فقه ذکر و دعا - جلد سوم

فهرست کتاب

۱۱۵- از دیگر اذکار بامداد و شامگاه

۱۱۵- از دیگر اذکار بامداد و شامگاه

از جمله اذکار عظیم و اوراد با برکتی که پیامبرجیارانش را بر فراگرفتن آن و مداومت بر آن در هر صبح و شام تشویق و ترغیب می‌کرد ذکری است که در حدیثی از ابوهریره سآمده است. در سنن ترمذی و ابوداود و دیگران آمده که پیامبرجیارانش را آموزش می‌داد و می‌فرمود: «هرگاه یکی از شما صبح برخاست بگوید: «اللَّهُمَّ بِكَ أَصْبَحْنَا، وَ بِكَ أَمْسَیْنَا، وَ بِكَ نَحْيَا، وَ بِكَ نَمُوتُ، وَ إِلَیْكَ النُّشُورُ»(خدایا، به [قدرت و توفیق] تو صبح کردیم و به [قدرت و توفیق] تو شب کردیم و به قدرت تو زنده هستیم و به فرمان تو می‌میریم و بازگشت همه به سوی توست.) و وقتی وارد شب شد بگوید: «اللَّهُمَّ بِكَ أَمْسَیْنَا، وَ بِكَ أَصْبَحْنَا، وَ بِكَ نَحْيَا، وَ بِكَ نَمُوتُ، وَ إِلَیْكَ ‌المَصِيرُ»: خدایا، به لطف تو به شب رسیدیم، و به خواست تو زنده‌ایم، و به خواست تو می‌میریم، و بازگشت همه به سوی توست» [۲۰].

این یک دعای عظیم نبوی، و ذکری با برکت است. زیبنده‌ی فرد مسلمان است که هر صبح و شام بر آن مداومت ورزد، و در مفاهیم ارجمند و معانی عظیم آن بیندیشد، و چرا این‌گونه نکند در حالی که این ذکر دربردارنده‌ی لطف و احسان عظیم خداوند و بخشش و کرامت گسترده‌اش بر فرد مسلمان بوده و آن را به او یادآوری می‌کند. خواب و بیداری آدمی، حرکت و سکونش، برخاستن و نشستنش همگی به لطف و قدرت خداوند است، هر آنچه را خداوند اراده کند رخ می‌دهد، و هر آنچه را نخواهد روی نمی‌دهد، و هیچ حول و قدرتی نیست مگر به کمک خداوند بلندمرتبه و باعظمت.

این‌که در حدیث می‌فرماید: «بک اصبحنا»یعنی: به واسطه نعمت تو، و یاری و کمکت وارد صبح شدیم یعنی به صبح رسیدیم، و این‌که می‌فرماید: «و بک أمسینا»معنایش این چنین است (به واسطه‌ی نعمت تو، و یاری و کمکت به شب رسیدیم).

این‌که می‌فرماید: «وبک نحیا وبک نموت»یعنی: حال و روز ما در تمامی اوقات و دیگر حالات بر همین شیوه و منوال است،‌ در تمامی حرکت‌های‌مان و همه‌ی امورمان، بی‌شک ما با یاری و کمک تو موجودیت داریم، تنها تو یاری‌دهنده‌ای، و زمام امور همه در دست توست و ما یک چشم بر هم زدن هم از تو بی‌نیاز نیستیم، بیان این عبارات بیان‌گر اتکا و توکل بر خداوند و متوسل شدن به او و اقرار به لطف و بخشش اوست، توکلی که ایمان آدمی را تحقق بخشیده و یقینش را تقویت نموده و ارتباطش با پروردگارش را مستحکم می‌نماید. این‌که در این حدیث می‌فرماید: «وإلیک النشور»یعنی بازگشت به روز قیامت، با برانگیخته شدن آدمیان از قبرهایشان، و زنده شدن‌شان پس از آن‌که مرده بودند.

این‌که می‌فرماید: «وإلیک المصیر»یعنی: سرانجام و فرجام [آنان]، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلرُّجۡعَىٰٓ ٨[العلق: ۸].

«به یقین بازگشت به سوی پروردگارِ توست».

