حقیقت توحید

فهرست کتاب

مقدمه‌ی چاپ چهارم

مقدمه‌ی چاپ چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و ستایش برای پروردگار جهانیان است، ستایشی که شایسته وجه و بزرگی و پادشاهی‌اش است، چه که وصف کنندگان نمی‌توانند وصف جلال و عظمتش را بکنند و نمی‌توانند به کنه عظمت و بزرگی‌اش پی برند و دانشمندان و علما و اندیشمندان در برابر قدرت او اظهار عجز می‌کنند. داناترین خلق به حق جلاله او را چنین وصف کرده و می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَا یَنَامُ، وَلَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَنَامَ، یَخْفِضُ الْقِسْطَ وَیَرْفَعُهُ، یُرْفَعُ إِلَیْهِ عَمَلُ اللَّیْلِ قَبْلَ عَمَلِ النَّهَارِ، وَعَمَلُ النَّهَارِ قَبْلَ عَمَلِ اللَّیْلِ، حِجَابُهُ النُّورُ لَوْ كَشَفَهُ لَأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَیْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ» [۱]«براستی که الله متعال نمی‌خوابد، و برای او شایسته نیست که بخوابد، ترازوی اعمال را بالا و پایین می‌آورد، عمل شب قبل از عمل روز و عمل روز قبل از عمل شب به سوی او بلند می‌شود. حجاب او نور است، اگر آنرا آشکار نماید، انوار وجه او تا آنجا که بینایی اوست، از خلقتش را می‌سوزاند».

حمد و ستایش او را می‌گوییم حمد و ستایشی بسیار والا، طاهر و پاک و مبارک به تعداد آفریدگان و کلماتش و به پُری آسمان‌ها و زمینش و به وزن عرش و به مقدار رضایتش؛ و شهادت می‌دهم که هیچ معبود به حقی جز الله نیست، یکتاست و شریکی برای او نیست. صاحب رحمت و بخشندگی و صاحب قدرت و بصیرت و توانایی است، واحدی یکتاست، یگانه‌ای بی‌نیاز است که نزاده و زاده نشده است و کسی همتا و همگون او نمی‌باشد. پادشاهی و حمد و ستایش برای اوست، برای او همانند و متضادی نیست، از شبیه و نظیر منزه است، هیچ معبود به حقی جز او نیست و بازگشت به سوی اوست.

تبیین کرده و روشن گردانیده و برگزیده و اختیار کرده، مخلوقات را خلق کرده و از خلائق انبیاء را برگزیده و از انبیاء رسولان را برگزیده و از رسولان، پیامبران اولی العزم نوح، ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین و از میان پیامبران اولوالعزم دو خلیل ابراهیم و محمد صلی الله علیهما والسلام را برگزیده و از میان دو خلیل پیامبرمان محمد جرا برگزیده و او را بر همه‌ی عالمیان برتری داده است و به منظور گرامیداشت او، امتش را سید و سرور همه‌ی امت‌ها و گذشتگان قرار داده و آن‌ها را با وظیفه‌ی دعوت که وظیفه‌ی انبیاء و رسولان است، گرامی داشته است. و شهادت می‌دهم که محمد جبنده و فرستاده‌ی اوست و کسی است که او را برگزیده و خلیل خود قرار داده و او امانت را ادا کرده و رسالت را تبلیغ کرده و امت را نصیحت کرده و پروردگارش را بندگی نموده تا اینکه ندای او را لبیک گفته است. و در راه او جهاد کرده تا اینکه منادی او را اجابت کرده و در طول روزها و شب‌های زندگی، غمگین و اندوهگین حرکت کرده و بر آتش کید و مکر و ستم گام نهاده و خواستار هدایت گمراهان به مسیر حق و ارشاد و راهنمایی افراد سرگردان و حیران بوده است، حتی که جاهل را تعلیم داده و کج و معوج را راست گردانیده و خائف را امان داده و نگران را آرام ساخته و نورانیت حق و خیر و ایمان را نشر داده است، همان طور که خورشید نورش را در زوایای مختلف منتشر می‌کند.

