مقدمه
سپاس خداوندی را که زمین و آسمانها آفریده و تارکی و روشنایی را ایجاد کرده است ولی با این وصف، کسانی منکر وجود پروردگار خویشند و به او شرک میورزند. سپاس برای خدایی که شکر نعمت او به جای آورده نمیشود مگر با نعمتی از او که بر انسان واجب میگرداند نعمت بخشیده را اداء کند، نعمت تازهای که با آن به شکر پروردگار میپردازد شکرکردن هم نعمتی است که باید خدا آن را عطاء فرماید، ستایش گران هرگز به ذات بزرگی که خود آن را وصف فرموده نمیرسند و او بزرگتر از هر توصیفی است که مخلوقات میکنند.
او را به گونهای ستایش میکنم که شایسته ذاتش باشد، از کسی کمک میخواهم که هیچ گردش و حرکتی بدون اراده و قدرت او صورت نمیگیرد، و از او هدایتی میخواهم که هدایت شونده هرگز گمراه نشود.
برای گناهان گذشته و آینده از او طلب بخشش میکنم، آمرزش کسی که به عبودیت خود اقرار میکند و میداند بخشش و رستگاری تنها از اوست، و شهادت میدهم که پروردگارم تنها الله است و محمد فرستاده و بنده اوست.
این بخش سوم از کتاب ما است که حقیقت شیعه اثنی عشریه را بیان میکند، جزء اول پژوهش تطبیقی درباره عقیده امامت و تابعه، و جزء دوم تفسیر تطبیقی و اصول آن، و جزء سوم در مورد حدیث و علوم آن بحث میکند و این قسمت را به دو بخش تقسیم کردهام.
قسمت اول: حدیث و علوم حدیث نزد جمهور.
قسمت دوم: حدیث و علوم حدیث نزد شیعه.
بخش اول شامل ده فصل است. فصل اول: آیات و احادیثی که دال بر موضوع هستند و به گونهای آن را بیان میکنند که شکی به جا نمیگذارند و عنوان فصل را «بیان کتاب و سنت» مینامیم.
فصل دوم: سنت وحی است. و این موضوع را ثابت کردم.
فصل سوم: چنگزدن و حفظ سنت توسط سلف صالح. و احادیث صحیحی را در این مورد ذکر کردهام.
فصل چهارم: تدوین سنت. بیان شده بعضی از سنت در عهده رسول اکرم تدوین شده و بعضی دیگر در زمان صحابه و پیروان و تابعین بر حق آنها اما تدوین رسمی در نیمه قرن دوم هجری به دستور پنجمین خلیفه راشد عمر بن عبدالعزیزسصورت گرفته است و بعضی کتابهای این قرن به ما رسیده است.
سپس تدوین حدیث به صورت کامل در قرن سوم یا عهد طلائی صورت گرفت، و هر تدوینی که در قرن اول و دوم به ما نرسید، از این دریچه طلائی آن را گرفتهایم.
فصل پنجم: بحث جرح و تعدیل. اساس علمی جرح و تعدیل نزد جمهور علماء و آراء بزرگان این فن را نقل کردهام و مطالبی که در اول کتاب آمده در این موضوع نوشتهام، و موقف جمهور علماء به نسبت گروههای دیگر را بیان نمودهام.
فصل ششم: مجادله و گفت و گوی شافعی با گروهی که سنت را قبول ندارند و تنها به قرآن اکتفاء میکنند، و در حجت بودن سنت شک کردهاند. در نهایت مناقشه با باطل شدن شبههای آنان به پایان میرسد و طرف تسلیم شافعی میشود و نظرات امام را میپذیرد.
فصل هفتم: اشاره به گمراهی گروهی که بعد از شافعی آمده و به سنت طعن زدهاند، مخصوصاً در قرن سوم و چهارم.
هدف من بررسی و درک کامل تمام حرکات تشکیککننده و گمراه در هر عصری نبوده چون این کار خیلی طولانی است تنها بخشی از آن کافی است، بدین علت فصل هشتم را به عصر سیوطی اختصاص دادهام چون سیوطی از آنها بحث کرد، و کتابی با عنوان «مفتاح الجنة في الاحتجاح بالسنة» در رد آنها نوشته است.
فصل نهم: با عنوان «مهاجمان در عصر جدید». اقسام آنها و اندازه و حدود خطرناکی هرکدام را بیان کردهایم و با فصل دهم کتاب را تمام کردم، اشاره به راوی مهم اسلام و از همه حافظ ر و فرد نمونه عصر خودش در روایت: ابو هریرهسکه سنت را حفظ کرده است.
چون شرقشناسان و شاگردان آنها از سکولارها و زنادقه و رافضه همه آنهایی که قصد ویرانکردن اساس اسلام را دارند، دیدم که به این صحابی بزرگوار حمله میکنند. با پرداختن به بحث «سنت وحی خداست بر زبان رسول اکرم ج» داستان ابو هریره را رها میکنیم.
