۱۵۲- آنچه هنگام رویارویی با دشمن گفته میشود
در سنت اذکار و دعاهایی نقل شدهاند که فرد مسلمان به هنگام رویاروئی با دشمن یا هر فرد قدرتمند ستمگری آن را بیان میکند، در مجموع این ذکرها و دعاها عبارتند از پناه بردن به خداوند و متوسل شدن و تکیه نمودن بر او، در این که آدمی را از شرشان سالم و مصون داشته، و از حیله و نیرنگشان حفظش کند، هر کس که به خدا پناه برد خداوند حافظ اوست و هر کس که به او متوسل شود او را کفایت میکند، چرا که کارها همه به دست خدا است، هیچ جنبندهای نیست مگر این که خدا بر او تسلط دارد.
از جمله اذکاری که در سنت برای هنگام رویاروئی با دشمن آمده است ذکری است که ابوداود و ترمذی ودیگران از انس بن مالک سروایت کردهاند که گفت: «پیامبر خدا جوقتی به جهاد میرفت میفرمود: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِي وَ َنصیری، بِك أَحُولُ، وَبِك أَصُولُ، وَبِك أَقَاتِلُ»: خداوندا، تو مددکار و یاری دهندهی من هستی، من تنها به کمک تو چاره اندیشی میکنم و تنها به کمک تو به دشمنان حمله میبرم، و تنها به کمک تو با آنان میجنگم» [۲۳۹].
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِي»یعنی: تنها تو یاری دهندهی من هستی، جز تو یاوری ندارم و غیر از تو پناهگاهی ندارم، تنها از تو یاری میجویم و تنها به تو پناه میآورم.
این که میگوید: «ونصیری» یعنی جز تو کمک کنندهای ندارم، و کسی که خداوند به او کمک کند کسی نمیتواند بر او چیره شود، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿إِن يَنصُرۡكُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمۡۖ وَإِن يَخۡذُلۡكُمۡ فَمَن ذَا ٱلَّذِي يَنصُرُكُم مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١٦٠﴾[آل عمران: ۱۶۰].
«اگر خداوند شما را یاری کند هیچکس بر شما چیره نخواهد شد، واگر خوارتان گرداند کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس».
این که میگوید: «بِك أَحُولُ»یعنی به کمک تو چارهاندیشی میکنم، در همین معناست که میگویی: «لا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَا بِالله»یعنی: چارهای در دفع بدی و قدرتی در دستیابی به خیر وجود ندارد مگر به واسطهی [یاری] خداوند.
این که میگوید: «وَبِك أَصُولُ»یعنی: تنها به کمک تو به دشمنان حمله میبرم، «اصول» از ریشه صولة به معنای حمله بردن است.
این که میگوید: «وَبِك أُقَاِتلُ»یعنی: تنها به کمک تو با دشمنانم میجنگم.
از دیگر دعاها در این مقام، دعایی است که ابوداود از ابوموسی اشعری سروایت کرده که: «پیامبرجوقتی از گروهی میترسید [که آسیبی به اسلام و مسلمانان بزنند] میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُك فِي نُحورِهِمْ وَنَعُوذُبِك مِنْ شُرورِهِمْ: خداوندا، همانا ما تو را در مقابل آنها قرار میدهیم و از شرّ آنان به تو پناه میبریم» [۲۴۰].
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُك فِي نُحورِهِمْ»یعنی: خدایا ما تو را در برابرشان قرار میدهیم تا در برابر آنان از ما محافظت فرمایی، و از ما دفاع کنی، ومیان ما و آنان حایل گردی و مانع آن شوی که از سوی آنان گزندی به ما برسد، واختصاصاً از «نخورهم: برابر آنان، بالاترین قسمت سینهی آنان» نام برد چرا که دشمن به هنگام نبرد با سینه [ی سپر شده] به استقبال نبرد میآید، و چه بسا در بیان کلمهی «نحر: گودی زیر گلو» این دلخوشی را به مؤمنان میدهد که به یاری وکمک خداوند دشمنان را تا آخرین نفر هلاک و نابود میکنند.