پیشانی‌اش همچون ماه بود که هرگاه شادمان می‌شد پرتو افشانی می‌کرد و دریا در دست راستش بود که هرگاه از او سوال می‌شد: از گوشه‌ای از آن جوابش را به سوال کننده می‌بخشید. حنیفیت، دین قائم و استوار و برگزیده‌ی او بود. بشارت دهنده و بیم دهنده و چراغی فروزنده و نورانی و صاحب بهترین مقام در میان انبیاء بود، نیکوترین سخن را از میان انبیاء داشت، قطعه‌ی تمام کننده‌ی آن‌ها بود و شیرینی و مسک پایانشان. ریشه کن کننده‌ی قید و بندها و زنجیرها بود، دعوت کننده‌ی به بهترین اقوال و برترین اعمال و صادق‌ترین احوال بود.

الله او را با هدایت و دین حق در نزدیکی قیامت، بشارت دهنده‌ای بیم دهنده و به عنوان دعوت کننده‌ای به سوی الله طبق فرمان او و به عنوان چراغی تابان فرستاد و رسالت را با او به پایان رسانید و جاهلان را به وسیله او تعلیم داد و آن‌ها را به وسیله او از گمراهی به سوی روشنایی هدایت کرد و با او چشمانی کور و گوش‌هایی کر و قلوبی غلف و در پرده را فتح کرد. الله او را در زمان فترت رسولان فرستاد و با او ملتی کجرو را هدایت کرد و حجت روشنگر را آشکار نمود که زمین در اثر دعوتش پس از تاریکی، نورانی گشت و با آن قلوب را پس از اختلاف و چند دستگی، گرد هم آورد. الله او را فرستاد درحالیکه مردم دو دسته بودند، کسانی که مورد غضب و خشم خداوند بودند و دسته دیگر گمراهان غالی و افراطی. که او با دین وسط و میانه آمد و از کجروی‌ها و تجاوز از حدود، بر حذر داشت و ما را با حجتی که شب آن همچون روز است و جز هلاک شده، از آن منحرف نمی‌شود ترک نمود.

پس پروردگارا او را از ما راضی بدار، رضایتی بهتر از آنچه که پیامبری را از امتش و رسولی را از دعوت و رسالتش راضی گردانیدی. پروردگارا به او و خاندان پاکش و اصحاب خوش یمن و با برکتش و بر هر کسی که بر هدایتش می‌باشد و به سنت او عمل می‌کند و کسانی که تا روز قیامت از او پیروی می‌کنند، سلام و درود و شرف و مجد و بزرگی فرست.

اما بعد؛ حق همراه ما و باطل با غیر ماست، لیکن ما به خوبی به این حق شهادت و گواهی نداده‌ایم، شهادتی عملی در حیطه‌ی واقعیتی که در آن هستیم و نیز به خوبی و به درستی این حق را بر اهل زمین تبلیغ نکرده‌ایم و درحالیکه باطل با غیر ماست، اما به خوبی توانسته تلبیس کرده و حق را همچون لباسی بر باطل بپوشاند و از آنجا که رسیدن به حق شایسته است به خوبی توانسته رسیدن به باطل را نیکو جلوه دهد!!

در این هنگام است که حقی که در نزد ماست، منزوی شده و ضعیف گردید، گویا که مغلوب شده است و آنچنان باطل بلند شده و نقش و نگار گرفته که گویا غالب شده است.

در اینجاست که ما به خاطر حقمان که ضعیف و منزوی شده و باطلی که بلند شده و نقش و نگار گرفته دردمند می‌شویم که از این دردمان به دو صورت که سومین حالتی برای آن نیست، تعبیر می‌کنیم. یا اینکه دردمان را سرکوب کرده و به صورت سلبی با آن برخورد می‌کنیم و اینگونه آنرا نشان می‌دهیم، که در اینصورت بر ناامیدیمان شکست نفسی را نیز اضافه کردهایم و از جامعه و عالم کنارهگیری کرده و عزلت می‌گزینیم و یا اینکه دردمان را به صورت متشنج و منفعل و هیجان زده و گاهی با خون نشان می‎دهیم، که بدین گونه بار دیگر حق را زیانمند می‎کنیم گرچه با این روش در پی دفاع و حمایت از حق باشیم، چرا که اهل زمین در این هنگام و با دیدن این روش برخاسته از هیجان، بر بغض و عداوت و ترسشان نسبت به حقی که همراه ماست افزوده و بر باطلی که همراه آن‌هاست اصرار ورزیده و بر یاری آن می‌افزایند. درحالیکه بسیار آسان است که منهجی نظری در توحید و یکتاپرستی تقدیم کنیم. لیکن این منهج مادامیکه آغازگر تحول و تغییری در منهج و روش زندگی و حیات مسلمانان نباشد و در واقعِ عملی و منهج زندگیشان اثرگذار نباشد و در دنیای مردم از نظر علمی و عقلی و عملی و عقیدتی و عبادی و اخلاقی و رفتاری درخشش پیدا نکند و تنها همچون سایه‌ی جوهر بر ورق باشد و تنها مجرد کلمات زیبایی باشد که آن‌ها را تکرار کنیم، اوضاع و احوال اینگونه خواهد بود تا اینکه اصحاب حق آنرا بگونه‌ای صحیح و سالم به اهل زمین تبلیغ کنند.

