۱۶۲- دعای طلب باران
خداوند برای بندگانش مقرر کرده که هرگاه سرزمینشان بایر و لم یزرع گشته، و بارندگی کم شد و قحطی روی داد به نماز و دعا و استغفار متوسل شوند، و بیان داشته که دعای آدمی را بینتیجه نگذاشته و درخواست مؤمن را رد نمیکند، کسی که از سر صدق او را به دعا بخواند و با پافشاری [بر سر درخواست] به او روی آورد امیدیش را بر آورده میسازد و دعایش را اجابت میکند و آنچه را خواسته به او ارزانی میدارد، خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾[البقرة: ۱۸۶].
«و چون بندگانم دربارهی من از تو بپرسند، ] بگو: [ به راستی که من نزدیکم. دعای دعا کننده را هنگامی که مرا ] به دعا [ بخواند، روا میدارم. پس باید که از من فرمان پذیرند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند».
خداوند بندگانش را راهنمایی کرده که به هنگام توقف ریزش باران بر آنان، از گناهانشان که به سبب آن ریزش باران و قطرات آب متوقف گشته به درگاهش طلب بخشش و آمرزش نمایند.
خداوند از پیامبران و فرستادگانش†نقل کرده که آنان امتهایشان را به توبه و استغفار تشویق و ترغیب میکردند و برایشان روشن میکردند که چنین کاری ابزاری از ابزارهای اجابت دعا و نزول باران و افزایش نعمتها و انتشار برکت در اموال و اولاد است، خداوند از نوح÷نام میبرد که به قومش گفت:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢﴾ [النوح: ۱۰-۱۲].
«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بیگمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا ]باران [ آسمان را پیاپی ]و فراوان[ بر شما فرو ریزد (۱۱) و تا شما را با ] بخشیدن[ اموال و فرزندان مدد رساند و به شما باغها دهد و برایتان رودها پدید آورد».
و از هود÷نام میبرد که [به قومش] گفت:
﴿وَيَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا وَيَزِدۡكُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِينَ ٥٢﴾[هود: ۵۲].
«وای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به سوی او باز گردید تا ] ابر [ آسمان را فرور ریزان بر شما بباراند و توانی بر توان تان بیفزاید و گناهکارانه روی بر متابید».
و یا میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ [الأعراف: ۹۶].
«و اگر اهل [آن[ شهرها ایمان میآوردند و پروا میداشتند، قطعاً از آسمان و زمین ]در[ برکتهایی را بر آنان میگشودیم».
و یا میفرماید:
﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ يُمَتِّعۡكُم مَّتَٰعًا حَسَنًا﴾[هود: ۳].
«و آن که از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به درگاه او توبه کنید تا شما را به بهرهای نیک بهرهمند سازد».
این آیات گواهی بر این مطلبند که توبه و استغفار وسیلهای برای نزول خیرات و استمرار برکات و اجابت دعاهاست.
مسلمان باید از این که در این موقعیت یأس و ناامیدی بر قلبش چیره شود یا سخنی بر زبان آورد که نشان دهندهی برآشفتن و رنجیدنش باشد، پرهیز نماید، بیشک مؤمن پیوسته از پروردگارش خواهش ودرخواست میکند و نسبت به لطف و احسانش طمع داشته و به رحمتش امیدوار است، هم چنین مدام در جلب منفعت و دفع مضرت به هر شکلی نیازمند او است، میداند که پروردگاری جز او ندارد به او روی آورده و او را فرا میخواند، میداند که فرمان روا و فریادرسی جز او ندارد چشم امید و آرزویش رابه او معطوف میکند او از درگاه مولا و یاورش روی بر نگردانده و دست نمیکشد، و قلبش به دیگری دل نبسته و متوجه نمیشود.
در سنت نبوی جو روش والای ایشان دعاهای با برکتی آمده که مقرر شده تا فرد مسلمان با آنها دعا کرده و طلب باران نماید این دعاها در بردارنده خواری و فروتنی در برابر خدا و اقرار به عظمت و کمال او و نیاز بندگان بدو است همانا پروردگار بینیاز و ستوده است.
