۱۴۷- اذکار بعد از سلام
در این جا سخن دربارهی اذکاری خواهد بود که مسلمان به دنبال سلام و خروج از نماز بیان میدارد، در اینباره احادیث متعددی بیان شده است.
از جمله در صحیح مسلم از ثوبان سروایت شده که گفت: «چون پیامبر جنمازش را به پایان میبرد، سه بار استغفار میکرد و میگفت: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْک السَّلاَمُ، تَبَارَکتَ ذَالْجَلَالِ وَالإِکرامِ: خداوندا تو سلام هستی و سلامتی از تو است، خیر و برکت تو فراوان است ای شکوهمند و بخشایشگر».
ولید -یکی از راویان حدیث- میگوید از اوزاعی پرسیدم: استغفار را چگونه میفرمود؟ گفت: میفرمود: «أَسْتَغْفِرُاللهَ، أَسْتَغْفِرُاللهَ، أَسْتَغْفِرُاللهَ» [۲۱۵].
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ السلام»سلام نامی از نامهای نیکوی خداوند است که به ما دستور داده تا با آنها او را یاد کرده و بخوانیم، آنجا که میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ﴾[الأعراف: ۱۸۰].
«و خداوند نامهای نیک دارد. پس به آن ]نامها[ او را به ]دعا[ بخوانید».
و معنایش این است که اواز هر عیب و آفت و نقصی پاک و منزه است، خداوند سبحان از هر آنچه منافی با صفات کمال او باشد منزه است، و از این که کسی از آفریدههایش شبیه او باشد یا به هر صورتی از صورتها همتا و همانندی داشته باشد، پاک و منزه است.
این که میگوید: «ومنک السلام»یعنی: همانا سلامت و در امان ماندن از خطرات ، از تو امید میرود و تقاضا میشود، و از کسی جز تو امید اعطای آن نمیرود. این از اسلوب حصر که در جملهی «ومنک السلام»یعنی: تنها از تو، و نه دیگری؛ آمده برداشت میشود.
این که میفرماید: «تبارکت ذا الجلال والإکرام»تبارکت یعنی: بلند مرتبه و عظیمی؛ ذالجلال والاکرام: یعنی: ای صاحب جلال و اکرام، این دو، دو صفت عظیم پروردگارند که گواه بر کمال عظمت و کبریائی و مجد اوست همچنین نشان دهندهی کثرت صفات والا و تعدد بخششها و نعمتهای زیبای او است، صفات و نعماتی که بر بندگان واجب میکند تا قلبشان را از محبت و گرامیداشت و تعظیم خداوند لبریز سازند.
حکمت از گفتن استغفار به دنبال نماز اظهار تواضع و فروتنی است و این که آدمی تمام و کمال حق نماز را آن گونه که شایستهی آن است ادا نمیکند بلکه ناگزیر دچار نقص و کوتاهی در ادای آن میگردد، کسی هم که دچار تقصیری شده طلب بخشش میکند بدان امید که از تقصیرش چشم پوشی شود و این طلب آمرزش او جبرانی است بر آن نقص و کوتاهی.
به دنبال آن نمازگزار به لا اله الا الله گفتن میپردازد؛ از ورّاد بردهی آزاد شدهی مغیرة بن شعبه سروایت است که گفت: مغیرة بن شعبه برای معاویه پسر ابوسفیان نوشت: «پیامبر خدا جهنگامی که نماز را تمام میکرد و سلام میگفت، میفرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى کلِّ شَیءٍ قَدِيرٌ، أَللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ، وَلَا مُعْطِي لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدِّ مِنْکالجَدُّ»: معبود ]راستینی[ جز خدای یکتا نیست. او شریکی ندارد؛ ملک و ستایش از آن اوست و او بر همه چیز تواناست.خدایا! آنچه را تو بدهی باز دارندهای برایش نیست و آنچه را تو باز داری دهندهای برایش نیست و هیچ بینیازی را، بینیازیاش در برابر تو سودی نمیبخشد» [۲۱۶].
