تقسیمبندی آیات سوره
آیهی ۱ و ۲ بیان نزول هدایت در شب قدر و تعظیم مقام شب قدر.
آیهی ۳ و ۴ توضیحی پیرامون عظمت شب قدر و اتفاقاتی که در آن شب روی داده است و آیهی ۵ آخرین وصف را پیرامون مقام و عظمت شب قدر دارد که با این آیه سوره به پایان میرسد. سوره را هم میتوان یک واقعیت و خبر به هم پیوسته دانست که دارای اجزائی است که هر جزء آن بیانگر بخشی از عظمتی است که شب قدر دارد و در آن نهفته است. به قول سیدقطب/ بحث از این سوره و از شبی که این حادثهی عظیم تاریخ عمر بشر در آن روی داد، بحثی است بسیار ارزشمند و مهم که بایستی در نهایت فرح و غبطه و شادی عنوان شود. شبی است که اتصالی مطلق میان آسمان و زمین و میان ملأ اعلی و زمین صورت گرفته. شب ابتدای نزول این قرآن بر قلب پیامبر ج شبی که نمونه این شب را زمین و بشریت به چشم ندیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده، عظمتی که درک و فهمش از توانایی انسانها حتی پیامبر هم خارج است و نصوص قرآن بیانکنندهی این عظمت است. بیان انتشار نور هدایت خداوند بر روی زمینی که از ظلمت پر شده بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢﴾ [القدر: ۱-۲].
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ [۴۶۵] فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١﴾ [۴۶۶].
«همانا ما آن [قرآن] را در شب قدر [بر آسمان دنیا] نازل کردیم [چنانکه نزول آنرا در شب قدر در رمضان بر پیامبر آغاز کردیم]».
اسباب نزول:
ابنجریر از مجاهد روایت کرده است: مردی از بنیاسرائیل، هزار ماه شبها تا صبح نماز میخواند و روزها تا غروب جهاد میکرد این موضوع باعث تعجب مسلمانان شد پس ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢ لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣﴾ نازل شد [۴۶۷].
﴿إِنَّآ﴾: ما، نشان عظمت و بزرگی بیش از حد و خارج از تصور ما.
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ﴾: «ما قرآن را به جمله و یکسره از لوح المحفوظ به آسمان دنیا، نازل کردیم.» نشانه عُلومرتبه، عظیم، بالا.
علو:
۱- ذات.
۲- العظمة.
۳- المکان.
خداوند کریم در این آیه از کلمۀ قرآن استفاده نفرموده است و به جای آن از ضمیر «ه» استفاده شده که به کلمۀ أنزلنا متصل است. دلیل آن طبق آرای علماء:
۱- خداوند در کتابش گاهی چیزهای معروف را نام نمیبرد و خیلی جاها و در آیات مختلف از کلمۀ قرآن نام برده نشده و فقط به آن اشاره شده است.
۲- به علت تکریم و تفخیم مقام با عظمت قرآن.
﴿فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾: «در شب قدر، شبی که در آن تقدیر احکام سال است، بهره و اندازهی هرکس در آن شب معنی میشود.» شبهای فرد دهۀ آخر ماه رمضان (۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷، ۲۹).
قدر:
۱- تقدیر و سرنوشت در این شب برای ملائک روشن و مشخص میشود.
۲- ارزش و منزلت این شب بالاست و برابر عبادت ۸۳ سال اجر دارد.
علما در مورد این آیه و چگونگی نزول قرآن در شب قدر دو نظر دارند:
۱- کل قرآن از لوح محفوظ که ازلی است و کسی جز خداوند از آن خبر ندارد نزد جیرئیل آمده و سپس بر پیامبر ج نازل میشود (لوح محفوظ + جبرئیل + محمد ج) (نزول کامل و یکبارهی قرآن).
۲- فقط ۵ آیۀ اول سورۀ علق در لیلة القدر بر پیامبر ج نازل شده است و بقیۀ آن کم کم و متفرق و بنا به شرایط و موقعیت بر رسول الله ج نازل میشده است. (نزول کم کم و متفرق).
ما قرآن را که دروغسازان آنرا تکذیب میکردند و کافران منکر آن میشدند، در شب قدر نازل نمودیم. خداوند متعال ما را با خبر میکند به اینکه آنچه بنده و فرستادهاش محمد ج آنرا تلاوت میکند، حق، وحی خدا و کتاب خداست که آنرا به جمله از لوح المحفوظ به آسمان دنیا فرستاده در شب حکم و قضا که خداوند متعال در آن شب آنچه در سال فراهم آید از قبیل روزی، اجل و ... تا پایان سال، تقدیر و اندازهی آنرا معین میکند. همانگونه که خداوند متعال در جای دیگر قرآن میفرماید: ﴿إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ ٣ فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ ٤﴾ [الدخان: ۳-۴]: «ما قرآن را در شبی فرخنده نازل کردیم؛ زیرا که ما هشداردهنده بودیم.» در آن شب هرگونه کاری به نحوی استوار فیصله مییابد؛ زیرا آنچه را خداوند متعال مقدر داشته و حکم به وجود آن نموده و از آن جمله قرآن کریم، به ثبت رسیده، سپس در شب قدر نسخهای از واقعات و حوادث آن سال برگرفته و فرشتگان کلمه به کلمه آنرا به اجرا درمیآورند، آن شب از قدر و منزلت والایی برخوردار است.
