۱۳۳- از دیگر اذکار بیرون رفتن از خانه
پیشتر دعایی را که پیامبرجهر بار هنگام بیرون رفتن از خانه آن را میگفت و بر آن مداومت میورزید را بیان داشتیم. این دعا در حدیثی است که ابوداود و ابن ماجه و دیگران از ام المؤمنین ام سلمه هند مخزومیه لهمسر پیامبرجروایت کردهاند که گفته: پیامبر خداجهرگاه از خانه من بیرون میرفت، نگاهشان را به سمت آسمان مینمود و میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أَضَلَّ، أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ، أَوْ أَظْلِمَ أَوْ أَظْلَمَ، أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَيَّ: پروردگارا، از اینکه ره گم کنم و یا اینکه دیگری مرا گمراه سازد، یا [از مسیر حق] بلغزم و یا از جانب دیگری لغزانده شوم، یا اینکه [نسبت به کسی] ستم روا دارم و یا مورد ستم واقع شوم، یا اینکه [نسبت به حقی که بر من واجب است] نادان شوم و یا اینکه در حق من نادانی شود، به تو پناه میبرم» [۱۰۴].
سخن ام سلمه لدر ابتدای این حدیث آشکارا بیانگر مداومت ورزیدن پیامبرجدر بیان این دعا در هر بار بیرون آمدن پیامبرجاز خانهاش است، همچنین این سخن بیانگر اهمیت دوام فرد مسلمان بر گفتن این دعا در هر بار خارج شدن از خانهاش است آن هم به خاطر تأسی جستن به پیامبرج، انجام این کار خیر و برکت و سلامت و بازده را در پی خواهد داشت.
اینکه ام سلمه لمیگوید: «نگاهش را به سمت آسمان مینمود» نشاندهندهی علّو خداوند بر آفریدههایش است، همانا پروردگاری که او را به فریاد خوانده، از او درخواست نموده و به او امید داریم، بر تختش نشسته و جدا از آفریدههایش است، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَكَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِيرًا ٥٨ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسَۡٔلۡ بِهِۦ خَبِيرٗا ٥٩﴾[الفرقان: ۵۸-۵۹].
«و [در همه امور] بر خداوندی توکل کن که همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد، و حمد و ثنای او را به جای آور و همین کافی است که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است. آن کسی که آسمانها و زمین را و همه چیزهای میان آن دو را در شش دوره آفریده است، و آنگاه بر تخت [فرماندهی و اداره امور جهان] نشسته است. او دارای رحمت فراوان و فراگیر است. پس از شخص بسیار آگاه و فرزانه بپرس».
بلند کردن چشم به سمت آسمان بیانگر ایمان به علّو خداوند است، همچنان که بلند کردن دستها به سمت آسمان نشاندهنده ایمان به علّو خداوند است، حافظ مغرب ابوعمر بن عبدالبر در کتابش التمهید در حالی که در صدد بیان ادله بر علّو خداوند است میگوید: «همچنین از دیگر دلایل اینکه خداوند بر روی عرش و در بالای هفت آسمانها است این است که تمامی افراد یکتاپرست و موحد از عرب و عجم اگر موضوعی آنان را دلواپس و ناراحت کند یا به مصیبت و مشقتی گرفتار شوند صورتشان را به سمت آسمان بلند میکنند و از پروردگارشان یاری میطلبند، این مطلب نزد عام و خاص مشهورتر و معروفتر از آن است که نیازمند سخن گفتن زیاد دربارهی آن باشد چرا که این حالت فوریت و ضرورت است کسی آنان را به خاطر این کارشان سرزنش نکرده و مسلمانی آنان را به خاطر این کارشان به باد انتقاد نگرفته است» [۱۰۵].
دلایل علوّ و تفوق خداوند بر آفریدههایش بسیارند و در شمارش نمیگنجند، قرآن و سنت و اجماع و فطرت و عقلها گواه بر تفوق و علوّ خداوندند، در اینجا مجال بسط و گسترش این دلایل نیست. در بلند کردن چشم به سوی آسمان اشارهای است به اهمیت پی بردن به نظارت و کنترل خداوند و اینکه او بر بندگان مطلع و مسلط است، نسبت به حال و روز آنان دانا و آگاه بوده و هیچ رازی از آنان بر او پوشیده نیست، بیشک کنترل امور در دست اوست، هر آنچه بخواهد و اراده کند رخ میدهد و هر آنچه نخواهد روی نمیدهد.
اینکه در این دعا میفرمایدج: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُبِكَ...»پیشتر مفهوم استعاذه بیان شد که به معنی پناه بردن به خداوند و متمسک و متوسل شدن به او است. در این دعا آدمی به خداوند پناه میبرد که او را از اینکه در چیزی از این امور بیان شده در افتد، محفوظ دارد. این امور عبارتند از اینکه: ره گم کند یا اینکه دیگری او را گمراه سازد، بلغزد یا از جانب دیگری لغزانده شود، ستم کند یا مورد ستم واقع شود، نادان شود یا در حق او نادانی شود.
روشن است که هرکس از خانهاش بیرون رود به طور حتم با مردم دیدار و برخورد و معاشرت خواهد داشت کسی که دلسوز خود است میترسد که به سبب این برخورد و معاشرت از راه راست و رفتار صحیحی که شایسته است فرد مسلمان بدان پای بند باشد، منحرف شود، این انحراف گاه در رابطه با دین است به این شکل که گمراه شود یا دیگری او را گمراه سازد، و یا در ارتباط با موضوع دنیا است به این شیوه که ستم کند یا مورد ستم واقع شود یا در ارتباط با کسانی باشد که با آنان دیدار و برخورد و ارتباط دارد به این شکل که بلغزد یا از سوی دیگری لغزانده شود یا کار جاهلانهای انجام دهد یا در حقش انجام شود، پناه جستن به خداوند از تمامی این حالتها با این واژههای بلیغ و کلمات رسا و دقیق صورت میپذیرد.
