۱۴۶- شرح حدیث عمار در خصوص دعای میان تشهد و سلام نماز
پیشتر حدیث عمار بن یاسر سرا که مشتمل بر آن دعای عظیمی بود که پیامبر جدر نمازش میفرمود را بیان کردیم، دعایی است که نسائی و دیگران از عطاء بن سائب از پدرش سروایت کرده که گفت: «عمار بن یاسر سبرای ما امامت کرد، در امامتش نهایت اختصار را رعایت کرد، شخصی به او گفت: راستی چرا نمازت را این گونه به صورت خلاصهوار خواندی؟ فرمود: ]درست است[ اما با این وصف در آن دعایی را خواندم که به گوش خودم از رسول الله جشنیده بودم، وقتی عمار رفت مردی از همان نمازگزاران به دنبال او رفت، [عطاء گوید: آن مرد پدرم بود ولی نام خودش را مبهم ساخت] و از عمار آن دعاها را پرسید، سپس باز آمد و دیگر نماز گزاران را از آن دعا مطلع نمود ]دعاها این بود[: اَللَّهُمَّ بِعِلْمِك الغَیبَ، وَقُدْرَتِك عَلَى الخَلْقِ أَحْینی مَا عَلِمْتَ الحَیاة خَیراً لِي، وَتَوَفَّنی إِذَاَ عَلِمْتَ الوَفَاة خَیراً لِي، اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُك خَشْیتَك فی الغَیبِ وَالشَّهَادَة وَأَسْأَلُك کلمِة الحَقَّ فِي الرِّضَا وَالغَضَبِ، وَأَسْأَلُك القَصْدَ فِي الفَقْرِ وَالغِنَى وَأَسْأَلُك نَعیماً لَا ینْفَد، وَأَسْأَلُك قُرَّة عَینٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُك الرِّضَا بَعْدَ القَضَاءِ، وَأَسْأَلُك بَرْد العَیشِ بَعْدَ المَوُتِ، وَأَسْأَلُك لَذَّة النَّظَرِ إِلَى وَجْهِک، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِك فِي غَیرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّة، وَلَا فِتْنَة مَضِلَّة، اللَّهُمَّ زَینَّا بِزِينَة الإِيمَانِ، وَاجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِينَ» [۲۰۹].
این حدیث دارای منفعت بزرگ و فایدهی عظیم است و مشتمل بر مفاهیم ارجمند و معانی سودمند در ارتباط با عقیده و عبادت و اخلاق است. سودی که فرد مسلمان از امثال این دعاهای مبارک میبرد با آگاهی از معانی آنها، و فهم مفاهیم و اهدافشان، و تلاش برای عملی نمودن آنها، بیشتر و افزونتر میگردد. در آنچه در پی میآید اندکی درنگ میکنیم تا به بیان برخی از معانی و مفاهیم این حدیث بپردازیم [۲۱۰]. این که میگوید: «اللهم بعلمک الغیب، وقدرتک علی الخلق أحینی ما علمت الحیاة خیراً لی، وتوفنی اذا علمت الوفاة خیراً لی»بیانگر آن است که آدمی امورش را به خدا واگذار میکند و از او میطلبد که بهترینها را برایش در نظر گیرد، در حالی که به علم خدا متوسل میشود علمی که بر هرچیزی احاطه دارد، خداوند از مسائل نهانی و پوشیدهی امور آگاه است هم چنان که از مسائل پیدا و آشکار آنها آگاه است، ]همچنین آدمی در این دعا[ به قدرت ساری و جاری خداوند در همهی آفریدهها متوسل میشود، ]چرا که[ کسی نمیتواند حکمش را تغییر دهد و قضایش را رد کند و مانع آن شود، واضح است که آدمی سرانجام و فرجام امور را نمیداند و با وجود این از کسب مصالح خود و دفع ضرر و زیان از خود ناتوان است مگر آن که خداوند او را یاری کرده و شرایط را برایش مهیا گرداند، لذا آدمی به شدت نیازمند خداوند آگاه و تواناست تا کارهایش را اصلاح کند و در هر حال و صورت آنچه را برایش خیر است برگزیند، به همین خاطر میگوید: مرا زنده بدار اگر میدانی که زندگی برایم خیر است و مرا بمیران اگر میدانی که مرگ برایم خیراست و به همین خاطر است که در سنت از آرزو کردن مرگ آن هم به خاطر ضرر و زیانی که متوجه آدمی شده، نهی شده است چرا که آدمی از عاقبت امور آگاه نیست، در صحیح بخاری از پیامبرجروایت شده که فرمودند: «هیچ یک از شما هرگز مرگ را تمنا نکند، زیرا که اگر نیکوکار است، شاید احسان را بیشتر کند و اگر گناهکار است، شاید تو به و استغفار نماید» [۲۱۱]. یعنی: با دست کشیدن از گناهان و طلب بخشش و آمرزش رضایت خدا را بدست آورد.