در آن شب تمام کارها و اوامر و فرامین حکیمانه به تفکیک از هم نازل شدند. آنچه واضح است و شکی در آن نیست، این است که شب قدر شبی از شبهای ماه مبارک رمضان است. چرا که در سورهی بقره هم بیان شده: ﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ﴾ [البقرة: ۱۸۵] اما ابتدای نزول قرآن در این شب بر قلب پیامبر اسلام ج بوده است، تا این پیام را به مردم برساند و با قرائت و تلاوت این پیام به دلهای یخزده و سنگشده و قفلشدهی مردم، حیاتی تازه ببخشد و از آنها شخصیتهای بینظیر تاریخ عمر بشر را بیافریند. همچنان که میدانیم ابتدای نزول قرآن آیات نخستین سورهی مبارک علق بوده است که در ماه مبارک رمضان بر قلب پیامبر درحالیکه ایشان مشغول عبادت در غار حرا بودند، نازل گشتهاند. در تعیین این شب سخنان فراوانی بر زبان تاریخنویسان و سیرهنویسان جاری شده است، بعضیها معتقد بودهاند که این شب بیست و هفتم از ماه مبارک رمضان بوده است. بعضیها معتقد به شب بیست و یکم بودهاند و بعضیها هم بدون تعیین، معتقد بودند یکی از شبهای فرد دههی اخیر از ماه مبارک رمضان بوده است. اسم این شب لیله القدر است. این نکته را قبل از اینکه در بیان لیله القدر سخن بگوییم، یادآور میشویم که فرمود: «فی لیله القدر» یعنی ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. این نکته را با صراحت باید بیان کرد که فرموده در شب قدر و اینکه فرموده در شب قدر معنایش این نیست که حتماً همهی قرآن در این شب یکجا نازل شده است، بلکه ابتدای نزول قرآن در شب قدر بوده، همچنان که ما در محاورات خودمان به کار میبریم که مثلاً فلانی ساعت یک بعد از ظهر ناهار را صرف نمود. معنی آن این نیست که ناهار را در ساعت یک بعد از ظهر صرف نمود و تمام شد. بلکه شروع ناهار خوردن رأس ساعت یک بوده اما چقدر طول کشیده بستگی به وضعیت او دارد. تند غذا میخورد یا آهسته غذا میخورد؟ و چقدر غذا میخورد؟ همچنین وقتی که مثلاً گفته میشود ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١﴾ یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، الزاماً معنی آن این نیست که ما تمام قرآن را در همین شب نازل کردیم و تمام شد. اگرچه بعضیها قائل به تفکیک میان معنی انزال و تنزیل شده و گفتهاند تنزیل یعنی نزول تدریجی و انزال یعنی نزول دفعی که این هم جای بحث دارد. بعضی هم معتقد بودند که ابتدا قرآن از لوح محفوظ به بیت العزه آمده و از آنجا مجدداً بر زمین نازل شده است. اما ظاهر امر این است که شروع نزول قرآن در شب قدر بوده است و گفتیم که شب زمان تقدیر و تدبیر است و مهم این است که در شب این کار انجام پذیرد که روز، زمان تطبیق آن تقدیرات است. تقدیراتی که در شب صورت میگیرد باید در روز عملیاتی شود. اگر قرار باشد که انسان تمام عمرش را در مسیر تقدیر و برنامهریزی سپری کند، زمانی برای تطبیق و اجرا نخواهد داشت و اگر قرار باشد انسان تمام عمر را در حرکت باشد، حرکتش حرکتی صحیح و مطلوب نخواهد بود. چرا که بر مبنای تقدیر و تدبیر نیست. لذا بخشی از عمر را باید به تقدیر و تدبیر اختصاص دهد و بخشی را به تطبیق و اجراییکردن این تدبیرها و تقدیرها تا شخصیتی معتدل و متعادل داشته باشد. آن کسی که روز را با خلق میگذراند، باید شب را با حق باشد و گرنه کم میآورد و درمانده میشود. حادثهای در این شب اتفاق میافتد که همان نزول قرآن است که مجرای حیات و حرکت بشریت را کاملاً تغییر میدهد. لذا به تعبیر سید قطب/ لیلة القدر مقام و عظمتش آنچنان است که به پیغمبر ج میفرماید:
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢﴾ [۴۶۸]. [۴۶۹]
«و تو چه دانی شب قدر چیست»؟
و چه کسی تو را در وضعیتی قرار داد که بتوانی کُنه عظمت لیله القدر را درک کنی؟
این آیه دلیل اهمیت و ارزش و فضیلت این شب مبارک است که در بین شبهای دهۀ آخر ماه رمضان مخفی شده و هیچکس به طور قطع از آن خبر ندارد.