در اینجاست که عظمت رسول الله جمتجلی می‌گردد که توانست برای تحقق توحید دولت و حکومتی از جوان‌هایی پراکنده در وسط صحرایی که جهل و شرک در آن موج می‌زد، اقامه کند و آن بنایی بلند و سربرافراشته می‎باشد که هیچ بنایی در هیچ زمانی بر حسب فاصله‌ی زمانی کوتاهی که این بنای بلند شکل گرفت، مطلقاً به طول آن نمی‌رسد. در آن روز رسول الله جبرای چاپ ده‌ها هزار نسخه از عقیده‌ی توحید برخاست، لیکن رسول الله جکه پدر و مادر و جانم به فدایش باد، این عقیده را با جوهر بر صفحات چاپ نکرد و بلکه آن‌ها را بر صفحه‌های قلوب اصحابش با مدادی از تقوا و هدایت و نور گماشت، که بدین سبب با علم و عمل و دعوت و ابلاغ حق بدان گواهی دادند.

آنچه در حال حاضر امت بدان نیازمند است، محقق کردن توحید و شهادت بر آن، در واقعیتی که در آن به سر می‌برد، می‌باشد. تا اینکه از زمره دعوتگران به سوی این توحید خالص برای اهل زمین باشند. وگرنه چه کسی برای دعوت بشریتی که از توحید گمراه شده و از آن فاصله گرفته می‌باشد؟ چه کسی نجات دهنده‌ی این بشریت از غرق شدن در تنگنا و لجنزار شرک می‌باشد؟ چه کسی برای این بشری که علی رغم فراوانی نورها در تاریکی زندگی می‎کند، ناصح و خیر خواه می‌باشد؟ چه کسی به فکر بشریتی باشد که همچون مستان، هذیان می‌گویند و همچون مجنونان می‌خندند و همچون نیزه‌ها درحالت سقوط بوده و از درد رنج می‌کشند و در جستجوی هر چیزی هست درحالیکه در حقیقت مالک هر چیزی می‌باشد، لیکن زمانیکه از منهج و شریعت الله منحرف شده، همه چیز را گم کرده است؟!! چه کسی نور را برای کسانی که در تاریکی زندگی می‌کنند، هدیه کند، آیا جز کسانی که قلوبشان با نور توحید و ایمان روشن است کسی هست؟ چه کسی جز کسی که ندای الله و رسولش جرا شنیده می‌تواند ندای الله و رسولش را به گوش بشریت برساند؟ چه کسی به فکر اهل زمین جز خالص‌ترین موحدین اهل زمین می‌باشد؟

اینجاست که حجم امانت و مسئولیت سنگین بهترین امت که برای مردم بیرون آورده شده‌اند، در محقق کردن توحید و دعوت اهل زمین به سوی آن، که بدان مکلف شده‌اند، متجلی میگردد. هیچ روزی نیست که می‌گذرد مگر اینکه بر یقین ما افزوده می‌شود که گام عملی اول در نصرت و پیروزی و تمکین در دنیا و بلکه سعادت دنیا و آخرت، محقق کردن توحید با تمام شمولیت و کمال و صفات و پاکی آن می‌باشد و آنچه که بشریت به طور عام و امت به طور خاص بدان نیاز دارند، توحید می‌باشد.

