فی کتاب أحادیث الأنبیاء باب قوله تعالی: ﴿وَٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَرۡيَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَكَانٗا شَرۡقِيّٗا ١٦(۳۴۴۵) من حدیث عمر بن الخطاب. [۴۲۵] أخرجه ابوداود، فی کتاب الأدب، باب فی کراهیة التمادح (۴۸۰۶) وأحمد (۴/۲۵) وقال الحافظ فی الفتح: رجاله ثقات، وقد صححه غیر واحد (۵/۱۷۹، الفتح) وصححه الألبانی فی صحیح الجامع (۳۵۹۴). [۴۲۶] أخرجه البخاری فی الأدب المفرد (۷۸۳) واحمد (۱/۲۱۴، ۲۲۴، ۲۸۳، ۳۴۷) وابن ماجه فی کتاب الکفارات (۲۱۱۷) والنسائی فی عمل الیوم واللیلة (۹۹۵) وحسنه الألبانی فی الصحیحة (۱۳۹). [۴۲۷] انظر: أضواء البیان باختصار (ص ۶۱۴- ۶۲۵) مکتبه ابن تیمیه.