۲- توحید الوهیت
توحید الوهیت، همان بخشی از توحید است که از گذشته تا به امروز در مورد آن نزاع و اختلاف میباشد؛ و عبارت است از توحید عبادت و اقرار به یگانگی الله ﻷدر عبادت. و این حد و حدود اسلام میباشد که اسلام بدون آن محقق نمیگردد.
توحید الوهیت متضمن توحید ربوبیت میباشد و عکس این قضیه صادق نیست و توحید ربوبیت متضمن توحید الوهیت نمیباشد.
علامه ابن قیم /بین این دو نوع توحید پیوند دقیق و عجیبی برقرار کرده و در این مورد میگوید: «جمع صحیحی که راستروان و هدایتیافتگان و اهل راستی و درستی بر آن هستند، پیوست توحید ربوبیت و توحید الوهیت به یکدیگر میباشد. بگونهای که دارندهی توحید ربوبیت و الوهیت، معتقد بر قیومیت الله ﻷبر بالای عرش میباشد که به تنهایی تدبیر امور را بر عهده دارد. معتقد است که در ظاهر و باطن خالق و رزق دهنده و بخشنده و منع کننده و موت دهنده و زنده کننده و تدبیر کنندهای برای امور هستی جز الله ﻷنیست، پس آنچه که او بخواهد، همان میباشد و آنچه که او نخواهد نمیباشد. هیچ ذرهای جز به اذن و اجازهی او حرکت نمیکند و هیچ اتفاقی جز با مشیت او رخ نمیدهد و هیچ برگی نمیافتد مگر اینکه در علم او میباشد و هیچ ذرهای در آسمانها و زمین از او پنهان نمیماند و بلکه نه کوچکتر از آن ذره و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه در حیطهی علم او میباشد و قدرتش بدان احاطه دارد و مشیت او بدان رفته است و حکمتش مقتضی آن است. این پیوست توحید ربوبیت میباشد. اما پیوست توحید الوهیت که عبارت است از آنکه: قلب و هم و عزم وی متکی بر الله ﻷو اراده او بوده و حرکاتش در راستای ادای حق الله ﻷو قیام برای عبودیت حق سبحانه و تعالی باشد که این دو پیوست در حقیقت ﴿ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥ ﴾میباشد چرا که با گفتن این کلام ﴿ إِيَّاكَ ﴾به ذاتی که در بردارندهی همه صفات کمال است و همهی اسماء نیکو برای اوست شهادت میدهد. سپس با گفتن ﴿ نَعۡبُدُ ﴾به تمامی انواع عبادات ظاهری و باطنی برای الله ﻷشهادت میدهد. سپس با گفتن ﴿ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ﴾به تمامی انواع استعانت و طلب یاری و توکل به او و تفویض امور به الله ﻷشهادت میدهد» [۷۵].
بنابراین توحید الوهیت عبارت است از: یگانه شمردن الله ﻷدر تمامی انواع عبادات، از جمله محبت، خوف، امید، توکل، انابت، تفویض، تسلیم و استعانت و... و این همان چیزی است که تمامی پیامبران برای آن مبعوث شدهاند و به خاطر آن الله ﻷکتابها را نازل کرده است و به سبب آن آسمانها و زمین و بهشت و جهنم را خلق کرده است.
بنابراین تمامی دین عبارت است از عبادت و اطاعت و خضوع، با نهایت محبت برای الله ﻷ.
شیخ الاسلام ابن تیمیه در رسالهی «العبودیه» میگوید: «عبادت برای الله ﻷهدفی است که الله ﻷآنرا دوست داشته و بدان راضی میباشد که مخلوقات را برای آن آفریده است، چنانکه الله متعال میفرماید: ﴿ وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ ﴾[الذاریات: ۵۶] «من جنها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریدهام». و به خاطر آن تمامی پیامبران را فرستاده است، همانطور که نوح علیهالصلاةوالسلام به قومش فرمود: ﴿ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ ﴾[الأعراف: ۵۹] «ای قوم من! برای شما جز الله معبودی نیست. پس تنها الله را بپرستید».
و نیز صالح و شعیب و دیگر پیامبران به اقوامشان چنین فرمودند.
و الله ﻷمیفرماید: ﴿ وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ ﴾[النحل: ۳۶] «ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادهایم (و محتوای دعوت همه پیامبران این بوده است) که الله را بپرستید و از طاغوت دوری کنید. (پیامبران دعوت به توحید کردند و مردمان را به راه حق فرا خواندند). الله گروهی از مردمان را (که بر اثر کردار نیک، شایسته مرحمت الله شدند، به راه راست) هدایت داد و گروهی از ایشان (بر اثر کردار ناشایست) گمراهی بر آنان واجب گردید (و سرگشتگی به دامانشان چسبید)».