به نظر علما علت اخفاء شب قدر در شبهای فرد دهۀ آخر رمضان:
۱- به علت دیده نشدن هلال ماه در کشورهای مختلف به طور همزمان، شبهای فرد نیز در جاهای مختلف فرق میکند.
۲- خداوند متعال آنرا مخفی نگه داشته تا بندگانش به عبادت بیشتر تشویق شوند و عبادت خود را منحصر و خاص یک شب نکنند. و یک دورۀ آموزشی برای تقویت ایمان همگان باشد.
﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ ٤﴾ [القدر: ۳-۴].
﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣﴾ [۴۷۰].
«شب قدر [برای کسی که آنرا از روی ایمان و امید پاداش بر پا دارد] بهتر از هزار ماه است».
شب قدر بهتر است از هزار ماه که در آن شب قدر نباشد.
﴿أَلۡفِ شَهۡرٖ﴾: ۸۳ سال و ۴ ماه.
خداوند متعال به خاطر عمر کوتاه انسان بر ما منت نهاده که با عبادت در این شب اجر و ثواب عبادت یک عمر را داشته باشیم. چرا که حادثهای در این ظرف زمانی صورت گرفته که عظیمتر از آن حادثه را در زمین سراغ نداریم. در ضمن لازم نیست کلمهی «الف» را محدود کنیم که منظور هزار است و بعضی از علما و محدثین آمدهاند هزار ماه را تقدیر کردهاند که شده هشتاد و چند سال و نتیجهگیریهایی کردهاند که این نتیجهگیریها زیاد مطلوب و با سیاق آیات جور درنمیآید. خداوند در بیان عظمت لیله القدر میفرماید: ﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣﴾ شب قدر بهتر است از هزار ماه. اما اینکه گفتهاند عبادت در شب قدر از هزار ماه بهتر است، جای بحث است، زیرا خداوند نفرموده: «العباده في ليلة القدر خير من الف شهر». بلکه فرموده: ﴿لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَيۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣﴾ خود شب قدر بهتر است از هزار ماه و این هزار برای تکثیر است. الزاماً به معنای همین هزار نیست که دقیقاً عدد هزار را برساند و در قرآن این تعبیرات بسیار زیاد به کار رفته است.
خداوند متعال راجع به سبب فضل و بزرگی آن شب میفرماید:
﴿تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمۡرٖ ٤﴾ [۴۷۱].
«فرشتگان و روح [= جبرئیل] در آن [شب،] به فرمان پروردگارشان برای [انجام] هر کاری [که قضای خداوند در آن سال رفته است از رزق یا مرگ یا ولادت یا ...] نازل میشوند».
﴿وَٱلرُّوحُ فِيهَا﴾: «جبرئیل در شب قدر.»
﴿بِإِذۡنِ رَبِّهِم﴾: «به دستور خداوند متعال در آن شب نازل میشوند.»
﴿مِّن كُلِّ أَمۡرٖ﴾: «دربارۀ هر کاری که در آن سال تقدیر گردد.»
فرشتگان در آن شب هرچه خداوند فرموده و امر کند در سرنوشت و تقدیر انسانها مینویسند. و انسانها میتوانند با عبادت و دعای خالصانه در این شب، تقدیر خود را عوض کنند باذن الله تعالی.