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَعُوذُبِكَ أَنْ أَضِلَّ أَوْ أَضَلَّ»بیانگر پناه جستن به خداوند از گمراهی است، گمراهی ضد هدایت است، اینکه از خداوند میخواهد که در برابر گمراه شدن از او حمایت کند در بطن آن از خداوند درخواست موفقیت در هدایت را مینماید.
اینکه میگوید: «أَنْ أَضِلَّ»یعنی: از اینکه گمراه شوم، بدین شکل که کاری انجام دهم که مرا به سمت گمراهی سوق دهد یا مرتکب گناهی شوم که مرا از راه هدایت دور گرداند.
اینکه میگوید: «أَوْ أُضَلَّ»یعنی: اینکه دیگری مرا گمراه سازد از جمله شیاطین انس و جن، شیاطینی که همّ و غمی جز گمراه کردن مردم و بازداشتن آنان از راه راست ندارند.
اینکه میگوید: «أَوْ أَزِلَّ أَوْ أُزَلَّ»: این کلمه از ریشه الزلَّة و به معنی لغزش است و به این ترتیب است که آدمی از راه ایستادگی [بر مسیر حق] بلغزد، گفته میشود: «زَلَّتْ قَدَم فُلان»یعنی: از بالا به پایین افتاد، و گفته شده: «طَرِيقٌ مَزَلَّة»یعنی: راهی که پای شخص روی آن سُر میخورد و میلغزد و ثابت نمیماند، منظور از آن در اینجا افتادن در گناه از جایی است که احساس نشود این حالت شبیه لیز خوردن پا است.
اینکه میگوید: «أَزِلَّ»یعنی: [از مسیر حق] بلغزم، و اینکه میگوید: «أَزَلَّ»یعنی: از جانب دیگری لغزانده شوم.
اینکه میگوید: «أَوْ أَظْلِمَ أَوْ أَظْلَمَ»این کلمه از ریشهی ظلم است، و ظلم به معنی قرار دادن چیزی در غیر جای خودش است.
اینکه میگوید: «أَوْ أَظْلِمَ»یعنی: ۱- به وجود خودم ستم کنم به این شکل که آن را در خطا و اشتباه رها کرده و آن را به سمت گناه سوق دهم، ۲- به دیگری ستم کنم به این شکل که به او تعرض نمایم یا به ناحق در ملک او دخل و تصرف کنم یا اذیت و آزاری به او برسانم.
اینکه میگوید: «أَوْ أُظْلَمَ»یعنی: یکی از مردم به خودم یا مالم یا آبرویم ستم روا دارد.
اینکه میگوید:«أَوْ أَجْهَلَ أَوْ یُجْهَلَ عَلَيَّ»ریشه این کلمه از جهل است، و جهل ضد علم است.
اینکه میگوید: «أَجْهَلَ»یعنی:کاری شبیه کار افراد سفیه و نادان انجام دهم، یا به کاری سرگرم شوم که به دردم نمیخورد، یا حقی را که بر من واجب است ضایع و تباه گردانم.
اینکه میگوید: «أَوْ یُجْهَلَ عَلَيَّ»یعنی: دیگری در حق من مرتکب نادانی شود به این شکل که همچون افراد جاهل و نادان با پررویی و گستاخی و دشنام دادن و کارهایی از این قبیل رودرروی من قرار گیرد. کسی که از ارتکاب اشتباه و خطا در حقّ دیگران در یکی از این موارد مصون مانده و دیگران نیز مرتکب هیچکدام از این اشتباهات در حق او نشوند، هم خود در امان مانده و هم دیگران نیز از دست او در امان میمانند. در این حدیث پناه جستن به خدا از این امور از هر دو سو مطرح شده، هم از سوی کسی که خود این پناه جستن را طلب میکند و هم از سوی مردمی که آنان را میبیند و با آنان در تماس است، یکی از گذشتگان در دعایش میگوید: «پروردگارا مرا از شرّ دیگران مصون داشته و دیگران را از شرّ من مصون دار» [۱۰۶]. و کسی که مقام و موقعیتش این چنین باشد [یعنی] از شر مردم در امان باشد، و مردم از شرّ او در امان باشند او خیر عظیمی به دست آورده است.
این دعایی مهم و عظیم است، شایسته است فرد مسلمان هرگاه از خانهاش بیرون میرود بر آن مداومت ورزد، تا بدین ترتیب از اینکه گرفتار چیزی از این امور گردد به خداوند پناه جسته و به او متمسک گردد، سپس با وجود پناه بردن به خدا باید اسباب را نیز به کار گیرد تا در نتیجه هر چه بیشتر از گمراهی و لغزش و ستم و نادانی دوری بگیرد بدین شیوه هم اسباب را به کار گرفته و هم از آن امور به خدا پناه برده، و هر دو را با هم جمع کرده است.
[۱۰۴] تخریج این حدیث پیشتر بیان شد. [۱۰۵] التمهید [۷/۱۳۴]. [۱۰۶] این مطلب را ابنرجب در کتابش: «شرح حدیث لبیک اللهمَّ لبیک» [ص: ۱۰۲] نقل کرده است.