جواب شبهه (۲۱)
اینکه میگویند: هیچ ضرری در حال و آینده در آن مشاهده نمیکنیم و هر چیزی که چنین باشد مباح است زیرا اگر مفاسدی داشته باشد یا عقلی است! که آن به اتفاق وجود ندارد و یا شرعی است و چنین نیست و اگر دلیل شرعی بر مفاسد آن وجود داشت یکی از دلائل طرف مقابل قرار میگرفت ... .
این قول در اساس و ریشه فاسد میباشد زیرا اگر انسان عاقل به اصل متعه بنگرد مفاسدی مخفی و مکنون در آن مییابد که همه با شرع تعارض دارند و نفی کردن زشتی از این نوع رابطه غفلتی شدید است از آن تقبیحی که کتب آنان را لبریز کرده است و از زشت جلوه دادن آن از طرف عقلا و دانشمندان خود و بیزاری جستن از آن از طرف بزرگوارانشان، علیرغم تبیین مفاسد آن، و بیان این مفاسد از چند دیدگاه به شرح زیر است:
۱- آیا کسانی که این رابطه را تجویز مینمایند راضی هستند که با دختران و خواهران و نزدیکان خود چنین ارتباطی برقرار شود یا اینکه آن را شنیدند صورت شان سیاه میگردد و رگهایشان ورم میکند و از آن خشمگین میشوند؟ [۳۰٩].
این متعه من را به یاد جوانی میاندازد که از رسول خدا جخواست به او اجازه زنا دهد!! رسول خدا جبه او فرمود: آیا آن را برای مادر و خواهر و دختر میخواهی و دوست داری با آنها زنا انجام شود!.
از ابی امامه روایت شده میگوید: پسر جوانی نزد رسول خدا جآمد و عرض کرد ای رسول خدا ج، به من اجازه بده زنا کنم، کسانی که آنجا بودند به او رو کرده و او را از آن نهی نمودند و گفتند بس کن، بس کن، رسول خدا جفرمود: بیا جلو، کمی جلو آمد و از او نزدیک شد فرمود: آیا آن را برای مادرت میخواهی؟ گفت: خیر خداوند مرا فدای تو گرداند فرمود: مردم هم دوست ندارند با مادرانشان چنین کاری انجام گیرد، فرمود: آیا برای دخترت میخواهی؟ گفت: خیر ای رسول خدا، خداوند مرا فدای تو گرداند. فرمود: مردم نیز آن را برای دخترانشان نمیپسندند. فرمود: آیا آن را در حق خواهرت میپسندی؟ گفت: خیر به خدا سوگند خداوند مرا فدای تو گرداند فرمود: مردم نیز آن را برای خواهرانشان نمیپسندند. فرمود: آیا آن را برای عمهات میپسندی؟ گفت: خیر بهخدا سوگند خداوند مرا فدای تو کند فرمود: مردم نیز آن را برای عمههایشان نمیپسندند فرمود: آیا آن را برای خالهات میپسندی؟ گفت: خیر به خدا سوگند خداوند مرا فدای تو کند فرمود: مردم نیز آن را برای خاله خود نمیپسندند. ابیامامه میگوید: رسول خدا جدستش را بر سرش قرار داد و فرمود: خدایا: گناهش را ببخش و قلبش را پاک گردان و عورتش را حفظ کن، که بعد از آن این جوان به این چیزها توجه نمیکرد و فکر زنا به سرش نمیزد [۳۱۰].
اگر متعه شرعی بود رسول خدا جبه جای زنا به این جوان که از او خواسته بود به او اجازه زنا بدهد اجازه متعه را میداد ولی مردم آن را برای مادران و دختران و خواهران و عمهها و خالههایشان نپسندیدند چنانکه رسول خدا جآن را بیان نمود.
چرا وقتی که کسی از آنان میخواهد با نکاح متعه با دخترش ازدواج کند خشمگین میشود؟ چنانکه خود شاهد آن بودهام و با گوشهای خود شنیدهام، و آن اثناء مناقشه و جدلی بر سر متعه روی داد، که عالم شیعی به مشروعیت آن تمسک میکرد و آن را مدح میکرد، این را از او خواستند، خشمگین شد و از مجلس بلند شد!!.
