فقه ذکر و دعا - جلد سوم

فهرست کتاب

۱۵۰- ذکرهایی که در هنگام سختی و گرفتاری گفته می‌شوند

۱۵۰- ذکرهایی که در هنگام سختی و گرفتاری گفته می‌شوند

در سنت احادیث بسیاری از پیامبر جدرباره‌ی علاج سختی و گرفتاری که آدمی بدان مبتلا گشته به اثبات رسیده است. درد و رنج‌هایی که بر اثر مصیبت‌ها و فاجعه‌ها در درون آدمی پدید می‌آیند و غم و اندوه و بی‌خوابی را به جانش می‌اندازند.

از جمله احادیث وارده در علاج این گرفتاری‌ها، حدیثی است که امام بخاری و امام مسلم از عبدالله بن عباس بروایت کرده‌اند که: «پیامبر خدا جدر هنگام سختی و گرفتاری می‌فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ العَظیمُ الحَلیمُ، لَا إِلَّهَ إِلَّا اللهُ رَبُّ‌ العَرْشِ العَظیمِ، لَا إِلَهَ إِلَا اللهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ‌ الأَرْضِ وَرَبّ‌ُ العَرْشِ الکریم: هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که با عظمت و بردبار است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار عرش عظیم است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین و پروردگار بزرگوار عرش است» [۲۳۲].

ابوداود وابن ماجه و دیگران از أسماء بنت عمیس لروایت کرده‌اند که گفته است: رسول الله جبه من فرمودند: «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در وقت ناراحتی و سختی آن‌ها را بگویی؟ [ آن کلمات عبارتند از]: «اَللهُ اَللهُ رَبِّی، لَا أُشْرِك بِهِ شَیئاً»: الله الله پروردگار من است و من چیزی را شریک او نمی‌‌سازم» [۲۳۳]. در سنن ابوداود از أبی بکره سروایت شده که پیامبر خدا جفرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَك أَرْجُو، فَلَاَ تکلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَة عَینٍ وَأَصْلِحْ لِي شَأنی کلَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»: خداوندا من تنها به رحمت تو امید دارم، پس مرا به اندازه‌ی یک چشم بر هم زدن به خودم وامگذار و همه‌ی کارهایم را اصلاح و درست فرما، هیچ معبود راستینی جز تو وجود ندارد» [۲۳۴]. ترمذی از سعد بن أبی وقاص سروایت کرده که گفت: پیامبر خدا جفرمود: «دعایی که یونس ÷در شکم ماهی به درگاه خداوند کرد [این بود]:

﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧[الأنبیاء: ۸۷].

«[خداوندا] پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزهی، همانا من از جمله‌ی ستمکاران بوده‌ام».

هرگز هیچ شخص مسلمانی در رنج و مشکل این دعا را نگفته است مگر این که دعایش اجابت شده است» [۲۳۵].

تمامی این کلمات نقل شده در این احادیث کلمات ایمان و توحید و اخلاص برای خداوند، و دوری از تمامی انواع شرک است اعم از کوچک و بزرگ. این مطلب روشن‌ترین گواه بر این است که بزرگ‌ترین درمان سختی و گرفتاری‌ همان تجدید ایمان و تکرار کلمه‌ی توحید لااله الا الله است، هیچ چیز مانند توحید الله متعال و پرستش خالصانه‌ی خداوند، و عملی نمودن عبادتی که آدمی برای آن آفرید شده است فشار و سختی را از آدمی دور نکرده و غم و غصه را از او نمی‌زداید، وقتی که قلب با توحید و اخلاص آباد شود و به این موضوع بزرگ که به طور مطلق بزرگ‌ترین و شریف‌ترین موضوع است مشغول شود سختی‌هایش رو به زوال نهاده وغم و غصه و رنج‌ها از او دور شده و به اوج سعادت و خوش بختی می‌رسد.

ابن قیم/می‌گوید: «توحید پناه‌گاه و مأوای دوستان و دشمنانش است، توحید دشمنانش را از سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیا نجات می‌دهد:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥[العنکبوت: ۶۵].

