فقه ذکر و دعا - جلد سوم

فهرست کتاب

۱۵۹- آنچه نزد شخصی که در آستانه مرگ است گفته می‌شود

۱۵۹- آنچه نزد شخصی که در آستانه مرگ است گفته می‌شود

پیش‌تر درباره‌ی تعدادی از آداب مربوط به عیادت بیمار، و دعاهایی که بهتر است به هنگام عیادتش گفته شود، بحث شد، حال در این جا سخن درباره‌ی کارها و گفتارهایی است که در نزد کسی که در آستانه مرگ است صورت می‌گیرد هم‌چنین درباره‌ی آنچه که شخص درحال احتضار بیان می‌دارد سخن گفته می‌شود.

مهم‌ترین چیز در این مورد دعا کردن برای او است و این که در حضورش فقط سخنان نیک و خیر گفته شود، در صحیح مسلم از ام سلمه لروایت شده که رسول الله جفرمودند: «هرگاه بر سر بیمار یا مرده‌ای حضور یافتید، سخن نیک بگویید؛ چون شما هر چه بگویید فرشتگان آمین می‌گویند» [۲۹۴].

و این که مشتاق باشد که کلمه‌ی توحید لا اله الا الله را به او تلقین کند؛ تا این کلمه آخرین کلامش از دنیا باشد، از ابوسعید خدری سروایت شده که رسول الله جفرمودند: «کلمه‌ی لااله الاالله را به آنان که در آستانه‌ی مرگ قرار دارند، تلقین کنید» [۲۹۵].

از معاذ بن جبل سروایت شده که رسول الله جفرمودند: «هر کس که آخرین سخنانش لا إله ‌إلاَّ الله باشد، وارد بهشت می‌شود» [۲۹۶].

از عثمان بن عفان سروایت شده که رسول الله جفرمودند: «کسی که بمیرد، در حالی که بداند معبودی ]راستین [ جز الله نیست، وارد بهشت می‌شود» [۲۹۷].

در مسند امام احمد از انس روایت است که گفت: «روزی پیامبر جاز مردی انصاری عیادت کرد و به او گفت دایی! بگو: لااله الا الله، آن مرد گفت: من دایی [تو] أم یا عمو؟ پیامبر جفرمود: تو دایی منی، آن مرد گفت: آیا لااله الا الله را بگویم چیز خوبی گفته‌ام؟ پیامبر جفرمود: آری» [۲۹۸].

یکی از مطالب ظریفی که دراین زمینه نقل شده داستان امام محدث ابو زرعه رازی/در آستانه‌ی مرگش است، این داستان واقعی است و چندین نفر از علما آن را از ابوعبدالله محمد بن مسلم بادی نقل کرده‌اند که گفت: به همراه ابوحاتم محمدبن ادریس بر بالین ابوزرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازی حاضر شدیم در حالی که در آستانه‌ی مرگ بود، به ابوحاتم گفتم: بیا کلمه‌ی شهادت (لا إله إلا الله) را به او تلقین کنیم، ابوحاتم گفت: من از ابوزرعه خجالت می‌‌کشم که کلمه‌ی شهادت را به اوتلقین کنم اما بیا حدیثی را در این زمینه به او یاد آوری کنیم امید است به هنگام شنیدش خود چنین بگوید، محمد بن مسلم می‌گوید: شروع کردم به گفتن این که: ابو عاصم نبیل برای ما روایت کرده و گفت: عبدالحمید بن جعفر برای ما روایت کرده، در این حال زبانم گرفت و نتوانستم حدیث را بگویم، گویی این حدیث را نشنیده و نخوانده‌ام، ابوحاتم شروع کرد و گفت: محمد بن بشار برای ما روایت کرده و گفت: ابو‏عاصم نبیل از عبدالحمید بن جعفر برای ما روایت کرده، زبان او نیز بند آمد گویی آن حدیث را نخوانده و نشنیده است، ابوزرعه در حالی که در آستانه‌ی مرگ بود شروع به روایت این حدیث کرد و گفت: محمد بن بشار برای ما روایت کرده وگفت: ابو عاصم نبیل برای ما روایت کرده و گفت: عبدالحمید بن جعفر از صالح بن ابو عریب، از کثیربن مُرَّه از معاذ بن جبل روایت کرده که گفت: رسول الله جفرمودند: هرکس که آخرین سخنانش در دنیا لااله الاالله باشد» با گفتن‌ هاء الله، روحش با آن از بدن خارج شد، پیش از آن که حدیث را کامل کرده و بگوید: وارد بهشت می‌شود» [۲۹۹].