با اینکه دقیقهای قبل از آن بر متعه خیلی حریص بود ... [۳۱۱]. این یکی از دانشمندانشان که ملاهاشم نام دارد. یکی از مباحثین شیعی در گفتگویی با طرفداران متعه داشته، که او بسیاری از نکاحهای متعه را اجرا کرده است. این بازرس زن چنین میگوید: ملاهاشم از این ناراحت نبود که به من رسده که از آن وقتی که به شهر مشهد منتقل شده مخفیانه عقد متعه را انجام میدهد آن هم منظم و به کثرت، میگوید: در روستای ما در شمال هیچکس متعه را انجام نمیداد زیرا ننگ بود! اما وقتی به شهر مشهد رسید شروع به عقد متعه کرد، برای من روشن شد که با زیادی نکاحهای متعه که انجام میدهد افتخار میکند، که در ماه یک بار و دو بار بدون اینکه همسرش بداند نکاح موقت را انجام میداد، اما وقتی که از او سؤال میکردم آیا اجازه میدهی دخترت که در سن شانزده سالگی بود موقت نکاح شود؟ با قاطعیت تمام به من جواب میداد «ابدا» راضی نیستم [۳۱۲].
با اینکه میگویند: اهل نجف خصوصاً و تمام ممالک شیعی متعه را اگرچه حلال باشد ننگآور میدانند و شیعه در تمام اماکن و هرکجا باشد متعه را عیبآور میداند اگرچه حلال باشد و هر حلالی انجام نمیگیرد [۳۱۳].
و در آن مورد این بازرس چنین میگوید: خیلی از مردم این تردد را در اظهار شخصیت کسانی که نکاح موقت را انجام میدهند آشکار میکنند اما تردد بزرگتر میشود وقتی که این فعل قبیح متعلق به مردان دینی باشد، آن هم با مستوی و سطح نظر، اکثرشان بر شرعیت ازدواج موقت و پاداش دینی برای انجامدهندگان آنان تأکید دارند، اما وقتی که به حد عملی فردی میرسد فریبکاری میکنند و از تجربههای خود میگویند: من را به نزد اشخاصی میبرند که متعه را انجام میدهند، و حقیقت را مخفی میکنند و واضح میگردد که یک نظر فرهنگی منفی برابر نسبت به ازدواج متعه دارند و این ازدواج در اثناء عمل میدانی من در سال ۱٩٧۸ شدیداً آشکار میگردد [۳۱۴].
این امام جلیلالقدر از ائمه شیعه محمد باقر (با توجه به روایاتشان) ساکت ماند و هیچ جوابی اظهار نمیکند وقتی که عبدالله بن عمیر از او سؤال میکند میگوید: اگر زنان و خواهران و دخترعمههایت آن را انجام دهند تو را خوشحال میکند؟ وقتی که از زنان و دخترعمههایش بحث بهمیان آمد از او روی گردان شد [۳۱۵].
و معنی این سکوت اینست که باقر این نوع از ازدواج را برای خانواده خود قبول نمیکند [۳۱۶].
شرباصی میگوید: شبی را بهیاد میآورم که با مرحوم لواء محمد صالح حرب نشسته بودم و بزرگان فکر اسلامی با ما بودند، سپس یک شاعر شیعه لبنانی به جمع آمد و دختر بافرهنگ ادیبش را همراه خود آورده بود، کشمکش در گفتگو ما را به آنجا کشانید تا به بحث نکاح موقت رسید، شاعر لبنانی از آن دفاع میکرد، زیرا مذهب او آن را مباح میکرد، یک مفکر اسلامی از جای خود برخاست و دستش را بهسوی شاعر دراز کرد و میگفت: من دست دخترت را میخواهم تا با او موقتاً ازدواج کنم، و مدت کوتاهی را معین کرد، دختر شاعر از خجالتی صورتش سرخ شد و خشم پدرش شدت گرفت و کلمات زشت و رکیکی را هنگام حرف زدن با آن مفکر اسلامی به کار میبرد، لواء صالح حرب خصوصی به شاعر گفت: خشمگین نشو و خودت درهای انتقاد و هجوم را بر خود گشودی و وقتی که برای دختر خود نمیپسندی که موقتاً بعنوان متعه ازدواج کند همچنین مردم محترم و بزرگوار برای خود و دخترانشان آن را نمیپسندند [۳۱٧].