این که میگوید: «وَنَعُوذُبِك مِنْ شُرُورِهِمْ»یعنی: از این که شری به ما برسانند به تو پناه میآوریم. این تویی که شرور آنان را دفع میکنی و ما را در برابر آنان حمایت میکنی و میان ما و آنان مانع و حایل میگردی. از دیگر مطالبی که بیانش در این مقام برای فرد مسلمان تشریع شده گفتن: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾«خدا ما را بس است و چه نیک کارسازی است» میباشد. در صحیح بخاری از عبدالله بن عباسبروایت شده که: «هنگامی که ابراهیم÷را در آتش انداختند، ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾گفت و هنگامی که به محمد ج[و یارانش] گفتند: مردم، علیه شما جمع شده اند از آنها بترسید، ایمانشان افزایش یافت و گفتند:
﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾ [آل عمران: ۱۷۳] [۲۴۱].
﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ﴾یعنی: در برابر هر آنچه ما را به زحمت انداخته و محزون میسازد خداوند ما را بس است، بر کسی و چیزی جز او توکل و تکیه نمیکنیم، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾[الطلاق: ۳].
«و کسی که بر خداوند توکل کند همو او را بس است».
و یا میفرماید:
﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥۖ﴾[الزمر: ۳۶].
«آیا خداوند برای بندهاش بس نیست؟»
این که میگوید: ﴿وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾یعنی: چه نیکو تکیه گاهی است در جلب رفاه و آسایش و دفع زیان و بلا، هم چنان که خداوند می فرماید:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِيرُ ٧٨﴾[الحج: ۷۸].
«و به خداوند پناه برید که او سرپرست و یاور شما است، و چه سرور و یاور نیک و چه مددکار و کمک کنندهی خوبی است!»
این گفتار عظیم در برگیرندهی توکل بر خداوند و اعتماد بر او و توسل به او است، و به طور قطع این راه بزرگی و نجات و سلامت آدمی است. ابن قیم/میگوید: «کسی که به خداوند توکل کند خدا او را کفایت میکند، و کسی که به او پناه برد او را بس است، خداوند کسی است که ترس ترسیده را به اطمینان خاطر تبدیل کرده و به پناهنده پناه میدهد، او نیکو کارساز و یاوری است، کسی که به او روی آورد و از او طلب یاری کند و بر او توکل نماید و با تمام وجودش به سوی او روی نماید خداوند او را یاری و حفظ و حراست و صیانت مینماید، کسی که از خدا بترسد و تقوای الهی پیشه نماید خداوند او را از هر آنچه میترسد امنیت و آرامش میبخشد و همهی منافعی را که بدان نیازمند است به سویش جلب کرده و برایش برآورده میسازد.
﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُۚ وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾[الطلاق: ۲-۳].
«و کسی که از خدا پروا بدارد، برایش راهِ رهایی قرار خواهد داد و به او از جایی که نمیپندارد، روزی خواهد داد، و کسی که بر خداوند توکل کند همو او را بس است».
یاری دادن و روزی رساندن و عافیتش را به تأخیر نمیاندازد. بیگمان خداوند حکمش را به اجرا میگذارد. خداوند برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است، آن را پس و پیش نمیکند» [۲۴۲].
بیشک در آنچه بیان شد گواهی است بر جایگاه والای این گفتار و این که این گفتار سخن ابراهیم و محمد علیهما الصلاة و السلام در هنگامهی سختیها و گرفتاریها است.
وقتی که ابراهیم ÷قومش را مات و مبهوت کرد و با دلایل قاطع و براهین آشکار برایشان روشن ساخت که همانا فقط خداوند معبود راستین است و آنچه را جز او میپرستند بتهایی هستند که نمیتوانند برای عبادت کنندگانشان جلب منفعت و دفع مضرت نمایند، به زور متوسل شدند.
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمۡ شَيۡٔٗا وَلَا يَضُرُّكُمۡ ٦٦ أُفّٖ لَّكُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧﴾[الأنبیاء: ۶۶-۶۷].
«گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که هیچ نفعی و زیانی به شما نمیرساند؟ (۶۶) افّ بر شما و آنچه به جای خداوند میپرستید آیا خرد نمیورزید؟»
وقتی که قوم ابراهیم ÷مات و مبهوت شدند وهیچ دلیل و برهانی نداشتند که با او به مقابله برخیزند به زورمتوسل شدند و:
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَكُمۡ إِن كُنتُمۡ فَٰعِلِينَ ٦٨﴾[الأنبیاء: ۶۸].
«در نهایت گفتند: اگر میخواهید کاری کنید [که انتقام خدایان خود را گرفته باشید] ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید».
