شگفتی های اندیشه اقبال لاهوری

فهرست کتاب

پیروزی جناح باطل در تضعیف روحیۀ دینی

پیروزی جناح باطل در تضعیف روحیۀ دینی

محمداقبال  / معتقد است که اهل باطل در تفکر و تلاش خویش تا حد زیادی پیروز گشته‌اند و در جهان اسلام، شعور دینی تضعیف شده و شعله ایمان به خاموشی گراییده و قهرمانی و شهامت اسلامی و روح جهاد مفقود گشته است و مادی‌گرایی و نفع‌اندوزی عام شده است، شاعر بعد از اینکه نگاهی به جهان اسلام انداخته می‌گوید:

در عجم گردیدم وهم در عرب
مصطفی نایاب و ارزان بولهب

در قصیده‌ای دیگر که در فلسطین سروده است می‌گوید: «در کشورهای عربی، آن سوز درون که به آن ممتاز بودند، نمی‌بینم و همچنین در میان عجم آن اندیشۀ بلند که از ویژگی‌های آنان بود، یافته نمی‌شود، دجله و فرات هنوز هم نیازمند پهلوان شجاعی هستند اما در کاروان حجاز فردی همچون حسین  س نمی‌بینم».

محمد اقبال  / وقتی ضعف و انحطاط مسلمین را می‌بیند، سخت ناراحت شده و از این بابت خون گریه می‌کند. شعر او لبریز از اشک و خون است، در شعری خطاب به وارثان توحید می‌گوید: «ای وارث توحید اسلامی، تو اینک آن گفتار جذاب و سحرآمیز و آن عمل و کردار تسخیر کننده را از دست داده‌ای. روزگاری بود که هرگاه به سوی کسی نگاه می‌کردی، از بیم لرزه بر اندام می‌شد و جگرش پاره می‌گشت اما امروز نه آن روح در تو باقی مانده و نه آن جذابیت». در جایی دیگر می‌گوید: «از دیر باز است که محراب و مسجد همانند زمین تشنه‌ای که محتاج باران است مشتاق سجده‌ای هستند که زمین را تکان می‌داد، من نه در مصر و نه در فلسطین، آن اذانی را که دیروز، کوه‌ها را حرکت می‌داد نشنیده‌ام». در بیتی دیگر می‌گوید: «مسلمان، سوز و گداز درون را از دست داده و آتش زندگی در وجود او خاموش شده و به توده‌ای خاک مبدل گشته است. ای مسلمان، من یکایک امواج و صدف‌های دریای تو را مورد بررسی و تفتیش قرار دادم، اما نشانی از گوهر زندگی نیافتم». محمد اقبال  / معتقد است که مرکز این عقب‌گرد و انحطاط، همانا قلب است که از مسیر ایمان و شعله زندگی منحرف شده است، می‌گوید: «مسلمین جنون و عشق واقعی را از دست داده‌اند و خون زندگی در کالبد آنان جریان ندارد، صف‌ها (به هنگام جماعت) کج، دل‌ها پریشان و سجده‌ها بی‌ذوق است، زیرا قلب از محبت و عشق خالی و قلب‌ها از یکدیگر فاصله دارند».