تفسیر سورهی نصر
این سوره هم یکی از سورههای مکی است، اگرچه جمعی از اهل تفسیر معتقد به مدنیبودن آن هستند، اما محتوای آیات این مطلب را تایید نمیکند، بلکه مکی بودن آن در اولویت است و همچنان که در درسهای پیشین اشاره کردیم، محور تمام سورههای مکی که دو سوم قرآن را تشکیل میدهند، اصلاح بینش است. اگر دیدنها اصلاح شدند، شنیدنها هم اصلاح میشوند و در حقیقت اصلاح بینش یعنی اصلاح شخصیت انسان که در حیات خود حرکتی داشته باشد که او را به هدف مطلوب و مبارکی که خداوند برای انسانها قرار داده برساند. نام سوره نصر به معنی یاریکردن است، اما نوع خاصی از یاریکردن مدنظر است، زیرا عُون هم به معنی یاریکردن است. میدانیم که یکی از نامهای خداوند ناصر است و یکی دیگر از اسماء او مُعین است اما تفاوت میان عون و نصر این است که عُون یاری عام است و عمومیت دارد و زمانی انسان به این یاری نیاز دارد که دچار مشکلات شده باشد، پس عون عبارت است از یاریکردن بدون درخواست. تعاون هم از مادهی عون است اما نصر نوع خاصی از کمک است. وقتی انسان به شدت گرفتار شده نیازمند نصرت خداوند است، پس نصرت نوع خاصی از عون است. معمولاً کسانی که در مسیر دین و دینداری حرکت میکنند، بیشتر نیازمند نصرت هستند.
هرکه در این دیر مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند
وقتی که جام بلا بیشترش دادند، محتاج نصرت خداوند است، اینجا است که ما در جای، جای قرآن ملاحظه میکنیم خداوند به کرات تعبیر نصرت را به کار میبرد و در رابطه با کسانی است که دچار مشکل و بلایی شدهاند، به عنوان نمونه ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٤٧﴾ [الروم: ۴۷] یعنی مشکلاتی در راه است؛ و مؤمنین با این مشکلات مواجه هستند. در انتهای آیهی ۴۷ سورهی روم خداوند میفرماید: حق است و بر ما (واجب است) یاری دادن اهل ایمان. پس اینجا عون نیست، همچنین در وضعیت و شرایطی که مسلمانان گرفتار شدهاند، در سورهی بقره میفرماید: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ﴾ شما اینچنین پنداشتهاید که به بهشت میروید ﴿وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُم﴾ درحالیکه بلایی که پیشینیان به آن مبتلا شدهاند، به شما نرسد ﴿مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ﴾ دچار مشکلات و آزمایشها شدند و متزلزل شدند، طوری که نزدیک بود از مسیرشان منحرف گردند ﴿حَتَّىٰ يَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ﴾ یعنی کار به جایی رسید که حتی پیامبر و اهل ایمان همراه او گفتند: نصرت خدا کی است؟ اینجا استغفار میخواهد که در انتهای آیه به آن خواهیم رسید، چرا پیامبر میگوید: نصرت خدا کجاست، آیا به نصرت خدا شک دارد؟ ﴿مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ٢١٤﴾ [البقرة: ۲۱۴]. در انتهای آیهی ۱۱۰ سورهی یوسف ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَيَۡٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ كُذِبُواْ﴾ کار به جایی میرسد که پیامبران مأیوس میشوند و در اوج ایمان چنین ظنی برایشان پیدا میشود که هرچه وعده به آنها داده شده، دروغ است. این نکته بسیار مهم است. یعنی وضعیت آنچنان بحرانی میشود که حتی پیامبران هم تحملشان تمام میشود و خدا عمداً این کار را انجام میدهد، تا بیان کند یاریدهنده تنها اوست و از غیر او کاری ساخته نیست و تا او نخواهد هیچ امری محقق نمیشود. ارتباط نام سوره با محور سوره کاملاً آشکار است و محور سوره هم نصرت است، این نصرت خدایی چه وقت شامل حال بندگانش میشود؟ زمانی که زمینههای لازم فراهم شده باشد. ما که هیچ تکلیفی را انجام ندادهایم، نباید منتظر نصرت و یاری خداوند باشیم، این توقع نابجایی است. وقتی که نصرت آمد، مأموریت داعی و در رأس همه، پیامبر ج پایان مییابد؛ اینجا دیگر باید داعی آمادهی رفتن شود، زیرا زمان مرگش فرا رسیده و تقدیر خدایی چنین است، چرا که بندگانش را بسیار دوست دارد و عُمر زاید و بیهوده به آنها نمیدهد، بلکه عمری که به آنها میدهد عمر مفید است و زمانی که کار به جایی میرسد که میخواهد عمرشان بیهوده شود و هیچ فایدهای در آن نباشد، آنها را میمیراند و این محض لطف خداست. چون خدا دوست ندارد بندگان مؤمنش بیکار و عاطل و باطل باشند و پیامبر هم در یکی از دعاهایش همیشه به خدا پناه میبرد از اینکه به «ارذل العُمُر» برسد، میفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ أَرْذَلِ الْعُمُرِ»: «خدایا! من به تو پناه میبرم از «ارذل العُمر» یعنی عمر پست. سؤال کردند، چه سنی است؟ در یک حدیث آمده شصت سالگی، در حدیث دیگر هفتاد سالگی و در جای دیگر هشتاد سالگی. حال میانگین آنرا اگر در نظر بگیریم، میشود هفتاد سالگی. چرا ارذل العمر است؟ چون چشمها دیگر خوب نمیبیند، گوشها خوب نمیشنود، حتی اگر مثلاً چشمها را عوض کردیم، گوشها را معالجه کردیم، سایر اعضاء را چه کار کنیم؟ معده را که نمیشود عوض کرد، رودهها را که نمیشود تعمیر کرد. حتی اگر علم هم پیشرفت کند. لذا همیشه پیامبر در راهنماییهایش به امت خود میفرمود از خدا بخواهید تا وقتی که حیاتتان مفید است، به شما حیات بدهد، وقتی دیگر حیاتتان فایده ندارد شما را بمیراند = «أللهم اَحيَني إن كانَت الحَيَاة خَيراً لِي وتُوفَني إذَا كَانَت الوفَاه خَيراً لِي» انسان آرامش خاطر پیدا میکند و دیگر از مرگ هراسی ندارد و دغدغهها و اضطرابها همه از بین میروند. پس زمانی که نصرت میآید کار تمام است و داعی باید کوله بارش را ببندد و برای جبران کاستیها تسبیح و استغفار کند، چون قرار است از دنیا برود.