فصل چهارم: درجات حديث
اخباریهای جعفری مذهب -که بسیار اندکاند- از اصطلاحات حدیث آگاهی ندارند، آنها هرچه را از امامانشان در کتابهای معتبر حدیث آمده است، میپذیرند، بلکه از این هم فراتر: تمام واژه گان با همه حرکتها، سکونهای نشانه معرب یا مبنیبودن و ترتیب واژهها و حروف را هم قطعی و یقینی میپندارند [۳۴]کتابهای چهارگانه حدیث آنان در دو قرن چهارم و پنجم سر برآوردند که نویسندگان آنها معتقد به صحت تمام نوشتههای خود میباشند دوازده امامیهای جعفری مذهب نیز نزدیک سه قرن پس از ظهور این کتب تفاوت چندانی با گرایش اخباریها نداشتند نخستین عالم آنان که اصطلاحات مربوط به علم حدیث و مراتب آن را نگاشت، حسن بن مطهر حلی معروف به علامه اول متوفای سال ۷۲۶ هـ بود [۳۵].
حدیث نزد جمهور جعفریها به دو بخش «متواتر» و آحاد تقسیم میشود، تأثیر عقیدهی خرافیشان در حدیث متواتر هم خودنمایی میکند زیرا شرط گرفتهاند: نباید ذهن شنونده مشکوک به شبهه یا تقلیدی باشد که موجب رد خبر و مفهوم آن گردد [۳۶]. تأثیر در اینجا هم میبینیم که میگویند: با این شرط استدلال مخالفانمان بر نبود نص دربارۀ امامت امیرالمؤمنین، پس رانده میشود [۳۷]. وقتیکه خبر یقین بخش وجود داشته باشد که پیامبر بر امامت هیچ کس بعد از خود نص نگذاشته، اتهام متوجه شنوندگان میگردد، و بدینوسیله به هدف خود مبنی بر حجت نبودن این حدیث میرسند. و در مقابل این میبینیم معتقد به تواتر و یقین بخش بودن حدیث «ثقلین» و «غدیر» میباشند [۳۸]پس عقیده امامت آنان را ناچار میکند به انکار عمل به حدیث متواتر روی آورند و یا اینکه خبر پایین تر را به رتبه تواتر ارتقاء بخشند مادام مضمون خبر متعلق به این عقیده باشد.
اخبار آحاد هم نزد آنان به چهار درجه صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسیم میگردد که اساس و پایۀ همۀ تقسیمبندیهای دیگر میباشند. حدیث صحیح عبارت است از: خبری که سند آن بوسیلۀ روایت یک نفر عادل امامی مذهب از یک نفر همچون خود در جاهایی که گروههای متعدد وجود دارد، متصل به امام معصوم باشد [۳۹]برخی این را هم به تعریف مزبور افزودهاند که راوی عادل باید اهل ضبط و دقت هم باشد، نویسندۀ کتاب «مقیاس الهداية» معتقد است وجود واژه عدل از آوردن واژه ضبط بینیاز میسازد پس هرکه اهل دقت نبود عادل هم نیست [۴۰]. خلاصه آنان اتفاق نظر دارند شرایط حدیث صحیح عبارتند از:
أ- ارتباط سند به معصوم بدون انفصال و جداشدن.
ب- باید همه آنان عادل و با دقت و احتیاط باشند.
تأثیر عقیدۀ امامت در اینجا هم آشکارا به چشم میخورد که امامی بودن راوی را شرط گذاشتهاند، یعنی اگر راوی در تمام طبقات از شیعیان دوازده امامی جعفری مذهب نبود، حدیث به مرتبه صحیح ارتقاء نمییابد.