حصری میگوید: فعلاً با شماری از مردان شیعی که بعضی مرجع دینی و مردم به آنها چشم دوختهاند و بعضی دیگر از مذهبش چیزی نمیداند بهجز اینکه منتسب به مذهب شیعه است و پدرش از علمای این مذهب است یا از یک خانواده دینی است تا آخر، و اگر از آن سؤال میکردم آیا شما با عقد موقت ازدواج میکنید؟ همیشه در جواب من میگویند: خیر، و سؤال من همیشه این بود: اختلاف چرا؟ و چرا یک صدا و متحد نمیشوید بر اینکه این عقد که با اجاره کردن زن برای زنا برای ساعاتی و چند روزی شبیه است حرام است؟ و جوابشان قانعکننده نبود و دعای من همیشه این بود که خداوند این امت را متحد کند و اختلاف را میان آنان بردارد [۳۱۸].
مسأله این نیست، یعنی کسانی که در حدود پاکدامنی و رفع زنا آن را برای دختران و خواهران و نزدیکان خود نمیپسندند بلکه چنین است که حالت پستی و معیوبی در آن میبینند که مخالف با کرامت زن و شرف و قیمت خانواده است [۳۱٩]. و هر زنی که خود و خانوادهاش را محترم بشمارد آن را برای خود نمیپسندد و خانواده او نیز آن ازدواج را نمیپسندند که ظن و گمانهای بسیاری آن را احاطه کرده است [۳۲۰].
چنانکه روشنفکران شیعی و جامعه تشیع این زنای به نام متعه را مرفوض و متروک میدانند. زیرا مردم در بعضی جوامع حتی جوامع شیعی، با دیدی خطرناکتر از دیدگاهشان برابر با زنا به آن مینگرند، در حالی با زور با متعه روبه رو میشوند و این چیزی است که من آن را ملاحظه نمودم وقتی در وسائل اعلام در بدایت حرکت اسلامی ملتزم، که آخر حرکت اسلامی اصولی در وسط شیعی مینامند بطوری که در وسائل اعلام از انتشار این ازدواج و اسباب آن بسیار سخن میگفتم، و میدیدیم که کلامی هست که بر هجوم کردن این حرکت کار میکردند آن هم در خلال این پدیده که پدیده نیست [۳۲۱].
۲- عقد متعه از قبیل کرایه کردن فرج و عورت زن است که در این عقد ضایع کردن زن و ذلیل کردن و پست کردن او را در برمیگیرد و این یک نوع رسوایی است که طبیعت سالم آن را دور میاندازد بهمین دلیل عقلای فارس داد و فریاد شکایات و گلههایشان بلند شد [۳۲۲].
یکی از بازرسان میگوید: «... علیرغم آن پنج دختر جوانی که در قم با توجه به اصولی بودن آن ازدواج متعه را تأیید میکردند ولی انجام دادن آن را مرفوض میدانستند و ترک میکردند و توفیق منطقی یافتهاند زیرا ازدواج متعه شخصیت دختران را بد جلوه میدهد و بر نصیب او در عقد ازدواج دائمی شایسته تأثیر منفی میگذارد» [۳۲۳].
و ناچاراً باید بعضی از نمونهها و شواهدی که بر مفاسد این متعه در مجتمعات شیعی که آن را انجام میدهند گواهی میدهند ....
یکی از آنان که ل. أ است میگوید: که داستان خود با ازدواج متعه را بیان میکند میگوید: عمرم ۳۵ سال بود شوهرم من را طلاق داد بعد از اینکه شش سال قبل با زنی دیگر ازدواج کرده بود و فرزندانم را وا گذاشت و من خودم آنها را تربیت میکنم و پناهگاهی به جز یکی از مؤسسات تابع یکی از احزاب اصولی ندارد، نزد آن کار میکردم و تدریجاً به پایان یافتن آن ایمان پیدا کردم و با اینکه هیچ وقت به آن فکر نمیکردم که دوباره ازدواج کنم دیدم که شیفته و عاشق جوانی شدم که در محله ما سکونت میکرد شیفته وی شدم و او هم همینطور، و به این دلیل که او از من کمسنتر بود قرار گذاشتیم که موقتاً بدون آگاهی خانواده و فرزندانم با هم ازدواج کنیم، اما با رفت و آمد بیش از حد او فرزندانم از سبب رفت و آمد دائمی او از من سؤال میکردند، دروغ میگفتم و میگفتم: او برای ما دلسوزی میکند!.
