وجود خانواده در چهارچوب اسلامی
قرآن کریم از تمام طریقها شئون خانواده را بیان و سنت پاک نبوی مقاصد قرآن کریم را شرح و تفصیل داده است که از مهمترین مواردی که در قرآن کریم درباره خانواده و نظام خانواده آمده به شرح زیر است:
۱- اهداف نجیبانه ازدواج.
۲- تشویق بر ازدواج و زوج دادن.
۳- صفات همسر و شوهر صالح
۴- چگونگی توجیه و تسکین غریزه جنسی اگر قدرت و توانائی ازدواج نبود؟
۵- راههائی که ازدواج بوسیله آنها کامل میگردد.
۶- حقوق و واجبات همسر و شوهر بر یکدیگر.
٧- چگونه از این روابط مقدس محافظت شود؟
۸- مدت اندازه و استمرار آثار این علاقه بعد از جدا شدن از همدیگر.
٩- خانواده و اسلام و ماقبل اسلام و تعدد زوجات تا چهار
همانطور که اسلام به خاطر تکریم زن و برداشتن ظلم از او:
۱- تعدد زنان را مقید کرده و آخر آن را چهار قرار داده.
۲- طلاق را به سه عدد مقید کرده است.
۳- خلع را مشروع گردانید برای زمانیکه زن از شوهرش خوشش نیاید و بخواهد از او جدا شود.
۴- ظهار را ممنوع کرده که زوجیت بین زوجین را حرام میگرداند.
۵- برای ایلاء [و آن چنین است که مرد قسم بخورد با زنش آمیزش نکند(مترجم)] مدت و اجل قرار داده که چهار ماه است که در زیر بعضی از این نقاط ذکر میگردد.
۶- کسی را که به زن پاکدامنش تهمت بزند معاقبه میکند.
که در زیر بعضی از این نقاط ذکر میگردد.
در سوره بقره در ۲ ربع آن به بحث آنها میپردازد یکی:
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِ﴾[البقرة: ۲۱٩].
«(ای محمدج) درباره شراب و قمار از تو سؤال میکنند».
و دیگری:
﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ يُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَيۡنِ كَامِلَيۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَ﴾[البقرة: ۲۳۳].
«مادران دوسال تمام فرزندان خود را شیر میدهند هرگاه یکی از والدین یا یکی از دوی ایشان خواستار تکمیل دوران شیرخوارگی شود».
و هم چنان حکم ازدواج مرد مسلمان با زن مشرک که نه به کتاب و نه به رسول ایمان میآورد و حکم ازدواج زن مسلمان با مرد مشرک را بیان میکند:
﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡۗ وَلَا تُنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَيۡرٞ مِّن مُّشۡرِكٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَكُمۡۗ أُوْلَٰٓئِكَ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ يَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَيُبَيِّنُ ءَايَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ يَتَذَكَّرُونَ ٢٢١﴾[البقرة: ۲۲۱].
«و زنان مشرک را همسر مگزینید تا وقتى که ایمان آورند. و بى گمان کنیز مؤمن از زن [آزاد] مشرک بهتر است، اگر چه [زیبایى آن زن مشرک] شما را به شگفت آورده باشد و [زنان مسلمان را] به همسرى مشرکان در نیاورید، تا وقتى که ایمان آورند. و برده مؤمن بهتر از مشرک است و اگر چه شما را به شگفت آورده باشد. آنان (مشرکان) به آتش [دوزخ] فرا مىخوانند و خدا به توفیق خود به بهشت و آمرزش فرا مىخواند. و نشانههاى خود را براى مردم روشن مىسازد باشد که پندپذیرند».
و عادات جاهلیای که اهل جاهلیت با زنان داشتند باطل میگردد:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَكُمُ ٱللَّهُ﴾[البقرة: ۲۲۲].
«و درباره حیض از تو سؤال میکنند بگو که: آن اذیتی است پس در آن هنگام با زنان آمیزش نکنید [بهعنوان آمیزش] نزدیک نشوید تا پاک میگردند. آن گاه چون [به خوبى] پاک شوند، [غسل کنند] از همان جا که خداوند به شما فرمان داده است با آنان آمیزش کنید».
و بعضی از رفتارها و معاملات جاهلیت با آن زنان را اذیت میکردند باطل گردانید، چنانکه طلاقی که شوهر در آن مالک بر گرداندن زن و طلاقی که در آن مرد مالک برگرداندن زن نیست، و حق زن را در اینکه مرد با او بد رفتار بود و از طلاق دادنش امتناع میورزید بیان کرده که میتوان مالی به شوهرش پرداخت کند و خود را از دست وی رها کند، و مساوات زن با مرد را به خوبی آزاد کردن، و از منع و در تنگنا قرار دادن زنان از اینکه ازدواج کنند با توجه به طمعی که درمال آنان دارند و ضرر رساندن به آنان، مردان را برحذر داشته است.