نخستین بنیان گذار اقسام حدیث نزد آنان علت این شرط گذاری را این گونه بیان میکند: روایت کافر پذیرفته نمیشود هرچند پرهیز کردنش از دروغ هم دانسته شود، زیرا احتیاط و دقت دربارۀ فاسق واجب است. مسلمان مخالف هم اگر وی را تکفیر کنیم چنین است، گرچه دروغ گویی را نیز حرام بداند ـ برخلاف دیدگاه ابوالحسن ـ چون آیه او را هم دربر میگیرد و ندانستنش او را از آن چارچوب خارج نمیکند، و چون پذیرش روایت اجرای حکم بر مسلمانان است، پس روایت او هم مانند کافر قابل پذیرفتن نیست. ولی ابوالحسن برای اثبات دیدگاه خود اینگونه استدلال میکند که: محدثان روایات پیشینیانی همچون حسن بصری، قتاده و عمربن عبید با وجود آگاهی از مذهب و رد اعتقاداتشان، پذیرفتهاند. پاسخ اینست که: نمیپذیریم که پیشینیان ما چنین نگرشی داشتهاند، و اگر هم قبول کنیم این را نمیپذیریم که اجماعی بر آن صورت گرفته باشد و غیر اجماع نیز حجت محسوب نمیگردد. روایت مخالف غیرکافر هم پذیرفتنی نمیباشد چون زیر مجموعه اصل فاسق قرار میگیرد [۴۱].
ماماقانی در این زمینه میگوید [۴۲]: حقیقت اینست که ویژگی عدالت قابل جمع با فساد عقیده نیست و وجود ایمان شرط راوی به شمار میآید. ونیز میگوید: این چیزی است که علامه در کتابهای اصولیش بخاطر همسویی با اکثریت انتخاب و تأیید کرده است. چون خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾[الحجرات: ۶] «اگر شخص فاسقی خبر مهمی را به شما رسانید دربارۀ آن تحقیق کنید» که هیچ گناهی بزرگتر از نبود ایمان نیست. و اخبار صریح آمده درباره فسق و بلکه کفرشان هم قابل شمارش نیستند.
نتیجه گرفته میشود که: ایمان یکی از شرایط راوی است. واجب است از صحت خبر فاسق اطمینان حاصل کرد و راوی غیر جعفری مذهب یا کافر است یا فاسق پس در هر حال خبر او فاقد اعتبار میباشد. در اینجا نه تنها رد پای امامت دیده میشود که افراط گرایی الحاد نیز خودنمایی میکند.
بعد از حدیث صحیح، حدیث حسن میآید و آن عبارت است از اینکه: سند آن بوسیله فردی امامی مذهب، ستایش شده و معتبر به امام معصوم متصل باشد، بر عدالتش نص وجود نداشته باشد ولی نکوهش شده هم نباشد. شرایط مزبور، در همه یا برخی درجات راویان طریقهای موجود باشد [۴۳]. نتیجه میگیریم که آنان برای حدیث حسن شرایط زیر را در نظر میگیرند:
ارتباط سند به معصوم بدون انقطاع و انفصال.
۱- باید همه راویان امامی مذهب باشند.
۲- باید همه آنان ستایش شده و مورد اعتبار باشند.
۳- اینکه نصی دربارۀ عدالت راوی در دست نباشد وگرنه حدیث به درجۀ صحیح ارتقاء مییابد.
۴- شرایط بالا باید در همه یا برخی راویان وجود داشته باشند. از این سخن برداشت میشود که عدالت همه راویان ثابت نمیباشد و یا اینکه عده ای چناناند و دیگران عادل هستند. معلوم است که حدیث حسن بر پایین ترین درجه راویان حمل میگردد.
یعنی اگر فاقد شرطی جز عدالت بود حسن محسوب نمیگردد.
صاحب ضیاء الدرایه میگوید ص ۲۴:
الفاظ مدح و ستایش سه گونه دارد:
أ- برخی در قوت سند تأثیر گذار است مانند الفاظی همچون: صالح (نیکوکار) و خیر (بهتر).
ب- نوعی از آن در تقویت متن تأثیر دارد نه سند مانند الفاظ: فهیم (عاقل و باهوش) و حافظ (اهل حفظ و به خاطر سپردن).
ج- و نوعی از آن نه در سند و نه در متن تأثیر نمیگذارد مانند الفاظی همچون: شاعر (آگاه و بهره مند از بینش عمیق) و قارئ (خواننده).