از عبدالله بن زبیرلروایت شده که او بعد از گفتن سلام هر نمازی میگفت: «لَا إِلَه إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کلِّ شَیءٍ قَدِيرُ، لَا حَوْلِ وَلَا قُوَة إِلَّا بِاللهِ، لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِياهُ، لَهُ النَّعْمَة وَلَهُ الفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کرِهَ الْکافِروُنَ: معبود ]راستینی[ جز خدای یکتا نیست. او شریکی ندارد؛ ملک و ستایش از آن اوست و او بر همه چیز تواناست و هیچ تحولی در کارها و هیچ قدرتی نیست مگر به خواست الله، هیچ کسی جزالله سزاوار پرستش نیست و ما تنها او را پرستش میکنیم، نعمت و فضل از جانب اوست، و ستایش نیکو تنها سزاوار اوست، هیچ معبود راستینی جز الله وجود ندارد و ما تنها شریعت او را آیین [خود] میدانیم، و فرمانبرداری را خالص او میگردانیم، هر چند که کافران بدشان بیاید. ابن زبیر گفتهاست که پیامبر جبعد از هر نماز بدان تهلیل میگفتند» [۲۱۷].
این که میگوید: «وَلاَ ینْفَعُ ذَالْجَدِّ منک الجَدُّ»یعنی: هیچ بینیازی را، بینیازیاش در برابر تو سودی نمیبخشد بلکه طاعتی را که برای تو انجام میدهد و ایمانش به تو، و این که از دستوراتت فرمان برداری میکند، به او سود میرساند.
این که میگوید: «لا إله إلا الله مخلصین له الدین ولو كَرِه الکافرون»یعنی: ما بر این توحید و اخلاص پای بندیم هر چند کفار از این امر ناخشنود باشند.
سپس شخص مسلمان بعد از این به تسبیحاتی میپردازد که پیامبر جبه دنبال نمازهایش میگفته است.
از ابوهریره سروایت شده که پیامبر خدا جفرمود: «هر کس پس ازنماز سی و سه بار سبحان الله، سیو سه بار الحمد لله، سی و سه بار الله اکبر بگوید، که مجموعاً نود و نه تا میشود و برای صدمین بار این را بگوید:«لَا إِلهَ إِلَّا اللهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کلِّ شَیءٍ قَدِيرٌ»، گناهانش اگر به اندازه کف دریا هم باشند، باز هم آمرزیده میشوند» [۲۱۸].
ابوهریره سمیگوید: «عدهای از فقرا نزد رسول الله جآمدند و عرض کردند: ثروتمندان [علاوه بر رفاه مادی] درجات رفیع بهشت و نعمتهای جاودان آن را از آن خود ساختند. زیرا مانند ما نماز میخوانند، روزه میگیرند و به دلیل برتری در ثروت، حج و عمره میگذارند و جهاد میکنند و صدقه میدهند [و این کارها از ما ساخته نیست] رسول خدا جفرمود: آیا عملی به شما نیاموزیم که اگر آن را انجام دهید، کسانی را که از شما پیشی گرفتهاند، در خواهید یافت و بهترین انسانهایی که با شما هستند، خواهید شد و جز کسانی که مثل شما این عمل را انجام میدهند، کسی دیگر به شما نخواهد رسید؟ آن عمل این است که پس از هر نماز فرض، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار الحمد لله و سیو سه بار الله اکبر بگویید» [۲۱۹].
ابوصالح -راوی حدیث از ابوهریره- گفته است: «شخص میگوید: سبحان الله، و الحمد لله، و الله اکبر و آنقدر میگوید که هر کدام از آنها به سیو سه بار برسد» اما این فهم و برداشت او از این حدیث است اما آنچه واضحتر و درستتر است این است که مجموع هر کدام از این کلمات به سیو سه برسد یعنی: سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمد لله، و سی و سه بار الله اکبر بگوید هم چنان که در حدیث پیشین ابوهریره سچنین آمده بود [۲۲۰].
از عبدالله بن عمرو بروایت شده است که پیامبر جفرمود: «دو خصلت وجود دارد که هر بندهی مسلمانی بر آنها مواظبت نماید وارد بهشت میشود، آن دو ساده و آسان هستند، با این حال کسانی که آنها را انجام دهند اندکند [خصلت اول این است که]: بعد از هر نماز [فرضی] ده بار سبحان الله و ده بار الحمد لله و ده بار الله اکبر بگوید که اینها [ در پنج وقت نماز، در مجموع] صدو پنجاه بار با زبان گفته میشوند ولی در ترازوی حسنات هزار و پانصد بار به حساب میآیند، و [خصلت دوم این است که]: وقتی به بستر خواب میرود، سی و چهار بار الله اکبر، و سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار سبحان الله بگوید که اینها [در مجموع] صد بار با زبان گفته میشود ولی در ترازوی اعمال هزار بار به حساب میآیند. عبدالله سگفته است: من دیدم که پیامبر خدا جاین ذکرها را با دستشان میشمرد. یاران از ایشان پرسیدند: ای پیامبر خدا! چرا با وجود آسانی این دو خصلت افراد کمی آنها را انجام میدهند؟ پیامبر جفرمود: شیطان در هنگام خواب به سراغ هر کدام ازشما میآید و پیش از این که بتواند این ذکرها را بگوید او را به خواب میبرد، و در وقت نماز هم به سراغ او میآید و پیش از این که او آن ذکرها را بگوید نیازی را به یادش میاندازد [و او به دنبال برآوردن نیازش میرود و از گفتن آنها باز میماند]» [۲۲۱].
