ابعاد وجودی مسلمان
فرد مسلمان دارای دو بعد وجودی میباشد؛ یکی وجود انسانی دوم وجود ایمانی، در وجود انسانی با سایر انسانها شریک است، مانند عموم مردم به دنیا میآید، بزرگ میشود، نیازهای بشری خود را تأمین میکند، مانند سایر مردم کسب میکند، میآموزد، حکومت میکند، و خلاصه او در این وجود، تابع آداب و سنن طبیعی میباشد، و به خاطر اینکه اسم مخصوص و لباس مخصوص و ملیت مخصوص دارد، از نظام طبیعت مستثنی نیست، بلکه او نیز موجی از امواج اقیانوس جامعۀ بشری است. اگر فردی مسلمان به این وجود عمومی بشری اکتفا کند و فقط به عنوان یک انسان (منهای ایمان) زندگی کند، موجودی ضعیف و فانی خواهد بود، که در نگاه صراف وجود (آفریدگار) ارزش چندانی نخواهد داشت، و هرگاه از دنیا برود، مرگ او ضایعهای برای جهان بشری به شمار نمیآید. میگوید:
گرچه آدم بر دمید از خاک و گل
رنگ و غمچون گل کشید از آب و گل
حیف اگر در آب و گل غلط مدام
حیف اگر برتر نپرد زین مقام
اما وجود ایمانی، عبارت از این است که فرد مسلمان، حامل رسالت ویژهای است که همان رسالت انبیاء است به اصول و عقاید خاصی ایمان دارد و برای هدف مخصوص زندگی میکند، او از این بعد سِرّی است از اسرار حق و پایهای است از پایههای جهان و نیازی است از نیازهای بشر، سزاوار است که زنده بماند و ببالد، بلکه لازم است که تا جهان برپاست، او نیز وجود داشته باشد، زیرا نیاز بشر و نیاز جهان برای وجود این فرد، کمتر از نیازشان به آب و هوا و نور و حرارت نیست، معنی و حقیقت زندگی، وابسته به روح اخلاق، ایمان و اهدافی بود که پیامبران شرح و بیان آنها را به عهده داشتند، و اینک فرد مسلمان، اعلان و ابلاغ رسالت آنها را به عهده دارد، پس اگر فرد مسلمان وجود نداشته باشد، این اهداف و رسالتها از بین میرود. بنابراین وجود و بقای مسلمان، مانند وجود خورشید و ستارگان، لازم است. نسلها و ملتها منقرض میشود، آبادیها ویران و خرابهها آباد میشود، دولتها و حکمتها از هم میپاشد، تمدنها تغییر مییابد اما او همچنان ثابت و استوار است.