پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل هفتم: بعد از امام شافعی

فصل هفتم: بعد از امام شافعی

این گفتگوی امام شافعی با کسی بود که بعد از گمراهی هدایت یافت، اما هدایت این فرد به معنای عدم گمراهی این گروه نیست.

در اویل قرن چهارم هجری امام شافعی وفات کرد، این دوران، دوران طلائی برای جمع سنت و پالایش و تدوین آن محسوب می‌شود، زیرا در این دوران بود که مسند امام احمد و صحیح بخاری و مسلم و کتاب‌های سنن اربعه و... همانند سنن سعیدبن منصور و دارمی و مسانید اسحاق بن راهویه و بقی بن مخلد و بزار و ابو یعلی، به نگارش در آمدند.

و البته در همین قرن بود که برای نابودی سنت پاک پیامبر تلاشهایی شد.

وقتی که به کتاب «تاویل مختلف الحدیث» اثر ابن قتیبه ـ متوفای سال ۲۷۶ هـ ـ نظری افکنیم می‌بینیم این عالم بزرگوار آن را در رد دشمنان اهل حدیث به نگارش در آورده است.

و ایشان در این کتاب به حل و جمع اخبار و روایاتی که دشمنان اهل حدیث آن را متناقض دانسته، و به رد شبه‌ها و مشکلاتی که در نگاه نخست، به اخبار به نظر می‌رسند، و همچنین حتی به خود کسانی که این‌ها را مطرح کرده‌اند پرداخته، و تلاش کرده همه جوانب موضوع را بگونه ای در برگیرد که خواننده علل دشمنی آنها با اهل حدیث را بداند.

از جمله آنها «نظام» است، ابی قتیبه می‌گوید: ما نظام را فردی مکار و حیله‌باز می‌دانیم و شب و روز مست است و انسانی خرابکار و فاحشه گر می‌باشد.

ایشان در ادامه می‌گوید: نظام از دایره امت اسلامی خارج شده، زیرا ابوبکر و عمر و علی و ابن مسعود و ابو هریره را مورد نفرین قرار می‌دهد و همچنین اینکه گفته خداوند بزرگ را شنیده ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ.... ﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ....

بعد از سخن ابن قتیبه درباره نظام و رد آن، به سخن ابو هذیل علاف می‌برداریم که فردی دروغگو بود...

و ابن قتیبه در ادامه می‌گوید:

خطرناکتر و خرابتر از اینهایی که درباره ایشان سخن گفتیم، گروهی است که برای خود سنت ویژه‌ای جدا از مفهوم سنتی که مسلمانان با آن آشنایی دارند، انتخاب کرده‌اند!!

و کسانی را در گروه خود برگزیده‌اند که آنها را در عصمت و واجب الاتباع بودن با پیامبر همتا می‌دانند و خبرها و روایت‌هایی را در اوج این گمراهی وضع و کتاب‌هایی را نیز راجع به جرح و تعدیل به نگارش در آورده‌اند.

قرن سوم شاهد سه کتاب از این نوع کتاب‌ها بود، با خواندن آنها می‌بینیم که بهترین انسان‌ها یعنی صحابه رسول الله جرا مورد طعن و نفرین قرار داده‌اند، و می‌گویند: قرآن هم به لحاظ لفظ و معنا تحریف شده!!

یکی از مولفان کتاب‌های سه‌گانه مذکور کتاب چهارمی را نوشت. این کتاب به عنوان اولین کتاب حدیث آنها انتخاب شده و هنگامی که آن را می‌خوانیم می‌بینیم که مولف آن دچار گمراهی فراوانی شده و دروغ‌هایی را مرتکب شده که هیچ مسلمانی نمی‌تواند آن را تصور کند و وقتی که به کتاب‌های جرح و تعدیل آنها مراجعه می‌کنید، آثار این گمراهی‌ها را مشاهده می‌نمایید. مولف این کتاب چهارم لقب «ثقة الإسلام وشيخ الإسلام» را دارد و هرکه نیز از حدیث روایت کند نزد آنها فردی موثق است و هیچ حدیثی صحیح دانسته نمی‌شود مگر اینکه راویان از جمله‌ی این گروه باشند.

و جرح آنها به نهایت درجه رسیده و لذا سریعاً به بعضی از آنها اشاره می‌کنم:

عثمان بن عفان فردی ضعیف است.

عبدالرحمان بن عوف، فردی خبیث و ضعیف است.

محمدبن ابوبکر از بزرگترین موثقان و معتمدان است اما در خانه بد تربیت شده است.

معاویه بن ابی سفیان، کافر مشهوری است.

این‌ها نمونه‌های کمی بوده زیرا بیشتر از ده هزار نفر را در کتابی واحد مشاهده می‌کنیم.

یکی از این کتاب‌های سه‌گانه که مایه‌ی ناراحتی برای قرن سوم بود، و مستشرقان بدان دست یافتند و از آن برای طعن و نفرین بر علیه قرآن استفاده کردند و دشمنان اسلام سلاح طعن و نفرین خود را به خاطر این قومی که خود را مسلمان می‌پنداشتند، علیه اسلام به کار انداختند.

و این را هم بگویم که معاویه بن ابی سفیان یکی از امین‌داران و از کاتبان وحی رسول خدا جبود و ابن وزیر یمانی از شیعه‌های زیدی به بررسی احادیث آن کتاب پرداخته، ایشان تعداد احادیث احکام این کتاب را سی (۳۰) تا دانستند که همه‌گی آنها صحیح و از راه‌های گوناگون و صحیح روایت شده که در میان آنها معاویه و علی وجود ندارد امید است.