نوع اول در حسن یا قوی بودن سند تأثیر میگذارد، دوم در زمینه ترجیح او بر دیگری مفید واقع میشود و نوع سوم در هیچیک از این دو زمینه فایده ای در بر ندارد بلکه جزو تکمیل کنندهها به شمار میآید.
و دربارۀ ایجاد هماهنگی میان قدح (نکوهش) و مدح (ستایش) میگوید ص ۲۴: نکوهش اگر در زمینه فساد و عقیده نبود گاهی با ستایش جمع میشود، زیرا اینکه یک نفر از لحاظی ستایش شده باشد و از لحاظی دیگر نکوهش شده، تعارضی با هم ندارند. چنانکه ملاحظه کردیم رد پای امامت در این نوع نیز پدیدار میگردد:
أ- شرطگذاشتن امامی بودن راوی.
ب- پذیرش روایت فردی امامی مذهب که عدالتش ثابت شده و رد حدیث شخص غیر امامی هرکه باشد و هراندازه اهل عدالت، پرهیزگاری و احتیاط هم باشد.
ج- پذیرفتن حدیث شخص امامی مذهب ستایش شده که گاهی نکوهش شده هم میباشد، مشروط به اینکه نکوهش او در ارتباط با عقیده نباشد. فساد عقیده به معنی انحراف از مسیر جعفریها است که گناهی نابخشودنی بحساب میآید [۴۴].
و پس از حدیث حسن نیز حدیث موثق قرار دارد، تعریف علمی آن اینست که: سند آن از راه یک نفر معتبر و قابل اعتماد از نظر یاران ما متصل به معصوم باشد، هرچند دارای فساد عقیده هم باشد بدینگونه که دنباله رو یکی از دستههای مخالف امامیها باشد گرچه شیعه هم باشد. و باید شرایط مزبور در همه یا برخی راویان طریقهی آن تحقق یابد، ولی در صورت دوم باید سایرین جزو راویان صحیح باشند [۴۵]. این تعریف نکات زیر را میرساند:
أ- اتصال سند به معصوم.
ب- راویان امامی مذهب نباشند، ولی باید از منظر جعفریها معتبر و بدون اشکال باشند.
ج- یا برخی آنگونه باشند و دیگران جزو راویان حدیث صحیح. تا ضعف دیگری بدان راه نیابد چرا که برای تحقق ضعف آن کافی است یک نفر غیر امامی به طریقهی حدیث راه یافته باشد. نفوذ عقیده امامت در اینجا هم به شیوه زیر خودنمایی میکند:
أ- قراردادن حدیث موثق در رتبۀ بعد از حدیث صحیح و حسن به دلیل وجود راوی غیر امامی مذهب در سند آن.
ب- کسی که داوری معتبردانستن افراد را به عهده میگیرد خود جعفریها هستند، و لذا نویسنده ضیاء الدرایه در حاشیه ۲۴ میگوید:
معتبردانستن مخالف برای ما بسنده نیست، بلکه راوی قابل اعتماد آنان از نظر ما ضعیف محسوب میگردد. و معیار معتبر بودن تأیید اصحاب و یاران ما است.
مامقانی موضوع تأیید اصحابشان را اینگونه تشریح میکند:
ممکن است راوی غیر امامی مذهب معتمد را شناخت بدینگونه که امام وی را برای تحمل یا ادای شهادت به شیوههای زیر انتخاب و تأیید کند: سفارش، وقف، طلاق، محاکمه و این قبیل امور، یا او را مورد عطوفت و خشنودی قرار دهد، یا به عنوان نماینده به سوی دشمن یا غیر دشمن بفرستد، یا سرپرست وقف یا منطقهای گرداند، یا به عنوان وکیل خدمتکار یا نویسنده خود انتخاب نماید، یا او را در زمینه فتوا و داوری اجازه دهد، یا او یکی از اساتید اجازه باشد [۴۶]و یا بالاخره به افتخار دیدن امام دوازدهم نائل آمده باشد و یا غیر اینها [۴۷].
