جواب:
اگر تحریم آن از طرف رسول خدا جمیبود و عمرسمیگفت: پیامبر از دو متعه نهی کرده است عمداً بر رسول خدا جافترا بسته است که این صحیح نیست و توضیح آن چنین است:
۱- رسول خدا جمتعه حج را حرام نکرده بلکه متعه زنان را حرام نموده است ولی عمرسحکم منسوخ را با حکم ثابت مستقر برابر کرده است.
منسوخ متعه زنان و ثابت مستقر حج است زیرا گفته او که میگوید: «بودند» ظاهراً بر استقرار آن در زمان رسول خدا جدلالت میکند و آن را باقی نگذاشت تا فوت نمود ولی متعه حج را باقی گذاشت.
و قرآن و سنت آن را ثابت کرده است و خود عمرستحلیل متعه حج از طرف رسول خدا جرا روایت کرده است. رسول خدا جفرمود: در این وادی مبارک امشب از طرف پروردگارم نزد من آمدند به من گفت: به مردم بگو عمره را در حج انجام دهند.
نسائی و ابن ماجه و غیر آنان روایت میکنند که ضبی بن معبد وقتی به عمرسگفت: احرام حج و عمره را با هم پوشیدهام عمرسبه او گفت: به سنت پیامبرت هدایت شدهاید.
بیهقی از طریق عبیدبن عمیر روایت میکند میگوید: علیبن ابیطالبسبه عمربن خطابسگفت: از متعه نهی کردهای؟ گفت: خیر ولی من میخواستم کعبه در غیر ماههای حج نیز زیارت شود علیسگفت: هرکس حج را به تنهایی انجام دهد کار خوبی کرده است و هرکس عمره و حج را با هم انجام دهد به کتاب خدا و سنت رسول او جتمسک جسته است.
چگونه میگویید: اگر تحریم از طرف رسول خدا جمیبود بر او واجب بود که بگوید: پیامبر از آنها نهی کرده است. این گفته مطلقاً صحیح نیست. زیرا رسول خداجاز هردو متعه نهی ننمود بلکه از متعه زنان نهی نمود اگر عمرسمیگفت رسول خدا جاز هردو متعه نهی کرده چنانکه بیان کردیم این افتراء و دروغ بستن بر پیامبر جبود.
۲- این از موارد تشیع است و آن احتمال ندارد و شرعاً درست نیست و چیزی که بر آن دلالت میکند گفته عمرساست که فرمود:
«از آن دو نهی میکنم» و چنانکه شما ادعا میکنید نفرمود «من آن دو را حرام میکنم».
این گفته عمرسبوده و این معنی گفتهاش میباشد: دو متعه در زمان رسول خداجبوده و من از آنها نهی میکنم و هرکس آن را انجام دهد مجازاتش میکنم متعه زنان و متعه حج. و عمرسچنین نگفت: که شما ادعا میکنید «دو متعه در زمان رسول خدا جبودهاند و من از آن نهی میکنم و انجام دهنده آن را مجازات میکنم متعه زنان و متعه حج» [۲٩۳].
یا «دو متعه در زمان رسول خدا جحلال بوده و من از آن نهی میکنم».
یا «دو متعه در زمان رسول خدا جحلال بودهاند و از آن دو نهی کرده و کسی که آن را انجام دهد مجازات میکنم».
یا «سه چیز در زمان رسول خدا جبوده من از آنها نهی میکنم و آنها را حرام میکنم و کننده آنها را مجازات میکنم و آن: متعه زنان و متعه حج و حی علی خیر العمل میباشد...».
و لکن قول صحیح عمرس[چنانکه تخریج آن گذشت] و همانطور که در صحیح مسلم و سنن بیهقی آمده است اینست که فرمود: دو متعه در زمان رسول خدا جبودهاند و من از هردو نهی میکنم و کننده آن را مجازات میکنم: متعه زنان و متعه حج [۲٩۴].
و خودشان در کتابهایشان این خطبه را با این نص و عبارت صحیح نقل کردهاند... [۲٩۵].