امام بخاری و امام مسلم از انس بن مالک روایت کردهاند که: «مردی در روز جمعه از دری که روبروی منبر بود، وارد شد؛ در حالی که رسول خدا جایستاده بود و خطبه میخواند. او در مقابل رسول خدا جایستاد و گفت: یا رسول الله ج! حیوانات تلف گردیده و راهها بریده گشت، پس از خداوند بخواه که به فریاد ما برسد [و باران ببارد] انس گفت: رسول خدا جهر دو دستش را بلند کرد و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اَللَّهُمَّ اسْقِنَا، اَللَّهُمَ اسْقِنَا: خداوندا! ما را آب بده، خداوندا! ما را آب بده، خداوندا! ما را آب بده» انس گفت: به خدا قسم! هیچ ابری در آسمان نمیدیدم، ونه چیزی دیگر، و در میان ما و کوه سلع هیچ خانه و سرایی حایل نبود. انس گفت: از پشت کوه سلع ابری متراکم مانند سپرظاهر شد و وقتی به وسط آسمان رسید، همه جا را فرا گرفت و سپس بارید. انس میگوید: به خدا قسم! ما مدت یک هفته خورشید را ندیدیم. پس از آن و جمعهی بعد، مردی از همان در درآمد؛ در حالی که رسول خدا جایستاده بود وخطبه میخواند. او در مقابل رسول خدا جایستاد و گفت: یا رسول الله! حیوانات تلف شد و راهها بسته شد، پس از خدای بخواه که باران بند آید. انس گفت: رسول خدا جهر دو دستش را بلند کرد و سپس فرمود: «اَللَّهُمَّ حَوَالَینَا وَلاَ عَلَینَا، اَللَّهُمَّ عَلَى الاکامِ وَالظِّرَابِ وَلأَوْدَیة وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ: پروردگارا! باران را به اطراف ما بباران و نه بر سرما ، خداوندا! بر تپهها و کوهها و درهها و جای رستن درختان بباران!» انس گفت: باران قطع شد و ما بیرون آمدیم و در هوای آفتابی راه میرفتیم [۳۲۵].
کوه سلع نام برده شده در این حدیث کوهی معروف در مدینه است.
این که میگوید: «ابری متراکم مانند سپر ظاهر شد» یعنی: از لحاظ گردی و ضخامت همچون سپر بود. این که میگوید: «اللهم علی الاکام والظراب»آکام یعنی تپهها، و الظراب یعنی: کوههای کوچک. این که آن شخص گفت: «از خدا بخواه که باران بند آید». و این که پیامبر جدعا کرد که «باران را به اطراف ما بباران و نه بر سرما....» تا آخر دعا، نشان دهندهی مشروعیت درخواست پاک شدن آسمان از ابراست، آن هنگام که بارش باران طول کشیده و رو به ازدیاد نهاده و موجب وارد شدن ضرر و زیان گردد.