«هنگامی که [مشرکان] سوار کشتی می‌شوند [و ترس و نگرانی بدیشان دست می‌دهد] خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد می‌خوانند سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک می‌ورزند».

توحید دوستانش را از سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیا و آخرت نجات می‌دهد به همین خاطر یونس÷بدان پناه برد و خداوند نیز او را از آن تاریکی‌ها نجات داد، پیروان رسولان هم به توحید پناه بردند لذا به واسطه‌ی آن از آنچه مشرکان در دنیا با آن عذاب می‌شوند و از آنچه در آخرت برایشان تدارک دیده شده نجات یافتند، وقتی که فرعون به هنگام مشاهده‌ی هلاک و نابودی و درک این که غرق می‌شود بدان پناه برد توحید بدو سودی نرساند چرا که ایمان به هنگام مشاهده آثار هلاکت پذیرفته نمی‌شود این سنت خداوند در میان بندگانش است، و چیزی چون توحید سختی‌های دنیا را از بین نمی‌برد، به همین خاطر دعای رهایی از گرفتاری با توسل به کلمه‌ی توحید صورت می‌گیرد، دعای یونس÷که هر گرفتاری با آن دعا نماید حتماً مشکلش بر طرف می‌شود، عبارتست از توسل به توحید، و چیزی جز شرک آدمی را در اندوه‌های بزرگ نمی‌اندازد، و چیزی جز توحید آدمی را از آن نجات نمی‌دهد، توحید پناه‌گاه نوع بشر و مأوی و مأمن و مقصود اوست» [۲۳۶].

پیش‌تر احادیثی که گواه بر این معنا و مفهوم است را بیان داشتیم، اولین حدیث: حدیث ابن عباسباست که همه‌اش توحید و تمجید خداوند متعال و تکرار کلمه‌ی توحید لا اله الا الله است، توحیدی که در پیوند با مطلبی‌ است که نشان دهنده‌ی عظمت و جلال و کمال خداوند، و ربوبیت او بر آسمان‌ها و زمین و عرش عظیم است، این کلمات انواع سه‌گانه‌ی توحید را شامل می‌شوند: توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسماء و صفات، وقتی که فرد مسلمان این دعا را بگوید در حالی که در معانی آن می‌اندیشد و در دلالت‌های آن تفکر می‌نماید قلبش آرام گرفته و درونش آسوده می‌گردد و دشواری و گرفتاری از او دفع شده و به راه راست هدایت می‌گردد.

حدیث دوم: حدیث اسماء بنت عمیس لاست زمانی که پیامبر جاو را راهنمایی فرمود که به هنگام گرفتاری به توحید توسل جوید توحیدی که هیچ چیز مانند آن سختی‌ها و گرفتاری‌ها و مصیبت‌ها را از آدمی دفع و رفع نمی‌کند، پیامبر جتوجه او را به این موضوع معطوف نموده و او را به شناخت درباره‌ی آن تشویق کرده و روح و روانش را برای درک و دریافت آن آماده نموده، به این صورت که پرسشی تشویقی را برایش مطرح کرده است «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در هنگام ناراحتی و سختی‌ آن‌ها را بگویی؟» بی‌شک این نحوه‌ی بیان جان و روح این زن را تشنه‌ی شناخت این کلمات نمود، سپس او را راهنمایی کرد که بگوید: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَاأُشْرِك بِهِ شَیئاً»این کلمه‌ی اخلاص و توحید است.

این که می‌گوید: «اللهُ اللهُ»هر دو با حالت رفع بیان شده‌اند، بر این اساس این گونه بیان شده که اولی مبتدا و دومی تاکید لفظی آن است و به بزرگی مقام [خداوند] و اهمیت این موضوع اشاره دارد، و خبر مبتدا، این سخنش است که می‌گوید: «ربی»و مفهوم آن این است که خداوندی را که می‌پرستم و تمامی انواع عبادت‌ها از جمله ترس و امید و فروتنی و خضوع و خشوع و دل‌شکستگی و... را به او اختصاص داده‌ام همان پروردگاری است که مرا از نیستی به هستی آورده و با نعماتش پرورش داده و با انواع بخشش‌ها و نعمت‌ها بر من لطف و احسان نموده است.