این که میگوید: «وأسألک خشیتک فی الغیب والشهادة»یعنی: ] از تو میطلبم[ درخفا و آشکارا، و در پیدا و پنهان، و در حالی که به همراه مردم هستم یا از آنان غایبم، ترس از خود را به من ارزانیداری، برخی از مردم چنین میپندارند که در ملأعام و آشکارا باید از خدا بترسند در حالی که جایگاه ترس از خدا در خفاست ]یعنی اگر کسی در خفا تقوای الهی را مراعات نمود او واقعاً خدا ترس است[ هنگامی که از دیدگان مردم و از انظار آنان به دور است؛ خداوند کسانی را ستوده که در خفا از او ترسیده و تقوای الهی را رعایت میکنند، خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَيۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩﴾[الأنبیاء: ۴۹].
«کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند و همانان از قیامت در هراسند».
و یا میفرماید:
﴿مَّنۡ خَشِيَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَيۡبِ وَجَآءَ بِقَلۡبٖ مُّنِيبٍ ٣٣﴾[ق: ۳۳].
«همان کسی که در نهان از خداوند مهربان بترسد و با دلی توبهکار [به محضر او] بیاید».
این که میگوید: «واسالک کلمة الحق فی الرضا والغضب»در این بخش از خداوند درخواست میکند که در حال خشنودی و عصبانیت سخن حق بگوید، مردم در حال عصبانیت و خشم به شکل نادر و کم، سخن حق میگویند چرا که عصبانیت شخص عصبانی را وادار میکند که بر خلاف حق سخن گفته و برخلاف عدل عمل نماید. خداوند آن دسته از بندگانش را که در حال خشم و عصبانیت از خشم خود صرف نظر کرده و ]طرف مقابل را [ میبخشند و دست به تجاوز و ستم نمیزنند، ستوده است، خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ يَغۡفِرُونَ ٣٧﴾[الشورى: ۳۷].
«و چون خشمگین شوند، گذشت میکنند».
کسی که در حال خشنودی و عصبانیت جز حقّ نگوید این عمل او گواهی بر شدت ایمان او است و زمام اختیار خود را دست دارد، در حدیث آمده که: «قهرمان، کسی نیست که هنگام کشتی گرفتن، افراد زیادی را به زمین بزند بلکه قهرمان، کسی است که هنگام خشم، خودش را کنترل نماید» [۲۱۲]. این که میگوید: «وأسألک القصد فی الفقر والغنی»یعنی در حال فقیری و بینیازی میانهرو و متعادل باشد، اگر فقیر باشد از ترس تمام شدن رزق و روزی بخالت به خرج نمیدهد و در عین حال در بخشش هم زیاده روی نمیکند بهطوری که بر خود چیزی را تحمیل کند که طاقت آن را ندارد. همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩﴾[الإسراء: ۲۹].
«دست خود را برگردن خویش بسته مدار [و از کمک به دیگران خودداری مکن و بخیل مباش] و آن را یکسره گشاده مساز [وبذل و بخشش بیحساب مکن و اسراف مورز، بدان گونه] که سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت قرارگیری و غمناک گردی».
اگر هم ثروتمند باشد ثروتمندیش او را وادار به اسراف و طغیان نمیکند، خداوند میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا ٦٧﴾[الفرقان: ۶۷].
«وآنان که چون انفاق کنند، زیادهروی نمیکنند و بخل نمیورزند و ]شیوهشان[ بین این ]دو حد[ معتدل است».
القوام یعنی: حد وسط و میانه روی، چنین ویژگیای در هر کاری زیباست.
این که میگوید: «واسالک نعیما لا ینفد»نعمت و خوشیای که فنا ناپذیر است همان نعمت و خوشی آخرت است، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿مَا عِندَكُمۡ يَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ﴾[النحل: ۹۶].
«آنچه نزد شما است ناپایدار و فانی است، و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقی است».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤﴾[ص: ۵۴].
«این [نعمتهای فراوان] عطا و دادههای ما است و هرگز نابودی و پایان ندارد».
این که میگوید: «واسالک قرة عین لا تنقطع»چشم روشنی جزو نعمتها است، برخی از نعمتها پایانپذیر و برخی دیگر پایان ناپذیر هستند، کسی که دنیا مایهی چشم روشنیاش باشد این چشم روشنی پایانپذیر است، و سرور و خوشی آن از بین میرود، چرا که دنیا با ترس از رخ دادن مصیبت و فاجعه و حوادث ناگوار در آمیخته است و به همین خاطر مؤمن در دنیا چشمش فقط به محبت خداوند و یاد او و مداومت بر طاعتش روشن میگردد، همچنان که پیامبر جمیفرماید: «نماز مایهی روشنایی چشم من است» [۲۱۳]. و کسی که چنین چشم روشنیای را کسب کند چشم روشنی را بدست آورده که در دنیا و در برزخ و در آخرت پایان نمیپذیرد.
