۱۴۵- دعاهای نقل شده میان تشهد و سلام
ازجمله محلهای [موجود در] نماز که مستحب است فرد مسلمان در آن به دعا عنایت و توجه داشته باشد میان تشهد و سلام دادن است، در صحیحین از عبدالله بن مسعود سروایت شده که پیامبر جتشهد را به او یاد داد، سپس در آخر آن حدیث آمده است که [بعد از تشهد]: «هر دعایی را که مایل است، می تواند بخواند» [۲۰۱].
و در روایتی از امام مسلم آمده: «آن گاه مخیر است که هر چه میخواهد دعا نماید» [۲۰۲].
آنچه در این جایگاه شایستهی فرد مسلمان است آن است که از دعاهای نقل شده از پیامبرجاستفاده کند هرچند اگر دعاهای دیگری بنماید اشکالی نداشته وعیبی ندارد،
درآنچه در پی میآید برخی از دعاهای نقل شده در این محل بیان میشود، در صحیحین از ابوهریره سروایت شده که: رسول الله جفرمودند: «وقتی یکی ازشما تشهد میخواند باید ]بعد از تشهد[ از چهار چیز به خدای متعال پناه جسته و بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِك مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ وَمِنْ فِتْنَهِ المَحْیا وَالمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّفِتْنَهِ المَسیحِ الدَجَّالِ»: خدایا همانا من از عذاب جهنم، و از عذاب قبر، و از فتنه و بلای زمان زندگی و مرگ، و از شر فتنهی مسیح دجال به تو پناه میجویم» [۲۰۳]. برخی از اهل علم بر این باورند که گفتن این دعا پیش از سلام [و پایان نماز] واجب است اما جمهور علما میگویند مستحب است و واجب نیست.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِك مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ»پناه جستن از عذاب جهنم را پیش انداخته است. چرا که این عذاب حداکثر مجازاتی است که هلاک کنندهتر از آن قابل تصور نیست. جهنم اسم آتشی است که خداوند در روز قیامت برای کفار مهیا کرده است.
این که میگوید: «وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ»بیانگر آن است که عذاب قبر حق است. و فرد مسلمان باید از آن به خداوند پناه جوید.
این که میگوید: «وَمِنْ فِتْنَهِ المَحْیا وَالمَمَاتِ»یعنی ]فتنهی[ زندگی و مرگ، ومنظور از آن پناه جستن از تمامی فتنههای هر دو سرا است، در زندگی: از هر آنچه به دین آدمی یا بدن او یا دنیایش ضرر و زیان وارد میکند، ودر مرگ: از شدائد و سختیهای آن، واز ترس و هراس پس از آن.
این که میگوید: «وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسیحِ الدَجَّالِ»مسیح دجال منبعی از منابع کفر و گمراهی، و سرچشمهای از سرچشمههای فتنهها وهراسها است، در آخر الزمان بر مردم نمایان شده و یکی از نشانههای ]نزدیک شدن[ قیامت است، ]همچنین[ مسیح نامیده میشود. چرا که یک چشمش هم سطح چهرهی اوست، چشم راستش کور است، دجال از «دجل» به معنی کذب ودروغ» است، فتنهی آمدن دجال از بزرگترین فتنهها است، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر این که قومش را نسبت به او هشدار داده و از او بر حذر داشته است.
در صحیحین از عائشهلروایت شده که: «پیامبرجدر [آخر] نماز این چنین دعا میخواند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِك مِنْ عَذَابِ القَبْرِ وَ أَعُوذُ بِك مِنْ فِتْنَة المَسیحِ الدَجَّالِ، وَ أَعُوذُ بِك مِنْ فِتْنَة المَحْیا، وَفِتْنَة المَمَاتِ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِك مِنَ الَمأثَمِ وَالمَغْرَمِ»: خداوندا، همانا من از عذاب قبر، واز فتنهی مسیح دجال، واز فتنه و بلای زندگی و مرگ، به تو پناه میبرم، خداوندا من از گناه واز بدهکاری به تو پناه میجویم. «شخصی پرسید: یا رسول الله! شما از این که بدهکار شوید زیاد به خدا پناه میبرید؟ فرمود: زیرا انسان بدهکار، دروغ میگوید و خلف وعده میکند» [۲۰۴].