و نیز میفرماید: ﴿ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥ ﴾[الأنبیاء: ۲۵] «ما پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادهایم، مگر این که به او وحی کردهایم که: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید».
و نیز میفرماید: ﴿ إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢ ﴾[الأنبیاء:۹۲] «این (پیامبران بزرگی که بدانان اشاره شد، همگی) ملّت یگانهای بوده (و آئین واحد و برنامه یکتائی دارند) و من پروردگار همه شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید (چرا که ملّت واحد، با برنامه واحد، باید روبه خدای واحد کند)». پس از این شیخ الاسلام میگوید: «بنابراین تمام دین داخل در عبادت میباشد. و اصل و اساس معنای عبادت خواری و فروتنی میباشد. و زمانی گفته میشود «طریق معبد» که راه هموار و مسطح و قابل عبور و مرور باشد.
لیکن عبادتی که بدان امر شده، متضمن معنای فروتنی و محبت و نیز متضمن نهایت تواضع و فرمانبرداری برای الله ﻷبه همراه نهایت محبت نسبت به او جلجلاله میباشد» [۷۶]. و امام نسفی در تفسیر این کلام الله ﻷ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٢١ ﴾[البقرة: ۲۱] میگوید: «تنها پروردگارتان را عبادت کنید؛ ابن عباس بمیگوید: هر عبادتی در قرآن، توحید میباشد. الله ﻷبرای انسانها به اینکه خالق آنها و کسانی که قبل از ایشان بودند، احتجاج کردهاند. چرا که آنها به این مساله اقرار داشتند، پس به آنها گفته شده: اگر به اینکه الله ﻷخالق شماست، اقرار دارید و اعتراف میکنید پس تنها او را عبادت کرده و غیر او را عبادت نکنید» [۷۷].
هیچ نبی و رسولی نبوده مگر اینکه دعوت به عبادت الله ﻷاولین امری بوده که قومش را به آن دعوت داده است. بنابراین، عبادت مسالهای در حاشیهی زندگی نمیباشد، و بلکه اصل ابتدایی است که انسانها و جنها برای آن آفریده شدهاند، الله متعال میفرماید: ﴿ وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ ﴾[الذاریات: ۵۶].
در این باب شیخ الاسلام ابن تیمیه /در رسالهی «العبودیه» چه زیبا میگوید [۷۸]: «هر زمان که محبت الله ﻷدر قلب افزایش یابد، عبودیت برای حق جلجلاله، افزایش مییابد. و هر زمان عبودیت در وی افزایش یافت، محبت و آزادی و بینیازی وی از غیرالله افزایش مییابد. قلب ذاتاً از دو جهت نیازمند الله ﻷمیباشد: از جهت عبادت که آن علت غایی میباشد و از جهت استعانت و توکل که علت فاعلی میباشد. از اینرو قلب اصلاح و رستگار و مسرور نشده و لذت نمیبرد و پاک نمیگردد و آرامش و سکون نمییابد مگر اینکه الله را به یگانگی عبادت کرده و تنها بدو محبت داشته و به سوی او باز گردد. و اگر تمام اسبابی که مخلوقات با آن لذت میبرند، برای وی حاصل گردد و مهیا شود، آرامش و سکون نمییابد، چرا که در وی فقر ذاتی به پروردگارش میباشد؛ و این بدان سبب است که الله ﻷمعبود و محبوب و مطلوبش میباشد و تنها با عبادت و محبت و انابت به سوی الله ﻷاست که شادی و سرور و لذت و نعمت و آرامش و طمانینه برای وی حاصل میگردد.