رازی در تفسیر خود سه احتمال را وارد میکند وقتی که عمر این گفته را در میان جمعی از اصحاب ایراد فرمود و هیچکس آن را بر او انکار ننمود که این از سه حالت خارج نیست که گفته شود:
أ- آنان دانستهاند که متعه حرام بوده و به همین دلیل ساکت ماندهاند.
ب- یا دانستهاند که مباح است ولی بعنوان سازش سکوت کردهاند.
ج- یا مباح بودن و حرام بودن آن را ندانستهاند و بعنوان توقف در حکم آن ساکت ماندهاند.
که قول اول و رأی اول مطلوب است.
۳- تکفیر عمرسو اصحاب واجب میگردد زیرا کسی که بداند رسول خدا جبه مباح بودن متعه حکم کرده است و بدون اینکه نسخ گردد عمرسبگوید حرام است او کافر شده است و کس که بداند اشتباه کرده است و آن را تصدیق کند نیز کافر میشود و این مقتضی تکفیر امت میباشد و این برعکس فرموده خدا: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ﴾[آلعمران: ۱۱۰]. «شما بهترین امت هستید»میباشد.
۴- و آن اینست که آنان ندانستهاند متعه مباح یا حرام است بهمین دلیل آنها سکوت کردند نیز باطل است زیرا اگر متعه فرضاً مباح باشد مانند نکاح است و نیاز مردم به شناخت هریک از آنها در حق همه عمومی است و چنین حکمی ممنوع است که مخفی باقی بماند بلکه واجب است کسی که به آن آگاه است آن را آشکار کند چنانکه عموم مردم میدانند که نکاح مباح است، و مباح بودن آن نسخ نگردیده است، و واجب بود که متعه نیز چنین باشد و وقتی که این دو قسم اخیر باطل گردید ثابت میشود که اصحاب بهاین دلیل از انکار کردن بر عمر جسکوت کردند زیرا میدانستند که متعه در اسلام منسوخ است [۲٩۶].
و خلاصه کلام اینکه رازی آنان را به دلایل زیر ملزم میگرداند:
أـ اصحاب بر عمرسانکار ننمودند وقتی که از متعه زنان نهی نمود زیرا میدانستند که متعه حرام است پس ساکت ماندند.
ب ـ به تکفیر کردن امام علیساز طرف آنان اگر متعه نسخ نشده باشد و وقتی که عمرسنزد او از آن نهی نمود ساکت ماند و تا امروز نتوانستهاند این مشکل را حل کنند و این الزام را تفکیک نمایند و سپاس برای خدا، و کسی تصور میکند آنها میتوانند به این موضوع جواب دهند آن هم با این جمله: که امام علیسبعنوان «تقیه» ساکت مانده است... و این بهچند دلیل صحیح نمیباشد:
۱- علیسنزد ما اهل سنت [و امام معصوم اول نزد آنان (شیعه)] از دانشمندترین و شجاعترین و داناترین مسلمانان است، و بر ما واجب است که به افعال و گفتار وی کرمالله وجهه برگردیم. او [س]میگوید: «علامت ایمان اینست که راستی را که اگر به تو ضرر رساند بر دروغی که به تو سود میرساند ترجیح دهی ... و حرف زدن تو بیشتر از علم و دانشت نباشد» ... و در مورد حرف و کلام دیگران تقوای خدا را فراموش نکنی.
و میفرماید: «در امور دینم با کسی سازش نمیکنم .. و در صدقاتم چیزهای بد و بیارزش را نمیبخشم».
این امام علیساست ... و این اخلاق اوست ... و این فرمایشات اوست ... که روش و زندگیش ما را به معدن آن راهنمایی میکند ... که با اعمالش منطبق است ... و در جملههایی کوتاه عقیده «تقیه» را درهم میکوبد.
به همین دلیل ما اهل سنت علیسرا از جمله ستارههای روشن و سرمشقهای روناکیبخش میدانیم که بر ما واجب است در صداقت و شجاعت و اخلاق و اقدام به او اقتدا کنیم... حق لایتغیر است که از او تبعیت شود و به روز روشن و آشکار اعلان گردد هر نتیجهای داشته باشد [۲٩٧].
