دوم: ذکر احادیث صحیح مسلم:
۱- مسلم با اسناد خود از مطرف روایت کرده که مطرف گفته است: عمران پسر حصین به من گفت: امروز حدیثی را به تو میگویم که فردا خداوند به تو نفع میرساند و بدان رسول خدا جمجموعهای از اهل او در ده روز آخر حج احرام عمره را بستند آیهای در نسخ آن نازل نشد و پیامبر جتا فوت نمود از آن نهی نفرمود و هر کسی برای خود رأیی داشت.
۲- مسلم با اسناد خود از مطرف روایت میکند که گفته است، عمران پسر حصین به من گفت: حدیث را به تو میگویم که امیدوارم خداوند آن را مایه نفع برای تو قرار دهد همانا رسول خدا جحج و عمرهاش را با هم جمع کرد و تا فوت نمود از آن نهی نفرمود و قرآنی نازل نشد که آن را لغو کند و بر من سلام میکرد تا مدح بیجا کردم من را ترک کرد تا مدح بیجا را ترک کردم و نزد من بازگشت.
۳- مسلم با اسناد خود از مطرف روایت کرده که مطرف گفت: عمران پسر حصین در بیماریی که در آن فوت کرد نفری را نزد من فرستاد گفت: من احادیثی را به تو میگویم: به این امید که خداوند بوسیله آن بعد از من به تو نفع برساند اگر نمردم اسم من را مخفی بدار و اگر مردم دوست داشتی اسمم را بیاور. این حدیث نزد من سالم مانده است و بدان که رسول خدا جحج و عمره را با هم جمع کرد و در کتاب خدا چیزی در تحریم آن نازل نشده و پیامبر از آن نهی ننموده است، هر کسی درباره آن رأیی میداد.
۴- مسلم با اسناد خود از مطرف از عمران پسر حصینسروایت میکند که گفته است: بدان که رسول خدا جحج و عمره را با هم جمع کرد سپس آیهای در لغو آن نازل نشد و رسول خدا جما را از آندو نهی نفرمود و هر کسی به رأی خودش چیزی میگفت.
۵- و مسلم با اسناد خود از مطرف از عمران پسر حصینسروایت کرده که گفت: با رسول خدا جتمتع به حج و عمره کردیم و قرآن در رد آن نازل نشد و هرکس به رأی خود هرچه میخواست میگفت.
۶- و مسلم با اسناد خود از مطرف از عمران پسر حصینساین حدیث را روایت میکند. میگوید رسول خدا جتمتع میکرد و ما هم آن را انجام میدادیم.
٧- و مسلم با اسناد خود از ابورجاء روایت کرده میگوید: عمران پسر حصین گفت: آیه متعه در کتاب خدا نازل شد «یعنی متعه حج» و پیامبر جاز آن نهی نفرمود تا فوت کرد و بعد از آن هر کسی به نظر خود چیزی میگفت.
۸- و مسلم با اسناد خود از ابی رجاء از عمران پسر حصین مانند آن را روایت کرده اما گفته که آن را با رسول خدا جانجام دادیم چیزی نفرمود و ما را به آن دستور داد.
نووی در صحیح مسلم هنگام شرح این احادیث میگوید: تمام روایات بر این متفقند که مقصود عمران این است که تمتع عمره با حج جائز است و قرآن نیز چنین میفرماید و به صراحت بر عمربن خطاب انکار کرد وقتی که تمتع را ممنوع کرد و تأویل این کار عمرسگذشت که منظورش باطل کردن تمتع نبود بلکه جداگانه (أفراد) انجام دادن آن را ترجیح میداد [۲۰۱].
[۲۰۱] نووی در صحیح مسلم: ٩/۲۰۸.