پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد سوم

فهرست کتاب

اصول چهارصد گانه

اصول چهارصد گانه

نویسنده کتاب «دراسة حول الأصول الأربعمأة» در صفحه ۷ آن چنین می‌گوید:

شمار روایت کنندگان از امام صادق به چهار هزار مرد رسیدند، عده زیادی از آنان توجه خود را معطوف ثبت و مرتب کردن اخبار در کتاب ویژه و در میان ابواب فقه، تفسیر، عقاید و... کردند، تاریخ شیعه بر نامگذاری این کتاب‌ها به اسم اصول توافق دارند چنانکه آنها را درچهارصد اصل منحصر کردند که مقصود ما از اصول چهارگانه نیز همین است.

نویسنده بعد از این بلافاصله به اختلاف نظر علما پیرامون مشخص نمودن مفهوم اصل می‌پردازد، سپس نام صاحبان اصول را می‌آورد، ولی شمار آنان به هشتاد نفر نرسیده است. آنگاه تحقیقی را پیرامون آن اصول به صورتی کلی بیان می‌دارد، بعد از آن به تعریف کوتاه و سودمندی درباره همه اصول یا بخش موجود آن که به بیست و هشت اصل می‌رسند، می‌پردازد و در نهایت به نتایج بحث می‌رسد و می‌گوید:

از این پژوهش به نتایج زیر دست می‌یابیم:

۱- اصل به چیزی گفته می‌شود که علمای شیعه قرن پنجم هجری بر آن اتفاق نظر داشته‌اند.

۲- محدثان پیرامون تعیین مفهوم اصل اظهار نظرهایی کرده‌اند که اکثراً حدث و گمان بوده‌اند، چنانچه سید محسن امین بدان تصریح کرده‌ است. و اینکه واژه اصل دارای معنی است:

أ) تعریف علمی، عبارت از چیزی است که احادیث روایت شده از امام صادق به صورت اغلب و یا احادیث تالیفی راویان امام صادق را در بر گیرد که برای اثبات آن از گفته‌های پیشینیان بهره بردیم. و اینکه بیشتر آنهایی که طوسی و نجاشی آنان را در شمار اصحاب اصول آورده‌اند، از یاران امام صادق محسوب می‌گردند.

ب) معنی زبان شناختی، به معنی سرچشمه و منبع می‌باشد، و آن وقتی است که در غیر کتاب‌های علوم حدیث و یا قبل از قرن پنجم هجری استعمال شده باشد.

۳- منحصرکردن حرکت تالیف به دوران امام صادق یعنی کسی که از او روایت کرده باشد و اینکه از پدرش امام باقر یا پسرش امام کاظم روایت شود، منافی آن به حساب می‌آید.

۴- اگر مراد از واژه اصل معنی زبان شناختی آن باشد، شمار اصول احادیث شیعه حدود شش هزار و ششصد اصل می‌باشد و اگر مقصود معنای اصطلاحی (تعریف علما) مزبور باشد از صد اصل تجاوز نمی‌کند، شمار اصول مذکور در هردو فهرست طوسی و نجاشی بیشتر از هفتاد و اندی نمی‌باشد.

۵- شاخص‌ترین اصول به علت اینکه کتاب‌های چهارگانه، منابع فراگیر حدیثی این اصول و دیگر مراجع احادیث شیعه آنها را در خود جای داده‌اند، به فراموشی سپرده شده‌اند، و لذا محدثان از ذکر عین عبارات اصول بی‌نیاز بوده‌اند چون محتوا و روایت‌های مختلف آنها در کتاب‌هایی که از لحاظ زمانی بعد از تالیف اصول به نگارش در آمده‌اند، یافت می‌شود. بنده ـ طبق تحقیقاتی که در این زمینه انجام داده‌ام ـ از اصولی که شیخ طوسی ذکر می‌کند تنها سه اصل را یافته‌ام، و از بیان کتاب‌های معروف به اصول بیش از بیست و هفت کتاب را یافتم، امید است در آینده اطلاعات بیشتری را در این باره کسب نمایم.

شهید دوم در این مورد می‌گوید: سرانجام کار امامیها به چهار صد اصل رسید که آنها را اصول نامیدند و اعتمادشان بر آنها بود، ولی شرایط گونه‌ای شد که بخش عمده آن اصول از بین رفت و گروهی از علما آنها را در کتاب‌های ویژه‌ای خلاصه برداری کردند که تقریباً همه آنها در دسترس قرار دارند، بهترین کتاب تالیفی در این زمینه کتاب: «الکافی» «التهذیب»، «الاستبصار» و «من لا یحضره الفقیه» می‌باشد.

نتیجه سخن او اگر درست باشدچنین می‌شود: همانگونه که احادیث روایت شده‌ی امام صادق تدوین و گردآوری شده‌اند، نظرات و اجتهادهای فقهی و... نیز تدوین گشته‌اند، شیعه معتقدند هرچه از امام صادق صادر شده باشد سنت به شمار می‌آید. ولی امکان ندارد خود امام هم، معصوم بودن یا حق قانونگذاری را برای خود قائل بوده باشد، و در این دوران هم جز افراط گرایان به ندرت کسی یافت می‌شود که معتقد به عصمت او باشد.

اخبار و نظراتی که نقل آنها از امام صادق به ثبوت رسیده است با نظرات و دیدگا‌ه‌های پیشوایان مذاهب فقهی چهارگانه (ابو حنیفه، مالک، شافعی و احمد) و دیگر امامان برجسته و ممتاز تفاوت و اختلافاتی ندارد، مگر مثل آن اختلاف نظرهایی که میان خود امامان چهارگانه به وقوع پیوسته است و اما چیزهایی که از روی دروغ و افترا علیه امام صادق در عصر او تدوین یافته، حقیقت این است که افترا از دوران او و دورانهای پیشین تجاوز نمی‌کند و امکان ندارد به افراد بعد از او بچسپد و به عنوان علم غیب برای او محسوب گردد. ما در اینجا نیازی به تحقیق و بررسی این اصول یا بحث درباره اصحاب آنها نداریم، ولی چیزیکه به ما مربوط است اینکه مسائل مختص شیعه و امروزه‌ی امامی‌ها در این دوران ظهور نیافته تا تدوین و ترتیب گردند، و لذا بسیار شگفت‌زده شدم که سرفصل یکی از این اصول را در صفحه ۴۷ کتاب اینگونه دیدم: «گزیده روایات در مورد امام دوازدهم» به هیچ وجه امکان ندارد این عنوان در دوران امام صادق نوشته شده باشد، چون هیچ کس در زمان او نام پیشوایان پس از او را نمی‌دانست، زیرا علم غیب را تنها خداوندمتعال می‌داند. ولی ممکن است عنوان مزبور در زمان امام یازدهم گذاشته شده و سخنان دروغ آمیزی به امام صادق یا غیر او نسبت داده شده باشد، این واقعیتی است که امکان رخ دادن آن وجود دارد، اگر این عنوان به کسی نسبت داده شود که در زمان امام صادق می‌زیسته یعنی اینکه نویسنده آن علیه کسی که معاصر امام بوده افترا زده است. به هر حال، پس از سر فصل مزبور چنین می‌گوید: این نوشته‌های احمد بن محمد بن عیاش جوهری است که در سال ۴۰۱ هجری دیده از جهان فرو بسته است. بنابراین، نویسنده بعد از امام یازدهم می‌زیسته بلکه فاصله زمانی آن دو، یک قرن و نیم بوده است. این همان چیزی است که با توضیحات گذشته هماهنگی دارد.