جواب شبهه (۱۳)
اینکه میگویند: تشریع طلاق مباح بودن آمیزش و شرعی بودن آن را در مورد طلاق منحصر نمیکند و اگر منحصر میکرد شما درباره نکاح تسّری و ملک الیمین چه میگویید؟
جواب
درست است که تشریع طلاق مباح بودن آمیزش و شرعی بودن آن را در نکاحی که مورد طلاق است منحصر نمیکند، ولی تسری و ملک الیمین چه ارتباطی به طلاق دارد!.
و به عبارت دیگر قیاس شما بر نبودن طلاق در تسری و آمیزش بوسیله ملک الیمین یک قیاس فاسد است، به این سبب که تسری ملکیت و ازدواج عقد است!.
به همین دلیل تسری به طلاق نیاز ندارد زیرا ملک است. در حالی ازدواج آنست که به طلاق نیازمند است زیرا عقد است!.
و اما اینکه میگویند: طلاق تنها سببی نیست که باعث جدایی همسر و شوهر از همدیگر میگردد بلکه فسخ نیز اگر شرائط آن موجود باشد یکی از اسباب جدایی است. همچنانکه پایان یافتن مدت در نکاح موقت نیز یکی از اسباب جدایی به شمار میآید پس سبب جدایی در طلاق منحصر نیست.
جواب
درست است که سبب جدایی تنها طلاق نیست بلکه فسخ نیز اگر واجد شرایط باشد یکی از اسباب جدایی به شمار میآید، اما دلیل در کجای قرآن و سنت وجود دارد بر اینکه پایان یافتن مدت در نکاح موقت یا بخشیدن مدت باقی مانده نیز از اسباب جدایی است؟!! بنابر فرض جدلی اگر سبب جدایی در طلاق منحصر نباشد!.
موضوع این نیست که طلاق تنها سبب جدایی نیست، بلکه موضوع اینست که شما طلاق یا فسخ در ازدواج دائمی را بر پایان یافتن مدت در نکاح موقت قیاس میکنید!.
سپس طلاق چیزی که وجود خارجی دارد و خداوند جل جلاله در کتاب خود در سورهها و آیات زیادی آن را تشریع نموده، حتی یک سوره کامل را به اسم طلاق نامگذاری کرده است در حالیکه پایان مدت یا مدت نکاح موقت یا بخشیدن مدت چیزی است که وجود خارجی ندارد.
چنانکه طلاق لغو عصمتی است که قابلیت ادامه دادن را دارد اگر طلاق رجعی باشد در حالی که بخشیدن مدت در نکاح موقت چنین نیست.
و اما اینکه میگویند: حالاتی از ازدواج وجود دارد که طلاق در آنها نیست مانند زنی که ملاعنه میشود بوسیله غیرطلاق، بائنه میگردد، کنیزی که دارای شوهر است اگر نفری دیگر آن را بخرد بدون طلاق از شوهر قبلی بائن میگردد، همسر مرتد، شوهر مرتد همسرش از او بائن میگردد، همسر کوچک که به سن بلوغ نرسیده اگر مادر شوهر به او شیر داد از شوهرش بائن میگردد زیرا بوسیله این دو شیر دادن به خواهرش تبدیل میگردد، همسر کوچکی که همسر بزرگ شوهرش به او شیر بدهد بوسیله غیر طلاق از شوهرش بائن میگردد زیرا بوسیله این شیر دادن به خواهرش تبدیل میگردد، همسر دیوانه اگر عقد ازدواجش فسخ گردد بوسیله غیر طلاق از شوهرش جدا میگردد، همسری که مملوکی را به یکی از اسباب ملکیت به ملک شوهرش درآورد ....
جواب:
این گفته اشتباهی آشکار است و استدلال کردن بهآن جائز نیست به این سبب که طرفداران متعه فسخ و طلاق را با هم قاطی کردهاند ... و مواضع فسخ را بر مواضع طلاق قیاس میکنند که میان این دو فرق بزرگی وجود دارد ....
و بیان آن چنین است که هرکدام از طلاق و فسخ سبب جدایی میان همسر و شوهر محسوب میشوند و آن منحل شدن ریسمان زوجیت است که جدایی بوسیله طلاق و فسخ متنوع است و این فرقها در میان آندو وجود دارد:
طلاق، پایان یافتن عقد است و منحل نمیشود مگر بعد از جدایی بزرگ میان آندو، یعنی بعد از طلاق سوم در حالی که فسخ، رفع کردن عقد ازدواج است و اساساً آن را نقض میکند و از بین بردن منحل شدنی که بر آن مترتب میگردد که فعلاً به سبب حالاتی که بر عقد عارض و پیدا میشوند با ازدواج منافات و تضاد دارد، یا حالاتی که همراه عقد است در اصل مقتضی الزامی نبودن آنست.
