نظام آموزش غربی و تأثیر آن
علامه اقبال / که شخصا در آتش آموزش غربی سوخته است، حقیقت این دانش را با تعبیری شیوا و تحقیقی عمیق بیان کرده است، آنجا که میگوید:
چومیبینی که رهزن کاروان کشت
چه پرسیکاروانی را چه سان کشت؟
مباش ایمن از آن علمی که خوانی
کهاز وی روح قومی میتوان کشت!
و در جای دیگر دگوگونیِ خطرناک و ریشه داری را که شیوه آموزش جدید، در دل و دماغ نسل جوان ایجاد میکند، بررسی کرده میگوید:
«شیوه آموزش بسان اسیدی است که شخصیت موجود زنده را آب کرده به هر شکلی که بخواهد، در میآورد، این اسید از هر ماده شیمائی دیگر، مؤثرتر است، زیرا قادر است که یک کوه بلند و بالائی را ذوب کرده تبدیل به یک مشت خاک بکند» علامه اقبال معتقد است که شیوه آموزش غربی توطئهای است که برای برچیدن بساط دین و اخلاق چیدهاند و لذا میگوید:
«شیوه آموزش غربی، دامی است که برای شکار کردن ملت مسلمان گستردهاند، و توطئهای است که برای برچیدن دین و اخلاق چیدهاند».
علامه اقبال / جزء افراد معدودی است که تا قعر اقیانوس آموزش و پرورش مغرب زمین فرو رفتند و نه تنها صحیح و سالم بازگشتند بلکه دُرِّ ناب و گوهر درخشانی نیز با خود به ارمغان آوردند و اعتقادشان به جاودانگی اسلام راسختر و استوارتر گردید. اگرچه در مورد اقبال / نمیتوانیم ادعاء کنیم که به آموزش غربی هرگز اعتنا نکرده و در برابر فلسفه غرب هرگز تسلیم نشده است ولی آنچه مسلم است این است که همانند دیگر معاصرانش در بوته آنها آب نشد و در افکار و عقاید آنها هضم نگردید. از این رهگذر اقبال / حق دارد در مورد خویشتن بگوید:
طلسم علم حاضر را شکستم
ربودم دانه و دامش گسستم
خدا داند که مانند براهیم
به نار او چه بیپروا نشستم
***