و این نیز جز با یاری الله ﻷبرای وی حاصل نمیگردد و هیچکس جز الله ﻷنمیتواند آنرا برای وی حاصل کند، لذا وی دائماً نیازمند حقیقت ﴿ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥ ﴾میباشد؛ و اگر وی تنها به فکر بدست آوردن خواهشات نفسانی و امیال خویش باشد و عبادت الله ﻷبرای او حاصل نشود، چیزی جز درد و رنج و حسرت و عذاب برای وی حاصل نمیگردد و از رنجهای دنیا و تیرگیهای زندگی آن رها نمیشود مگر با خالص گردانیدن محبت الله ﻷ، بدینگونه که الله ﻷمقصود نهایی وی باشد و در وهلهی اول، محبوب وی بوده و هر غیرالله را به خاطر الله ﻷدوست داشته باشد و جز الله متعال هیچ چیز و کسی را به خاطر خودش دوست نداشته باشد. درصورتیکه این امور برای وی حاصل نشود، از کسانی که حقیقت لا إله إلا الله را محقق کردهاند، نمیباشد و نیز توحید و عبودیت و محبت برای الله ﻷرا محقق نکرده است و در آن نقص و عیب میباشد و بلکه بر حسب آن رنج و حسرت و عذاب میباشد. و اگر در مسیر مطلوب کوشش کند، درحالیکه از الله ﻷکمک نگیرد و طلب یاری نکند و بر او توکل نکند و در بدست آوردن و کسب آن اعلام نیازمندی به الله ﻷنکند، آن مطلوب نیز برای وی حاصل نمیشود، چرا که هرآنچه الله ﻷبخواهد، میباشد و هر آنچه را که او نخواهد، نمیباشد. بنابراین، بنده به الله ﻷنیازمند میباشد، چرا که او مطلوبِ محبوب و مقصود و معبود میباشد؛ و نیز تنها الله ﻷاست که عهدهدار یاری رساندن به او بوده و بر او توکل میشود. و او الهی است که جز او معبود بر حقی نیست و او پروردگاری است که جز او پروردگاری نیست و عبودیت وی برای الله ﻷجز با این دو (ربوبیت و الوهیت) کامل نمیشود.
از اینرو چون بنده غیرالله را به خاطر خودش دوست داشته باشد یا اینکه به سوی غیرالله توجه کند تا بدو یاری رساند، درحقیقت بر حسب محبت و امیدش نسبت به آنکه او را دوست داشته و بدو امید دارد، بنده وی میباشد. و اگر احدی جز الله ﻷرا به خاطر خودش دوست نداشته باشد و نیز غیرالله را تنها به خاطر الله متعال دوست داشته باشد و جز به الله ﻷبه چیز دیگری امید نداشته باشد، در اینصورت اگر با استفاده اسباب انجام دهد آنچه را که انجام دهد یا بدان سبب چیزی برای وی حاصل شود، قطعاً شاهد آن خواهد بود که الله ﻷکسی بوده که آن اسباب را خلق کرده و بدان ترتیب و نظام داده و برای وی مسخر کرده است و نیز شاهد آن خواهد بود که هر آنچه در آسمانها و زمین است، این الله ﻷاست که پروردگار و مالک و خالق آن میباشد و وی نیازمند به حضرت حق بوده و تنها سهم وی از عبودیت برای الله ﻷبر حسب آنچه از آن تقسیم شده، میباشد.
مردم در این مورد در درجات متفاوتی میباشند که جز الله ﻷکسی تفاوت این درجات را نمیداند. لذا کاملترین و برترین و بالاترین و نزدیکترین مردمان به الله ﻷو قویترین و راهیافتهترین ایشان، آن کسی است که عبودیت و بندگیاش برای الله ﻷکاملتر باشد. و این حقیقت دین اسلام است که الله ﻷپیامبران را با آن فرستاده و کتابها را نازل کرده است که بنده تنها مطیع و فرمانبردار الله ﻷو نه غیر او باشد. زیرا کسیکه هم مطیع و فرمانبردار الله متعال و هم مطیع غیر اوست، مشرک میباشد. و کسی که از فرمانبرداری و اطاعت از او، سرباز زده و امتناع ورزد، مستکبر و خودبین و سرکش میباشد ... تا آنجا که میگوید: و این محقق کردن گواهی دادن به لاإله إلاالله میباشد، چرا که آن الوهیت غیرالله را از قلب نفی کرده و در قلبش الوهیت الله متعال را ثابت میکند. و بدین ترتیب نفی کنندهی الوهیت هر چیزی از مخلوقات و اثبات کنندهی الوهیت رب العالمین، پروردگار آسمانها و زمین میباشد. و آن متضمن وابستگی و پیوستگی قلب با الله ﻷو جدایی آن از غیرالله میباشد.
بدین ترتیب قلب وی در علم و نیت، گواهی دادن و اراده و معرفت و محبتش، بین خالق و مخلوق تفاوت قائل میباشد. بگونهای که به الله ﻷعالم بوده و ذکر کننده او و عارف به او میباشد. و نیز عالم به جدایی الله ﻷاز آفریدههایش و یکتایی او و نه یکتایی هیچیک از مخلوقاتش بوده و محب و دوستدار الله ﻷبوده و او را تعظیم کرده و بندگی او را نموده و به او امید بسته و از او ترس داشته و برای او دوستی و دشمنی ورزیده و از او طلب یاری کرده و بر او توکل کرده و از عبادت غیر او خودداری میکند.