لذا عظمت این شب بستگی به آن حادثهای دارد که در این شب روی داده است. و ما میتوانیم یک قاعدهی کلی برای زندگی خود از این مطلبی که خداوند فرموده استخراج نماییم و آن این است که ارزش زمان بستگی به کاری دارد که در آن انجام میشود. حالا چرا لیلة القدر ارزشمند است؟ چون کار و حادثهی مهمی در آن صورت گرفته است که همانا نزول هدایتی است که کل بشریت را تا قیامت از ظلمات مختلف میرهاند و به نور هدایت فرا میخواند. لذا مقام و عظمت لیلة القدر بستگی به آن حادثهای دارد که در آن ظرف زمانی روی داده است و به تعبیر سید قطب/: «بل لیلة القدر خیر من الآف قرون...» بلکه شب قدر بهتر از هزار قرن است که بشریت در منجلاب گناه و معاصی، رکود، جمود، سکون دست و پا میزد و هنوز اندر خَمِ یک کوچه است و به جایی نرسیده است. لیله القدر بهتر است از هزارها ماه، به تعبیر سید قطب، هزاران سال که از عمر بشریت سپری شده، بدون اینکه کمترین تحول مثبت و ایجابی در حیات او روی داده باشد. خیلی از سالها گذشته که بشریت هیچ اتفاق عظیمی را شاهد نبوده و لذا این شب و عظمتش و درک این عظمت، خارج از طاقت و توان درک بشریت است. اینجا است که میفرماید: ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا لَيۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢﴾ اما این جا که احیای لیالی قدر بسیار مهم است، در حقیقت به خاطر این است که انسان خود را بیابد. شبهای خودیابی است. شبهای ارزیابی کردن شخصیت است که ما چه داشتهایم و چه چیز را از دست دادهایم؟ چه به دست آوردهایم؟ و این وضعیتی را که داریم و چیزهایی را که به دست آوردهایم، آیا همان چیزی است که مطابق و مناسب و متناسب با استعدادهای ماست؟ یا خیلی از چیزها را از دست دادهایم و در مقابلش چیزهای بیارزش را به دست آوردهایم؟ آیا این وضعیتی که داریم همان وضعیت ایدهآل و مطلوب است؟ ارزیابی یعنی خودیابی، یعنی از خود سفر کردن، یعنی به وضعیت مطلوب رسیدن. یا تصمیمگرفتن برای ترک خود و به خدا رسیدن. تصمیم گرفتن برای جدا شدن از حالتهای ناسالم روحی و روانی و جسمی و سایر ابعاد شخصیتی و رفتن و رسیدن به حالتهای سالم و مطلوب روحی و جسمی و ایمانی و اخلاقی و ماه نزول قرآن بهترین فرصت است، چرا که خداوند بدون هیچگونه تقاضایی رحمت خود را شامل حال زمینیان کرده است. بدون هیچ تقاضایی آماده است که نمره بدهد. و کسانی را که طالب بخشش اویند، ببخشاید. وقتی که اینچنین است، پس فرصت، فرصت استثنایی و غنیمت است و زمینه کاملاً فراهم است. شیاطین همه در بند و اسیر و زندانی و رحمت خداوند بدون استثنا کاملاً در دسترس همهی بندگان است. در این شبها اگر انسان، برای جبران گذشته تلاشی نکند. دیگر برای یک سال این فرصتهای طلایی تکرار نمیشود. پس عظمت احیای این شب این است که انسان تصمیم بگیرد به احیا کردن خود، زنده کردن خود، زنده کردن ابعاد شخصیتی خود؛ اما اگر شب، شبِ قدر نباشد، روز هم روز نویی نخواهد بود. ماه رمضان تمرینی است برای یافتن این قدرها و این ارزشها، این مقامها، این چیزهایی که باید میداشتم و ندارم و آن جاهایی که باید میرسیدم و هنوز نرسیدهام و در بقیهی سال این تمرین را تعمیم میدهد که بتواند همهی شبهای خود را به مقام شبِ قدر برساند. تا روزهای بعد از این شبها روزهای نویی باشند و چه خوش است انسان هر روزش نوروز باشد. اگر چه الان به رسم و رسوم ایرانیان میگویند که همان روز اول از ماه فروردین نوروز است و میگویند هر روزتان نوروز باد، اینکه آسان نیست که هر روز نوروز شود، باید زحمت کشید تا روز، نوروزی بشود و روزی شود که انسان از سپریکردنش لذت ببرد. اما در این شب چه حادثه عظیمی روی داد؟ اینکه شکی نیست اگر مجلسی، مجلس قرآنی باشد، به فرمودهی پیامبر در حدیث صحیح، ملائک رحمت در این مجلس حضور پیدا میکنند. اما در اینجا خداوند متعال میخواهد آن حادثهای را که در این شب روی داد، تصور کنید و این خود یکی از روشهای تصویرگری قرآن است. میخواهد عظمت حادثهای را که در این شب به وقوع پیوسته و ملائکه نازل میشدند، تصور نماید و ما را به آن صحنه منتقل کند. ﴿وَٱلرُّوحُ فِيهَا﴾ جبرئیل امین هم در میان آنهاست، یعنی ملائک از پیش و پس، جبرئیل را همراهی میکنند. به تعبیر وارده در سوره جن: ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦﴾ [الجن: ۲۶] که آنجا هم در انتهای سورهی جن اشاره به همین مطلب دارد که خداوند متعال میفرماید: از پیش و پس مجموعهای از ملائک روح الامین یعنی جبرئیل را همراهی میکنند تا این پیام را به صورت تمام و کامل برساند و وقتی این کار را انجام داد، دیگر ماموریتش تمام شده. ﴿تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَٱلرُّوحُ فِيهَا﴾ پس این تصویر حادثهای است که در آن شب اتفاق افتاده و روی داده نه چیز دیگر. بعضیها معتقدند که دوباره روح الامین به همراه ملائک نازل میشوند و قرآن را میآورند، این چیزی بر خلاف سیاق آیات است که بسیار واضح و روشن است. اینجا هم در انتهای سورهی مبارک جن داریم که خداوند متعال میفرماید: ﴿إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ فَإِنَّهُۥ يَسۡلُكُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ رَصَدٗا ٢٧﴾ [الجن: ۲۷] از پیش و پس به وسیلهی ملائک دیگری جبرئیل پشتیبانی میشود تا پیام خود را کامل و تمام بر زمین و زمینیان ابلاغ کند. ﴿بِإِذۡنِ رَبِّهِم﴾ اینکه فرمان را به طور مستقیم از خداوند گرفتهاند و بدون اجازه و بدون برنامه نازل نمیشود. ﴿مِّن كُلِّ أَمۡرٖ٤﴾ در رابطه با تمام امور و فرامینی که بشریت برای رسیدن به رستگاری و خروج از ظلمات به آن نیازمند است. هر امری از اوامر خداوند بخشی از خروج انسان را از ظلمات به سوی نور تامین و تضمین میکند. من کل امر، یعنی کل اموری که انسان نیازمند به کار بستن آنهاست، برای خروج از ظلمات و داخلشدن به نور.