و در ربع دوم بیان نموده که: زن در امور فرزندان و شیر دادن به آنان شریک مرد است، و صحیح نیست که مرد در این زمینه با رأی خود اقدام کند مگر از ﴿عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ﴾[البقرة: ۲۳۳]. «به رضایت و مشورت هردو طرف باشد».
و خواستگاری و آداب آن را بیان نموده چنانکه حق زنان مطلقه را در متعه بیان نموده است و آن این است که مرد بعد از طلاق وی به او میپردازد تا واقعه جدائی را بر وی تخفیف و تسلیت بخشد. و آن را مانند حقی بر گردن انسانهای متقی قرار داده است. و عده زنی که شوهرش فوت کرده بیان نموده، و شوهران را تشویق کرده که برای زنان بعد از اتمام عده آنان وصیت بکنند و در منازلشان باقی بمانند و کسی آنها را اخراج نکند این احکام را در آیه ۲۲۶ و ۲۴۲ مشاهده میکنیم.
و در سوره مائده به بحث درباره آنان میپردازد و حلال بودن زنان پاکدامن اهل کتاب را بیان مینماید و در حقوق زوجیت بین آنان و زوجهای مؤمن مساوات قرار میدهد که این حکم را در آیه پنجم این سوره مشاهده میکنیم. دوباره در سوره نور بحث در مورد آنها را به میان میآورد و آنها را از ارتکاب چیزهائیکه کرامت وی را لکهدار و شرف و منزلت وی را پائین میآورد برحذر میدارد، و تجاوز به آنها بصورت قذف و تهمت چه از طرف زوج یا غیر او را بیان نموده، و همچنین آداب رفتن به منزل آنان را تشریح نمود. برای اینکه آنها را از دیدن در لباس کار و انجام امور منزل محفوظ بدارد چنانکه کسانی که آب حیاء و عفت از صورتشان افتاده و به وسیله دخترانشان کاسبی کرده آنان را برحذر میدارد: که تمامی این احکام را در این آیه ۲-۳-۴- سپس از آیه ۲ تا ۳۴ مشاهده مینمائیم.
و در سوره احزاب از آنها بحث به میان میآورد و بسیاری از مشاکل داخل منزل را علاج میکند، و آدابی که بر آنها واجب است بیان میکند، و زنان پیامبر جرا بعنوان مثال و نمونه زندهای که شایسته هستند که زنان صالحه آنها را سرمشق زندگی خود قرار دهند معرفی میکند که این را در آیه ۳۰ این سوره تا آیه ۵٩ مشاهده میکنیم.
و در سوره مجادله به بحث در مورد آنان میپردازد به رأی یک زن گوش میدهد. و آن را به عنوان مبدأ و اصلی قرار میدهد که تشریع عمومی و ابدی را بر آن تقریر و تثبیت مینماید و به وسیله آن آیات [ظهار] که سوره با آنها شروع میشود به اثری و آثاری از نشانههای فکر زنانه تبدیل شد و یک صفحه الهی ابدی به درازای زمان به عنوان احترام اسلام نسبت به زن در آن میدرخشد که اسلام این نیست: چنانکه دشمنان اسلام از اصحاب متعه و کسانیکه خود را در لحاف آنان پیچیدهاند گمان میکنند و آن را مخلوقی بدانند که فکر و نظر مرد او را رهبری میکند، و او برای اظهار نظر مرد بر وی خلق شده و رأی مرد دارای ارزش و قیمت است.
