ازدواج موقت از دیدگاه روایت

فهرست کتاب

٧- حجة الوداع:

٧- حجة الوداع:

قرطبی می‌گوید: حدیث سبره که مباح کردن متعه در حجة ‌الوداع در آن وجود دارد از تمام معانی خود خارج است و ما این گفته را اعتبار نمودیم غیر از دو روایت عبد العزیز بن ‌عمر بن‌ عبد العزیر آن را نیافتیم و اسماعیل ‌بن عیاش از عبد العزیز ‌بن ‌عمر‌ بن ‌عبد العزیز روایت کرده و ذکر کرده که در فتح مکه بوده است که از بی‌همسری نزد رسول خدا جشکایت کردند و به آنان رخصت داد و اینکه در حجة الوداع از بی‌همسری شکایت کرده‌اند غیرممکن است زیرا در آن سال حج را به ‌زنان انجام داد و ازدواج با زنان در مکه امکان‌پذیر بود و وضعیت آنان در آن هنگام مانند جنگ‌های قبل نبود [۲٧۲].

ابن ‌حجر در «فتح‌ البارى» می‌گوید: ظاهراً حجة ‌الوداع است که نهی تنها در آن انجام گرفته است اگر حدیث در مورد آن ثابت شده باشد زیرا اصحاب بعد از اینکه وسعت پیدا کردند در آن با زنان شان حج را انجام دادند نه در سختی و نه در بی‌همسری طولانی به‌ سر نمی‌بردند و در غیر اینصورت راوی حدیث سبره آن را از طریق پسرش ربیع روایت کرده و در تعیین آن از ربیع اختلاف دارند و حدیث یکی است و در مورد یک داستان است، پس ترجیح طریقی که مسلم آن را روایت کرده که تصریح می‌کند در زمان فتح مکه بوده و قبول کردن این رأی الزامی می‌گردد. والله اعلم [۲٧۳].

شوکانی در «نيل‌الأوطار» می‌گوید: نهی کردن از آن در حجة ‌الوداع بر ربیع‌ بن سبره مختلف است و این روایت از او می‌گوید: در روز فتح مکه بوده صحیح‌‌تر و مشهورتر است [۲٧۴].

و می‌گوید: هیچ اجازه‌ای از طرف رسول خدا جبه استمتاع داده نشده است [۲٧۵].

ابن ‌قیم در زاد المعاد می‌گوید: علماء در آن وقتی که متعه در آن حرام گردید اختلاف دارند ... تا آنجا که می‌گوید: چهارم: آن در سال حجة ‌الوداع صورت گرفته و وهمی از طرف بعضی از راویان است که از فتح مکه به حجة الوداع تبدیل گشته چنان‌که توهم معاویهساز عمرة الجعرانه به حجة ‌الوداع عوض شده است چنان‌که می‌گوید: از رسول خدا جتخلف نمودم و تصور از زمانی به زمانی دیگر و از مکانی به مکانی دیگر و از رویدادی به رویدادی دیگر کوچ می‌کند و این حالت خیلی برای حفاظت حدیث و شخصیت‌های پایین‌تر از آنان روی داده‌است [۲٧۶].

از موضوع قبلی نتیجه می‌گیریم: قول حق و راجح اینست که تحریم و اباحه دو مرتبه بوده است و قبل از خیبر بوده سپس روز خیبر حرام گردیده سپس روز فتح مکه که همان اوطاس است زیرا با هم متصل بوده‌اند مباح گردیده سپس در همان سال بعد از سه روز برای ابد تا روز قیامت حرام گردید [۲٧٧].

خلاصه این اقوال: در پایین جدولی می‌آید که جنگ‌های پیامبر جو مکان و زمان تحریم متعه را بیان می‌کند.

 


<strong >نام غزوه</strong >

<strong >راوی حدیث</strong >

<strong >متن حدیث</strong >

<strong >تخریج</strong >

<strong >درجه حدیث</strong >

<strong >تاریخ</strong >

1-خیبر

علی ‌بن ابی طالب

رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > از متعه زنان و خوردن گوشت الاغهای اهلی نهی نمود.

بخاری و مسلم و حمیدی و احمد و دارمی و ابن‌ماجه و ترمذی و نسائی

صحیح

محرم 7 هجری

2- عمرة قضاء

حسن بصری

متعه زنان سه ‌روز فقط بوده و قبل و بعد از آن نبوده است.

سعید بن منصور و مصنف عبدالرزاق

ضعیف از مراسیل حسن

ذی‌القعده7 هجری

3- فتح مکه

سبره‌بن معبد‌الجهنی

متن حدیث رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > از نکاح موقت نهی فرمود.

مسلم و حمیدی و دارمی و ابوداود

صحیح

رمضان 8 هجری

4- سال فتح

نسائی و احمد و طحاوی و سعید و ابن ‌ابی‌شیبه

 

 

 

 

4-اوطاس

سلمة بن ‌اکوع

رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > در سال اوطاس سه‌مرتبه به نکاح موقت رخصت،سپس از آن نهی نمود.

مسلم و احمد وطحاوی و ابن‌ابی شیبه و دارقطنی و طیالسی و بیهقی.

صحیح

8 هجری

5- حنین

علی‌بن‌ابی‌طالب

رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > از متعه زنان در روز خیبر نهی فرمود.

نسائی و دارقطنی

ضعیف</span></p><p><span class=“matn ”>
عبدالوهاب ثقفی به تنهایی آن را روایت کرده است.

8 هجری

6- تبوک

علی بن ابی‌طالب

رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > در روز تبوک از متعه زنان نهی فرمود.

دارقطنی

ضعیف زیرا اسحاق ‌بن راشد از زهری به تنهایی آن را روایت کرده است.

9 هجری

ب.ابوهریره

 

رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span >، حرام کرد یا منهدم کرد نکاح و طلاق و عده و میراث متعه ـ نکاح موقت‌ ـ را

دارقطنی وطحاوی و بیهقی.

ضعیف است زیرا مؤمل ‌بن اسماعیل در سند آن وجود دارد.

 

ج. جابربن عبدالله

 

بیرون رفتیم و آن زنانی که از آنان بهره ـ لذت ـ می‌گرفتیم با ما بودند به ثنية‌ الررکاب رسیدیم گفتیم ای رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > آن‌ها آن زنانی هستند که از آن‌ها استمتاع ـ کام‌ ـ می‌گیریم.

 

ضعیف

 

د. جابربن

 

رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > فرمود آنان

حازمی

بخاطر ضعف راوی

 

عبدالله

 

تا روز قیامت بر شما حرام هستند

 

آن صدقه ‌بن عبدالله

 

 

 

با رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > برای غزوه تبوک خارج شدیم تا به عقبه رسیدیم آن مکانی که به‌دنبال شام می‌آید زنانی آمدند و ما تمتع خود را ذکر نمودیم و آنان سفر ما و کاروان ما ظاهر گردیدند یا می‌گردیدند. رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > به آن‌ها نگاه کرد فرمود آن زنان کیستند؟ گفتیم ای رسول خدا آن زنانی که از آن‌ها کام گرفته‌ایم، گفت : رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > خشمگین شد. تا اینکه صورتش قرمز گشت و رنگش تغییر نمود و خشمش شدت یافت و بلند شد و برای ما خطبه داد. سپاس و ستایش خدا کرد و سپس از نکاح موقت نهی فرمود ... تا آخر.

 

جداً ضعیف است زیرا عبادبن کثیر ثقفی ضعیف است.

 

7- حجة ‌‌الوداع

سبره ‌بن معبد

همراه رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > در حجة ‌الوداع بیرون رفتیم ... با او ازدواج کرد و نزد او ماند... سپس در صبح رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > در بین رکن و باب ایستاده بود و می‌فرمود: ای مردم من به شما اجازه داده بودم. اجازه استمتاع را داده بودم بدانید که خداوند آن را تا روز قیامت حرام کرد

 

ضعیف وهمی از عبدا لعزیز ‌بن عمر است.

 

 

 

ه است هرکس از آن زنان متعه نزدش هست راهشان را خالی کند و از آنچه به آنان داده‌اید هیچ چیزی را پس نگیرید.

 

 

 

 

 

ما نزد عمربن عبدالعزیز بودیم متعه زنان را نزد وی ذکر نمودیم مردی که ربیع ‌بن سبره نام داشت گفت: بر پدرم شهادت می‌دهم که می‌گفت رسول خدا <span class=“symbol ”>ج</span > در حجة الوداع از آن نهی نمود.

ابوداود و احمد

ضعیف و شاذ است و اسماعیل ‌بن امیه از زهری آن را به تنهایی روایت کرده است.

 

 

 

ابوداود و احمد ضعیف و شاذ است و اسماعیل ‌بن امیه از زهری آن را به تنهایی روایت کرده است. و اما اینکه می‌گویند: راست‌ترین چیزی که بر آن دلالت می‌کند که در زمان رسول خدا جنسخ نگردیده گفته خود عمرساست «دو متعه هست که در زمان رسول خداجبوده و من از آن نهی می‌کنم و هر کسی آن را انجام دهد وی را مجازات می‌کنم، و آن دو متعه حج و متعه زنان است ...».

[۲٧۲] تفسیر قرطبی: ۵/۱۳۱. [۲٧۳] فتح الباری: ٩/٧۶. [۲٧۴] نيلالأوطار: ۳/۱۳٧. [۲٧۵] مصدر سابق. [۲٧۶] زادالـمعاد: ۲/۴۵٩. [۲٧٧] به صحیح مسلم به شرح نووی: ۳/۱۸۱ و تفسير آلوسي: ۵/٧ بنگر.