تفسیر سورهی عصر
این سوره مکی و دارای ۳ آیه میباشد و به سورۀ نجات از خسران مسمی است. میگویند: زمانی که صحابه دورهم جمع میشدند قبل از اینکه از مجلس خارج شوند و آنجا را ترک کنند برای تدبر، سورهی عصر را میخواندند و بعد به خانه برمیگشتند [۵۳۲] و این برای این بود که معنای سوره در ذهن آنها کاملاً ثبت شود.
امام شافعی/ میگوید: اگر کل قرآن نازل نمیشد و فقط همین سوره نازل میشد (سوره عصر) کافی بود.
این سوره هم یکی از سورههای مکی است لذا محوری را که آیات این سوره تعقیب میکند و در صدد بیان آن است، همان اصلاح بینش انسانها است و اینکه چرا سورههای مکی همه در این راستا نازل شدهاند، زیرا همچنان که میدانیم دو سوم آیات قرآن در رابطه با اصلاح بینش نازل شده است و اساس حرکت درست انسان به سوی کمال و سعادت، هم در دنیا و هم در آخرت در گرو اصلاح بینش اوست، یعنی اصلاح ساختار فکری و اعتقادی او؛ و گفتیم که اگر بینش انسان اصلاح شد، به دنبال آن منش او هم اصلاح خواهد شد. هر فسادی که در مَنِش و حرکت انسان باشد، ناشی از فساد در بینش اوست. به قول امام شافعی علیه الرحمه که در گفتهای که منسوب به ایشان است، آمده: اگر ۱۱۳ سورهی دیگر قرآن نازل نمیشد و تنها سورهی عصر نازل میشد، برای اصلاح جامعه کافی بود. همین سورهای که سه آیه دارد و اگر مردم در این سوره خوب بیندیشند و آنرا برنامهی زندگی خود قرار دهند، برایشان کافی است. بعضی بر این باورند که منظور امام شافعی از اینکه گفته است: برایشان کافی است، این است که با فهم دقیق این سوره آنچنان تحولی در ساختار بینشی آنها روی خواهد داد که به وسیلهی آن میتوانند جهان را متحول سازند و اگر انسانهای وارسته در طول تاریخ بعد از خود، آثار مبارکی به جای گذاشتهاند، ناشی از بینش صحیح آنها بوده است و به دنبال این بینشها، منشهای کمال یافته داشتهاند، زیرا انسان هنگامی که بخواهد، تحولی را در محیط اطرافش ایجاد کند، اصولاً با دو وسیله قادر به انجام چنین کاری است: یک بخش از این تحولات را در محیط اطرافش به وسیلهی گفتار ایجاد میکند و بخش دیگر را به وسیلهی کردار. لذا گفتار، گوشها را مورد خطاب خود قرار میدهد و کردار، دیدهها و دلها را. و وقتی که گوشها و چشمها و دلها متحول و متاثر شدند به دنبال آن شخصیتها متحول میشوند و هرگونه تحول مثبت در شخصیتها، زمینهساز و بسترساز رسیدن انسان به کمالات و دوری از خسران است.
نام سوره که عصر است، بیانگر محور سوره میباشد، زیرا اساسیترین و مهمترین سرمایهای را که خداوند در اختیار بندگانش قرار داده، عصر و فرصت عمر است. عصر بزرگترین سرمایهای که برای رسیدن به سعادت، انسان به آن نیازمند است. انسان برای رسیدن به تمتعات و لذایذ دنیوی از همهی سرمایههای خودش بالاخص از عمرش مایه میگذارد. برای رسیدن به مال و جاه و شهرت سخاوتمندانه از عمر خویش سرمایهگذاری میکند. غافل از اینکه اینها چیزهایی نیستند که مطلوبهای دائمی باشند. بلکه بعد از مدتی فنا به آنها روی میآورد و آنجا است که انسان احساس خُسران میکند که ای کاش عُمرم را در این مسیر صرف نمیکردم. پس محور سوره در رابطه با سرمایهای است که مردم درست یا نادرست از این سرمایه استفاده میکنند. آنهایی که درست استفاده میکنند به نتیجهای میرسند و آنهایی که نادرست استفاده میکنند به نتیجهای دیگر و تمام مطلب در دو کلمه خلاصه میشود: خسران و فلاح. خسران که عبارت است از ضرری که متوجه سرمایه میشود و آن بسیار ناگوار و غیر قابل تحمل میباشد، در نتیجه انسان به مطلوبش نمیرسد. و فلاح یعنی انسان بهرهمند شده و به منافعی برسد و با رسیدن به این منافع به مطلوب و خواستههایی نائل شود. بنابراین، خاسر یعنی کسی که به مطلوب خود در دنیا و آخرت نمیرسد و مفلح یعنی کسی که هم در دنیا و هم در آخرت به مطلوب خود خواهد رسید.
[۵۳۲] معجم الکبیر (۱۳۶۶)، شعب الایمان بیهقی (۸۷۶۷)، علامه آلبانی در سلسلة الصحیحة آنرا تصحیح کرده است (۲۶۴۸)