تا یک بار به دخترم گفتم: که او برای دوسال منتظر تو میماند تا بزرگ شوی و با تو ازدواج کند و به سبب این جمله یا بعضی از مشاکل با دخترم دسته و پنجه نرم کردم زیرا در یکی از روزها ناگهان با دخترم روبه رو شدم که صبح زود از خواب بیدار شده بود و به اتاق من داخل شد تا ببیند او در اتاق من موجود است که باعث صدمه بزرگی شد و خانه را ترک کرد و به خانه مادربزرگش رفت و تا الآن برنگشته است، به این دلیل در همان روز من و شوهرم مجبور شدیم به دادگاه برویم و یک ازدواج شرعی را به انجام برسانیم و آن هم به خاطر رسیدن به سند ازدواج که آن را به خانوادهام و خصوصاً برادرم نشان دهم که کاردی در دست داشت و نزدیک بود سرم را از از بدنم جدا کند با اینکه میدانستم او چند بار این نوع ازدواج را انجام داده است، و علیرغم اینکه ازدواج من شرعی شده بود، فقط دخترم تا الآن پیش ما برنگشته و این ازدواج سری و مخفی بوده به سبب خانواده شوهرم زیرا آنان این ازدواج را مرفوض میدانستند.
و در پایان ل.أ میگوید: که تجربه سخت و تلخی بود. و اگر میدانستم این مشاکل پیش میآید هرگز این گام را برنمیداشتم [۳۲۴].
و این بعضی از آن حالاتی است که از تجربهاش در مورد ازدواج موقت برای ما بازگو میکند چنانکه مجله سابق آن را بیان کرده است.
جوان م.س (غیر متدین)
ـ آن مدتی که برای ازدواج منقطع معین کرده بودید چقدر بود؟
ـ ده روز!.
ـ چرا؟
ـ زیرا از زنا بهتر بود!!.
ـ آیا آن را اعلام کردی؟
ـ خیر، سری بود؟
ـ چرا؟
ـ به خاطر مصلحت دختر!.
ـ چند دفعه آن را انجام دادهای؟
ـ شماری.
ـ آیا او طلاق داده شده بود یا شوهرش مرده بود؟
ـ خیر، بلکه دختر بود.
ـ اگر حامله شد چکار میکنی.
- میگذارم تا زایمان کند.
ـ آیا تو پسر هستی یا ازدواج کردهای؟
ـ عازب هستم ـ ازدواج نکردهام ـ
ـ آیا به خواهرت اجازه میدهی موقتاً ازدواج کند؟
ـ خیر.
جوان أ.ع.
ـ مدت ازدواج موقتی که کردهای چقدر است؟
ـ ۶ ماه.
ـ چرا ازدواج موقت انجام دادهای؟
ـ زیرا از رفتن دنبال دختران در خیابانها بهتر است.
ـ آیا آن را بر زنا برتری میدهی؟
ـ بله.
ـ آیا آن را اعلام میکنی؟
ـ خیر، مخفی میماند.
ـ آیا خانواده تو و او این فکر را قبول میکنند؟
ـ رأی آنان برایم مهم نیست!!.
ـ چند سال داری؟
ـ ۲۳ سال.
ـ دختر چند سال دارد؟
ـ ۲۱.
ـ آیا او دختر باکره است؟
ـ طلاق داده شده است.
ـ با فرزندش چکار میکنی اگر حامله شد؟
ـ او را یتیمخانه میگذارم.
ـ آیا به خواهرت اجازه میدهی این نوع ازدواج را انجام دهد؟
ـ خیر، بلکه اگر آن را انجام دهد سرش را از بدنش جدا میکنم.