از جمله دعاهای عظیمی که بهتراست شخصی که در آستانه‌ی مرگ است با آنها خدا را به فریاد خوانده و دعا نماید طلب مغفرت و بخشش و رحمت از خداوند سبحان است، در صحیحین از عائشهلروایت شده: او از رسول خدا جشنید و پیش از آن که پیامبر جوفات یابد، به او گوش کرده بود. عائشه گفت: در حالی که پیامبر جپشت خود را به من تکیه داده بود می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِي وَارْحَمْنِي وَأَلْحَقِنی بِالرَّفیقِ الأَعْلَی: خداوندا، مرا بیامرز و بر من رحم نما و مرا به بالاترین همنشین (یعنی به جوار خودت) برسان» [۳۰۰].

از جمله آنچه بهتر است به شخص در حال احتضار یاد آوری شود این است که به پروردگارش حسن ظن داشته باشد، از جابربن عبدالله بروایت است که گفت: سه روز پیش از درگذشت پیامبرجاز او شنیدم که فرمود: «هیچ یک از شما نمیرد، مگر آن که نسبت به خداوند گمان نیک داشته باشد» [۳۰۱].

ابن ابی دنیا در کتابش حسن الظن بالله، از ابراهیم نخعی روایت کرده که گفت: «گذشتگان دوست داشتند که به کسی که در آستانه مرگ است کارهای نیکش را یادآوری کنند تا نسبت به پروردگارش گمان نیک داشته باشد» [۳۰۲].

حدیث صحیحی از پیامبر جبه اثبات نرسیده که گواه بر مشروعیت تلاوت آیاتی از قرآن کریم برفرد در حال مرگ باشد، حدیث: «سوره‌ی یس را بر مردگانتان بخوانید» حدیثی ضعیف است و نقل آن از سوی پیامبر جبه اثبات نرسیده است، هم‌چنان که تعدادی از اهل علم این مطلب را متذکر شده‌اند [۳۰۳].

دراین جا اموری است که شایسته است تا فرد در آستانه‌ی مرگ آنها را مراعات کرده و مورد توجه قرار دهد: از جمله این که بر او واجب است که به قضا و قدر الهی راضی بوده و بر آن صبر نماید تا به پاداش شکیبایان و ثواب آنان که چشم انتظار دریافت ثواب از سوی خداوندند، دست یابد، در صحیح مسلم از پیامبر جروایت شده که فرمودند:«شگفتا از کار مؤمن، همه‌ی امورش برای او خیر است واین شأن جز برای مؤمن حاصل نمی‌شود؛ اگر شادی به او روی کند، سپاس می‌گزارد، پس برای اوخیر خواهد بود، و اگر زیانی به او روی کند، بردباری و شکیبایی در پیش می‌گیرد، پس آن نیز برای او خیر خواهد بود» [۳۰۴]. بر او واجب است که از آرزو کردن مرگ بپرهیزد حتی اگر بیماری بر او شدت یافته و دردش رو به فزونی نهد، به خاطر آن که در صحیحین از أنس سروایت شده که رسول الله جفرمودند: «هیچ کس از شما نبایدبه دلیل زیانی که به اورسیده است آرزوی مرگ کند، پس اگر ناچار به این کار باشد، باید بگوید: خداوندا، اگر زندگی برایم بهتر است، مرا زنده بدار و اگر مردن برایم بهتر است مرا بمیران» [۳۰۵].