از نمونههای حالات عارضی: مرتد شدن همسر یا سرپیچی کردن از اسلام، یا اتصال جنسی میان شوهر و مادر همسر یا دختر او یا میان همسر و پدر شوهرش یا پسرش از آن چیزهایی هستد که مصاهره را حرام میکنند، و آن با ازدواج منافات دارد ....
اما طلاق که از حقوق شوهر است فقط بر یک عقد صحیح ملزم بنا میگردد و در آن چیزی وجود ندارد که منافی با عقد ازدواج باشد و سببی در آن وجود ندارد که مانع از الزامی بودن آن گردد!.
از این تحقیق نتیجه میگیریم: که جایی اگر بعد از ازدواج صحیح باشد و به سبب شرطی نباشد که با عقد همراه بوده است که در اصل آن را غیرالزامی گرداند، یا بوسیله سببی عارضی نباشد که موجب جدایی همسر و شوهر گردد، و بوسیله سببی نباشد که حق اختیار را به یکی از زوجین داده باشد، از هرکجا که باشد طلاق محسوب میگردد.
ولی اگر جدایی بعد از ازدواج غیرصحیح باشد، یا به سبب امری شرطی باشد که همراه عقد بوده است، که در اصل آن را غیر الزامی گرداند، یا بسبب چیزی عارضی باشد که موجب جدایی بین زوجین گردد، یا بسبب عیبی باشد که حق اختیار را به یکی از آنها میدهد، فسخ محسوب میگردد ....
مالکیه گفتهاند: و ذکر کرده اند که جدایی میان همسر و شوهر به (۱۵) شیوه صورت میگیرد که عبارتند از: طلاق با تمام انواع آن، و قسم خوردن بر عدم آمیزش با همسر اگر شوهر از قسمش بازگشت نکرد، لعان کردن، مرتد شدن، به ملک در آوردن یکی از زوجین دیگری را، ضرر رساندن به همسر، جدایی انداختن بین همسر و شوهر بوسیله دو داور، اختلاف زوجین بر مهریه قبل از آمیزش، و پیدا شدن دیوانهای، جذام، سرطان پوستی در شوهر، و وجود عیب در یکی از زوجین، توانایی نداشتن بر پرداخت مخارج، یا مهریه، فریبکاری، و مفقود شدن و آزاد کردن همسر برده از طرف کنیز و ازدواج کردن با کنیز با وجود همسر غیرکنیز (آزاده).
پس آیا پایان یافتن مدت نکاح موقت یا بخشیدن مدت به سبب حالاتی که بر عقد عارض میشوند با ازدواج منافات دارد؟؟
و به معنی دیگر آیا با پایان یافتن مدت نکاح موقت یا بخشیدن آن به سبب قسم خوردن اگر شوهر از قسمش بازنگردد متعه [نکاح موقت] فسخ میگردد؟
یا آیا با پایان یافتن مدت یا بخشیدن آن نکاح موقت به سبب لعان فسخ میگردد؟
یا آیا با پایان یافتن مدت یا بخشیدن آن نکاح موقت به سبب مرتد شدن فسخ میگردد؟
یا آیا با پایان یافتن مدت یا بخشیدن آن نکاح موقت بوسیله ملک قرار دادن یکی از زوجین دیگری را، فسخ میگردد؟
یا آیا با پایان یافتن مدت یا بخشیدن آن نکاح موقت به سبب ضرر رساندن به همسر فسخ میگردد؟
یا آیا با پایان یافتن مدت یا بخشیدن آن نکاح موقت بوسیله جدایی انداختن میان زوجین از طرف دو حکم (داور) فسخ میگردد؟
یا آیا با پایان یافتن مدت یا بخشیدن آن نکاح موقت به سبب اختلاف زوجین بر سر مهریه قبل از آمیزش، فسخ میگردد؟!.
و اینکه میگویند، بخشیدن مدت جای طلاق را پر میکند و به آن نیازی نداریم طلاق در نکاح موقت به آن نیاز پیدا میشود زیرا موقت نیست و نکاح موقت به طلاق نیاز ندارد که با سپری شدن وقت آن حکم آن منقطع میگردد ....
جواب:
آیا بر این گمان خود تنها یک دلیل از قرآن و سنت رسول خدا جدارید، خود را دچار کار دشواری کردهاید؟!.