اما جوان ه . م عقد ازدواجش دو ساعت دوام داشت و میگوید: به این سبب بوده که شهوتم آرام گردد!!.
اما ه . م با کسانی که گذشت فرق میکند زیرا او به این نوع ازدواج ایمان دارد، میگوید: من آمادگی دارم تمام مسئولیت را تحمل کنم ...، اما در یک نقطه با غیر خود فرق ندارد آن هم اینست که آماده نیست اجازه این نوع ازدواج را به خواهرش بدهد زیرا جامعه این فکر را نمیپذیرد و به ما نگاه بدی نمود که گویا میگفت: من آن را تحمل نمیکنم [۳۲۵].
۳- و از جمله مفاسد این متعه، ضایع کردن فرزندان است، زیرا فرزندان مرد وقتی که در همه شهرها پراکنده شوند و نزد او نباشند نمیتواند تربیتشان کند بدون تربیت رشد میکنند مانند فرزندانی که از زنا متولد شدهاند نمیتواند و اگر فرض کنیم آن فرزندان دختر هستند پستی و ننگ بیشتر میشود، زیرا نکاح آنان با همتای خود اصلاً امکان ندارد و احتمال آمیزش با زن متعه پدرش وجود دارد یا نکاح آن محتمل است و عکس آن نیز چنین است بلکه احتمال آمیزش با دختر و دختر پسر و خواهر و دخترخواهر و غیرآنان از محارم در بعضی صورتها خصوصاً در مدت دراز احتمال دارد که سختترین محرمات است، زیرا در مدت یک ماه یا بیشتر علم به این حاصل نمیگردد که آیا زن متعه حامله است یا نه؟ خصوصاً اگر در سفری طولانی واقع گردد و در هر منزل کاری بر متعهای دید اتفاق کند و در هریک از این متعهها فرزندی تعلق گیرد و دختری متولد شود بعد از آن روابط و این مرد بعد از ۱۵ سال به آن مکان و راه برگردد یا برادران و پسرانش در آن منازل با آن دختران متعه میکنند و آنان را نکاح میکنند. و از جمله مفاسد متعه، تقسیم نکردن میراث کسی که بارها متعه را انجام داده است زیرا وارثان آن مشخص نیستند و تعداد و اسم و مکانهایشان نیز مشخص نیست. پس تعطیل میراث الزامی میگردد و همچنین میراث کسی که بوسیله متعه متولد گشته تعطیل میگردد زیرا پدران و برادرانشان مشخص نیستند و وقتی که تعداد وارثین محصور و معین نباشند تقسیم میراث امکانپذیر نمیباشد و وقتی که صفات وارثین مشخص نباشد مذکر یا مؤنث هستند تعیین هر سهمی ممتنع است و آیا محجوب هستند از ارث یا محروم، خلاصه مفاسدی که بر متعه مترتب میگردد جدا مضر است خصوصاً در امور شرعی مانند نکاح و میراث، به همین دلیل خداوند سبحانه و تعالی اسباب حلالی آمیزش را در دو چیز منحصر کرده است: نکاح صحیح و ملک یمین، زیرا خصوصی بودن کامل که در میان شوهر و همسر حاصل میگردد به سبب این دو عقد است تا اولاد محفوظ وارث معلوم گردد ... [۳۲۶].
۴- وقتی که رسول خدا جآن را حرام کرده قبیح است، و وقتی که گروه جعفری که آن را حلال کردند استعمال کردند و در گردش خود و نظر ما به طرف آثار بدش حرکت میکند [۳۲٧].
ظهور حکمت الهی در منع کردن مسلمانان از انجام آن نزد ما قویتر میگردد [۳۲۸]. بلکه این نوع از ازدواج، سائر ادیان الهی نیز آن را تقبیح میکنند ... .
مطران جورج حضر میگوید: ازدواج متعه با ازدواج اصلی که تعاهد و پیمان میان مرد و زن است تا در تمام مدت عمر با هم زندگی کنند متعارض است، یعنی در تمام عرضهای دنیا و شریعت و قانونهایش هر ازدواجی که دائمی باشد بر روحیه بقا و عهدش پابرجاست زیرا براساس دوری از فکر متعه و تمتع پایهریزی میگردد ....