﴿سَلَٰمٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ ٥﴾ [القدر: ۵].
﴿سَلَٰمٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ ٥﴾ [۴۷۲].
«[آن شب از ابتدا] تا طلوع فجر، [سراسر] سلامت [و رحمت] باشد».
﴿سَلَٰمٌ﴾: سلامتی از هر شر و فتنهای، شیطان هیچ آزار و اذیتی نمیتواند برساند.
علما در مورد در بندبودن شیاطین در این ماه سه نظر دارند.
۱- شیطان قبل از رمضان انسان را به حدی به گناه مشغول و آغشته میکند که اثر آن تا آخر ماه رمضان بر روی انسان باقی بماند و در رمضان به واسطهی گناهان قبل از رمضان نتوانی طاعت و عبادت خداوند را به جا آوری. براساس این نظر شیاطین در رمضان در بند هستند ولی انسان به واسطۀ اثر گناهان قبل از رمضان از عبادت شایسته خداوند بازمیماند.
۲- رئیس شیاطین در بند است و بقیه و بچههایشان آزاداند و فعالیت میکنند.
۳- در لیلة القدر هیچ شیطانی آزاد نیست و همه در بند و در غل و زنجیر هستند.
انسان در آن شب از هر بدی در امان است؛ زیرا همهی آن شب سلامتی است، از غروب آفتاب تا طلوع فجر آن شب، هنگام فرود آمدن فرشتگان است پس همهی شب سلامتی و ایمنی از هر مخوف است.
عبادت از ساعات اولیهی شب شروع و دارای اجر و ثواب است ولی در ثلث آخر شب و قبل از نماز صبح، خداوند متعال به آسمان دنیا آمده و حاجت و دعای بندگان را برآورده میکند. پس باید برای اجابت دعاهایمان از این فرصت استفاده کنیم.
در تمام لحظات این شب امری از اوامر خدایی در شرف نزول است که این امر با خود، سلامتی را از لحاظ فکری، روحی، ایمانی و اخلاقی به ارمغان میآورد. تمام این شب سلام است و این آغاز نزول این سلامتیهاست از آسمان تا زمین تا ۲۳ سال این نزولِ سلام ادامه پیدا کرد، چرا که بشریت در ابعاد مختلف شخصیتی نیازمند این سلامتیها بود تا به کمال برسد. به تعبیر سیدقطب، سلامت فکر و اخلاق و سلامت خانواده، سلامت اجتماع و سلامتیهای دیگر. بشریت از قدر لیله القدر غافل بود، از حقیقت این حادثه غافل بود و عظمت این امر را نمیدانست اما خداوند بود که با لطف و کرم خاص خودش این سلامتی را ارزانی بشریت گردانید و این سلامت بار دیگر به کالبدهای خشکیده و گندیدهی بشریت دمیده شد تا از آن کالبدها، انسانهای وارسته و صاحب شخصیتی ساخته و پرداخته شوند و این سلامتی تا مطلع الفجر ادامه داشت، یعنی تا طلوع صبح. چون وقتی صبح میشود زمان ارزیابی و برنامهریزی تمام میشود و شروع تطبیق و اجراییکردن و عملیکردن برنامههایی است که انسان در شب قدر فرا گرفته است. از خداوند متعال میطلبیم که ما را در تطبیق آنچه در شبهای قدر بر پیامبر نازل شده توفیق دهد و ما هم بتوانیم هر شب را شب قدر کنیم و شاهد روزهای نو و نوروزهایی بعد از این شبهای قدر برای خود و دیگران باشیم.
فلسفهی اینکه شب قدر، ساعت اجابت دعا در روز جمعه، اسم اعظم درمیان نامهای خدا، نماز وسطی در میان نمازها و دوست خدا در میان بندگان، مستور و مخفی شدهاند، این است که بخاطر شب قدر همهی شبها احیا گردد و بخاطر ساعت اجابت، همهی ساعات روز جمعه دل مؤمن متوجّه درگاه خدا باشد و همهی نامهای پروردگار به عظمت یاد شود و بر همهی نمازهای واجب مواظبت گردد و همهی بندگان مؤمن را دوست بداریم.