و بعد از آن به قسم دوم که شامل حدیث و علوم آن نزد شیعه است منتقل میشویم، که دارای شش فصل میباشد، در فصل اول درباره تدوین حدیث نزد شیعه بحث میکنیم، بیان نمودیم که بعد از مرگ خود به چند ین فرقه تبدیل شدند. و هر فرقهای برای تأیید مذهب خود حدیث جعل میکند، و هیچ کدام درباره امامی که به دنیا نیامده تا حدیث جعل کنند، چون هرچند گمان و ادعا کنند هرگز عالم به غیب نیستند و هنگام مرگ حسن عسکری امام یازدهم، فرزندی نبود و شناخته نشد، و میراث او را تقسیم نمودند.
از این لحظه به بعد به دوازده گروه تقسیم شدند، عقیده همه بر این اساس بود که حسن عسکری فرزندی ندارد، به جز گروه اثنی عشریه، که ادعا کردند؛ فرزندی داشته و در این راستا مطالبی دارند که در بخش اول کتاب بیان شد.
و به فصل دوم منتقل میشویم تحت عنوان «جرح و تعدیل نزد شیعه و رافضه» این عنوان را انتخاب کردم تا میان تندروان و میانه روان فاصلهای انداخته باشیم و آنها را با هم قاطی نکنیم.
یکی از کتابهای آنان کتاب «علوم الحدیث» حاکم معروف شیعی که با جمهور مسلمین اتفاق دارد ودر حکم سنن نسانی و ابن عبدالبر و دیگران میباشد.
اما رافضهای که امام زید بن علی بن حسین را به خاطر مدح ابوبکر و عمر و قبول کردن خلافتشان طرد کردهاند آنهای که متاثر به عقیده باطل خود در مورد امامت هستند و جرح و تعدیل را بر اساس همان عقیدهی متعصب پای ریزی میکنند «یعنی کسی که امامت را قبول نداشته باشد مجروح و کسی که امامت را بپزیرد عادل است نه اینکه در این راستا پیرو قواعد محدثین باشند»!!
بر این اساس همه صحابه را مجروح کرده و فاسق میدانند، و به این هم اکتفاء نکردهاند بلکه بهترین مردم بعد از رسول خدا جکه ابوبکر و عمر باشند را تکفیر کردهاند.
و تمام امت اسلامی که به خلافت آن دو معترفند و بعد از رسول خدا پیرو سنت آنها هستند کافر میدانند از کتاب جرح و تعدیل آنها مطالبی ذکر کردهام که گمراهی و کفر و زندیقیت آنها را بیان میکند.
فصل سوم شامل: مفهوم سنت نزد آنها که مخالف اجماع است، چون ائمه را هم شریک رسول اکرم جقرار دادهاند، و اقوال و افعال آنها را بدون کوچکترین تفاوتی مانند اقوال پیامبر معصوم میدانند، خواه امام بزرگ باشد یا کودک، یا هنوز هم مانند بچه نوزادی در خاکها بازی کند.
کارهای لهو و عبث آن کودک هم برای امت محمد جلازم الاجراء هستند مانند قرآن.
ببین چگونه به خدا دروغ میبندند.
فصل چهارم: بحث مراتب حدیث نزد آنها که سه مرتبه دارد. صحیح و موثق و ضعیف و همه این اقسام بر آراء و نظرات گمراه کننده آنها در جرح و تعدیل بنا شده است.
و فصل پنجم: بحث «تعارض و ترجیح» است و علل فاصله گرفتن آنها از امت اسلامی را بیان میکند، به گونهای که آنچه را مخالف امت اسلامی باشد هرچند موافق کتاب و سنت هم باشد را ترجیح میدهند و مخالفت با امت اسلامی را پختگی و استواری و هدایت و حتی آن را علامت ایمان میدانند.
قبلا معنی کفر و ایمان نزد رافضیهای پیرو عبدالله بن سبأ را توضیح دادم، و توضیحات بیشتری در این راستا میآید.
و فصل ششم: که فصل اخیر است درباره کتب چهارگانه معتبر آنها: کلینی، و من لا یحضره الفقیه الصدوق، و تهذیب، و استبصار.
چون کتاب کافی آنها مانند صحیح بخاری ماست و مشتمل بر اصول و فروع است. هشت جزء میباشد اما کتابهای دیگر مخصوص فروع دین هستند. تصمیم گرفتیم، ابتدا بحث جزء اول کافی باشد که اصول است و بعد از آن جزء دوم و در مرحله سوم روضه کافی و در پایان بحث سه جزء اخیر که فروع هستند و این چهار کتاب بعد از آن همه دوران تاریکی و ظلمت عقیده باطل آنها نوشته شود.
پژوهش، باطلبودن و گمراهی و انحراف این کتابها را بیان میکند، مخصوصاً کتاب کافی که مؤلف آن کلینی در تحریف قرآن و تکفیر صحابه به ویژه ابوبکر و عمر که بهترین امت بعد از رسول خدا جهستند، روش و منهج استادش علی بن ابراهیم را پیموده است.
خواننده این بخش از اینکه گروهی با این همه انحراف و گمراهی خود را به اسلام نسبت میدهند و در راستای انتشار چنین فساد بین مسلمین تمام توانایی خود را خرج میدهند خیلی متحیر میشود.
و با خواندن این جزء با هردو بخشش متوجه میشود که بین روش علمی جمهور مسلمانان و روش تندروان رافضیه و زنادقه فاصله بسیاری وجود دارد و اینکه میانه روان شیعه با جمهور مشترکاند و بعد از آن اصول فقه میماند که در جزء چهارم به آن میپردازیم.