و توکل بر الله متعال و یاری خواستن از او و ترس از او و امید به او و دوستی و دشمنی در راه او و برای او و اطاعت کردن از امرش و امثال اینها، از خصوصیتهای الوهیت الله ﻷمیباشد.
اقرار وی به الوهیت الله ﻷو نه الوهیت هیچ چیز و کس دیگری، متضمن اقرار وی به ربوبیت الله متعال میباشد، که در اینصورت وی معتقد است: الله ﻷپروردگار و رب هر چیز و مالک و خالق و مدبر آن است، در اینصورت است که وی موحدی یکتاپرست در برابر الله ﻷمیباشد.
سپس تمامی اینها را به طور خلاصه در جایی دیگر از رسالهی ارزشمند «العبودیة» ذکر کرده و میگوید [۷۹]: «لب و اساس دین دو اصل میباشد: یکی آنکه جز الله ﻷرا عبادت نکنیم و دیگر آنکه او را جز با آنچه تشریع کرده و قانون نهاده نپرستیم، یعنی او را با بدعتها عبادت نکنیم، همانطور که الله ﻷمیفرماید: ﴿ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠ ﴾«پس هرکس که خواهان دیدار خدای خویش است، باید که کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».
و این محقق کردن شهادتین میباشد، گواهی دادن به اینکه هیچ معبود به حقی جز الله ﻷنیست و گواهی دادن به آنکه محمد جفرستادهی الله متعال است.
پس اصل اول آن است که جز الله ﻷرا عبادت نکنیم و اصل دوم آن است که محمد جفرستادهی الله متعال و ابلاغکننده از جانب اوست. پس بر ما لازم است که خبرش را تصدیق و از امرش اطاعت کنیم».
سپس میگوید: و این دین اسلام است که الله ﻷاولین و آخرین پیامبران را با آن فرستاده است و آن دینی است که الله ﻷجز آنرا از احدی قبول نمیکند. و آن حقیقت عبادت برای پروردگار جهانیان میباشد.
از خلال این عرض با شتاب، واضح گردید که برای محقق کردن توحیدی که صاحبش را در دنیا و آخرت نجات میدهد، توحید ربوبیت به تنهایی کافی نیست. چرا که مشرکان نیز بدان اقرار میکردند و بلکه در زمان مشکلات و سختیها، دعا را نیز خالصانه برای الله ﻷقرار میدادند. همانطور که الله ﻷمیفرماید: ﴿ فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥ ﴾[العنكبوت: ۶۵] «هنگامی که (مشرکان) سوار کشتی میشوند (و ترس و نگرانی بدیشان دست میدهد) خالصانه و صادقانه الله را به فریاد میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند). سپس هنگامی که الله آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک میورزند (و به انبازهائی برای الله معتقد میشوند)».
الله ﻷبر من و تو رحم کند، حال که این مساله را دانستی، بدان که حتما بایستی به همراه اقرار به توحید ربوبیت، توحید الوهیت نیز باشد که انجام انواع عبادات ظاهری و باطنی به همراه دو رکن اساسی آن، کمال تواضع و فروتنی و فرمانبرداری و کمال محبت، تنها برای الله ﻷمیباشد. و یکسان است که آن عبادت قلبی باشد که مناط آن قلب است یا اینکه عبادتی قولی باشد که متعلق به زبان است و یا اینکه عبادتی عملی باشد که متعلق به اعضا و جوارح است، یا اینکه عبادتی مالی باشد که متعلق به اموال است.
به طور خلاصه، پس توحید الوهیت عبارت است از محقق کردن معنای لاإله إلاالله و شروطی که کلمهی طیبه مقید بدان است، همچون شرط علم، یقین، قبول، انقیاد، صدق، اخلاص و محبت. و این مسالهای است که انشاءالله به تفصیل در مورد آن سخن خواهیم گفت و آن اصل موضوع ما و اساس بحثمان میباشد؛ والله المستعان.
[۷۵] مستفاد بتصرف یسیر من «مدارج الساکین» ج ۳، ص ۵۳۲، ومابعدها. [۷۶] بتصرف من رسالة العبودیة لشیخ الإسلام ابن تیمیة. [۷۷] تفسیر النسفی (۱/۲۶). [۷۸] کما فی مجموع الفتاوی (۱۰/۱۹۳- ۲۲۵). [۷۹] کما فی مجموع الفتاوی (۱۰/۲۳۴) والاقتضاء (۴۵۱).