رهنمون آیات:
۱- تأکید وحی و اثبات نبوت محمد ج.
۲- تثبیت عقیده نسبت به قضا و قدر.
۳- بیان فضیلت شب قدر و عبادت در آن [۴۷۳].
۴- بیان اینکه قرآن در ماه رمضان به کلّی از لوح المحفوظ به آسمان دنیا نازل شده و ابتدای نزول آن باز در ماه رمضان بوده است.
۵- سنت است که انسان به دنبال شب قدر باشد [۴۷۴] تا به فضل و خیر آن دست یابد و آن در دههی اخیر ماه رمضان است و به ظن غالب در روزهای طاق دههی اخیر رمضان میباشد مانند: شب بیست و یکم تا بیست و نهم و حدیث صحیح بیانگر این است که در شبهای فرد دههی اخیر میباشد.
۶- زیاد خواندن قرآن و گوشدادن به آن در ماه رمضان سنت و مستحب است زیرا جبرئیل در ماه رمضان دو مرتبه قرآن را بر رسول خدا ج عرضه داشته است.
[۴۶۵] و جایز است که عبارت: ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١﴾ همان پنج آیهای باشد که در غار حراء در ماه رمضان بر پیامبر نازل شد. [۴۶۶] انزلناه: انزلناه از مادهی نزول و از مصدر انزال است و باب افعال به معنی نازل کردن و یا چیزی را در دسترس مخاطبین قرار دادن، طوری که بتوانند آنرا بفهمند و از آن مستفیض گردند. بنابراین، اگر قرار باشد بر کسی هدایت نازل شده باشد و خود را محل نزول این هدایت بداند اما درک صحیح و عمیق و دقیقی از این هدایت نداشته باشد، در حقیقت میتوان گفت این هدایت و این کلام بر او نازل نشده است و به تعبیری، ما نیازمند نازلکردن دوبارهی قرآن بر دلهایمان هستیم، چرا که قرآن در هزار و چهارصد سال پیش به مدت ۲۳ سال بر قلب پیامبر گرامی نازل گردیده، همچنان که در انتهای سورهی شعراء آمده است: ﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ ١٩٤﴾ [الشعراء: ۱۹۳- ۱۹۴]. که روح الامین، یعنی همان جبرئیل این کلام و این هدایت را بر دلت نازل کرد و پیامبر هم این آیات را بر مخاطبین عصر خود تلاوت فرمود و آنها را مجدداً بر قلبهایشان نازل کرد و در نتیجه آنها از لحاظ شخصیتی متحول شده و شخصیتهای قرآنی شکل گرفتند. امروزه قرآن در طاقچههای بسیاری از خانهها و مساجد گرد و غبار میخورد و محتاج دستی است که بیاید و آنرا بگشاید و بر دلهای زنگار زدهی کسانی که علیلند و بیمار، نازل کند تا این دلها بار دیگر حیات پیدا کنند و متحول و منقلب و نهایتاً قرآنی شوند. لذا ما محتاج نازلکردن دوباره قرآن بر دلهایمان هستیم. اما این قرآن دوباره ما را به میهمانی خود دعوت نخواهد کرد، ما را محرم اسرار خود نخواهد دانست و به قلوب زنگار زدهی ما نزول اجلال نخواهد کرد، مگر اینکه دل را ساعتی از غوغا و هموم و غموم دنیایی فارغ کنیم. چه زیبا سرود سنایی غزنوی که:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
که دار الملک ایمان را مجرد بیند از غوغا
این غوغاها است که لذت تلاوت را از ما گرفته، این غوغاها است که حلاوت و شیرینی تلاوت و فهم آیات را از ما ستانده، این است که نیازمند نازل کردن دوبارهی قرآن بر دلهایمان هستیم، حال اگر خود توانستیم چنین کاری را انجام دهیم، بسیار مبارک است و اگر قادر به انجام چنین کاری نبودیم، باید از کسانی استعانت بجوییم که اهل این کارند و این کار را قبلاً با دلهای خودشان انجام دادهاند. دلهایشان دلی قرآنی شده و محرم عروس قرآن گشتهاند. لیل: یعنی شب و شب ظرف و زمان ارزشیابی و محاسبه است. ظرف و زمان این است که انسان فاصلهی میان وضعیت موجود با وضعیت مطلوب خود را ارزیابی کند و بداند که راهی را که در آن است، چقدر پیموده و چقدر از راه باقی است. و همچنین شب، زمان سکونت است. به تعبیر قرآن شب را ظرف سکونت و آرامش شما قرار داده تا در آن بیارامید و آرمیدن، صرفاً خوابیدن نیست. آرمیدن یعنی از همه جا بریدن و به خدا رسیدن. آرمیدن یعنی از دیگران غافلشدن و به خدا پرداختن و این آرمیدن تنها در شب میسر است. قدر: که نام سوره است به معنای اندازهگیری چیزی برای انجام کاری است و مصدر ثلاثی مجرد است، به معنی منزلت و مقام و