آثار آن بر جامعه:
۱) باعث از بین رفتن امنیت میشود.
۲) موجب گرانی میشود.
۳) باعث مسلط شدن حکام (ناعادل) و دشمنان میگردد.
۴) موجب میشود باران رحمت الهی منقطع گردد و...
آرامش دل و شادابی و از بین رفتن غم و اندوه را همگان آرزومندند و بیتردید با حصول این موارد است که زندگی نیکو و سالم محقق میگردد. برای حصول این آرامش و سرور اسبابی دینی، طبیعی و عملی وجود دارد که البته جز برای شخص مؤمن و موحّد مقدور نیست. از آن جلمه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱) ایمان به خدا.
۲) انجام اوامر الهی و اجتناب از آنچه ما را نهی فرموده است.
۳) نیکی کردن با خلق خدا (شامل انسان و...) در گفتار و کردار و انجام انواع معروفات (نیکیها).
۴) اشتغال به کارها یا دانشهای سودمند دینی یا دنیوی.
۵) عدم تفکر به کارهایی که در آینده انجام خواهد گرفت یا کارهایی که در گذشته انجام گرفته است، بلکه مشغول شدن به تفکر در مورد حال و کارهای روزانه.
۶) زیاده ذکر کردن خداوند (و مشغول شدن به گفتن اسما و صفات او) .
۷) سخن گفتن و بازگو کردن نعمتهای ظاهری و باطنی الهی.
۸) نگریستن به کسی که از لحاظ دنیوی در سطح پایینتری از ما قرار دارد و عدم نگریستن به آنکه در امور دنیوی بر ما سبقت جسته است.
۹) از بین بردن آنچه برای انسان غم و اندوه میآفریند و حصول اسبابی که شادی و سرور را برای ما به ارمغان میآورد.
۱۰) التجا و پناه بردن به خدا بدانچه رسول اللهصبا آن برای ازالۀ همّ و اندوه استعانت میجست. مانند این فرمودۀ رسول اللهصکه میفرماید: «مَا أَصَابَ أَحَدًا قَطُّ هَمٌّ وَلا حَزَنٌ فَقَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ وَابْنُ أَمَتِكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِكَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِيعَ قَلْبِي وَنُورَ صَدْرِي وَجَلاءَ حُزْنِي وَذَهَابَ هَمِّي. إِلا أَذهَبَ اللَّهُ هَمَّهُ وَحُزْنَهُ وَأَبْدَلَهُ مَكَانَهُ فَرَحًا».
«هر آنکسی را که حزن یا اندوهی بر وی وارد شود و او بگوید: بار خدایا من بندۀ تو و فرزند (زن و مردی هستم که) آندو نیز بندۀ تو هستند. موی پیشانیام (سرنوشتم و...) در دست توست و هر آنچه حکم فرمایی در من نافذ و هر آنچه در مورد من قضاوت کنی جز عدل نخواهد بود. تو را با تمام اسمایی که خود خویشتن را بدان اسم نامیدهای و هر آن اسمی که آن را به مخلوقی از مخلوقات خود آموختهای یا آن را در کتاب خویش نازل نمودهای و یا اسمی که در علم غیبی که تنها تو بدان واقفی برای خویش برگزیدهای از تو میخواهم که قرآن را بهار قلب و نور سینه و جلای اندوهم قرار دهی و با آن همّ و غمم را زایل فرمایی.
خداوند تمامی حزن و اندوه او را از بین میبرد و در عوض، سرور و شادی را بر وی ارزانی میدارد».
* ابراهیم الخواص/میفرماید: دوای قلب پنج چیز است که عبارتند از:
۱) تلاوت قرآن با تدبّر در مفهوم و معانی آن.
۲) خالی نگهداشتن شکم (کم خوردن).
۳) شبزندهداری برای عبادت.
۴) تضرّع و زاری هنگام سحر دربارگاه خداوندی.
۵) همنشینی با صالحان و نیکوکاران.
* ثابت شده است که رسول اللهصغیر از نمازهای فرضی دوازده رکعت نماز سنت نیز به جا میآوردهاند که عبارتند از،
۱) دو رکعت قبل از فرض صبح.
۲) چهار رکعت قبل از فرض ظهر.
۳) دو رکعت بعد از نماز فرض ظهر.
۴) دو رکعت بعد از فرض مغرب.
۵) دو رکعت بعد از فرض عشاء.
همچنین بروایت صحیح نقل شده که آن حضرتصعلاوه بر نمازهای سنت فوق که سنن رواتب به آنها میگویند، نیز نمازهای نفلی دیگری را روزانه میخواندند که عبارتند از: ۱) چهار رکعت قبل از ظهر. ۲) دو رکعت بعد از اذان مغرب (و قبل از فرض مغرب). ۳) دو رکعت بعد از ادای نماز وتر بصورت نشسته.
* چنانچه قاری قرآن از حفظ به تلاوت قرآن بپردازد به خاطر تدبّر و تفکر (برای درست خواندن) و بسیج دل و بینایی برای خواندن قرآن از ثواب بیشتری نسبت به کسی که از روی مصحف تلاوت میکند برخوردار میشود. اما چنانچه موارد فوق (تدبر، تکفر و...) در تلاوتکنندهای که از حفظ قرآن میخواند با تلاوتکنندهای که از روی مصحف به قرائت قرآن میپردازد مساوی باشد مورد دوم (تلاوتکننده از روی مصحف) از اجر و فضیلت بیشتری برخوردار میگردد.
