شگفتی های اندیشه اقبال لاهوری

فهرست کتاب

عامل دوم

عامل دوم

دومین استاد که در رشد شخصیت و تفکر اقبال  / نقش اساسی داشت، استادی بسیار گرامی بود که هیچ خانه‌ای از خانه‌های مسلمین از وجود این استاد خالی نیست. اما فقط وجود استاد و در خدمت شاگردان بودن ملاک نیست. بلکه شناخت و احترام او و استفاده از او شرط است، و گرنه باید افراد خانواده از شخصیت علمی خودشان بیش از دیگران استفاده می‌بردند، حال آنکه می‌بینیم قضیه بر عکس است، یک دانشمند و حکیم معروف و یک نویسندۀ چیره دست در میان خانواده‌اش، چنان‌که باید قدردانی نمی‌شود و مورد توجه قرار نمی‌گیرد، ولی دیگران از اطراف جهان می‌آیند و از دریای معارف و دانش او بهره می‌گیرند.

منظور ما، از این استاد دوم اقبال  / قرآن کریم است، که در ساختار فکری او بیش از هر کتاب و استادی دیگر، تأثیر گذاشت، او بسان مردی تازه مسلمان به قرآن روی آورد، زیرا اینچنین است که شخص با علاقه و اشتیاق زیاد به مطالعه و آگاهی از محتویات آن روی می‌آورد، اما مسلمانی که قرآن را با سایر اموال موروثی به ارث برده، چنین اشتیاقی ندارد. از اینجا بود که اقبال  / با کشف جهان نوینی از معارف و حقایق، مسرورتر بود از «کولمب» هنگامی که عالم جدید (قاره آمریکا) را کشف نموده بود، اما کسانی که در دنیای جدید زندگی می‌کردند، برای‌شان چیز تازه‌ای پدید نیامده بود، گویا به کولمب و همراهانش به تعجب نگاه می‌کردند و از سرور آن‌ها شگفت زده بودند، زیرا در آن دنیای نو، چیز جدیدی را نمی‌دیدند.

قرآن خواندن اقبال  /، با دیگران فرق داشت و همین نحوه مخصوص قراءت بود که قرآن در عمق جان او فرو رفته بود. وی داستان قرآن خواندنش را اینگونه بیان می‌کند: «هر روز بعد از نماز به قرائت قرآن می‌پرداختم، پدرم هر روز می‌پرسید که چه کار می‌کنی؟ من همواره جواب می‌دادم که قرآن می‌خوانم. بدین نحو سه سال تمام گذشت. روزی گفتم پدر! منظورت از تکرار این سوال چیست؟ گفت می‌خواهم به تو بگویم: قرآن را طوری بخوان که گویا همین الآن بر تو نازل می‌شود، از آن روز به بعد قرآن را همراه با درک معانی و مفاهیم می‌خواندم، در نتیجه از گوهرهای گرانبها و انوار قرآن ره توشه‌ای برگرفتم.

محمد اقبال  / تا آخرین لحظات عمرش، در دریای قرآن غوطه می‌خورد و هر بار با معنائی جدید و قدرت ایمانی تازه‌ای خارج می‌شد، هر چه مطالعه‌اش گسترده‌تر می‌شد بیش از پیش یقین می‌نمود که قرآن تنها کتاب و قانون جاویدان، کلید قفل‌های ناگشوده، پاسخ سوال‌های اعجاب‌انگیز، فروزنده ظلمات و تاریکی‌ها و ضامن سعادت بشر است. او همواره مسلمین و غیر مسلمین را به تفکر در این کتاب عجیب دعوت می‌نمود و از آن‌ها می‌خواست که در تمام ابعاد زندگی، آن را رهنما و مشکل‌گشای خویش قرار دهند. او مسلمین را به خاطر روی گردانی از این کتاب مورد سرزنش قرار می‌داد، در قطعه شعری می‌گوید:

به آیاتش تو را کاری جز این نیست
که از یسین او آسان بمیری[١٩]

اقبال  /، بر اثر این مطالعه عمیق و تدبر به جائی رسیده بود که هیچ هدیه و ارمغانی را، حتی از ثروتمندترین و بزرگ‌ترین شخصیت‌های جهان با قرآن برابر نمی‌دانست، لذا هنگامی که بنا به دعوت نادرخان پادشاه افغانستان، به کابل سفر کرد، نسخه‌ای از قرآن به پادشاه هدیه نمود، چنان‌که می‌گوید:

در حضور آن مسلمان کریم
هدیه آوردم زقرآن عظیم
گفتم این سرمایه اهل حق است
در ضمیر او حیات مطلق است
اندر او هر ابتدا و انتهاست
حیدر از نیروی او خیبر گشاست

پادشاه گریه‌ای سر داد و گفت: زمانی بر من گذشته که غیر قرآن مونس و همدمی نداشتم:

غیر قرآن غمگسار من نبود
قوتش هر باب را بر من گشود[٢٠]

[١٩]- ارمغان حجاز.

[٢٠]- مثنوی مسافر.