بر این اساس معتبر دانستن فردی از چارچوب مذهب جعفری اثنی عشری فراتر نمیرود.
همراه این نوع از موثق دانستن جز راویان صحیح وارد سند نمیشوند، ولی علی رغم آن این نوع اخیر همچنان در درجه سوم باقی میماند.
بعد از حدیث موثق، حدیث ضعیف قرار میگیرد و آن اینست که: شرایط هیچ کدام از انواع پیشین را دارا نباشد، بدین صورت که در سند آن شخصی متهم به فسق و امثال آن یا فردی ناشناخته و یا پایینتر از آن همچون جعل کننده وجود داشته باشد [۴۸].
در بحث مربوط به حدیث صحیح دیدیم که شیعهها چگونه راوی غیر جعفری را کافر یا فاسق قلمداد کردند و روایت او از دید آنها مردود به شمار میآید مگر اینکه از امتیاز تأیید و تصدیق جعفریها برخوردار باشد. بر این اساس احادیث وارده از طریق خلفای سهگانه راشدین (ابوبکر عمر و عثمان) و دیگر بزرگان صحابه، تابعین، محدثان و فقیهان را مادام که معتقد به چارچوب فکری امامیهای اثنی عشری نیستند، مردود میشمارند. پس در سند هر روایتی یکی از این راستگویان نیکوکار، پیشوایان برجسته و مطمئن وجود داشته باشد، روایت از نظر این گروهی که هیچ سخنی را نمیفهمند، سست و بیپایه تلقی میگردد [۴۹].
[۳۴] تنقیح المقال فی احوال الرجال ص ۱۸۳. [۳۵] ضیاء الدرایة ص ۲۳. [۳۶] همان: ۱۷. [۳۷] حاشیه صفحه گذشته مرجع پیشین. [۳۸] الاصول العامة للفقه المقارن: ۱۹۶. [۳۹] مقیاس الهدایة فی علم الدرایة: ۳۲ و ضیاء الدرایة: ۲۱. [۴۰] مقیاس الهدایة همان صفحه. [۴۱] تهذیب الوصول الی علم الاصول: ۷۷ و ۷۸. [۴۲] ماماقانی نویسنده کتابهای: تنقیح المقال من علم الرجال و مقباس الهدایة من علم الروایة است و دارای منزلت خاصی نزد جعفریها به ویژه در این زمینه، میباشد. نقل قول از کتاب نخست ص ۲۰۷ است. [۴۳] مقباس الهدایة: ۳۴ و ضیاء الدرایة: ۲۳. [۴۴] ضیاء الدرایة: ۵۰ و ۵۳. [۴۵] مقباس الهدایة: ۳۵ و ضیاء الدرایة: ۲۴ و ۲۵. [۴۶] در میان اهل این فن متداول است برخی از راویان یا استاد اجازه و برخی را استاد روایت مینامند، صاحب کتاب: (التکملة) تفاوت میان آن دو را اینگونه بیان میکند که: استاد اجازه به کسی گفته میشود که دارای کتاب روایت شده یا روایت نقل شده باشد بلکه اجازه میدهد کتاب دیگران نقل و روایت گردد. و در سلسله سند نیز تنها بخاطر متصلبودن سند از او نام برده میشود یعنی: اگر ضعیف هم باشد، آسیبی به سند نمیرساند. ولی استاد روایت به کسی گفته میشود که هم روایت از او نقل میگردد و هم غالباً دارای کتاب است بگونهای که او یکی از کسانی است که روایت به او نسبت داده میشود و نشناختهبودنش ضرر میرساند و عدالت او در پذیرش روایت شرط است. ضیاء الدرایة: ۵۷ و ۵۹. [۴۷] تنقیح المقال: ۲۱۰ و ۲۱۱. [۴۸] مقباس الهدایة: ۳۵ و ضیاء الدرایة: ۲۵. [۴۹] عدهای از شیعههای امروزی را میبینیم که به خود راویان نظر میافکنند نه مذهبشان ولی چیزی را تغییر ندادهاند.