اوس پسر صامت به همسرش خوله دختر ثعلب میگوید: نسبت به من مانند مادرم هستی، در جاهلیت چنین معروف بود که اگر مردی این جمله را به همسرش میگفت بر وی حرام میشد سپس اوس آن را خواند تا به نزدش بیاد، خوله سرپیچی کرد و گفت: قسم به ذاتی که نفس خوله در دست اوست به من نمیرسی در حالیکه چنین گفتهای، تا خدا و رسولش جدر این باره حکم نکنند، سپس به نزد پیامبر جآمد و گفت: ای رسول خدا ج، اوس با من ازدواج کرد وقتی جوان بودم و به من رغبت و علاقه داشتند، وقتیکه عمرم گذشت و بچههایم زیاد شدند، مرا مانند مادرش قرار داده است و پیش روی بیش از یک نفر رهایم کرده است، اگر رخصتی میبینی به من بگو: رسول خدا جگفت: در این واقعهای مانند این حادثه که بر تو واقع شده به چیزی دستور ندادهام و رأی من چنین است که بر وی حرام شده باشی، مکرراً با رسول خداجمجادله میکرد و در جواب میگفت: او طلاق را ذکر نکرده پس چگونه بر وی حرام میگردم؟ من از او چند دختر کوچک دارم که اگر نزد وی باشند ضایع و اگر نزد من باشند گرسنه میشوند، سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدای من! نزد تو شکایت میکنم بر این حال دعا کردن ماند تا خداوند چهار آیه اول این سوره را نازل فرموده. در سوره ممتحنه نیز درباره آنها بحث میکند و حکم زنان مسلمان که از مملکت دشمن به شهرهای اسلامی هجرت میکنند بیان میدارد، و حکم زوجیت آنان برای شوهران سابق شان و ازدواج شان با مردان مؤمن را بیان میکند و حقوق مبالغه در سمع و طاعت و انجام احکام و حدودات شرعی و اینکه حقوق آنان در این بابت مانند مردان است ذکر میکند. مفسرین داستان این مبالغه را استخراج کردهاند، مبالغهای که محور گفتگوی آنان زنان هستند، و هند دختر ابوعتبه همسر ابوسفیان که داستانی کمیاب است که آزادی رأی و گفتگو در مناقشه را که یک پدیده عظیم است در آن نمایان میگردد که این را در آیات ۱۰ تا ۱۲ این سوره مشاهده میکنیم.
و در سوره تحریم به امور میان زنان رسول خدا جو هر همسر و شوهر دیگری در هر زمان و مکانی میپردازد، و در این سوره مسئولیت زن در قبال خویش را مستقل و جدا از مسئولیت وی در قبال شوهرش قرار میدهد، و اینکه فساد و طغیان مرد نمیتواند تأثیر منفی در فکر وی داشته باشد، اگر صالح باشد و صلاح و خوبی و تقوای مرد به وی نفعی نمیرساند، اگر خودش نا صالح باشد، که این را نیز در پنج آیه اول این سوره و چند آیهای که سوره به وسیله آنان خاتمه مییابد مشاهده میکنیم. و در اخیر خداوند در دو سوره بزرگ و کوچکشان به شرح حال آنان میپردازد.
سورههای نساء و طلاق، چقدر قلبهای زنان تند تند میزند به خاطر این همه احترام و عنایت که خداوند نسبت به آنها داشته است. وقتیکه میبینند و یا میدانند که خداوند در این سورهها از آنان صحبت کرده و در بین این سورهها دو سوره به اسم آنان نامگذاری شده، و بسیاری از امور آنان در طول زندگی از بچگی تا همسری و بالاخره مادری را معالجه میکند.
مانند این احکام و تشریعات قرآن با تفصیلی کامل آن را بیان نموده، و برای تشریح نبوی جفرجهای نگذاشته مگر کمی نباشد. پس معقول نیست که قرآن نکاح متعه را با جمله ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ﴾که از قضیه ازدواج پیچیدهتر و سختتر و اثرات خطرناکتری بدنبال دارد ذکر نماید، آن هم با این اشاره مخفی و کوچک آن هم اگر صحیح باشد که اشاره به نکاح متعه است، و اینچنین گذرا به بحث آن نمیپرداخت بلکه آن را یک قضیه مستقل قرار میداد، و حدود و علائم آن را مشخص میکرد، و دیدگاه مرد و زن را در آن بیان میکرد، و فرصتی برای بشر ایجاد نمیکرد که احکام و قوانینش را تشریح کنند، یکی بگوید: ارث میبرد، و یکی دیگر بگوید: نمیگیرد مگر شرط کرده باشند، و دیگر بگوید: شرط کرده باشند یا نه، ارث نمیگیرد ... و وقتی که قرآن کریم احکام زن متعه را تفصیلاً بیان ننموده حتماً مجالی برای سنت قرار داده تا پیامبر جامر بیان احکام زن متعه را برعهده بگیرد که خداوند در سوره نحل وی را به انجام آن مکلف گردانیده که میفرماید:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ ٤٤﴾[النحل: ۴۴].
«و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه بر آنها نازل شد برایشان تبیین و روشن کنی باشد که شاید در آن تفکر کنند».
وقتی که فرض کنیم که رسول خدا جفرموده باشد: که این آیه درباره متعه است و احکام آن را بیان کرده باشد، زیرا نباید بیان از وقت نیاز به تأخیر بیافتد اما چه کار کنیم که در واقع نه این و نه آن واقع نشده است، زمانیکه یک حدیث ضعیف یا حتی موضوع هم باشد نمییابی که رسول خدا جاین آیه را با آن تفسیر کرده و گفته باشد این آیه در مورد متعه زنان نازل شده است، یا احکام زن متعه را بیان نموده باشد.
دوماً: همانا جمهور اهل سنت در تشریع نکاح متعه بر این آیه اتفاق نظر ندارند و این چند دلیل دیگر از طریقهای مختلف: