ج) روایت حازمی:
از موسی پسر عبیده روایت شده که شنیدم از محمد پسر کعب فرظی درباره ابن عباس سخن میگفت. گفت: متعه زنان در صدر اسلام بوده، مرد با کالایش وارد شهر میشد، کسی نداشت که صنعتش را برایش حفظ و کالایش را نزد خود نگهداری کند، بهآن اندازه که یقین داشت نیازش برطرف میگردد با زنی ازدواج مینمود و این آیه را میخواند:
﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ (إلى أجل مسمی) فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗ﴾
تا این آیه نازل گردید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ﴾[النساء: ۲۳] تا ﴿مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ﴾[النساء: ۲۴]. متعه را ترک نمودم و احصان چنین بود اگر میخواست طلاقش میداد و اگر میخواست آن را نزد خود باقی میگذاشت و از هم ارث میگرفتند و هیچ چیزی از امر برای آن دو نیست.
دوم: همانا این حدیث ضعیف است، بیهقی و ترمذی و حازمی همه از طریق موسی پسر عبیده روایت کردهاند.
حازمی بعد از آوردن روایت مانند سابق چنین میگوید: این اسناد صحیح بود اگر موسی بن عبیده در سند آن وجود نداشت که ربذی بوده و در ربذه سکونت گزید [۱۸۴].
ابن حجر در الفتح میگوید: اما آنچه ترمذی از طریق محمد پسر کعب از ابن عباس ابراز داشته است، گفت: متعه در صدر اسلام بوده است مردی به شهری وارد میشد و هیچ شناختی از آن نداشت و به آن اندازه که حدس میزد در آنجا اقامت میگزید با زنی ازدواج میکرد تا متاعش را برایش نگهداری کند، اسنادش ضعیف و شاذ است با توجه به آن دلایلی که درباره علت مباح بودن آن گذشت [۱۸۵]. و در [تقریب التهذیب] گفته: «موسی پسر عبیده ضعیف است و در سنین شش سالگی بود». [۱۸۶]
و اما استدلال نمودن آنان به حدیث عبدالله پسر مسعود که آیه را چنین خوانده: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ﴾(إلى أجل مسمی)» تا آخر ... .
جواب این قرائت قبلاً بیشتر از یک وجه گذشت و در اینجا گفته امام مازری را به آن اضافه مینمایم.
مازری رحمهالله میگوید: این قرائت نزد ما حجت نیست زیرا از طریق آحاد نقل شده و قرآن بوسیله حدیث آحاد ثابت نمیگردد و عمل کردن به حدیث واحد در این چنین نقلها مبنی بر اینکه از قرآن است بنا به قول صحیح الزامی نیست.
مخالف ملزم به این است که این را اثبات کند که ابنمسعود این جمله را ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ﴾(إلى أجل مسمی)بعنوان قرائت رسول خدا قرائت نموده است. هرچند بعضی از کتب تفسیر آن را به خود ابن مسعود نسبت میدهند و اگر مخالف نتوانست آن را اثبات نماید و هرگز نمیتواند افتراء از طرف او بر خدا و رسولش جالزامی میگردد.
و مسلمانان را به قرائت شاذی ملزم میکند که نمیتواند ثابت کند که قرائت رسول خدا جاست.
[۱۸۴] حازمی بعد از ایراد روایت مانند سابق ص ۴۳۰. [۱۸۵] ابنحجر در الفتح: ٩/٧٧. [۱۸۶] تقريب التهذيب: ص ۵۵۲ و به ترجمهاش در الـمیزان: ۴/۲۱۳. والضعفاء الکبیر عقیلی: ۴/۱۶.