در سنن ابوداود از عائشهلروایت شده که گفت: «مردم از کمی باران به پیامبر خداجشکایت بردند و پیامبر خداجامر فرمود و در محل نماز طلب باران منبری برای او قرار دادند و روزی را به مردم وعده داد که در آن روز برای طلب باران بیرون بروند و در آن روز وقتی خورشید طلوع کرد، پیامبر خداجبه آن جا رفت و بر روی منبر نشست و تکبیر گفت و خداوند عزوجل را حمد و ستایش نمود و سپس فرمود: «شما از وقوع خشکسالی در سرزمین خود و از به تأخیر افتادن باران از موقع باریدن آن، شکایت نمودید و خداوند پاک و منزه به شما دستور داده است که [در این گونه مواقع] به درگاهش دعا کنید [و از او باران طلب نمایید] و به شما وعده داده است که دعای شما را اجابت فرماید و سپس فرمود: «الحمد لله رَبِّ الْعَالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مَالِك یوْمِ الدَّینِ، لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ یفْعَلُ مَا یریدُ، اَللَّهُمَّ أَنْتَ اللهُ لَاإلهَ إِلَّا أَنْتَ اَلْغَنِي وَنَحْنُ الفُقَراءُ أَنْزِلْ عَلَینَا الْغَیثَ، وَاجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ لَنَا قُوَّةً وَبَلَاغاً إِلَى حِينٍ: همهی حمدها و ستایشها سزاوار خداوند است که پروردگار جهانیان است، دارای مرحمت عامه [در این جهان در حق همگان] ودارای مرحمت خاصه [در آن جهان نسبت به مؤمنان] و مالک روز جزا است، هیچ معبود راستینی جزالله وجود ندارد و او هرچه بخواهد انجام میدهد، خداوندا تو الله هستی و هیچ معبود راستینی جز تو نیست، تنها تو دارا و بینیاز هستی و ما فقیر و نیازمند به تو هستیم بر ما باران فرو فرست و آنچه را که بر ما فرو میفرستی تا مدتی نیرو و توشهای بر ایمان قرار ده».
سپس دستانش را برای دعا بالا برد، آن قدر که سفیدی زیر بغلشان نمایان شد، سپس پشت به مردم کرد و عبا و جامهی خود را در حالی که دستانش رو به بالا بود وارونه کرد و سپس رو به مردم نمود و از منبر پایین آمد و دو رکعت نماز طلب باران خواند، آنگاه خداوند عزوجل ابری را پدید آورد و آن ابر رعد و برق زد، سپس به إذن خداوند والا مرتبه شروع به باریدن کرد و هنوز به مسجد خود نرسیده بود که سیلها به راه افتادند و وقتی پیامبر جشتاب مردم را در رفتن به سوی سر پناهها مشاهده فرمود، خندید، به طوری که دندانهای پیشین ایشان نمایان شد و فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ عَلَى کلَّ شَیءٍ قَدِيرٌ، وَأَنی عَبْدُاللهَ وَرَسُولُهُ»: گواهی میدهم که خداوند بر هر چیزی توانایی دارد و گواهی میدهم که من بنده و فرستادهی خداوند هستم [۳۲۶].
در سنن ابوداود از جابر بن عبدالله بروایت شده که گفت: «زنانی نزد پیامبر جآمدند در حالی که از خشکسالی گریه میکردند، و پیامبر جدست به دعا برداشت و فرمود: «اَللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیثاً مُغیثاً مَرِئیاً مَریعاً نَافِعاً غَیرَ ضَارٍّ، عَاجِلاً غَیرَ آجِلٍ: خداوندا بارانی رهایی بخش از سختی، دگوارا و با خیر و برکت و سودمند و بیزیان که زود هنگام باشد نه دیر هنگام به ما عطا فرما». جابر گوید: همین که پیامبر جاین دعا را خواند، باران بر آنان بارید» [۳۲۷].
بر مسلمان واجب است به هنگام دعا به درگاه خداوند چه در طلب باران یا دیگر در خواستها به او حسن ظن داشته و امیدوارانه دعا نماید و در دعا بر درخواستش پافشاری نماید و از رحمت او مأیوس نگردد. چرا که گنجینههای او سرشارند، و بخشش او بزرگ و وسیع است، و رحمتش همه چیز را در برگرفته است.
[۳۲۵] صحیح بخاری شماره [۱۰۱۳] و صحیح مسلم شماره [۸۹۷]. [۳۲۶] سنن ابوداود شماره [۱۱۷۳] و آلبانی/در «صحیح ابوداود» شماره [۱۰۴۰] آن را صحیح دانسته است. [۳۲۷] سنن ابوداود شماره [۱۱۶۹] و آلبانی/در «صحیح ابوداود» شماره [۱۰۳۶] آن را صحیح دانسته است.