این سخن آنان گواه بر این است که حجت و برهانی در دست نداشتند همچنین نشان دهندهی سفاهت و کم خردیشان است، چرا که چگونه چیزی را میپرستند که خود اعتراف میکنند آن چیز نیازمند یاری آنان است؟ سپس آتش بزرگی را افروختند و پیامبر خدا ابراهیم ÷را به قصد کشتن -آن هم با زنندهترین شیوهی کشتن- به داخل آتش انداختند، در حین انداخته شدن به داخل آتش، ابراهیم÷گفت: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾، در نتیجه خداوند دوست و خلیلاش را یاری نمود و به آتش گفت:
﴿كُونِي بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ ٦٩﴾[الأنبیاء: ۶۹].
«ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم».
این چنین بود که آتش بر ابراهیم سرد و سالم شد و در آن اذیت وآزار و چیز ناخوشایندی ندید و نچشید.
محمدجنیز همین سخن راگفت، آنگاه که گفتند:
﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ﴾[آل عمران: ۱۷۳].
«]سپاهی از[ مردم ]مکه[ علیه شما بسیج شدهاند، از آنان بترسید».
این مطلب مربوط به جریان بعد از جنگ احد است، به پیامبر جو یارانش خبر رسید که ابوسفیان و مشرکینی که به همراه او بودند میخواهند بر آنان یورش بیاورند، پیامبر جو جمعی از صحابه که همراه او بودند از مدینه خارج شده و به حمراء الاسد، که در سه مایلی مدینه بود، رسیدند. وقتی که خبر به گوش ابوسفیان رسید خداوند در دلش ترس انداخت وبه مکه بازگشت در راه به کاروانی از عبد قیس برخورد، ابوسفیان گفت: به کجا میروید؟ گفتند: عازم مدینهایم، ابوسفیان گفت: شما یک پیام از طرف من به محمد میرسانید؟ گفتند: آری، گفت: وقتی به او برخوردید به محمد بگویید که ما قصد حمله مجدد به آنان را داریم، تا او و یارانش را ریشه کن کنیم، ابوسفیان میخواست با این گفته آنان را بترساند. کاروانیان در حمراء الاسد به رسول خدا جو یارانشان رسیدند و سخن ابوسفیان را برای ایشان باز گفتند، پیامبر جفرمودند:
﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣﴾[آل عمران: ۱۷۳].
ایمان و اعتماد پیامبر جو یارانش به خداوند افزون شد و بیآن که به گزندی یا مصیبتی گرفتارآیند به مدینه بازگشتند، بر خلاف مشرکین که درحالی بازگشتند که دلهایشان مملو از ترس و رعب بود.
خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ ١٧٢ ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ ١٧٤﴾[آل عمران: ۱۷۲-۱۷۴].
«کسانی که پس از زخمی ]و مجروح[ شدن شان ]باز دعوت[ خدا و رسول را اجابت کردند برای کسانی از آنان که نیکوکاری کردندو تقوا ورزیدند پاداشی بزرگ خواهد بود (۱۷۲) کسانی که مردم به آنان گفتند: به یقین مردمانِ ]کافر[برای ]نبرد[ با شما ] سپاه[ فراهم آوردهاند، پس از آنان [سپاه کفر] بترسید. که ] این گفته[ ایمانشان را افزون ساخت و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیک کارسازی است (۱۷۳) پس ]مؤمنان[ به نعمت و فضل الهی بازگشتند.گزندی به آنان نرسید و از خشنودی خدا پیروی کردند و خداوند فضلی بزرگ دارد»
این مطلب دلیلی است بر اینکه توکل بر خداوند بزرگترین سبب در دستیابی به خیر و دفع شر در دنیا وآخرت است [۲۴۳].
[۲۳۹] سنن ابوداود شماره [۲۶۳۲]، و ترمذی شماره [۳۵۸۴] و آلبانی/در «صحیح الجامع» شماره [۴۷۵۷] آن را صحیح دانسته است. [۲۴۰] سنن ابوداود شماره [۱۵۳۷]، آلبانی/در «صحیح الجامع» شماره [۴۷۰۶] آن را صحیح دانسته است. [۲۴۱] صحیح بخاری شماره [۴۵۶۳]. [۲۴۲] بدائع الفوائد [۲/۳۲۸ ـ ۲۳۷]. [۲۴۳] بنگر به: تیسیرالعزیر الحمید [ص ۵۰۵ ـ ۵۰۲].