این که میگوید: «واسالک ارضا بعد القضاء»طلب رضایت بعد از قضا است؛ چرا که در این هنگام است که حقیقت رضایت آشکار میشود، رضایت پیش از قضا عبارتست از تصمیم و ارادهی آدمی بر رضایت ، و همانا رضایت زمانی از قوه به فعل در میآید که قضا رخ دهد.
این که میگوید: «واسالک برد العیش بعد الموت»این درخواست گواه بر آن است که زندگی، و آرامش آن، مختص به بعد از مرگ است چرا که زندگی پیش از مرگ تلخ وناخوشایند است و اگر چیزی جز فکر و اندیشهی مردن هم برای تلخ و ناخوشایند کردن آن نمیبود همین کافی بود در حالی که چیزهای بسیاری از جمله غم و اندوه و بیماری و پیری و دوری از عزیزان و خیلیچیزهای دیگر هستند که زندگی را به کام آدمی تلخ و ناخوشایند میکنند.
این که میگوید: «واسالک لذة النظر الی وجهک والشوق الی لقائک فی غیر ضراء مضره ولافتنة مضلة»در این دعا بهترین چیز دنیا که همان شوق به دیدار خداوند است و بهترین چیز آخرت که همان نگریستن و رؤیت خداوند بخشنده است، گرد آمده است؛ وقتی که وقوع آن مشروط و منوط به عدم وجود هر آن چیزی است که در دنیا به او ضرر رسانده یا او را در دینش دچار فتنه کند، میگوید: ]لذت نگریستن به جمالت و عشق به دیدارت را[ بدون هیچ ضرر و بدون هیچ فتنهای گمراه کننده، میطلبم.
این که مؤمنین در قیامت پروردگارشان را میبینند موضوعی است که نصوص همدیگر را تقویت کرده و دلایل فراوانی دربارهی آن وجود دارد بلکه این رؤیت بالاترین نعمت اهل بهشت و بزرگترین خوشی و لذت آنان است، پیامبر جمیفرماید: «چون بهشتیان به بهشت درآیند، خدای متعال [خطاب به ایشان] میفرماید: آیا چیز دیگری هم میخواهید که بر [بخششهای] شما بیفزایم؟ بهشتیان میگویند: آیا رو سپیدمان نساختهای؟ آیا ما را به بهشت داخل نکرده و از دوزخ نجاتمان ندادهای؟ فرمود: آن گاه حجاب برداشته میشود، و [بهشتیان بعد از نظر به سوی پروردگار خویش چنین احساس میکنند که] چیزی محبوبتر از نگریستن به سوی پروردگارشان به آنان داده نشده است» [۲۱۴]. از خداوند بخشنده طلب فضلش را مینماییم.
این که میگوید: «اللهم زینا بزینة الایمان واجعلنا هداة مهتدین»زینت ایمان شامل زینت قلب است به واسطهی اعتقاد صحیح و اعمال قلبی ارجمند، و زینت زبان به واسطه ذکر و تلاوت قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و چیزهایی شبیه اینها است، و زینت اعضا و جوارح به واسطهی اعمال نیک و طاعاتی است که آدمی را به خدا نزدیک میگرداند.
این که میگوید: «واجعلنا هداة مهتدین»یعنی راه را بیابیم ودیگران را بدان راهنمایی کنیم، و این بالاترین درجات است، این که آدمی حق را شناخته و پیرو آن باشد و معلم دیگری بوده و بدان حق ارشاد و راهنمایی کند، به این شیوه است که راهنما و راه یافته میگردد، و عاجزانه از خداوند میطلبیم که همهی ما را به سوی خود هدایت کرده و ما را از زمرهی راهنمایان راه یافته قرار دهد.
[۲۰۹] اندکی پیش ترجمه آن آمد. [۲۱۰] برای توضیح بیشتر به کتاب «شرح حدیث عماربن یاسر س» اثر ابن رجب مراجعه شود. [۲۱۱] صحیح بخاری شماره [۵۶۷۳]. [۲۱۲] صحیح بخاری شماره [۶۱۱۴]. [۲۱۳] سنن نسائی شماره [۳۸۷۹]، و آلبانی/در «صحیح الجامع» شماره [۳۰۹۸] آن را صحیح دانسته است. [۲۱۴] صحیح مسلم شماره [۱۸۱].