ارزش و ارزیابی. قادر که اسم فاعل است، از همین مصدر است، یعنی کسی که با قدرت، عملیات ارزیابی را انجام میدهد. و هر ارزیابی که همراه با توانایی انجام پذیرد، ارزیابی ارزشمندی خواهد بود. مقتدر هم اسم فاعل دیگری است از باب دیگری از همین ریشه، به معنی کسی که این معنای اقتدار و توانایی در باب ارزیابی کردن و مشخص کردن جایگاهها در وی، بیشتر است. قدیر هم که صفت مشبهه است، دوباره از همین ریشه است، باز هم دلالت بر کسی یا ذاتی میکند که عملیات ارزیابی و تقدیر را به شکلی دقیق همراه با قدرت انجام میدهد. لیلة القدر: یعنی شب قدر، شب ارزیابی، شب حساس پس دادن، ما نهار القدر نداریم، یعنی روز قدر. چون روز، وقت ارزیابی نیست. روز زمان حرکت و تلاش است: ﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّيۡلَ لِبَاسٗا ١٠ وَجَعَلۡنَا ٱلنَّهَارَ مَعَاشٗا ١١﴾ [النبأ: ۱۰- ۱۱] لباس به معنی ظرفی است که به انسان تعادل و آرامش میدهد. کلمهی لباس هم بر همین معنی دلالت دارد. اصولاً انسان وقتی لباس را به تن میکند، به تعادل و آرامش نسبی میرسد و احساس امنیت میکند. حالا هرچه لباس ارزندهتر، برازندهتر و زیباتر باشد به همان اندازه تعادل شخصیت صاحبش بیشتر است. اما اگر لباس، این خصوصیت لباس بودن را نداشته باشد، تعادل انسان را به هم میریزد و اضطرابآور میگردد. حال که شب لباس است، پس روز چیست؟ روز معاش است. یعنی نشاط و حرکت و حیات. کسی که در حین حرکت برنامهریزی میکند، دچار مشکل میشود. همیشه کسانی در استفادهی بهینه از وقت موفقترند که بخشی از وقتشان را به برنامهریزی و ارزیابی اختصاص داده و بقیه را صرف حرکت و عمل میکنند. بعضیها هم هستند که اصلاً وقتی برای برنامهریزی نمیگذارند، لذا حرکتی ناکام و ناموفق دارند. کسی که روز پرتلاش و پرکاری دارد، بایستی در شب برنامهریزی بسیار دقیقی داشته باشد، شب را انسان برنامهریزی میکند تا روز خوب و موفقی داشته باشد. به قول سعدی:
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دُهُل زن رو بشارت گو دو نوبت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
یعنی شبی که شب قدر است، روز بعدش روز نو و تازهای است، دیگر تکراریبودن و روز مرگی وجود ندارد. مادامی که شبها قدر باشند، روزها نوروزند و اگر شبها قدر نباشند، روزها نوروز نیستند، بلکه انسان احساس دل مردگی، بیهودگی، افسردگی، پژمردگی و از همه بدتر روز مرگی میکند که خود مرگی تدریجی است. [۴۶۷] لباب النقول فياسباب النزول، سيوطي. [۴۶۸] استفهام در ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ برای تفخیم و شأن و مقام شبقدر است؛ یعنی: چه کسی به تو یاد داده که شب قدر چیست؟ آن شب دارای قدر و منزل والایی است و اظهار دوباره ﴿لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ﴾ بعد از ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ﴾ دلیل بر اهتمام و شأن آن است. [۴۶۹] وما ادراک: ادراک از مادهی ادری- یُدری، ثلاثی مجردش دری یدری که اگر به باب افعال برود، ماضی آن میشود ادری مضارعش میشود: یُدری یدریک مصدرش میشود إدراء. دری با فهم تفاوت دارد. دری در حقیقت به نوعی از فهم اطلاق میشود که انسان آنرا با زحمت به دست آورده باشد. لذا مدری یعنی کسی که با زحمت به چیزی رسیده باشد. أدراک یعنی تو را در وضعیتی قرار داد که بدانی. ما ادراک: یعنی چه چیز تو را آنچنان کرد که آنرا درک کنی؟ ما، مای استفهام است. [۴۷۰] خیر: افعال تفضیل است، اصلش أخیر است. معمولاً برای تخفیف، همزهی أخیر حذف میشود. این دو کلمه (خیر و شر) در حقیقت هر دو افعل تفصیل هستند، از اخیر و اشر. همزهی آنها به جهت تخفیف و کثرت استعمال حذف شده است، پس هرجا کلمهی خیر و شر را دیدید، در حقیقت دلالت میکنند بر تفضیل، یعنی بهتر و بدتر. آنچه مطلوب انسان است کلمهی خیر بر آن اطلاق میشود و آنچه مطلوب انسان نیست، کلمهی شر بر آن اطلاق میشود. ألف: به معنی هزار است و شاید به خاطر این باشد که از چند تا دهتایی و یا چند تا صدتایی که به هم پیوستهاند تشکیل شده، یعنی یک الفت و انسی میان ده تاها و صدتاها برقرار شده و از لفت اینها الف شکل گرفته است. یعنی هزار. شهر: به معنی ماه آمده، اصلش «شَهَرَهُ» است که فعل است. شهره یعنی آشکارش کرد. شَهَرَ سلاحَه یعنی شمشیرش را از غلاف بیرون آورد. کلمهی شهر هم که به ماه اطلاق میشود، ظاهراً به خاطر همین است، چرا که با آشکار شدن قمر یعنی ماه آسمان که حدود ۲۸ روز یا ۲۹ روز و اندی طول میکشد تا یک دور، ماه به قرص کامل و سپس کمکم به هلال ضعیف تبدیل گردد. این است که کلمهی شهر را به زمانی که ماه خود را مینمایاند و کمکم به محاق و نهایتاً به حالت پنهانشدن میرسد، اطلاق کردهاند. [۴۷۱] تنزل: از مادهی نزول است و باب تفعل. این فعل در حقیقت مضارع است و به خاطر، تخفیف یک تای آن حذف شده، اصلش تننزل بوده است که اگر فعلی به باب تفعل برود و دارای دو (تا) باشد، یکی از آنها برداشته میشود. اصل آن تننزل بوده که تنزل شده است. ملائک: از مادهی الک است. یعنی جویدن، بعداً به خاطر قریب المخرج بودن همزه و عین، همزهی اول را به عین تبدیل کردهاند، یعنی آدمس و یا هرچیز جویدنی. ملائکه جمع ملک، یعنی فرشته، ریشهی آن از الک است. مثل این است که پیامی را از خداوند گرفته و آن را با خودشان زمزمه کردهاند. مانند کسی که حرفی را دارد با خودش تحلیل میکند، میجود و سپس آن را به دیگری منتقل میکند. این مرور کردن، تحلیلکردن و زمزمهکردن را ملائکه انجام میدهند تا این پیام را از آسمان به زمین برسانند. روح: از مادهی ریح است، یعنی باد. در قرآن روح هم آمده است. ریح به باد، اطلاق میشود. به خاطر این که سبب حرکت اشیاء میشود، وقتی که باد میآید، باعث جابجایی اشیاء میشود. روح هم از مادهی ریح گرفته شده، چون وقتی به کالبد و جسم دمیده میشود، در آن حرکت و تلاش و نشاط ایجاد میکند. روح هم در قرآن به کار رفته و به معنی رحمت آمده است، به خاطر این که در انسان امید ایجاد میکند و باعث ایجاد نشاط زیاد در انسان میشود: ﴿لَا يَاْيَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ﴾ [یوسف: ۸۷] یعنی مایوس نشوید، از رحمت خدا. این جا و جاهای دیگر روح به جبرئیل هم اطلاق شده، چون با پیامی که از طرف خدا برای زمینیان آورده در زمین حرکت ایجاد کرده است. اذن: از مادهی اُذن یعنی گوش و اذان به اجازهی گفته میشود که انسان با گوش خود آن را استماع کند، یعنی بشنود. لذا هر اجازهای را اذن نمیگویند. مگر این که انسان آن را مستقیماً با گوش خود شنیده باشد. امر: امر عبارت است از فرمان و در حالت کلی، تمام فرامینی که با استماع و امتثال آنها انسان به کمال و عظمت شخصیتی میرسد. [۴۷۲] سلام هی: از مادهی سلم است. به معنی دوری از هرگونه آفت مادی و معنوی. سالم یعنی کسی که دور از آفات و امراض مادی و معنوی است. معنی مسلم بیشتر از سالم است، یعنی کسی که سلامتی شخصیتی و شخصی از آفات و امراض مختلف پیدا کرده است و صحت و سلامت کامل و کافی دارد. حال اگر کسی معنی مسلم را با این وصف بداند، آنرا بر خود اطلاق نمیکند، مگر زمانی که این سلامتی لااقل از دو بُعد مادی و معنوی و جسمی و روحی قرین حالش شود. آن وقت مسلم است و این سلامتی یک بخش آن سلامت جسم است و بخش دیگر آن که مهمتر از سلامت جسم میباشد، سلامت روح است. [۴۷۳] در حدیث مسلم و بخاری روایت شده: «مَنْ قَامَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ إِيمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». «هرکه شب قدر را از روی ایمان و اخلاص به عبادت به پا دارد خداوند از گناهان گذشتهاش درمیگذرد.» [۴۷۴] ارجح اقوال این است که شب قدر در شبهای فرد دههی اخیر رمضان هرسال است به دلیل حدیث صحیح که میفرماید: «التمسوها فِى الْوِتْرِ مِنَ الْعَشْرِ الأَوَاخِرِ»: «آنرا در شبهای دهگانه اخیر ماه رمضان بیابید».