در مسند امام احمد از ام ‌الفضل ل[همسر عباس عموی پیامبر] روایت شده که: رسول الله‏جبه نزد آنان آمد در حالی که عباس عموی پیامبر جبیمار بود، عباس از بیماری شکوه کرد و آرزوی مرگ نمود. پیامبرجبه او فرمود: «ای عمو! تمنای مرگ نکن، اگر نیکوکار باشی و مرگت به تأخیر بیفتد و بر نیکی‌های خود بیفزائی برایت بهتر است و اگر بدکار باشی و مرگت به تأخیر بیفتد و با استغفار و انابه طلب آمرزش گناهانت را بکنی برایت بهتر است. پس آرزوی مرگ نکن» [۳۰۶]. لازم است که او خوف و رجا را در درونش گرد آورد، رجا و امید به رحمت‌الهی و خوف و ترس از عذاب خداوند به خاطر گناهانی که مرتکب شده است، ترمذی و ابن ماجه از انس سروایت کرده‌اند که «پیامبر جبر جوانی که در حال احتضار بود وارد شد، فرمود: حالت چطور است؟ گفت: به خدا ای رسول الله! به خداوند امیدوارم و از گناهان خود هراس دارم. پیامبر جفرمود: این دو خصلت در این گونه مواقع در قلب هر بنده‌ای وجود داشته باشند بی‌گمان خداوند امید وی را برآورده می‌کند و او را از آنچه که از آن می‌ترسد ایمن می‌دارد» [۳۰۷].

برای او سنت است که وصیتش را بنویسد، و اگر حق و حقوقی براو بود اگر توانائیش را داشت آن را به صاحبانش باز گرداند و إلا وصیت کند که دیگران آن کار را انجام دهند، وصیت در مورد مالش و حقوقی که بر عهده‌ی او است واجب است تا این مال و حقوق ضایع نگردند، در صحیحین از پیامبر جروایت شده که فرمودند: «هیچ مسلمانی که چیزی دارد که بخواهد درباره‌اش وصیت کند حق ندارد دو شب را بگذراند مگر آن که وصیت نامه‌اش کنار سرش باشد» [۳۰۸].

این که در بخشی از مالش وصیت کند که آن را در راه احسان و نیکی مصرف نمایند تا بعد از مرگش ثواب آن به او برسد کاری مستحب است، شارع به او اجازه داده تا به هنگام مرگ حداقل در یک سوم مالش [با وصیت کردن] تصرف نماید. هم‌چنین برای او مستحب است که خانواده‌اش را به رعایت تقوای الهی و پای بندی بر فرامین خداوند و تمسک به سنت رسول الله‏جو اجتناب و پرهیز از هوی و هوس و بدعت توصیه کند، سعید بن منصور در کتاب سنن‌اش و دیگران از انس بن مالک سروایت کرده‌اند که گفت: «یاران رسول الله جدر صدر و وصیت‌نامه‌هایشان می‌نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم این آن چیزی است که فلانی پسر فلانی بدان وصیت می‌کند، شهادت می‌دهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود نداشته و او یکتاست شریکی ندارد، و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده‌ی خداوند است، و آن که قیامت آمدنی است، شکی در آن نیست و آن که خداوند آنان را که در گور ]خفته[ اند برمی‌انگیزد، و کسانی از افراد خانواده‌ام را که ترک می‌کنم وصیت می‌کنم تقوای الهی را پیشه سازند و میان خود صلح و صفا به راه اندازند، و اگر مؤمنند از خدا و رسولش فرمان برند، و آنان را سفارش می‌نمایم به آنچه ابراهیم و یعقوب فرزندان‌شان را بدان سفارش می‌نمودند که:

﴿يَٰبَنِيَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَكُمُ ٱلدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢[البقرة: ۱۳۲].