و او [س]با توجه به آنکه در صحیحترین کتاب نزد تشیع «نهج البلاغة» آمده است میفرماید: در مدح عمرسچنین میفرماید: خداوند تقصیرات فلان را ببخشاید او کجی را راست کرد و درها و سیل فتنه را بست و سنت را اقامه کرد، پاک و کم عیب از دنیا رفت به خیرش رسید و بر بدیها سبقت گرفت، فرمانبرداری خدا را کرد و از خدا ترسید و حقش را ادا کرد کوچ کرد و آنان را جا گذاشت در راههای منشعب که گمراه را هدایت را در آنها پیدا نمیکند و هدایت شده به یقین نمیرسد [۲٩۸].
۲- طرفداران متعه، تقیه را نه در متعه زنان و نه در متعه حج نمیپذیرند و مباح نمیدانند.
و در مورد متعه حج در کافی از زراره نقل شده میگوید: به او گفتم: در مسح خفین تقیه هست!
گفت: در سه چیز از کسی تقیه نمیکنم: نوشیدن مسکر و مسح خفین و متعه حج [۲٩٩].
طوسی از حلبی از ابوعبدالله روایت میکند میگوید: عثمان به عنوان انجام حج بیرون رفت و وقتی به أبواء رسید به کسی دستور داد که مردم بگوید: آن را بعنوان حج انجام بدهید و تمتع نکنید. منادی چنین بانگ برداشت تا از کنار مقداد بن أسود گذشت گفت: آیا در قلائص مردی را ندیدید آنچه تو میگویی انکار کند وقتی منادی به علیسرسید و او نزد شتران سواریش بود که برگ درخت و آرد به آنان میداد آن را ترک کرد و به نزد عثمانسرفت: این چیست که به آن دستور دادهای؟ گفت: نظری شخصی بود گفت: بهخدا سوگند برعکس رسول خدا جدستور دادهای سپس برگشت و سوگند میخورد و با صدای بلند میگفت: لبیک به حج و عمره با هم لبیک و مروان بن حکم بعد از آن میگوید: مثل اینکه من با سفیدی آرد و سبزی برگ درخت بر دستهایش نگاه میکردم [۳۰۰].
چنانکه اصحاب سنن مانند آن را روایت میکنند ... [۳۰۱].
و استادشان کاشف الغطاء در کتابش «أصل الشيعة وأصولها» در مورد متعه زنان میگوید:
از طریقهای محکم و مطمئن ما از جعفر صادق روایت شده میگوید: در سه چیز از هیچ کسی تقیه نمیکنم: متعه حج و متعه زنان و مسح بر خفین [۳۰۲].
۳- روایات امامانشان میگوید: و تأکید میکند که خداوند متعه را حرام نموده نه عمرس!.
و آن بر مبنای روایات صادره از اهلبیت چنانکه میپندارند زیرا اهل بیت آگاهتر به محتوای آن روایات هستند بر مبنای پندار آنان و ما آنان را بهروایات اهلبیت ملزم میکنیم!!.
صدوق از عبداللهبن سنان از ابوعبدالله روایت میکند که ابوعبدالله گفت: خداوند متعال شرابهای مسکر را بر شیعه ما حرام کرده و به جای آن متعه را قرار داده است.
و امام مطمئن آنان کلینی در الروضة از محمد بن مسلم روایت میکند میگوید: از ابوجعفر در حدیثی روایت شده میگوید: خداوند نسبت به شما مهربانی کرده و متعه را بهجای مشروبات برای شما قرار دادهاست [۳۰۳].
و صدوق روایت میکند: به ابوعبدالله گفتند: چرا برای زنا چهار شاهد و برای قتل دو شاهد قرار داده شده است؟ خداوند متعه را برای شما حلال کرده و دانسته که آن را بر شما انکار میکنند پس چهار شاهد را به عنوان رعایت جانب احتیاط برای شما قرار داده است.