پیامبرجبرای صبح می‌فرماید: «وإِلیک النشور»و برای شام‌گاه می‌فرماید: «وإلیک المصیر»، این به خاطر رعایت تناسب و همسانی [زمان‌ها و کلمات] است؛ چرا که صبح شدن [و برخاستن] همانند برانگیختن بعد از مرگ است، و خواب، مرگ کوچک است، و برخاستن از آن شبیه برانگیختن بعد از مرگ است، خداوند می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ يَتَوَفَّى ٱلۡأَنفُسَ حِينَ مَوۡتِهَا وَٱلَّتِي لَمۡ تَمُتۡ فِي مَنَامِهَاۖ فَيُمۡسِكُ ٱلَّتِي قَضَىٰ عَلَيۡهَا ٱلۡمَوۡتَ وَيُرۡسِلُ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ ٤٢[الزمر: ۴۲].

«خداوند جان‌ها را به هنگامِ مرگشان می‌ستاند. و نیز [جانی] که نمرده است [آن را] هنگامِ خوابش [می‌گیرد] و [جانی را] که بر آن حکم به مرگ کرده است، نگاه می‌دارد و [آن] دیگر را تا هنگامی معین [باقی] می‌گذارد. بی‌گمان در این [امر] برای گروهی که اندیشه می‌کنند، نشانه‌هایی است».

وارد شدن به شب شبیه مردن بعد از زنده بودن است؛ چرا که آدمی به سمت خواب می‌رود؛ خوابی که شبیه مرگ و وفات است. بدین شیوه پایان هر ذکری به تمامی همگن و هم‌نوعِ مفهومی است که در حدیث از آن نام برده شده. از جمله آنچه این مطلب را روشن [تر] می‌کند این است که از پیامبرجبه اثبات رسیده به هنگام برخاستن از خواب می‌فرمودند: «الحمد لله الَّذی أَحْيَانا بَعْدَ مَا أَماتَنا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»(سپاس و ستایش شایسته خداوندی است که ما را بعد از مردن زنده کرد و بازگشت ما به سوی اوست)، خواب، مرگ نامیده شده و برخاستن از آن، زندگی یافتن بعد از مرگ نامیده شده‏است، به زودی سخن درباره این حدیث و بیان معنا و مفهوم آن به هنگام سخن درباره اذکار خوابیدن و بیدار شدن خواهد‌آمد إن ‌شاء الله.