مستحب است که فرد مسلمان به دنبال نمازها، سورههای ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١﴾را بخواند. از عقبة بن عامر سروایت شده که گفت: «پیامبر خدا جبه من امر فرمود که بعد از هر نمازمعوذات را بخوانم» [۲۲۲].
منظور از معوذات این سه سوره است که نام برده شد و بنا به قاعدهی تغلیب معوذات نامیده شده است همچنین مستحب است آیة الکرسی را بخواند. از ابو امامه سروایت شده که رسول الله جفرمودند: «هر کس آیة الکرسی را به دنبال نمازهای واجب بخواند چیزی جز مرگ مانع ورود او به بهشت نمیشود.» این حدیث را نسائی در کتاب عملالیوم و اللیلة روایت کرده است [۲۲۳].
منظور این حدیث این است که میان این شخص و ورودش به بهشت چیزی جز مرگ فاصله نینداخته [و به محض مردن وارد بهشت میشود].
ابن قیم/میگوید: «از شیخمان ابوعباس ابن تیمیه -قدس الله روحه- چنین به من رسیده که گفت: به دنبال هر نمازی آیة الکرسی را میخوانم» [۲۲۴].
از جمله دعاهایی که برای فرد مسلمان تشریع شده تا به دنبال نمازها بگوید، دعایی است که پیامبرجگفتن آن را به معاذبن جبل ستوصیه نمود. در سنن ابوداود و نسائی و دیگران از معاذبن جبلسروایت شده که: روزی پیامبر جدست او را گرفت و فرمود: «ای معاذ به خداوند سوگند که من تو را دوست دارم، به تو سفارش میکنم که این را ترک مکن که بعد از هر نماز بگویی: «اَللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَى ذِکرِک، وَشُکرِک، وَحُسْنِ عِبَادَتِک»: خداوندا، مرا یاریرسان بر آن که تو را یاد کنم و شکرت را به جای آورم و به نیکویی عبادتت نمایم» [۲۲۵]. این دعا پیش از سلام گفته میشود یا بعد از آن؟ اهل علم در این باره دو دیدگاه دارند که شیخ الاسلام این نظر را برگزیده که این دعا پیش از سلام گفته شود، والله تعالی اعلم.
***
[۲۱۵] صحیح مسلم شماره [۵۹۱]. [۲۱۶] صحیح بخاری شماره [۸۴۴] و صحیح مسلم شماره [۵۹۳]. [۲۱۷] صحیح مسلم شماره [۵۹۴]. [۲۱۸] صحیح مسلم شماره [۵۹۷]. [۲۱۹] صحیح بخاری شماره [۸۴۳] و صحیح مسلم شماره [۵۹۵]. [۲۲۰] بنگر به: فتح الباری اثر ابن حجر [۲/۳۲۸]. [۲۲۱] سنن ابوداود شماره [۵۶۵] و سنن ترمذی شماره [۳۴۱۰]، و آلبانی/در «صحیح الترغیب» شماره [۶۰۶] آن را صحیح دانسته است. [۲۲۲] سنن ابوداود شماره [۱۵۲۳]، سنن نسائی شماره [۱۳۳۶]، و آلبانی/در «صحیح ابوداود» شماره [۱۳۴۸] آن را صحیح دانسته است. [۲۲۳] عمل الیوم و اللیله شماره [۱۰۰] و آلبانی/در «صحیح الجامع» شماره [۶۴۶۴] آن را صحیح دانسته است. [۲۲۴] زاد المعاد [۱/۳۰۴]. [۲۲۵] سنن ابوداود شماره [۱۵۲۲] و سنن نسائی شماره [۱۳۰۳]، و آلبانی در «صحیح ابوداود» شماره [۱۳۴۷] آن را صحیح دانسته است.