و مطرن میگوید: نزد ما ٩.٩٩٩ متزوج وجود دارد و همه راهب نیستند بلکه نماز میخوانند و تیراندازی و جهاد میکنند یعنی جهاد شخصی تا پاک گردند.
و درباره متعه میگوید: این یک ازدواج جنسی غیرانسانی است [۳۲٩].
و بعداً، اشعه جستجو و نور فکر را بر موضوع متعه فرستادیم تا صبح حق آشکارا با تحریم آن نفس برآورد، با حجتهای آشکار که آشکار و قانع کننده هستند.
نور قرآن سرچشمه آن و هدایت پیامبر تکیهگاه آنست و آن هیکل ساخته شده از شبهات و تلبیسات که حوالی ۲۰ شبهه بودند با نور حق درهم شکستیم و آن را سوزاندیم، و مانند گیاهان خشکی گردید که باد آن را به این طرف و آن طرف میبرد، بطوری که آن شبههای که لباس حجت را بر تنش کرده بودند با حجت قاطع از بین بردیم، حق مانند وضوح راه نمایان گردید، زیرا حقیقت شبش مانند روزش تابناک است و به جز کسی که نظرش کور و رشد ندارد که بدون راهنما در شب حیرت و سرگردانی در حرکت است و نمیداند به کجا میرسد از آن منحرف نمیگردد ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَيَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَكُمُ ٱلۡوَيۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ ١٨﴾[الأنبیاء: ۱۸].
«بلکه حق را بهجان باطل میاندازیم و حق مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هر چه زودتر محو و نابود میشود وای بر شما (ای کافران) به سبب توصیفی که میکنید».
این جملات بود که خداوند به من توفیق داد که آن را بنویسم و از خدا میخواهم که عملی نافع باشد و سپاس برای خدایی که ما را هدایت داد و اگر هدایت او نبود ما هدایت پیدا نمیکردیم.
وصلى الله وسلم على خیر الأنام وعلى آله الطیبین الأطهار وصحابته الأبرار الکرام.
[۳۰٩] «الشیعة والتصحیح» موسی موسوی، ص ۱۱۳. [۳۱۰] مسند احمد و حدیث صحیح الإسناد است. [۳۱۱] کتاب حریت عبد المنعم نمد ص ۱۳۶. [۳۱۲] به الـمتعة شهلا حائری، ص ۲۲۵-۲۲۶ بنگر. [۳۱۳] أعیانالشیعة محسن امین: ص ۱۵٩. [۳۱۴] الـمتعة شهلا حائری: ص ۲۳۵. [۳۱۵] وسائلالشیعة: ۱۴/۴۳٧. [۳۱۶] نکاح و قضایای متعلق به آن حصری: ص ۱۸۵. [۳۱٧] یسألونك فیالدین و الحیاة شرباصی: ۵/۱۲۳-۱۲۴. [۳۱۸] حصری در کتابش ـ نکاح و قضایای متعلق به آن، ص ۱۸۵. [۳۱٩] موسی موسوی در کتابش «الشیعة و تصحیح»، ص ۱۱۳. [۳۲۰] شرباصی ۵/۱۲۴. [۳۲۱] فضل الله در کتابش «تأملات اسلامی حول زن، ص ۱۲٩. [۳۲۲] ضحی الإسلام احمد امین: ۴/۲۵٩. [۳۲۳] شهلا حائری در کتابش الـمتعة عند الشیعة: حالت ایران ۱٩٧۸-۱٩۸۲، ص ۳۲-۳۳. [۳۲۴] مجله شراع عدد ۶۸۴، ص ٧. [۳۲۵] به مجله شراع ص ٧، و به ممارسات المتعة در کتاب متعه در ایران، کتاب شهلا حائری، ص ۱۵۵-۲٧۶ نگاه کن. [۳۲۶] تحفه اثنی عشری دهلوی، ص ۲۲۸. [۳۲٧] به کتاب متعه نزد شیعه «شهلا حائری» مراجعه کن. [۳۲۸] الأهدل: ص ۳۲۴. [۳۲٩] به مجله شراع لبنانی شیعی شماره ۶۸۴ مال ۱٩٩۵، ص ۶-٧ نگاه کن.