این که می‌گوید: «لَا أُشْرِك بِهِ شَیئاً»یعنی شریکی در عبادت برای او قائل نمی‌شوم، حال هر که باشد، این که می‌گوید: «شیئا»نکرده در سیاق نفی معنای عموم و شمولیت می‌دهد [یعنی هیچ کس و هیچ چیز را شریک او نمی‌گردانم[.

در هر صورت این کلمه‌ی عظیم مشتمل بر تحقق بخشیدن به توحید از جنبه‌ی هر دو رکن نفی واثبات است، نفی عبودیت از هر که و هر چه جز خدا، و اثبات آن فقط برای خداوند، این حدیث گواهی است بر آن که همانا توحید تنها پناهگاه گرفتاری‌ها و بزرگ‌ترین وسیله‌ی دفع دلشوره و تشویش و از میان بردن غم و غصه است.

حدیث سوم: حدیث ابی‌بکره سبه نقل از پیامبر جاست که فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید: اَللَّهُمَّ رَحْمَتَك أَرْجُو، فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِي طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ، لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ» این دعا همه‌اش توحید خداوند و پناه بردن و متوسل شدن به او است.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَك أَرْجُو»این که فعل در ابتدا نیامده گواه بر اختصاص دارد یعنی: ما امید رحمت فقط از سوی تو داریم و از کسی جز تو چنین امیدی نداریم.

این که می‌گوید: «فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِي طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ»بیانگر اوج نیاز آدمی به خداوند است و این که آدمی حتی در یک چشم بر هم زدن نیز در هر کاری از کارهایش از پروردگار و مولایش بی‌نیاز نیست و به همین خاطر فرمود: «وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ»یعنی: در هر مطلب جزئی از جزئیات کار و در هر جنبه‌ای از جنبه‌های کار به تو نیازمندم سپس این دعای مبارک را با کلمه‌ی توحید لااله الا الله به پایان رساند.

حدیث چهارم: حدیث سعد بن ابی و قاص ساست که در آن دعای یونس ÷در حالی که در شکم ماهی بود بیان شده است: ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧ابن قیم/درباره‌ی این دعا می‌گوید: «در این دعا کمال توحید و منزه دانستن پروردگار، و اعتراف آدمی به ستم و گناهش وجود دارد این‌ها مؤثرترین علاج و درمان گرفتاری و غم و غصه‌اند، هم چنین مؤثرترین اسباب در برآوردن نیازها هستند، بی‌شک توحید و تنزیه پروردگار در بردارنده اثبات همه‌ی کمال‌ها برای خداوند، و نفی همه‌ی نقص‌ها و عیب‌ها و تشبیه‌ها از اوست. اعتراف به ظلم و ستم در بر دارنده ایمان آدمی به قانون الهی و ثواب و عقاب بوده، و موجب تواضع و فروتنی و باز گشتش به سوی خداوند و آمرزیده شدن لغزش‌هایش، و اعتراف به عبودیت او و نیازش به پروردگارش می‌شود، در این جا چهار چیز وجود دارد که توسل جستن به آنها رخ داده است: توحید و تنزیه و عبودیت و اعتراف‏» [۲۳۷].

[۲۳۲] صحیح بخاری شماره [۶۳۴۶] و صحیح مسلم شماره [۲۷۰۳]. [۲۳۳] سنن أبوداود شماره [۱۵۲۵] و سنن ابن ماجه شماره [۳۸۸۲] و آلبانی/در «صحیح الترغیب» شماره [۱۸۲۴] آن را صحیح دانسته است. [۲۳۴] سنن ابوداود شماره [۵۰۹۰] و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [۳۳۸۸] آن را حسن دانسته است. [۲۳۵] سنن ترمذی شماره [۳۵۰۵] و آلبانی/در «صحیح الجامع» شماره [۳۳۸۳] آن را صحیح دانسته است. [۲۳۶] الفوائد [ص/ ۹۶ ـ ۹۵]. [۲۳۷] زاد المعاد [۲/۲۰۸].