مقررات اقامهی حجت بر جاهل
اقامهی حجت بر جاهل مخالف، دارای قوانین و مقرراتی است از آن جمله:
۱- آن جاهل مخالف برای جهلش عذر داشته باشد؛ و حالت آن هم این است که دفع نمودن جهلی که وی به سبب آن، به مخالفت با (موضوعی در) شرع و دین گرفتار شده است، ممکن نباشد...!
اما اگر جهلش ناشی از عجز و ناتوانی نباشد یا به سبب عجز و ضعفی باشد که صاحبش امکان دفع آنرا داشته باشد، ولی این کار را نکند، (چنین فردی) از جملهی آن کسانی نیست که برای جهلشان صاحب عذر هستند و اگر مرتکب کفر بواح هم گردد، برای تکفیر وی نیازی به اقامهی حجت نیست؛ چون حجت و دلیل بر وی عرضه شده، اما او آنرا نخواسته و تحرکی هم از خود نشان نداده است.
۲- اقامهی حجت شرعی بر جاهل مخالف باید با ارائهی معلومات شرعی صحیح صورت بگیرد، بگونهای که سبب از بین رفتن مواد جهلی شود که وی به علت آن با شرع در افتاده است.
به عنوان مثال: اگر کفر او به خاطر حلال شمردن شراب باشد، اما بیان شرعی و دینی دربارهی حرام بودن زنا و ربا و... به وی ارائه گردد، اقامهی حجت شرعی در مورد او صورت نگرفته است مگر آن که بیان و حجت شرعی لازم در مورد حرام بودن شراب به او رسانده شود؛ چون بیان (دلایل) حرام بودن زنا، ناتوانی وی را در ندانستن حرام بودن شراب، از بین نمیبرد.
۳- شرط است که اقامهی حجت شرعی بر شخص جاهل با زبانی که آنرا میفهمد و مقصود آنرا به خوبی در مییابد، صورت گیرد، اما شرط نیست که به آن قانع شود، چون دریافت بیان (شرعی و دینی) چیزی است که شرط میباشد و قناعتی که سبب التزام وی شود، چیز دیگری است که شرط نیست.
۴- مسألهی مهم در اقامهی حجت آن است که فرد جاهل (دلایل را) با زبانی که مقصود آنرا به خوبی میفهمد دریافت کند، بدون در نظر گرفتن وسیلهی انتقال این معلومات شرعی و دینی که به واسطهی آن، جهلش برطرف میگردد.
و ممکن است که این وسیلهی حامل اقامهی حجت: کتاب، مجله، رادیو، سایتهای اینترنتی، داعیان دین و... باشد.
شرط مهم در این وسیله آن است که حاوی معلومات شرعی صحیح باشد و جهل جاهل را (به موضوعی که به آن آگاهی ندارد) برطرف نماید؛ اما برای اقامه کنندهی حجت، شرط نیست که عالم و مجتهد اصولی باشد، آنگونه که مرجئههای زمانه بر اساس عقل و هوسهای خویش، آنرا (به عنوان شرطی برای اقامه کنندهی حجت) واجب شمردهاند.
ولی اگر گفته شود: آگاهی اقامه کنندهی حجت در موضوعی که میخواهد بر جاهل مخالف اتمام حجت کند، لازم و ضروری است، گفتهی حق و درستی است؛ چون کسی که به چیزی جهل داشته باشد همانند آن است که آنرا ندانسته باشد و کسی که چیزی ندارد، نمیتواند آنرا به دیگران ببخشد.
۵- برای اقامهی حجت شرعی بر کافر اصلی (یهودی و مسیحی) که قبلاً پیام و انذار رسول الله جبه او ابلاغ نشده، تنها کافی است که این عبارت را بشنود: محمد جفرستادهی خدا به سوی جهانیان است و به شهادت و گواهی دادن به «لا إله إلا الله» دعوت میکند. اگر این عبارت، با زبانی که آنرا میفهمد به او رسانده شود، بر وی اقامهی حجت صورت گرفته است. و اگر پس از این ابلاغ، آنرا نپذیرد یا از آن روی بگرداند یا در پذیرش آن سستی ورزد، عذر به جهل نخواهد داشت و در دنیا و آخرت کافر محسوب میشود و در صورتی که بر همین «کفر» بمیرد دچار وعید (و عذاب آخرت) میگردد و بر وی گواهی کفر هم داده میشود.
و دلیل ما بر آنچه بحث نمودیم، این فرمودهی رسول الله جاست که میفرماید: «وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ، لَا یَسْمَعُ بیأَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ یَهُودِیٌّ، وَلَا نَصْرَانِیٌّ، ثُمَّ یَمُوتُ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ، إِلَّا كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ» [۲۵۰]. «سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، هرکس در این امت (امت دعوت)، چه یهودی و چه مسیحی، که خبر مبعوث شدن من به او برسد، سپس بمیرد و به آنچه با آن فرستاده شدهام، ایمان نیاورده باشد، داخل جهنم میشود».
بنابراین، حدیث فوق بر این دلالت میکند که هرکس «لا إله إلا الله محمد رسول الله» را بشنود و به آن ایمان نیاورد برای همیشه وارد جهنم میشود.
۶- اما عبارت و جملهای که به وسیلهی آن بر مسلمانان جاهل اقامهی حجت میشود، با توجه به نوع مخالفتی که در آن افتاده است و طبق موقعیت جاهل و شبهاتی که در محیط زندگی او رواج دارد، فرق میکند؛ مثلاً امکان دارد با عباراتی یا حدیثی یا آیهای، علیه مخالفت (یک مسلمان جاهل) اقامهی حجت نمود (و جهل او را برطرف کرد) و مخالفتهای دیگری هست که اتمام حجت آن نیازمند شرح و بیان و تفصیل بیشتری میباشد و چه بسا با توجه به نوع شبهات و میزان مخالفات، به مناظرهها و مراجعات زیادی نیاز پیدا کنند.
همچنین مخالفتهایی وجود دارند که کفر در آن سری و آشکار نیست. (و به خاطر ایهاموار بودن) میتوان آنرا به چند صورت معنی و تأویل نمود... در اینگونه حالتها، لازم است که مقصود صاحب (و گویندهی) آن مراعات گردد و دقت شود که آیا منظور و مقصود او، صورت کفر آمیز بوده است یا نه؛ و به ویژه اگر این مخالفتهای غیر صریح از کسانی که مشهور به علم و اجتهاد و دارای سابقهی جهاد و محنت و ابتلاء در راه دین هستند، سر زده باشند؛ شایسته است که در حق چنین افرادی، دایرهی تأویل را گسترش دهیم و مقصود و دیدگاه آنان را مراعات نماییم و در آغاز و قبل از دادن هرگونه حکم در مورد ایشان، لازم است که ببینیم چه چیزی آنها را وادار به (چنین) مخالفتی کرده است.
توجه داشته باشید که اینگونه مراعات نمودن، در حق کسی که کفر بواح و آشکار از وی سر زده است، جایز نمیباشد [۲۵۱].
[۲۵۰] رواه مسلم (۱۵۳). [۲۵۱] پایان نقل از کتاب شروط لا إله إلا الله (مترجم).