از جمله اذکار صبح و شام این ذکر عظیم و دعای سودمند است که پیامبرجبه ابوبکر صدیقسیاد می‌دهد، آن هم هنگامی که ابوبکر صدیقساز پیامبرجخواست که او را به گفتن کلماتی راهنمایی کند که هر صبح و شام آنها را بیان نماید، در سنن ترمذی و ابوداود و منابع دیگر از ابوهریرهسروایت شده است که ابوبکر صدیقسگفت: ای پیامبرخداج! مرا به کلماتی امر فرما که هرگاه به صبح و شب می‌رسم آن‌ها را بگویم. پیامبرجفرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ، عَالِمَ‌الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَهِ، رَبَّ كُلِّ شَیْءٍ وَمَلِيكَهُ، اَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ ‌أَنْتَ، أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِي وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْكِهِ»: «خدایا، ‌ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین، داننده‌ نهان و آشکار، پروردگار و مالک همه‌چیز، گواهی می‌دهم که هیچ معبود راستینی جز تو نیست. و از شرّ نفس خودم، و از شرّ شیطان، و از این‌که شیطان مرا به شرک اندازد، به تو پناه می‌آورم». و در روایتی دیگر: «وَأَنْ اَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِي سُوءاً، أَوْ أَجُرَّهُ إِلَى مُسْلِمٍ»: «و از این‌که در حق خودم مرتکب بدی شوم یا به مسلمان دیگری بدی برسانم به تو پناه می‌آورم». و فرمود: «هرگاه در صبح و هرگاه در شب وارد شدی، و هرگاه به بستر خوابت رفتی این کلمات را بر زبان بیاور» [۲۱]. این دعایی مهم و عظیم است، مستحب است فرد مسلمان در صبح و شب و هنگام خواب آن را بگوید، این دعا متضمن پناه جستن به خدا و متوسل شدن به او و یاری طلبیدن از او در برابر تمامی شرهاست، از منبع و نقطه‌ی آغاز این شرها و پایان و نتایج آن‌ها. دعا را با توسل‌های مهم و عظیم به خداوند بلندمرتبه آغاز کرده است، با بیان تعدادی از ویژگی‌های عظیم و صفات والای خداوند، صفاتی که بیان‌گر عظمت و جلال و کمال اوست، با بیان این جمله به خداوند متوسل شده که: «فاطرُ السَّمواتِ وَالأرض»، یعنی آفریننده‌ی آن دو و سازنده‌ آن‌ها و ابداع‌کننده آن‌ها بدون وجود و الگوبرداری از مثالی قبلی، و این‌که خداوند ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۚاست،‌ یعنی هیچ سرّ و رازی بر او پوشیده نیست، او نسبت به هر آنچه که بر بندگان پوشیده و یا بر آنان ظاهر و آشکار است، دانا و آگاه است، غیب (نهان) نزد او [هم‌چون] شهاده (آشکار) است، و راز نزد او علنی است. علم خداوند سبحان همه‌چیز را دربرگرفته است، و با بیان این جمله به خداوند متوسل شده که: «رَبَّ کلِّ شَیء وَملیكَهُ»: چیزی از ربوبیت او خارج نمی‌شود، و او مالک هر چیزی است، خداوند سبحان پروردگار جهانیان است، او مالک همه‌‌ی آفریده‌هاست، سپس بعد از آن توحیدش را اعلان داشته و به ارباب بودن او اعتراف نموده، و این‌که او معبود راستینی است و معبودی حقیقی جز او وجود ندارد، لذا می‌فرماید: «أَشْهَد أن لاَ إِله إلاَّ أَنْت»،همه‌ی این‌ها در صدر و ابتدای دعا آمده است. آدمی با بیان این جملات، نیاز و احتیاج و فقر و مستمندی‌اش به پروردگارش را نشان می‌دهد، در حالی که در آن به جلال و عظمت خداوند اعتراف می‌کند، و صفات عظیم و ویژگی‌های والایش را تایید و تصدیق می‌کند، سپس به دنبال آن تقاضا و درخواستش را مطرح می‌کند و آن درخواست این است که خداوند او را از تمامی شرها در پناه خود قرار دهد و [از او حمایت کند]، می‌گوید: «أعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِي وَشَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکهِ، وَ أَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسی سُوءاً أَوْ اَجُرَّهُ إِلی مُسْلِمٍ»این کلمات میان پناه بردن به خداوند از بنیان‌ها و منابع شرّ، و نتایج و پایان آن را گردهم آورده‌اند، ابن قیم/در تعلیقی بر این حدیث می‌گوید: «پیامبرجاز دو منبع شرّ نام برده است که عبارتند از نفس و شیطان، و محل ورود و فرجام آن را نیز نام برده است، این دو یا به خود شخص بازمی‌گردند یا به برادر مسلمانش، در نتیجه این حدیث منابع شرّ و محل‌های ورود آن را در کوتاه‌ترین و فشرده‌ترین و مختصرترین و واضح‌ترین واژه‌ها گردآورده [و بیان کرده] است» [۲۲]. این حدیث متضمن پناه بردن به خدا از چهار مطلب در ارتباط با شرّ است.

۱- شرّ نفس، که موجب پدید آمدن کارهای ناپسند و گناهان و جرایم می‌گردد.

۲- شرّ شیطان، که دشمنی شیطان با آدمی واضح و مسلم است؛ بدین شیوه که آدمی را به انجام معاصی و گناهان تحریک کرده و باطل را در دل و جان آدمی مشتعل می‌سازد.

این‌که می‌فرماید: «وَشِرْکه»یعنی: دعوت و وسوسه شیطان برای شرکت ورزیدن به خداوند والامرتبه، این کلمه با فتح شین و را هم روایت شده «وشَرَکه»یعنی: دام‌ها و بندهای شیطان.

۳- این‌که آدمی در حق خود مرتکب بدی شود، و این نتیجه‌ای از نتایج شر است که به خود آدمی بازمی‌گردد.

۴- بدی رساندن به دیگر مسلمانان، و این نتیجه‌ای دیگر از نتایج شرّ است که [آثارش] به دیگران بازمی‌گردد.

این حدیث پناه بردن به خداوند از همه این‌ها را جمع و گرد آورده است، شگفتا عجب حدیثی و چه دلالت بزرگی، و عجبا که چگونه رهایی از شرور را به صورت کامل بیان نموده است.

[۲۰] سنن ترمذی شماره [۳۳۹۱]، و سنن ابوداود شماره [۵۰۶۸]، و آلبانی/در «صحیح‌الجامع» شماره [۳۵۳] آن را حسن دانسته است. [۲۱] سنن ترمذی شماره [۳۳۹۲] و شماره [۳۵۲۹]، و سنن ابوداود شماره [۵۰۶۷] و شماره [۵۰۸۳]، و آلبانی/در «صحیح ترمذی» شماره [۲۷۰۱] آن را صحیح دانسته است. [۲۲] بدائع‌الفوائد [۲/۲۰۹].