* نمازخواندن در اوقاتی که نماز خواندن در آن وقتها ممنوع و نهی گردیده جایز نمیباشد. این اوقات عبارتند از،
۱) بعد از صبح تا هنگامی که خورشید به اندازه یک نیزه بر آید (طلوع خورشید).
۲) هنگام زوال خورشید یعنی زمانی که خورشید در وسط آسمان قرار میگیرد.
۳) بعد از نماز عصر تا غروب خورشید.
لازم به ذکر است گزاردن نمازهایی چون:
۱) تحیه المسجد.
۲) دو رکعت طواف.
۳) نماز نفل (سنت) صبح (که دو رکعت است).
۴) نماز جنازه.
۵) دو رکعت وضو (که از آن به تحیه الوضوء هم یاد میشود).
۶) سجدۀ تلاوت و سجدۀ شکر. در این اوقات جایز و بلامانع است.
* هرگاه کسی در مسجد النبیص(در مدینه) داخل گردید بر اوست که ابتدا دو رکعت تحیه المسجد بخواند، و سپس به جوار آرامگاه رسول اللهصرفته پشت به قبله و رو به قبر آن حضرتصبایستد و با چشمانی بسته و با قلبی سراسر خشوع و خضوع، گویی که آن بزرگوار را میبیند بگوید: السلام علیک یا رسول الله و اگر زیاده بر این بگوید «ورحمة الله وبركاته ومغفرته...»بهتر است.
آنگاه به اندازۀ یک ذراع به سمت راست رفته بگوید: «السلام عليك يا أبابكر الصّديق، السلام عليك يا عمر الفاروق، اللهم أجزهما عن نبيهما وعن الإسلام خيراً» [۳۲]. سپس رو به قبله کرده، و حجره (خانه پیامبر ص) را در سمت چپ خود قرار دهد و هر آنچه خود میخواهد دعا کند.
* تبریک گفتن اعیاد کفار و شرکت در مجالس عید آنها و همچنین آغاز کردن به سلام و اول سلام کردن بر آنها حرام است. اما اگر کافری بر مسلمانی سلام کرد بر اوست که با لفظ (علیکم) سلامش را پاسخ گوید. به پا خاستن برای بدعتگذار و کافر نیز حرام است و مصافحه کردن نیز با آنان مکروه میباشد. لازم به ذکر است به عیادت کفار رفتن و یا تعزیت و تسلیت گفتن به آنان نیز از جمله محرمات است و فقط در صورتی که مصلحتی شرعی اقتضاء کند این امر جایز خواهد گردید.
* ازدواج کردن برای کسی که میل جنسی و شهوت دارد ولی خوف زنا از وی نمیرود سنت و برای کسی که میل جنسی و شهوت ندارد مباح، و برای کسی خوف زنا بر وی میرود واجب، و حتی از رفتن حج برای او مقدمتر است. نگاه کردن به زن نامحرم و همچنین نگریستن به زن مُسِن و پسر بچه با نظر شهوت و حتی نگاه کردن و خلوت گزیدن با حیوان با دید شهوانی از محرمات میباشد.
* پدر و مادر حق ندارند فرزند پسرشان را مجبور کنند تا با کسی که او خود نمیخواهد، ازدواج کند. در چنین مواردی اطاعت فرزند از پدر و مادر واجب نیست و اگر در این مورد نافرمانی پدر و مادر را بکند نافرمان نخواهد شد.
* برای تحقّق ازدواج صحیح میان یک زن و مرد پنج شرط لازم است که عبارتند از؛
۱) تعیین زوجین. بنابراین جایز نخواهد بود که ولی در حالیکه چند دختر دارد بگوید: یکی از دخترانم را به همسری تو دادم.
۲) رضایت زوج (مرد) مکلف و بالغ و همچنین رضایت زوجه (زن) آزاده و عاقل.
۳) ولی: زن به تنهایی نمیتواند خود را به همسری کسی در آورد و تا زمانی هم که ولّی دختر موجود است کسی دیگر نمیتواند دخترش را به ازدواج کسی در آورد.
البته اگر ولی از ازدواج دخترش با شخصی که کفو و شایسته دختر اوست ممانعت کند قاعدۀ فوق تغییر مییابد.
شایستهترین و مستحقترین افراد برای تزویج دختر به ترتیب عبارتند از،
۱) اولویت با پدر دختر و اگر نبود با پدر پدر (جد) و جد الجد و... است.
۲) اگر از اولویت اول کسی موجود نبود اولویت با فرزند زن است، اگر فرزند داشته باشد. بعد از او اولویت با پسر پسرش و همین طور تا نسلهای بعدی خواهد بود.
۳) سپس اولویت با برادر تنی است.
۴) بعد اولویت با برادر پدری او (که پدرشان یکی و مادرشان متفاوت است) میباشد.
۵) بعد فرزند برادر اولویت دارد و...
۱) شهادت: برای صحت ازدواج و عقد باید دو مرد بالغ، عاقل و عادل گواهی دهند.
۲) نباید میان زوجین (زن و مرد) عواملی که باعث ممنوعیت ازدواج میشود شامل پیوند رضاعت و شیرخوارگی میان زن و مرد یا قرابت نسبی و سببی و مانند آن وجود داشته باشد.
[۳۲] درود بر شما ای ابوبکر صدیق و درود بر شما ای عمر فاروق؛ بار خدایا این دو را از اسلام و نبی آنها پاداش خیر ارزانی کن.