[۲٩۳] مرتضی در انتصار: ص ۱۱۱، کوفی در اشتغاثه ص ۴۴، حلی در کتابش منهاجالکرامة: ۱/۲۲۳. بحرانی در کتابش الحدائقالناضرة: ۲۱/۱۱۴. نجفی در الجواهر الکلام: ۳۰/۱۳٩-۱۴، عبدالحسین امینی در الغدیر: ۶/۲۱۳» محمد بن مهدی خالصی در الإسلام سبیلالسعادة والسلام: ص ۱٩۳، توفیق الفکیکی در الـمتعة ص ۱۱۰ و ۱۴۸ زین الدین عاملی در روضةالبهیة: ۵/۲۸۳. [۲٩۴] صحیح مسلم و سنن بیهقی: ٧/۲۰۶. [۲٩۵] از جمله مرتضی در شافی: ۴/۱٩۶-۱٩٧، علامه حلی در کتابش «نهج الحق وکشف الصدق: ص ۲۸۱ که افترای خود را نقض میکند که در «منهاج الکرامة» گفته و دروغش را اظهار میکند أمینی در غدیر: ۶/۲۱۱. کاشف الغطاء در أصلالشیعة: ص ۱۰۴ و بحرانی در حدائق: ۲۴/۲۲۶ و دروغش را در ص ۱۱۴ برملا میسازد. و مرتضی عسکری در مقدمه مرآة العقول مجلسی: ۱/۲۰۰ و ۲٧۳. و جزائری در تفسیر قلائد الدرر: ۳/۶۸ و فکیکی در کتاب الـمتعة: ص ۴٧ و عبد الله نعمت در کتاب روح التشیع ص ۴٧۰ و استادشان محمد تقی جواهری در کتاب حلال و حرام ص ۲٩۰ و مرجع این مهتدی خوئی در کتاب البیان ص ۳۲۵. [۲٩۶] رازی در تفسیرش: ۱۰/۴۱-۴۲. [۲٩٧] الشیعة فلسفه و تاریخ: ص ۲۲۲. [۲٩۸] ص ۴٩۸. [۲٩٩] الوسائل: ۱/۳۲۱ کتاب الطهارة. [۳۰۰] التهذیبین: ۱/۴٧۰ و ۲/۱٧۱. [۳۰۱] نسائی در سنن خود ۲/۵٧۶ آن را روایت کرده و البانی آن را تصحیح کرده است. از مروان بن حکم روایت شده گفت: من نزد عثمان نشسته بودم از علیسشنید که ندای حج و عمره را بلند کرد و گفت: آیا ما از آن نهی نکردیم؟ گفت: چرا ولی من از رسول خدا شنیدم برای هردو با هم لبیک گفت و قول رسول خدا را برای قول تو ترک نمیکنم. و از مروان: عثمان از متعه نهی کرد و اینکه حج و عمره با هم انجام گیرند علیسگفت: لبیک به حج و عمره با هم، عثمانسگفت: آیا تو آن را انجام میدهی در حالی که از آن نهی کردهام؟ علیسگفت: سنت رسول خدا جرا برای قول هیچ کسی ترک نمیکنم. از سعید بن مسیب روایت شده گفت: علی و عثمانبحج کردند ما در بعضی از راهها بودیم که عثمانساز تمتع نهی نمود علیسگفت: وقتی دیدید کوچ کرد شما هم کوچ کنید علیسو همراهانش به عمره لبیک گفتند عثمانسآنها را نهی ننمود. علیسگفت: آیا به تو نگفتم تو از متعه نهی کردهای گفت: چرا؟ علیسگفت: آیا نشنیدهای رسول خدا جتمتع را انجام داده است؟. گفت: چرا. به صحیح نسائی ۵٧۸ تصحیح البانی نگاه کن. [۳۰۲] أصل الشیعة وأصولها: ص ۱۰۰. [۳۰۳] به عاملی در الوسائل: ۱۴/۴۳۸ بنگر.