مأثم: ]مصدر اثم است[ به معنی آنچه آدمی را گناه میاندازد یا عملی که در آن گناه است، مغرم: مبلغی که آدمی ملزم به پرداختش میشود حال یا به سبب جنایتی یا معاملهای یا چیزی شبیه آن، لذا مأثم اشاره به حق خداوند است، ومغرم: اشاره به حق بندگان است.
از دیگر دعاها در این موقعیت دعایی است که در صحیح مسلم در حدیثی طولانی از علی بن ابیطالب سروایت شده که: «از جملهی آخرین دعاهایی که پیامبر جدر بین تشهد آخر و سلام میخواند، این بود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِي مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، وَمَا أَسْرَفْتُ ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ المُقدِّمُ وَأَنْتَ المؤَخِّرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»: خداوندا، گناهان گذشته و آیندهام، و گناهان پنهان و آشکارم و زیاده رویهایم، و آن گناهانم راکه تو بدانها از من آگاهتری، برایم بیامرز که تنها جلو اندازنده و عقب اندازنده تویی، هیچ معبود راستینی جز تو نیست» [۲۰۵].
این که میگوید: «مَا قَدَّمْتُ»یعنی خطاها و تقصیراتی که در گذشته مرتکب شدهام، «وَمَا أَخَّرْتُ»یعنی خطاها و تقصیراتی که در آینده مرتکب میشوم، «وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ»یعنی خطاها و تقصیراتی که پنهانی یا آشکارا مرتکب شدهام، «وَمَا أَسْرَفْتُ»یعنی: زیادهروی رویهایم در حق خودم، که با ارتکاب گناهان پست و ظلمهای تجاوز گونه انجام دادهام.
این که میگوید: «أَنْتَ المُقَدِّمُ»یعنی برای هر کس که اراده کنی، با یاری و مساعدت و توفیقش ]او را جلو می اندازی[ و «أَنْتَ المُؤَخِّرُ»یعنی برای هرکس که اراده کنی، با رها کردن و محرومیت و عدم یاریش ]او را عقب میاندازی[ این که میگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»یعنی معبود راستینی جز تو نیست.
از دیگر دعاهای مأثور در این مقام دعایی است که ابوداود و ابن ماجه و دیگران از ابوصالح روایت کردهاند که او از یکی از صحابهی پیامبر جروایت کرده و گفته است: پیامبر جبه مردی فرمود: «در نماز چگونه ]دعا[ میخوانی؟ او گفت: تشهد را میگویم و پس از آن میگویم: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُك الْجَنَّة وَأَعُوذُ بِك مِنَالنَّارِ»: خداوندا، همانا من بهشت را از تو طلب میکنم و از دوزخ به تو پناه میجویم. ولی من به خوبی شما و معاذ دعا زمزمه نمیکنم. پیامبرجبه آن مرد فرمود: دعایت حول همینها ]یعنی: حول طلب ورود به بهشت و رهایی از آتش جهنم[ باشد» [۲۰۶].
زمزمه کردن آن است که شخص سخنی بگوید که نوای آن شنیده شود، اما کلام آن مفهوم نباشد. در سنت نبوی احادیثی روایت شده که در برگیرندهی دعاهایی است که در نماز گفته میشود اما محل آن مشخص نشده است و مناسبتر آن است که در یکی از این دوجا باشد؛ یا در سجده و یا بعد از تشهد، چرا که سنت، دعا کردن در این دو محل را مورد توجه و عنایت قرار دادهاست از جملهی این دعاها، دعایی است که امامان بخاری و مسلم از ابوبکر صدیق سروایت کردهاند که ایشان به پیامبر جگفت: «ای پیامبر خدا جدعایی به من بیاموز که آن را در نمازم بگویم و ایشان فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنَّی ظَلَمْتُ نَفْسِي ظُلْماً کثیراً، وَلَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْلِي مَغْفِرَة مِنْ عِنْدِك وَارْحَمْنی، أَنَّک أَنْتَ الغَفُوُر الرَّحیمُ»: خدایا من بر خودم ستم فراوان کردهام و کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد، پس به لطف و بخشندگی خودت مرا بیامرز و بر من رحم کن که بیگمان تو بسیار بخشایشگر و مهربان هستی» [۲۰۷].