«ای فرزندان من، خداوند این دین را برایتان برگزیده است پس جز در مسلمانی نمیرید» [۳۰۹].

شایسته است به آنان توصیه نماید که او را بر اساس سنت نبوی تجهیز و تدفین کنند، و به آنان نسبت به انجام بدعت هشدار دهد و به خصوص اگر از وقوع چیزی از آن احساس ترس می‌کند یا بدعت‌هایی در محل سکونت او رواج دارند. ابوموسی سدر آستانه‌ی مرگ وصیت نمود و گفت: «وقتی که جنازه‌ام را به حرکت درآوردید [و به سوی قبرستان بردید] مرا با سرعت ببرید، و بدنبالم چراغ و آتشدان نیاورید، و بر روی لحد من چیزی قرار ندهید که میان من و خاک مانع گردد، و بر روی قبرم بنا درست نکنید، و شما را به شهادت می‌گیرم که من از هر کسی که به هنگام مصیبت موهای سرش را می‌کند یا پوست بدنش را زخمی می‌کند یا لباسش را می‌درد و پاره می‌کند بیزارم و از گناهی که او مرتکب می‌شود بری هستم ، اطرافیان گفتند؟ آیا در این باره چیزی شنیده‌ای؟ گفت: آری، از رسول اللهج‏» [۳۱۰].

از خداوند می‌طلبیم که با لطف و کرمش همه‌ی ما را عاقبت به خیر فرموده و ما را در حالی بمیراند که مؤمن‌ایم.

[۲۹۴] صحیح مسلم شماره [۹۱۹]. [۲۹۵] صحیح مسلم شماره [۹۱۶]. [۲۹۶] سنن ابوداود شماره [۳۱۱۶]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [۶۴۷۹] آن را صحیح دانسته است. [۲۹۷] صحیح مسلم شماره [۲۶]. [۲۹۸] مسند احمد [۳/۱۵۴]، و هیثمی در المجمع [۵/۳۰۵] می‌گوید‏: «راویانی که در سند این حدیث آمده‌اند در اسناد احادیث صحیحی که امام بخاری و امام مسلم نیز روایت کرده‌اند آمده‌اند». [۲۹۹] این داستان را ابن البنا در فضل التهلیل و ثوابه الجزیل [ص ۸۱ ـ ۸۰] آورده است، این داستان را به صورت مختصر و به روایت عبدالرحمن بن ابوحاتم در کتابش جرح وتعدیل [۱/۳۴۶-۳۴۵] بنگر. [۳۰۰] صحیح بخاری شماره [۴۴۴۰]، صحیح مسلم شماره [۲۴۴۴]. [۳۰۱] صحیح مسلم شماره [۲۸۷۷]. [۳۰۲] حسن الظن بالله شماره [۳۰]. [۳۰۳] بنگر به: إرواءالغلیل [۳/۱۵۰]. [۳۰۴] صحیح مسلم شماره [۲۹۹۹]. [۳۰۵] صحیح بخاری شماره [۳۶۵۱] وصحیح مسلم شماره [۲۶۸۰]. [۳۰۶] مسند [۶/۳۳۹]، و آلبانی/در «صحیح الترغیب» شماره [۳۳۶۸] آن را صحیح دانسته است. [۳۰۷] سنن ترمذی شماره [۹۰۵] و سنن ابن ماجه شماره [۴۳۵۱]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [۳۳۸۳] آن را صحیح دانسته است. [۳۰۸] صحیح بخاری شماره [۲۷۳۸] و صحیح مسلم شماره [۱۶۲۷]. [۳۰۹] سنن سعیدبن منصور [ص: ۱۲۶] چاپ دارالسلفیه]. [۳۱۰] مسند احمد [۴/۳۹۷]، و آلبانی/در «أحکام الجنائز» [ص: ۱۸] آن را حسن دانسته است.