و این کتاب «حقیقت توحید» در لباسی جدید در چاپ چهارم می‌باشد که آنرا با دقت در بسیاری از بخشهای چاپ‌های گذشته‌ی آن آماده کردم چنانکه در برخی از بخشهای آن چیزی اضافه و در مواردی چیزی کاستهام و بعد از فضل و عنایت الله ، از نصیحت‌های بسیاری از برادران فاضل و صادق و غیورم نسبت به توحید و پیروان منهج حق استفاده نمودم. و با مسرت و تقدیر فراوان، نصیحت هر نصیحت کننده‌ی امینی را اجابت کردم و بدین ترتیب برخی از نقلها را به منظور صفای قلوب و سلامت دل‌ها و برادری اهل ایمان حذف کردم. به الله سوگند که من از حریص‌ترین مردم در دوستی و محبت با دوستان و برادرانم هستم.

و به نقل از کتب ائمه‌ی سلف و کسانی که از آن‌ها پیروی کرده و بر منهج آن‌ها حرکت کرده‌اند، اکتفا کردم، چه که آن‌ها فهیم‌ترین مردمان نسبت به مقصود الله و رسولش می‌باشند و از دیگران به حق داناترند و در این مورد جای هیچگونه تعجبی نیست چرا که شهادت رسول الله جگواه این مطلب می‌باشد، در صحیحین از عبدالله بن مسعود سروایت است که رسول الله جفرمودند: «خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ»«بهترین مردم، مردمان قرن من هستند، سپس کسانی که پس از آن‌ها می‌آیند و سپس کسانی که پس از آن‌ها می‌آیند» [۲]. امام ابن ابی العز حنفی/چه زیبا در شرح عقیده‌ی طحاویه فرموده است: «چگونه در مورد اصول دین سخن می‌گوید آنکه آنرا از قرآن و سنت دریافت نکرده، بلکه از گفته فلان و فلان دریافت کرده است. و اگر گمان کند که اصول دین را از قرآن می‌گیرد، امّا تفسیر قرآن را از احادیث پیامبر جنمی‌گیرد و به آن‌ها توجه نمی‌کند و تفسیر قرآن را از اقوال صحابه و تابعین که از ناقلان ثقه و مورد اعتماد برای ما نقل شده، نمی‌گیرد» [۳]. و شیخ الاسلام ابن تیمیه /می‌گوید: «اما در مورد اعتقاد، قطعا اعتقاد از من گرفته نمی‌شود و نیز از کسانی که (در جایگاه علمی) بالاتری از من هستند گرفته نمی‌شود، بلکه اعتقاد تنها از الله و رسولش جو آنچه که سلف صالح امت بر آن اجماع کرده‌اند گرفته میشود» [۴].

به پروردگار کعبه سوگند که پیوسته با زبان حال و قال تکرار می‌کنم که:

أسیر خلف ركب القوم ذا عرج
مؤملا جبر ما لاقیت من عوج
فإن لحقت بهم من بعد ما سبقوا
فكم لرب السماء فی الناس من فرج
وإن ظللت بقفر الأرض منقطعــاً
فمـا علی أعـرج فی ذاك من حرج

«در پشت کاروان قوم، درحالیکه لنگ هستم می‌روم و امید پیروزی را به خاطر جبران خسارتی که بر اثر لنگی به من رسیده، دارم. پس اگر به آن‌ها رسیدم بعد از اینکه آن‌ها سبقت گرفتند، گشایش و مدد پروردگار آسمان بر مردم زمین بسیار بوده و بعید نیست، اما اگر از آن‌ها در پست و بلندی زمین ماندم، بر انسان لنگ حرجی نیست که عقب بماند».

و در پایان از الله می‌خواهم که امت را به طور خاص و بشریت را به طور عام بازگشتی زیبا به سوی توحید عنایت فرماید و شکستگی قلوبمان را جبران کند و بهره‌یمان از دینمان را تنها سخنمان قرار ندهد و نیت‌ها و اعمال ما را نیکو گرداند. براستی که او ولی و عهده‌دار آن می‌باشد.

وصلى الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وأصحابه أجمعین.

ابو احمد محمد بن حسان

قاهره

شوال ۱۴۲۹ هـ

[۱] به روایت مسلم در کتاب الإیمان، باب فی قوله علیه الصلاة والسلام «إن الله لا ینام» (۱۷۹). [۲] به روایت بخاری، کتاب الشهادات (۲۶۵۲) و مسلم، کتاب فضائل الصحابة (۲۵۳۳). [۳] شرح العقیدة الطحاویة (۱/۲۱۱). [۴] مجموع الفتاوی (۳/۱۶۱).