یکی دیگر از این دعاها، دعایی است که نسائی از عطاءبن سائب، از پدرش سروایت کرده که گفت: «عمار بن یاسر سبرای ما امامت میکرد، در امامتش نهایت اختصار را رعایت کرد، شخصی به او گفت: راستی چرا نمازت را این گونه به صورت خلاصهوار خواندی؟ فرمود: ]درست است[ اما با این وصف در آن دعایی را خواندم که به گوش خودم از رسول الله جشنیده بودم، وقتی عمار رفت مردی از همان نمازگزاران به دنبال او رفت، [عطاء گوید: آن مرد پدرم بود ولی نام خودش را مبهم ساخت] و از عمار آن دعاها را پرسید سپس باز آمد و دیگر نماز گزاران را از آن دعا مطلع نمود ]دعاها این بود[: «اَللَّهُمَّ بِعِلْمِك الغَیبِ، وَقُدْرَتِك عَلَى الخَلْقِ أَحْینِي مَا عَلِمْتَ الحَیاة خَیراً لِي، وَتَوَفَّنِي إِذَا عَلِمْتَ الَوَفَاة خَیرَاً لِي، اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُك خَشْیتَك فِي الغَیبِ وَالشَّهَادَة وَأَسْأَلُك کلِمَهَ الحَقَّ فِي الرِّضَا وَالغَضَبِ، وَأَسأَلُك القَصْدَ فی الفَقْرِ وَالغَنی، وَأَسْأَلُك نَغیماً لَا ینْفَد وَأَسْأَلُك قُرَّةَ عَینٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُك الرِّضَا بَعْدَ القَضَاءِ وَأَسْأَلُك بَرْدَ العَیشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، أَسْأَلُك لَذَّة النَّظَرِ إِلَى وَجْهِک، وَالشَّوْقَ إِلَى لِقَائِك فی غَیرِ ضَرَّاءَ مُضَّرة، وَلَا فِتْنَة مُضِلَّة، اَللَّهُمَّ زَینَا بِزِينَة الإِيمَانِ وَاجْعَلْنَا هُدَاة مُهْتَدِينَ»: خدایا! تو را سوگند به علم غیب و قدرتت بر مخلوقات، مرا زنده بدار اگر میدانی که زندگی برایم خیر است و مرا بمیران اگر میدانی که مرگ برایم خیر است.خدایا! ترس از تو را در نهان و آشکار و گفتن کلام حق را در رضا و غضب، و اعتدال را در فقر و بینیازی خواهانم، نعمت و چشم روشنیای را از تو میخواهم که پایان ناپذیر باشد. خدایا! رضایت را بعد از قضا و سعادت را بعد از مرگ، و لذت نگریستنی به جمالت، و عشق به دیدارت را بدون هیچ ضرر و بدون هیچ فتنهای گمراه کننده میطلبم. خدایا! ما را با زینت ایمان مزین کن، و ما را راهنمایان راه یافته بگردان» [۲۰۸].
این حدیثی عظیم است که روایتش از پیامبر جبه اثبات رسیده است، این حدیث در بردارندهی درسهای آموزندهی مفید و مفاهیم ارجمند و اهدافی مبارک است.
حافظ ابن رجب/رسالهای ظریف ودلنشین را به شرح این حدیث و بیان معانی آن اختصاص داده است. این رساله، رسالهای سودمند است، برخی از دلالتها و مفاهیم و معانی والا و ارجمند این حدیث را بیان میکنم تا ان شاءالله ما را یاری کند که به این حدیث توجه و اهتمام نموده و بر ]تکرار[ آن مداومت داشته باشیم.
[۲۰۱] صحیح بخاری شماره [۸۳۵]، و صحیح مسلم شماره [۴۰۲]. [۲۰۲] صحیح مسلم شماره [۴۰۲]. [۲۰۳] صحیح بخاری شماره [۱۳۷۷]، و صحیح مسلم شماره [۵۸۸]. [۲۰۴] صحیح بخاری شماره [۸۳۳] و صحیح مسلم شماره [۵۸۹]. [۲۰۵] صحیح مسلم شماره [۷۷۱]. [۲۰۶] سنن ابوداود شماره [۷۹۲]، وسنن ابن ماجه شماره [۹۱۰]، وآلبانی/در«صحیح ابن ماجه» شماره [۷۴۲] آن را صحیح دانسته است. [۲۰۷] صحیح بخاری شماره [۸۳۴]، و صحیح مسلم شماره [۲۷۰۵]. [۲۰۸] سنن نسائی شماره [۱۳۰۵]، و آلبانی/در «صحیح الجامع» شماره [۱۳۰۱] آن را صحیح دانسته است.